ماهان شبکه ایرانیان

جامعه شناسی دینی

چکیده: افول سکولاریزاسیون (عرفی شدن) به عنوان نظریه غالب در جامعه شناسی قرن بیستم و چرخش به سوی نظریاتی که بتواند از نقش روزافزون دین در جوامع بشری تبیین درستی ارائه کند، یکی از مهم ترین پدیده های علمی در دهه های اخیر است

آفتاب، ش 11

چکیده: افول سکولاریزاسیون (عرفی شدن) به عنوان نظریه غالب در جامعه شناسی قرن بیستم و چرخش به سوی نظریاتی که بتواند از نقش روزافزون دین در جوامع بشری تبیین درستی ارائه کند، یکی از مهم ترین پدیده های علمی در دهه های اخیر است . این مقاله به یکی از این نظریه ها که به «انتخاب عقلایی » معروف شده است، می پردازد . این نظریه اخیرا از حوزه اقتصاد به جامعه شناسی دین راه یافته است .

کمتر کسی است که به اوج گیری نقش مذهب در تحولات سیاسی و اجتماعی جهان طی دو سه دهه اخیر اذعان نداشته باشد . این پدیده که آخرین تجلی آن، انفجار در ساختمان های مرکز تجارت جهانی و پنتاگون در ایالات متحده بود، پیش از این نیز در درگیری های قومی میان طرف های درگیر در یوگسلاوی سابق، تعارضات خونین میان جمهوری های استقلال یافته اتحاد جماهیر شوروی سابق، تعارض میان مسیحیان جزیره تیمور شرقی و اکثریت مسلمان در اندونزی، قدرت گیری جناح های ارتدوکس یهودی در اسرائیل، پیدایش الهیات رهایی بخش در آمریکای لاتین، و از همه مهم تر، ظهور بنیادگرایی اسلامی و وقوع انقلاب اسلامی در ایران رخ نموده بود . اما بازخیزی مذهب، تنها محدود به این جلوه های خشونت بار و خونین، آن هم عمدتا در کشورهای پیرامونی نبود . گزارش های ژورنالیستی و مقالات آکادمیک بسیاری به رشد نوعی بنیادگرایی مذهبی در میان پروتستان های آمریکایی اشاره دارند . در سرتاسر جهان، نشانه های بسیاری، حکایت از آن دارند که مذهب در حال بازگشت به صحنه سیاسی اجتماعی است .

به موازات این تحولات و تا حدودی متاثر از آنها، مطالعات مربوط به دین و به طور خاص، مطالعات جامعه شناختی دین نیز در حال تجربه یک دوره رشد چشم گیر و نیز تغییرات تئوریک هیجان انگیز هستند . جلوه های این تحول تئوریک بسیارند: مؤسسات و مراکزی که به امر مطالعه دین اشتغال دارند، شاهد افزایش بی سابقه تعداد اعضای خود هستند; نشست های مربوط به دین، شرکت کنندگان بسیاری دارد; کنفرانس های بین المللی جامعه شناسی نیز به تدریج، جلسات مستقلی را به «جامعه شناسی دین » اختصاص می دهند; انجمن های معتبر جامعه شناسی در جهان نیز یکی پس از دیگری، شاخه های مستقل «جامعه شناسی دین » را برای خود ایجاد کرده اند (که مهم ترین آنها «انجمن جامعه شناسی آمریکا» بود) . همچنین برای نخستین بار از دهه 1960 به این سو، پژوهش گرانی که در زمینه های دیگر به تحقیق و مطالعه اشتغال دارند، در حال گشودن جایی برای عنصر دین در بررسی های علمی خود هستند .

تحولات اخیر در محافل جامعه شناسی دین، تنها محدود به افزایش کمی مطالعات، محققین، نشست ها و کنفرانس های مربوطه نیست . از همه اینها مهم تر، کل این حوزه تحقیقی در آستانه تجربه چیزی است که برخی آن را نوعی «چرخش پارادایمی » نام نهاده اند . مهم ترین ویژگی این چرخش پارادایمی، از نظر دو محقق فعال آمریکایی، رویگردانی از تز سکولاریزاسیون است که بیش از یک قرن سایه سنگینی بر مطالعات جامعه شناختی دین انداخته بود . در مقابل، طی دهه 90، نشانه های شکل گیری یک نگرش جدید به تدریج شروع به ظاهر شدن کردند; نگرشی که با نام پارادایم یا تئوری «انتخاب عقلایی » از آن یاد می شود . نوشته حاضر بر آن است که خطوط کلی این تحول پارادایمی را به تصویر کشد .

تز سکولاریزاسیون: از زمان شکل گیری جامعه شناسی در اواخر قرن 19 تا ربع آخر قرن 20، تقریبا تمام متفکران اجتماعی، آنها که به تحلیل نقش مذهب در جامعه پرداخته اند، به نوعی از ایده سکولاریزاسیون تاثیر گرفته بودند . هر چند هر یک از این متفکران در مطالعات خود، بر جنبه خاصی از پروسه سکولاریزاسیون تاکید کرده اند; اما وجه مشترک تمامی این مطالعات را این نظریه تشکیل می داد که در جامعه مدرن، دین نقش اجتماعی چندان مهمی نخواهد داشت و اگر هم بتوان نقش مختصری برای آن قائل بود، چیزی جز یک نقش بازدارنده و منفی نخواهد بود . قدرت و گستردگی این نظریه از آن جا آشکار می شود که طی دو قرن اخیر تقریبا هیچ موضوع دیگری را نمی توان یافت که درباره آن چنین اشتراک نظر آشکاری در میان متفکرین اجتماعی متنوعی همچون آدام اسمیت، دیوید هیوم، اگوست کنت، کارل مارکس، فردریش انگلس، هربرت اسپنسر، ادوارد تایلر، ماکس وبر، ارنست ترولتچ، امیل دورکهیم، ویلیام جیمز، لوسین لوی برون، کارل یونگ و زیگموند فروید وجود داشته باشد . به طور خلاصه، مدافعین این تز بر آن بودند که «نهادها، اعمال و تفکرات دینی به تدریج اهمیت اجتماعی خود را از دست می دهند .

در تاریخ اروپا مهم ترین نشانه های این فرایند، رهایی دولت از سلطه کلیسا، آزاد شدن زمین های وقفی از سیطره مالکیت کلیسا و بالاخره جدایی نظام آموزشی جدید از نظام آموزشی حوزه ای بود . برگر این سه تحول را نشانه های نوعی «سکولاریزاسیون اجتماعی ساختاری » می داند و معتقد است که به موازات این تحولات، یک «سکولاریزاسیون ذهنی » نیز صورت گرفته که مضمون اصلی آن، این است که غرب جدید، شاهد افزایش شمار افرادی است که در نگاه به دنیا و زندگی خود، از تفسیرهای مذهبی سود نمی جویند . هر دوی این تحولات، به نظر برگر، ریشه در تحول بنیادین دیگری دارد که همان فرایند «عقلایی شدن » (1) است که پیش شرط پیدایش هرگونه جامعه صنعتی مدرن است .

از اواسط دهه 60، نشانه های دیگری در صحنه پدیدار شدند; نشانه هایی که نمی شد آنها را با استفاده از «تز سکولاریزاسیون » توضیح داد . اولین نشانه ها آن بود که بر خلاف انتظار، با افزایش درجه مدرنیزاسیون، درجه مذهبی بودن کاهش نیافت . مدافعین تز سکولاریزاسیون تا مدتی سعی داشتند تا این پدیده های غیر معمول را همچنان در چارچوب تئوری های قبلی خود و یا حداکثر نسخه تعدیل شده ای از آن، تحلیل و توجیه کنند . بدین ترتیب با انباشته شدن تدریجی پدیده هایی که با پارادایم سکولاریزاسیون قابل توضیح نبودند، زمینه های نضج و اوج گیری یک پارادایم جدید فراهم شد .

«تئوری انتخاب عقلایی »: تئوری انتخاب عقلایی، (2) نخستین بار توسط گری بکر در کتاب پرنفوذش به نام رویکرد اقتصادی به رفتار انسانی (1976) معرفی شد; اما مدت کوتاهی بعد راه خود را از اقتصاد به حیطه جامعه شناسی دین گشود . این تحول شاید در زمره مهم ترین تحولات به وقوع پیوسته در تاریخ اندیشه انسانی باقی بماند که نظریه ای که برای توضیح دنیوی ترین رفتار انسانی (رفتار اقتصادی) وضع شده بود، نهایتا در توضیح اخروی ترین پدیده انسانی (رفتار دینی) به کار گرفته شد . مبنای اساسی این تئوری را می توان بدین شکل بیان کرد: انسان، در هر مورد این گرایش را دارد که عقلایی ترین تصمیم ممکن را در چارچوب محدودیت های اطلاعاتی و استدراکی خویش و در محدوده انتخاب های موجود و متاثر از ترجیحات و علائقش بگیرد .

بر اساس این تئوری، این قاعده کلی، شامل تمامی رفتارهای انسانی و حوزه های حیات اجتماعی، از جمله مذهب یا به عبارت دقیق تر، تصمیمات مرتبط با مذهب نیز می شود; چه این تصمیمات توسط افراد گرفته شوند و چه توسط مؤسسات دینی . در واقع، با به کار بستن این تئوری در تحلیل رفتار دینی، مطالعات جامعه شناختی دین به استفاده وسیع از تعابیر و استعاره های اقتصادی در توضیح رفتار دینی پرداخته اند . در نظر معتقدین این تئوری، تعامل میان مذهبیون و نهادهای مذهبی، چیزی شبیه به تعامل میان خریداران (متقاضیان) یک محصول و فروشندگان (عرضه کنندگان) آن است و این تعامل، تحت تاثیر قانون عرضه و تقاضا به پیش می رود .

استفاده از چنین استعاره ای توسط معتقدین به «تئوری انتخاب عقلایی » ، مدلولات خاص خود را نیز به همراه دارد . برای مثال، اگر عرضه کننده محصول به سلیقه خریدار توجه نکند و محصولی مطابق پسند وی فراهم نسازد، به تدریج بازار خود را (و یا خریداران محصول خود را) از دست می دهد . همچنین در شرایطی که در آن بیش از یک عرضه کننده محصول وجود دارد، فروشندگان ناچارند تا بر کیفیت محصول خود بیفزایند; در غیر این صورت ناچار به واگذاری میدان به حریفان خود خواهند شد . از طرف دیگر، بر اساس این تئوری، فرد مذهبی نیز به گونه خاصی رفتار می کند . مثلا وی به دنبال محصول خاصی می رود که با علایق و ترجیحاتش سازگار باشد و اگر چنین محصولی، به عنوان بخشی از یک محصول بزرگ تر از سوی عرضه کننده ای عرضه شود، خریدار مذکور تنها علاقه مند به خرید جزء مورد نظر خود، و نه کل محصول خواهد بود . همچنین در شرایط رقابت آزاد، خریداران به سوی محصولی کشانده می شوند که با کم ترین هزینه قابل حصول باشد و بیشترین میزان رضایت را فراهم کند .

نتایج تئوریک و پیامدهای عملی: تکمیل شدن این چرخش پارادایمی در حال تکوین، به تحولی بنیادین در درک مربوط به پدیده رفتارهای اجتماعی دینی و نیز پاسخ هایی جدید به سؤالات مربوط به حیات اجتماعی دین منجر خواهد شد . شاید بتوان بعضی از این نتایج و پاسخ ها را تا حدی پیش بینی کرد:

1 . افول تز سکولاریزاسیون به معنای آن است که دین به عنوان نیرویی مؤثر در صحنه اجتماع باقی خواهد ماند . مدرنیزاسیون و عقلانیت همراه آن، لزوما به زایل شدن نهادها و احساسات دینی منجر نمی شود .

2 . باقی ماندن دین در صحنه اجتماع، به معنای ادامه حضور نهادها و رفتارهای مذهبی در شکل سنتی نیست . این نهادها و رفتارها در جامعه جدید، تغییر ماهیت می دهند; به نحوی که با عقلانیت و فردگرایی همراه با مدرنیزاسیون سازگار شوند .

3 . در جامعه مدرن، نهادهای مذهبی به عنوان عرضه کننده محصولات مذهبی نگریسته می شوند; محصولاتی که به خودی خود غایت نیستند; بلکه عرضه می شوند تا توسط متقاضیان خریداری شوند . در نتیجه، جلب رضایت خریداران شرط ضروری برای موفقیت نهادهای مذهبی عرضه کننده محصولات مذهبی است .

4 . یکی از مشخصات جامعه جدید، کثرت عرضه کنندگان محصولات مذهبی است . این وضعیت بازار را به تعبیر اقتصاددانان به «بازار خریدار» تبدیل می کند; بازاری که در آن خریدار امکان انتخاب دارد و با فشار و اجبار نمی توان او را به یک محصول خاص وفادار کرد .

5 . از آن جا که خریداران محصولات مذهبی، افراد هستند و نه گروه ها و به تعداد افراد، سلیقه ها و ترجیحات مختلف وجود دارد، محصولات مذهبی توسط این افراد انتخاب می شوند . در ضمن این انتخاب، ممکن است افراد، بخشی از محصولات مذهبی را برگیرند و باقی را فروهلند . انتظار از این افراد و یا اجبار آنها به این که محصولات مذهبی را در تمامیت آن بپذیرند، تنها منجر به این می شود که آنها کل محصولات مذهبی را فروهلند .

اشاره

آنچه نویسنده محترم، در آغاز مقاله آورده است، تنها گوشه ای از آثار و علائم موج دین گرایی در دهه های اخیر است . بی گمان نباید نقش انقلاب اسلامی ایران را در این میان فراموش کرد; پدیده ای که علی رغم رویکرد انقلابی و سیاسی و جهت گیری انتقادی نسبت به مدرنیته، الگویی را پیش رو نهاد که می توان در کوتاه ترین مدت و کمترین هزینه، از بیشترین فرصت ها برای ایجاد تحول اجتماعی و فرهنگی سود برد . ایشان به درستی تاکید می کند که نظریه سکولاریزاسیون و دور افتادن دین از صحنه مناسبات اجتماعی، از معدود نظریاتی بود که مورد اجماع و وفاق اندیشمندان غربی و پیروان آنها در کشورهای پیرامون بود . اما روند تحولات کنونی و افق های نسبتا روشن آینده نشان می دهد که فرایند سکولاریزاسیون در غرب به ناکامی نزدیک شده و این نظریه، دیگر قدرت تحلیل شرایط و حوادث کنونی جهان را، به ویژه در جوامع غیر غربی، ندارد .

به نظر می رسد نویسنده محترم بر این عقیده است که نظریه «انتخاب عقلایی » می تواند بر این شرایط بغرنج و پیچیده فائق آید و در جهت تبیین این پدیده نوظهور، گامی بردارد; اما این تصور و تحلیل چندان پذیرفته نیست و این نظریه نیز همچون ده ها نظریه دیگری که جامعه شناسان غربی در چند دهه اخیر ارائه کرده اند، نمی تواند به ژرفای این موضوع راه یابد . بررسی این نظریه را می توان از دریچه نتایجی که در پایان این مقاله آمده است، آغاز کرد .

بزرگ ترین عیب نظریه انتخاب عقلایی آن است که می خواهد این مقوله عمیق فرهنگی را با مفاهیم و پارادایم های مادی در اقتصاد، مقایسه و تحلیل کند . آنچه در این نظریه به عنوان «انتخاب عقلایی » مطرح شده، چیزی جز عقلانیت اقتصادی و ابزاری و محاسبه نسبت میان سود و زیان نیست; حال آن که عقلانیت دینی و معنوی بر پایه «معرفت » ، «حقانیت » و «جهش متعالی » به ساحتی از حقیقت است که سود و زیان های خودمحور و خودبنیاد در آن جایی ندارد . ظاهرا نظریه یادشده بر این پیش فرض استوار است که موج دین گرایی معاصر نیز برخاسته از انگیزه ها و انگاره های انسان مدرن است و از همان آرمان ها و الگوهای ذهنی و رفتاری، نیرو و مایه می گیرد; دقیقا همان پیش فرضی که سایر نظریه های جامعه شناختی را تا کنون با اشکال و ناکامی مواجه ساخته است . با این وصف باید گفت که با پذیرش نظریه انتخاب عقلایی، بر خلاف نظر نویسنده، هیچ گونه «چرخش پارادایمی » به وقوع نپیوسته است و دین گرایی معاصر نیز یکی دیگر از مراحل مدرنیزاسیون است که از باز تولید همان مفاهیم و چارچوب ها به دست آمده است و در صدد برآوردن نیاز نوپیدای دیگری در انسان مدرن است . پس این نتیجه گیری نویسنده که مدرنیزاسیون و عقلانیت همراه آن، لزوما به زایل شدن نهادها و احساسات دینی منجر نمی شود و نیز توصیه ایشان به ضرورت تغییر نهادها و رفتار مذهبی در جامعه جدید، به نحوی که با عقلانیت و فردگرایی همراه با مدرنیزاسیون سازگار شوند، با آنچه به عنوان «چرخش پارادایمی » مطرح کرده است، چندان سازگار نیست . نکته مهم این جاست که اگر خاستگاه دین خواهی، همان انگیزه های مدرنیته باشد، در واقع خود این خواهش و گرایش به دین نیز مرحله ای از عرفی شدن دین و بازتولید دین و معنویت در همان دستگاه ذهنی مدرن است . به بیان دیگر، در تحلیل موج دین گرایی جدید با دو رویکرد مختلف می توان به تحلیل نشست . در یک نگاه، این پدیده، همسو و در ادامه فرایند مدرنیزاسیون و توسعه عقلانیت ابزاری است; و در نگاه دوم، ظهور این موج به معنای روی گردانی یا دست کم انتقاد جدی به الگوی توسعه مادی و روی آوردن به الگویی دیگر از حیات انسانی است که توسعه مادی را تنها در چارچوب رشد و توسعه معنوی و اخلاقی می پسندد . فقط در این صورت است که می توان از تغییر و تحول در پارادایم سکولاریزاسیون سخن گفت . البته نمی توان انکار کرد که پاره ای از نشانه های دین خواهی در غرب، با آنچه این نظ ریه بیان می دارد، قابل توجیه و تبیین است; ولی نباید فراموش کرد که این گرایش، نه مخصوص غرب است و نه می توان خاستگاه اصلی آن را جوامع کاملا مدرن دانست . آنچه امروز به عنوان اصول گرایی یا بنیادگرایی در کلیه ادیان و مذاهب، بلکه جوامع غیر مذهبی، دیده می شود، با نظریه هایی که اصولا خاستگاهی مادی و سودجویانه دارند، قابل تحلیل و توجیه نیست . (3)

پی نوشت:

1. rationalization.

2. rationalchoicetheory.

3) ر . ک: همین شماره از بازتاب اندیشه، گزارش «بنیادگرایی: چالش انسان در عصر جدید» .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان