مقدمه
چشمهای جهانیان به ما دوخته شده است؛ آنان می خواهند اسلام را از رفتار ما بشناسند. این رفتار و کردار ماست که می تواند اسلام واقعی را به جهانیان بنمایاند. نگاهی گذرا به آیات قرآن و زندگی معصومان روشن می سازد که عدالت در رفتار و کردار از مهم ترین فضایل اخلاقی است؛ اما عدالت نه فقط در میان انسانها، بلکه در برخورد با نعمتهای الهی و دیگر موجودات که چون ما حیات دارند و شاید گاه در تصدیق و تکریم مقام ربوبیّت از ما پیش تر باشند نیز مطرح است. اینکه با دست یافتن به تکنیک و فن آوری، با حیوانات و گیاهان با بدی و بی توجهی رفتار کنیم خلاف عدالت است.
امروزه با اینکه دستگاههای تولیدی و ماشینی گسترده شده و همه چیز را تحت الشعاع قرار داده، دامداری و کشاورزی مهم ترین بخش از زندگی انسان را تشکیل می دهد. نیاز به این دو تا آن پایه مهم است که گاه کشورهای قدرتمندی همچون روسیه برای رفع نیازمندی خود ناچار می شوند با دادن امتیازهای سیاسی، به سوی کشورهای قطب مخالف، دست نیاز دراز کنند.
از این رو در اسلام و تعلیمات حیات آفرین آن، دامداری و کشاورزی اهمیت بسیاری یافته است. اسلام، مسلمانان را به این دو تشویق نموده که به عنوان نمونه، سخنی چند را یادآور می شویم:(1)
«پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به یکی از بستگانش فرمود: چرا در خانه ات برکت نمی آوری. عرض کرد: منظورتان از برکت چیست؟ فرمود: گوسفند شیرده! سپس اضافه فرمود: هر کس در خانه خود گوسفند شیرده یا گاو ماده داشته باشد، سر تا پا برکت است.»(2)
«از پیامبر نقل شده که درباره اهمیت گوسفند فرمود: گوسفند سرمایه بسیار خوبی است.»(3)
در تفسیر نور الثقلین ذیل آیات مورد بحث از امام امیرالمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ می خوانیم:
«بهترین چیزی که انسان در خانه برای خانواده خود تهیه می کند گوسفند است، هر کس در منزل خود گوسفندی داشته باشد، در هر روز فرشتگان خدا دو بار او را تقدیس می کنند.»
ممکن است شرایط تربیت کردن گوسفند در خانه برای بسیاری فراهم نباشد، ولی هدف اصلی این است که به تعداد خانواده ها تولید و تربیت گوسفند به طور مستمر انجام گیرد. در اهمیت زراعت نیز همین بس که امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«من وجد ماءً و تراباً ثم افتقر فابعده اللّه.»(4)
«هر کس آب و خاکی داشته باشد و با این حال فقیر باشد، خدا او را از رحمت خویش دور کند.»
بدیهی است این گفتار بزرگ، همان گونه که درباره یک فرد صادق است درباره یک ملت نیز صدق می کند؛ مردمی که آب و خاک به قدر کافی دارند و امّا باز هم به دیگران نیازمندند، مسلم است که از رحمت الهی به دورند!
نگاهی گذرا به آیات قرآن و زندگی معصومان روشن می سازد که عدالت
در رفتار و کردار از مهم ترین فضایل اخلاقی است.
از پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نقل شده است که فرمود:
«علیکم بالغنم و الحرث فانهما یروحان بخیر و یغدوان بخیر.»(5)
«بر شما باد که به تربیت گوسفند و کشاورزی بپردازید که در رفت و آمد هر دو (آغاز و انجامشان) خیر و برکت است.»
از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمود:
«ما فی الاعمال شی ء احب الی اللّه من الزراعة.»(6)
«هیچ عملی نزد خدا از زراعت محبوب تر نیست.»
همچنین در حدیثی از امام صادق ـ علیه السلام ـ می خوانیم:
«الزارعون کنوز الانام یزرعون طیباً اخرجه اللّه عز و جل و هم یوم القیامة احسن الناس مقاماً و اقربهم منزلة یدعون المبارکین.»(7)
«کشاورزان گنجهای مردم اند، غذای پاکیزه را که خداوند ارزانی داشته زراعت می کنند و آنها در روز قیامت برترین مقام را دارند و به خدا نزدیک ترند و آنها را به نام "مبارکها" صدا می زنند.»
وقتی امامان معصوم تا این حد از کشاورزی و دامداری سخن می گویند، چگونه ما به خود اجازه می دهیم که این چنین با طبیعت رفتار کنیم؟ شاخه ای را بشکنیم و درختی را ریشه کن کنیم؛ یا وقتی حیوانی را می بینیم، با نهایت بی رحمی با آن رفتار می کنیم. ما سرمشقی بهتر از پیامبران و امامان معصوم نداریم و باید از آنان درس بگیریم. آیا نمی دانیم که آن بزرگواران چگونه با این طبیعت زیبا که به بیان قرآن هر دم در حال حمد و ثنای پروردگار است، رفتار می کردند؟
* * *
بحثهای خود را درباره نمودهای اخلاق زیست محیطی، در ضمن چند فصل به شما خوانندگان ارجمند تقدیم می داریم.
فصل اول: اخلاق زیست محیطی در قرآن کریم
سلیمان در وادی مورچگان
پرواضح است که سخن به میان آوردن از این داستان، نشان از اهمیت موضوع برای پروردگار عالمیان دارد. خداوند در آیه 18 سوره نمل می فرماید:
«حتی اذا اتوا علی واد النمل قالت نملة یا ایها النمل ادخلو مساکنکم لا یحطمنّکم سلیمان و جنوده و هم لا یشعرون»
«تا به سرزمین مورچگان رسیدند، مورچه ای گفت: ای مورچگان! به لانه های خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمی فهمند!»
سلیمان با آن لشکر عظیم حرکت کرد تا به سرزمین مورچگان رسید. مورچه ای از مورچگان، همنوعان خود را مخاطب قرار داد و آنها را از خطر احتمالی آگاه ساخت.
از عبارت «در حالی که نمی فهمند» برداشت می شود که عدالت سلیمان حتی بر مورچگان ظاهر و آشکار بود؛ چرا که مفهومش این است که اگر آنها متوجه باشند، حتی مورچه ضعیفی را پایمال نمی کنند و اگر پایمال کنند، بر اثر عدم توجه آنهاست. در آیه بعد چنین آمده است:
«فتبسم ضاحکاً من قولها وقال رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علیَّ و علی والدیَّ و ان اعمل صالحاً ترضه و ادخلنی برحمتک فی عبادک الصالحین»
«(سلیمان) از سخن او تبسمی کرد و خندید و گفت: پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای به من الهام فرما و توفیق مرحمت کن تا عمل صالحی که موجب رضای تو گردد، انجام دهم و مرا در زمره بندگان صالحت داخل نما.»
در اینکه چه چیز سبب خنده سلیمان شد، مفسران سخنان گوناگونی دارند؛ اما برخی گفته اند این خنده شادی بود؛ چرا که سلیمان متوجه شد حتی مورچگان به عدالت او و لشکریانش اعتراف دارند و تقوای آنها را می پذیرند. برخی دیگر گفته اند که سلیمان از آن شاد شد که با آن همه حشمت و مکنت و قدرت، موری زیر پای لشکریان او آزرده نمی شود.
آنچه شایان توجه است آن که سلیمان با داشتن آن قدرت و حکومت بی نظیر، از خدا می خواهد تا به وی توفیق دهد همیشه عمل صالح انجام داده و در زمره بندگان شایسته باشد. روشن است که هدف نهایی سلیمان قدرت نیست. او همه اینها را مقدمه ای برای جلب خشنودی و رضای خدا می داند.(8)
داستان هدهد و ملکه سبا
در سوره نمل، در ادامه داستان سلیمان آمده است:
«و تفقَّد الطیر فقال مالی لا اری الهد الهد ام کان من الغائبین لاَُعَذِّبَنَّهُ عذاباً شدیداً و لا ذبحنَّه او لیاتینی بسلطانٍ مبینٍ»(9)
«(سلیمان) در جست و جوی پرنده (هدهد) برآمد و گفت: چرا هدهد را نمی بینم یا اینکه او از غائبان است؟ من او را قطعاً کیفر شدیدی خواهم کرد یا او را ذبح می کنم یا دلیل روشنی برای من بیاورد.»
اینکه سلیمان هدهد را ندید و در جست و جوی او برآمد، به وضوح بیانگر این حقیقت است که وی به دقت، مراقب اوضاع حکومت خود بود و حتی غیبت یک مرغ از چشم او پنهان نمی ماند! اینکه سلیمان ابتدا گفت: «من او را نمی بینم» و سپس افزود «یا اینکه او از غائبان است» ممکن است اشاره به این باشد که او بدون عذر موجهی حضور نداشته یا با عذر موجهی غیبت کرده است.
سلیمان برای اینکه حکم غیابی نکرده باشد و در ضمن غیبت هدهد بر دیگر پرندگان ـ و بلکه مأموران حکومت ـ اثر منفی نگذارد افزود: من او را قطعاً کیفر شدیدی خواهم داد، یا او را ذبح می کنم؛ مگر اینکه برای غیبتش دلیل روشنی بیاورد. منظور از «سلطان» در اینجا دلیلی است که مایه تسلط انسان بر اثبات مقصودش شود و تأکید آن به وسیله «مبین» برای این است که این پرنده متخلّف «حتماً» باید دلیل روشنی برای تخلف خود اقامه کند.
در حقیقت سلیمان بی آنکه عجله ای در کار داوری به خرج داده باشد، در صورت ثبوت تخلف، تهدید لازم را انجام داد و حتی برای تهدید خود دو مرحله قائل شد که متناسب با مقدار گناه بوده است. او با این کار خود نشان داد که حتی در برابر پرنده ضعیفی، تسلیم دلیل و منطق است و هرگز بر قدرت و توانایی خود تکیه نمی کند.
سلیمان با داشتن آن قدرت و حکومت بی نظیر، از خدا می خواهد تا به وی
توفیق دهد همیشه عمل صالح انجام داده و در زمره بندگان شایسته باشد.
نکته جالب آنکه سلیمان به حدی به لشکریان خود و حتی پرندگانی که مطیع فرمان او بودند آزادی و امنیت و جسارت داده بود که هدهد بدون ترس و با صراحت به او می گوید: «من به چیزی آگاهی یافتم که تو از آن آگاه نیستی.» برخورد او با سلیمان همچون برخورد درباریان چاپلوس با سلاطین جبار که برای بیان یک واقعیت، نخست مدتی تملق می گویند، نبود. اینها همه آثار دیانت و عدالت و خداترس بودن سلیمان است.(10)
سلیمان حکیمی بود که در عین قدرت جز با منطق سخن نمی گفت و حتی در گفت و گو با پرنده ای همچون هدهد، حق و عدالت را زیر پا نمی نهاد.
فصل دوم: اخلاق زیست محیطی در نهج البلاغه
وصیت امام علی ـ علیه السلام ـ در بازگشت از صفین
علی ـ علیه السلام ـ در نهج البلاغه با مهربانی و زیبایی بسیار درباره گیاهان سخن گفته است. امام در بازگشت از جنگ صفین این چنین وصیت می کند:
«این دستوری است که بنده خدا علی بن ابی طالب، امیرمؤمنان، نسبت به اموال شخصی خود، برای خشنودی خدا داده است، تا خداوند با آن به بهشتش درآورد، و آسوده اش گرداند. همانا سرپرستی این اموال بر عهده فرزندم حسن بن علی است؛ آن گونه که رواست از آن مصرف نماید و از آن انفاق کند، اگر برای حسن حادثه ای رخ داد و حسین زنده بود، سرپرستی آن را پس از برادرش بر عهده گیرد و کار او را تداوم بخشد. پسران فاطمه از این اموال به همان مقدار سهم دارند که دیگر پسران علی خواهند داشت؛ من سرپرستی اموالم را به پسران فاطمه واگذاردم، تا خشنودی خدا و نزدیک شدن به رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و بزرگداشت حرمت او و احترام پیوند خویشاوندی پیامبر را فراهم آورم. و با کسی که این اموال در دست اوست شرط می کنم که اصل مال را حفظ کرده تنها از میوه و درآمدش بخورند و انفاق کنند و هرگز نهالهای درخت خرما را نفروشند تا همه این سرزمین یکپارچه به گونه ای زیر درختان خرما قرار گیرد که راه یافتن در آن دشوار باشد.»(11)
این گونه وصیت، آن هم به فرزندانی همچون حسن و حسین ـ علیهما السلام ـ نمایانگر اهمیت برخورد نیک با درختان، به ویژه درخت نخل و حفظ آنهاست.
فرمان امام به مأموران جمع آوری مالیات
امام علی ـ علیه السلام ـ در نامه ای ضمن آموزش اخلاق اجتماعی به کارگزاران اقتصادی، چگونگی رفتار با حیوانات را نیز متذکر می شود:
«با ترس از خدایی که یکتاست و همتایی ندارد حرکت کن. در سر راه، هیچ مسلمانی را نترسان یا با زور از زمینی نگذر و افزون تر از حقوق الهی از او مگیر ... آنگاه که داخل شدی مانند اشخاص سلطه گر و سخت گیر رفتار نکن، حیوانی را رَم مده و هراسان مکن و دامدار را مرنجان ... .»
امام در بخش دوم همین نامه به حمایت از حقوق حیوانات می پردازد و چنین اضافه می کند:
«در رساندن حیوانات [مورد مالیات] آنها را به دست چوپانی که خیرخواه و مهربان، امین و حافظ، که نه سختگیر باشد و نه ستمکار، نه تند براند و نه حیوانات را خسته کند، بسپار. سپس آنچه از بیت المال جمع آوری شد برای ما بفرست، تا در نیازهایی که خدا اجازه فرموده مصرف کنیم. هرگاه حیوانات را به دست فردی امین سپردی، به او سفارش کن تا بین شتر و نوزادش جدایی نیفکند و شیر آن را ندوشد تا به بچه اش زیانی وارد نشود. در سوار شدن بر شتران عدالت را رعایت کند و مراعات حال شتر خسته یا زخمی را که سواری دادن برای او سخت است بنماید. آنها را در سر راه به درون آب ببرد و از جاده هایی که دو طرف آن علف زار است به جاده بی علف نکشاند و هر چند گاه شتران را مهلت دهد تا استراحت کنند و هرگاه به آب و علف زار رسید فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند، تا آنگاه که به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و کوفته، که آنها را براساس رهنمود قرآن و سنت پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ تقسیم نماییم. عمل به دستورهای یاد شده مایه بزرگی پاداش و نیز هدایت تو خواهد شد. ان شاء الله.»(12)
فصل سوم: اخلاق زیست محیطی در روایات
چند روایت درباره نگهداری از درختان
ما انسانها اگر بدانیم که واقعاً وجود درختان چه ثمراتی برای ما دارد، هیچ گاه به آنها آسیب نمی رسانیم، تا چه رسد که آنها را از بین ببریم. وجود درخت ـ حتی اگر میوه هم نداشته باشد ـ فواید بسیاری دارد. از آن جمله:
1ـ سبزی درخت باعث افزایش نور چشم می شود؛
2ـ سبزی درخت باعث طراوت و شادابی روح می شود؛
3ـ اکسیژن فراوان در هوا منتشر می کند و باعث تصفیه هوا و کم شدن آلودگی می شود؛
4ـ از فرسایش بیش از حد خاک جلوگیری می کند.
در این باره به چند روایت توجه کنید.
امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«درختان میوه را قطع نکنید که خداوند بر سر شما عذاب سختی فرو می ریزد.»(13)
نیز شخصی از امام صادق ـ علیه السلام ـ می پرسد: آیا قطع درخت اشکال دارد یا نه؟ امام می فرماید: نه اشکالی ندارد. می پرسد: قطع درخت سدر چه؟ می فرماید: اشکالی ندارد، قطع درخت سدر در بیابان مکروه است، چون این درخت در صحرا کمیاب است، اما در اینجا [که درخت سدر فراوان است [کراهتی ندارد.(14)
در فضیلت درختکاری
در سخنان معصومان ـ علیهم السلام ـ فضایل زیادی درباره درختکاری و پرورش گل و گیاه نقل شده است که بخشی از آنها را از نظر می گذرانیم.
«پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: اگر قیامت فرا رسد و در دست یکی از شما نهالی باشد، چنانچه بتواند آن نهال را بکارد، این کار را بکند.»(15)
«پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: هیچ کسی نیست که درختی بنشاند، مگر اینکه خداوند به اندازه میوه ای که آن درخت می دهد، برای او اجر بنویسد.»(16)
«رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ چنین فرمود: مسلمانی نیست که بذری بیفشاند یا نهالی بنشاند و از حاصل آن بذر و نهال پرنده ای یا انسانی یا چرنده ای بخورد، مگر آنکه برای او صدقه محسوب شود.»(17)
«پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: هر که درختی بنشاند و در راه نگهداری و رسیدگی به آن صبر کند تا میوه دهد، در قبال هر میوه ای که از آن بخورند برای او یک صدقه نزد خدا منظور می شود.»(18)
«امام باقر ـ علیه السلام ـ به نقل از پدرش می فرمود: بهترین کارها کشاورزی است؛ آن را می کاری و نیکوکار و بدکار از آن می خورند. نیکوکار می خورد و برایت از خدا آمرزش می طلبد و بدکار می خورد و آنچه خورده او را لعن و نفرین می کند و چرندگان و پرندگان نیز از آن بهره مند می شوند.»(19)
«امام باقر ـ علیه السلام ـ به نقل از امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ می فرمود: هر که با وجود داشتن آب و خاک نیازمند باشد، خدای (از رحمت خود) دورش گرداند.»(20)
«امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: در آیه "مؤمنان باید به خدا توکل کنند": منظور از مؤمنان، کشاورزان است.»(21)
«امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: در میان کارها هیچ کاری نزد خدا محبوب تر از کشاورزی نیست و خداوند هیچ پیامبری بر نیانگیخت مگر آنکه کشاورز بود، به جز ادریس که خیاط بود.»(22)
درباره حقوق حیوانات
«پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ ماده شتری را دید که زانویش بسته شده و جهاز همچنان بر پشت او بود. پرسید: صاحب آن کجاست؟ به او بگویید خودش را برای دادخواهی این شتر در قیامت آماده کند.»(23)
«پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می فرمود: خداوند مدارا کردن را دوست می دارد و بر انجام دادن آن کمک می کند. پس هرگاه چارپایان لاغر را سوار شدید آنها را در منزلهایشان فرود آورید؛ اگر زمین خشک و بی گیاه بود با شتاب از آن بگذرید و اگر سرسبز و پرعلف بود آنها را در آنجا استراحت دهید.»(24)
«نیز می فرمود: چارپایان سالم را سوار شوید و آنها را سالم نگه دارید و کرسی خطابه و صحبتهای خود در کوچه و بازارها نکنید، چه بسا مرکوبی که از سواره اش بهتر است و بیشتر از او به یاد خدای تبارک و تعالی است.»(25)
«آن حضرت می فرمود: حیوان شش حق به گردن صاحب خود دارد: هرگاه از آن پیاده شد علفش دهد، هرگاه از آبی گذشت آن را آب دهد، بی دلیل آن را نزند، بیشتر از قدرتش آن را بار نکند، بیشتر از توانش آن را راه نبرد و مدت زیادی روی آن درنگ نکند.»(26)
«رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: به صورت حیوانات نزنید؛ زیرا آنها حمد و تسبیح خدا می گویند.»(27)
«پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: زنی بدکاره سگی را دید که بر سر چاهی له له می زد و کم مانده بود از تشنگی بمیرد. او کفش خود را درآورد و آن را به روسری خود بست و برای آن سگ از چاه آب کشید، پس خداوند گناهان او را به سبب این کار آمرزید.»(28)
«پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: هر حیوانی ـ پرنده یا جز آن ـ که به ناحق کشته شود در روز قیامت از قاتل خود شکایت خواهد کرد.»(29)
«پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: هر کس گنجشکی را بی سبب بکشد آن گنجشک در روز قیامت از او به درگاه خدا بنالد و بگوید: پروردگار من! فلانی مرا نه برای استفاده که بی سبب کشت.»(30)
«پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: اگر ستمی که بر حیوانات می کنید بر شما بخشیده شود، بسیاری از گناهان شما بخشوده است.»(31)
«پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در خطاب به صاحب حیوانی فرمود: آیا نسبت به این زبان بسته ای که خداوند در اختیار تو گذاشته است از خدا نمی ترسی؟ آن حیوان بی زبان از گرسنگی و رنجی که به او می رسانی نزد من شکایت کرد.»(32)
«پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: نفرین خدا بر کسی که حیوانی را مُثله کند (و زنده زنده گوش و زبان و بینی آن را ببرد.)»(33)
«ابن عباس می گوید: پیامبر از کشتن هر جانداری نهی می فرمود مگر آن که آزار برساند.»(34)
«امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمود: زنی به سبب آن که گربه ای را بسته بود تا از تشنگی مرد به عذاب خدا گرفتار آمد.»(35)
فصل چهارم: اخلاق زیست محیطی در حکایات
آمرزش به سبب سیراب کردن سگ
در جلد 14 بحارالانوار از کتاب حیوة الحیوان دمیری نقل شده که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: زنی در بیابان می رفت و سخت تشنه شده بود تا به چاهی رسید که در آن، آب بود خود را به قعر آن رسانید و آب آشامید و سیراب شد و بیرون آمد، دید سگی از شدت تشنگی خاکهایی که نم دار شده را می خورد. به خود گفت: این سگ بیچاره مانند من تشنه شده است. بر او رقت کرد و به زحمت خود را به آب رسانید و موزه پایش را پر از آب کرد و به دندان گرفت و بالا آمد و سگ را سیراب نمود. خداوند این کارش را پذیرفت و تلافی فرمود و او را آمرزید.
گفتند: یا رسول الله! آیا برای ما در احسان به حیوانات پاداشی است؟ فرمود:
«نعم فی کل کبد حراء برطبه اجر.»
«آری، خنک کردن هر جگری که عطش دارد اجر خواهد داشت.»
و نیز در همین کتاب است که رسول خدا فرمود:
«شب معراج، داخل بهشت شدم و کسی را دیدم که سگ تشنه ای را سیراب کرده بود.»(36)
بی رحمی به حیوان
در اسلام بی رحمی حتی نسبت به حیوانات نکوهش شده است. مسلمانان حق ندارند حیوانی را بیازارند یا حتی به آن ناسزا بگویند!(37) از این رو پیامبر اکرم در حدیثی می فرماید:
«لَو غفر لکم ما تأتون الی البهائم لغفرلکم کثیراً.»
«اگر ستمی که بر حیوانات می کنید بر شما بخشیده شود بسیاری از گناهان شما بخشوده شده است.»(38)
کشتن حیوانات حلال گوشت برای مصرف، از نظر اسلام جایز است؛ در عین حال، ذبح آنها آدابی دارد که تا حد ممکن، حیوان کمتر رنج ببیند. یکی از آداب ذبح این است که نباید حیوان را در برابر چشم حیوانی مانند او سر برید.(39)
چنانکه امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود:
«لا تذبح الشاة عند الشاة و لا الجزور عند الجزور و هو ینظر الیه.»(40)
«گوسفند را نزد گوسفند و شتر را نزد شتر ذبح مکن در حالی که آن دیگری به او می نگرد.»
بنابراین سر بریدن بچه حیوانات نزد مادرشان به شدت نکوهش شده و حاکی از نهایت سنگدلی و بی رحمی است و آثار ویرانگری بر زندگی انجام دهنده آن خواهد داشت.(41)
کبوتران کعبه
روزی امام سجاد ـ علیه السلام ـ به اصحاب خود فرمود:
«آیا می دانید سبب بودن کبوتران در کعبه چیست؟ گفتند: نه، ای پسر رسول خدا، شما بفرمایید. حضرت علت را چنین فرمود: در زمان قدیم مردی بود که خانه ای داشت و در میان آن خانه درخت نخلی بود و کبوتری در شکاف آن آشیانه کرده بود، پس هر وقت جوجه می گذارد، آن مرد بالای نخل می رفت و جوجه های آن را می گرفت و می کشت.
مدتی بر این منوال گذشت، پس آن کبوتر از دست آن مرد به خدا شکایت کرد، به آن کبوتر گفته شد: این مرتبه که می آید جوجه های تو را بردارد از درخت می افتد و می میرد. بار دیگر که کبوتر جوجه گذارده بود، آن مرد بالای درخت رفت. کبوتر ایستاد، ببیند چه می شود، وقتی آن مرد بالای درخت رفت، صدای سائل و محتاجی از در خانه بلند شد، پایین آمد و به او چیزی داد و برگشت بالای درخت و جوجه های کبوتر را برداشت و کشت و به او آسیبی نرسید.
کبوتر به خدا نالید و گفت: خدایا، پس وعده ای که به من داده بودی چه شد؟ به او گفته شد، که این مرد جان خود را به واسطه آن صدقه ای که داد، خرید؛ اما ما به همین زودی نسل تو را زیاد می کنیم و جایی تو را مسکن می دهیم که دیگر هیچ کس نتواند به شما تا روز قیامت آزاری برساند. خداوند آنها را در خانه کعبه منزل داد و در امن و امان قرار داد و کسی نتوانست آنها را صید و شکار کند.»(42)
مهربانی با گربه
امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«ما در حضور پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بودیم؛ ایشان می خواست وضو بگیرد؛ در این هنگام گربه ای به خانه آن حضرت پناه آورد. پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فهمید که گربه تشنه است، ظرفی را که آب داشت و با آن وضو می گرفت، جلوی گربه گذارد، گربه از آن آشامید، سپس پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از بقیه آب آن وضو گرفت.»(43)
پناهندگی شتر
پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در مسافرت بود، شتری به حضورش آمد و جلوی گردنش را به زمین کوبید و گریه کرد، به گونه ای که اشک چشمانش دو طرف صورتش را تر کرد. پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به حاضران فرمود: «آیا می دانید این شتر چه می گوید؟ این شتر گمان کرده که صاحبش می خواهد او را فردا قربان کند».
آنگاه پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به صاحب آن شتر فرمود: «آیا حاضری این شتر را بفروشی؟» او گفت: من مالی ندارم که به آن مانند این شتر، علاقه مند باشم. پیامبر به او سفارش کرد که با این شتر به نیکی رفتار کن.(44)
پناه آوردن گنجشک به محضر امام رضا ـ علیه السلام ـ
سلیمان بن جعفر گوید: در باغی حضور امام رضا ـ علیه السلام ـ بودم. ناگهان گنجشکی آمد و رو به روی حضرت به سر و صدا پرداخت و اظهار نگرانی کرد؛ امام به من فرمود:
«ای سلیمان می دانی این گنجشک چه می گوید؟ گفتم: نه. امام فرمود: می گوید ماری آمده می خواهد جوجه های مرا بخورد. برخیز و عصا را به دست بگیر و به خانه ای که لانه گنجشک در آن است برو و آن مار را بکش. سلیمان می گوید من برخاستم و با عصا به آن خانه رفتم، دیدم ماری در خانه می گردد، با عصایم او را کشتم.»(45)
کبوترهای سبز
راوی می گوید: روزی به منزل امام صادق ـ علیه السلام ـ رفتم و مشاهده کردم که سه کبوتر سبزرنگ در خانه آن حضرت بود، عرض کردم این کبوترها منزل را کثیف می کنند. حضرت فرمود: «نگاهداری کبوتر در منزل مستحب است.»(46)
اسلام حامی حیوانات است
شترهای به هم پیوسته ای از جلوی چشم امام صادق ـ علیه السلام ـ عبور می کردند. شتری در میان این قطار شتر، نظر آن حضرت را به خود جلب کرد؛ زیرا بار سنگینی را بر پشت خود حمل می کرد و به سختی حرکت می نمود. امام ـ علیه السلام ـ که از مشاهده این حمل طاقت فرسای شتر ناخشنود گشته بود به صاحب شتر فرمود: «عدالت را در حق شتر مراعات کن که خداوند رعایت عدالت را دوست دارد.»(47)
گربه درمانده
زنی گربه ای را بست و از دادن آب و غذا به او خودداری کرد. گربه که به شدت گرسنه شده بود به خوردن حشرات زمین روی آورد؛ اما حشرات اطراف برای سیر کردن او کافی نبود و از طرفی با خوردن آنها زمین اطراف او از هرگونه حشره تهی گردید.
کشتن حیوانات حلال گوشت برای مصرف، از نظر اسلام جایز است؛ در
عین حال، ذبح آنها آدابی دارد که تا حد ممکن، حیوان کمتر رنج ببیند.
گربه در گرسنگی و تشنگی شدید فرو رفت و پس از مدتی جان سپرد و این زن که سبب مرگ گربه گردیده بود به فرموده پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مستوجب عذاب الهی گردید.(48)
حمایت پیامبر اکرم از حیوانات
بعضی از صاحبان حیوانات که نمی خواستند حیوان آنها با حیوان دیگری اشتباه شود، او را نشان می کردند. یکی از راههای نشانه گذاری این بود که بر بدن یا چهره آنها داغ می گذاردند. اثر آهن تفتیده بر بدن آنها همواره باقی می ماند؛ اما حیوان بسیار آزرده می شد.
روزی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از راهی گذر می کرد. الاغی را دید که بر چهره او داغ گذارده شده بود. حضرت با دیدن این حیوان فرمود:
«مگر نشنیده ای که من داغ گذارنده بر صورت حیوانات را لعنت کرده ام و کسی که به صورت آنها بزند مورد لعنت من است.»(49)
مهربانی با شتر
زراره نقل می کند: امام سجاد ـ علیه السلام ـ بیست بار با شتری از مدینه به مکه برای انجام مناسک حج رفت و در این بیست بار حتی یک بار شتر را با تازیانه نزد. به نقل دیگر، تازیانه را بلند می کرد و اشاره می نمود و می فرمود: «ترس از قصاص دارم.»(50)
غذای حیوانات
ذوالنون مصری، یک زن نامسلمان را دید که در فصل زمستان مقداری گندم به دست گرفته، برای پرندگان بیابان برد و جلوی آنها ریخت. وی به آن زن گفت: «تو که کافر هستی، این دانه دادن تو به پرندگان چه فایده دارد؟» او گفت: فایده داشته باشد یا نه من این کار را می کنم. چند ماه از این جریان گذشت، ذوالنون در مراسم حج شرکت کرد، همان زن را در مکه دید که همراه مسلمانان به انجام دادن مراسم حج اشتغال دارد. آن زن وقتی ذوالنون را شناخت به او گفت:
«احسن الی نعمة الاسلام بقبضة من الحبه.»(51)
«به سبب همان یک مقدار گندم که به پرندگان دادم، خداوند نعمت اسلام را به من احسان نمود و توفیق قبول اسلام را یافتم.»
فصل پنجم: اخلاق زیست محیطی در نظم شاعران
تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت
یکی در بیابان سگی تشنه یافت |
برون از رمق در حیاتش نیافت |
کله دلو کرد آن پسندیده کیش |
چو حبل اندر آن بست دستار خویش |
به خدمت میان بست و بازو گشاد |
سگ ناتوان را دمی آب داد |
خبر داد پیغمبر از حال مرد |
که داور گناهان از و عفو کرد |
الا گر جفاکاری، اندیشه کن |
وفا پیش گیر و کرم پیشه کن |
کسی با سگی نیکویی گم نکرد |
کجا گم شود خیر با نیکمرد؟ |
کرم کن چنان کت برآید ز دست |
جهانبان در خیر بر کس نبست |
برد هر کسی بار درخورد زور |
گران است پای ملخ پیش مور |
تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت |
که فردا نگیرد خدا با تو سخت |
به آزار فرمان مده بر رهی |
که باشد که افتد به فرماندهی |
چو تمکین و جاهت بود بر دوام |
مکن زور بر ضعف درویش عام |
بسا زورمندا که افتاد سخت |
بس افتاده را یاوری کرد بخت |
دل زیر دستان نباید شکست |
مبادا که روزی شوی زیر دست(52) |
میازار موری که دانه کش است
یکی سیرت نیکمردان شنو |
اگر نیکبختی و مردانه رو |
که شبلی ز حانوت گندم فروش |
به ده برد انبان گندم به دوش |
نگه کرد و موری در آن غله دید |
که سرگشته هر گوشه ای می دوید |
ز رحمت بر او شب نیارست خفت |
به مأوای خود بازش آورد و گفت: |
مروّت نباشد که این مور ریش |
پراکنده گردانم از جای خویش |
درون پراکندگان جمع دار |
که جمعیتت باشد از روزگار |
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد |
که رحمت بر آن تربت پاک باد |
میازار موری که دانه کش است |
که جان دارد و جان شیرین خوش است |
مزن بر سر ناتوان دست زور |
که روزی بپایش درافتی چو مور |
درون فروماندگان شاد کن |
ز روز فروماندگی یاد کن |
نبخشود بر حال پروانه شمع |
نگه کن که چون سوخت در پیش جمع |
گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است |
تواناتر از تو هم آخر کسی است(53) |
بدان را نوازش کن ای نیکمرد
به ره بر یکی پیشم آمد جوان |
به تک در پی اش گوسفندی روان |
بدو گفتم: این ریسمان است و بند |
که می آرد اندر پی ات گوسفند |
سبک طوق و زنجیر از او باز کرد |
چپ و راست پوییدن آغاز کرد |
هنوز از پی اش تازیان می دوید |
که جو خورده بود از کف مرد و خوید |
چو باز آمد از عیش و شادی به جای |
مرا دید و گفت: ای خداوند رأی |
نه این ریسمان می برد با منش |
که احسان کمندی است در گردنش |
به لطفی که دیده است پیل دمان |
نیارد همی حمله بر پیلبان |
بدان را نوازش کن ای نیک مرد! |
که سگ پاس دارد چو نان تو خورد |
بر آن مرد کند است دندان یوز |
که مالد زبان بر پنیرش دو روز(54) |
خدا را بر آن بنده بخشایش است
یکی روبهی دید بی دست و پای |
فروماند در لطف و صنع خدای |
که چون زندگانی به سر می برد |
بدین دست و پای از کجا می خورد |
در این بود درویش شوریده رنگ |
که شیری درآمد شغالی به چنگ |
شغال نگون بخت را شیر خورد |
بماند آن چه، روباه از آن، سیر خورد |
دگر بار روز اتفاق اوفتاد |
که روزی رسان قوت روزش بداد |
چو شیر آنکه را گردنی فربه است |
گر افتد چو روبه سگ از وی به است |
به چنگ آر و با دیگران نوش کن |
نه بر فُضله دیگران گوش کن |
بخور تا توانی به بازوی خویش |
که سعیت بود در ترازوی خویش |
چو مردان ببر رنج و راحت رسان |
مخنّث خورد دسترنج کسان |
بگیر ای جوان دست درویش پیر |
نه خود را بیفکن که دستم بگیر |
خدا را بر آن بنده بخشایش است |
که خلق از وجودش در آسایش است |
کسی نیک بیند به هر دو سرای |
که نیکی رساند به خلق خدای(55) |
کلام آخر
حال بعد از این همه آیات و روایات و حکایاتی که گفته آمد، باید بار دیگر بر رفتار خود نظری بیاندازیم، شاید نیاز به تجدید نظر باشد و امید که وجدان خفته ما بیدار گشته و منصفانه تر رفتار کنیم.
اما بعد از این باید بیاندیشیم که اگر خدا و پیامبر و همه و همه این چنین درباره نیکو رفتار کردن با حیوانات که ذی شعورند سفارش می کنند، پس درباره چگونه رفتار کردن با انسانها چه خواهند گفت و چه مقدار تأکید بر ألفت و مهربانی خواهند داشت؟! در اینجا این نکته جالب را به شما واگذار می کنیم تا قضاوتی عادلانه داشته باشید.