قال علی (علیه السلام):
«ایاک و الغیبة فأنها تمقتک الی اللّه و الناس و تُحبط اجرک؛از غیبت و (پشت سرگویی و زشت یادی) دیگران دوری کن، چه این که (با این رفتار) خدا و مردم را دشمن خود کرده ای و پاداش (کارهای نیکت) از بین خواهد رفت».(1)
یکی دیگر از بیماریهای اجتماعی که شیوع فراوان دارد و آسیبهای جبران ناپذیری به جوامع بشری و جامعه دینی وارد می سازد، غیبت کردن و یاد کرد زشت و ناروا پشت سر دیگران است؟ اسلام نسبت به این رذیلت اخلاقی در رابطه با اجتماع و صدماتی که به آن وارد می شود و پیکره جامعه را از اعتدال خارج می سازد، هشدارهای جدی داده و نکوهشهای شدیدی نموده است از آن جمله است حدیث نورانی که در آغاز آوردیم، در این کلام نورانی سه پیامد منفی بزرگ برای غیبت بیان شده است:
1. مبغوض شدن انسان در پیش گاه خدا
2. منفور شدن او پیش مردم
3. حبط و از بین رفتن پاداش اعمال نیک
زشتی و پلشتی این گناه به اندازه ای است که خدای رئوف و رحیم نسبت به بنده ای که اهل غیبت است دشمن می شود و غیبت کننده از چشم و نگاه خدا می افتد و کسیکه چنین شد سزاوار عذاب و کیفر الهی خواهد شد.
افزون بر این، غیبت کننده پایگاه و جایگاه اجتماعی خویش را از دست می دهد و مردم نسبت به او بی اعتماد می شوند، و با خود چنین می گویند: این شخص که به آسانی پیش ما از دیگران به زشتی یاد می کند و مطالبی را بر زبان جاری می سازد که آبرو و حیثیت اجتماعی فرد یا افراد را به خطر می اندازد، از کجا معلوم که پشت سرما و پیش دیگران چنین نکند؟
آن که عیب دگران پیش تو آورد و شمردبی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
دیگر آن که غیبت، حسنات و کارهای نیکی که انسان به زحمت به دست آورده و در پرونده او به ثبت رسیده است آنها را ضایع می سازد، و گاهی هم آنها را به پرونده کسی که از او غیبت شده منتقل و جابجا می کند و این خسران بزرگ و کیفر عظیمی است که چه بسا اگر انسان دقت کند دست از این عمل زشت و گناه آلود خود برخواهد داشت.
غیبت چیست؟
راغب اصفهانی می گوید: «غیبت، یاد کرد عیب دیگران است بدون آن که نیازی به آن باشد.»(2)
فقها در تعریف غیبت می گویند: «الغیبة ذکر الانسان بمایکرهه»(3)
آن چه که پشت سر کسی گفته شود که از آن خرسند نیست و آن را خوش نمی دارد.»
توضیح مطلب بالا این است که یاد کرد از انسانها و اوصاف آنها سه گونه است:
1. یاد کردی از کمالات و کارهای مثبت آنان مثل این که بگوید فلانی زاهد و عالم و نماز خوان است.
2. یاد کردن از اوصاف و کارهای عادی کسی مانند این که فلانی می خوابد، راه می رود و....
3. یاد کردن عیوب و نقطه های ضعف و کارهای زشتی که بر دیگران پوشیده است.
بدون تردید غیبت، بند اول و دوم را شامل نمی شود، و آنچه که گناه است و از مصادیق غیبت بشمار می رود بند سوم است و آن این که آدمی با زبان و یا رفتار و کردارش عیب و نقص کسی را آشکار و افشاء کند که خداوند آن را بر او پوشانده است.
انگیزه های غیبت
ریشه یابی این موضوع که بدانیم چرا انسانها از یکدیگر غیبت می کنند؟ پرسشی است که پاسخ آن راهگشا خواهد بود؟
گاهی ریشه غیبت آن است که کسی با تخریب دیگران می خواهد خود را رفعت و بلندی ببخشد. نقص دیگران را می شمارد تا کمال خود را به اثبات برساند این نوع از غیبت در بین اهل علم و دانش بیشتر رواج دارد. آنها گاهی محترمانه به غیبت یکدیگر می پردازند، مثلاً می گوید فلانی این مطلب را نفهمیده است، و یا آنچه او در این بحث گفته است بطلان آن روشن است و مانند آن، گاهی از گرفتاری شخصی غمگین است و غم و اندوه خود را آشکار می کند اگر از او پرسیده شود چرا در غم فرو رفته ای؟ می گوید به خاطر این که فلانی برایش گرفتاری پیش آمده و یکی یکی آنها را بیان می کند و این شیوه برخی از اهل نفاق است که به این وسیله آبروی افراد را می ریزند و علامت سؤال فراوان در ذهن مخاطبان خود ایجاد می کنند؟ و بالآخره علی(ع) در یک کلام گویا و روشن فرمود:
«الغیبة جهد العاجز؛(4) غیبت تلاش انسانهای ناتوان است».
این که انسان پشت سر کسی میدان بگیرد و نقطه ضعفها و عیب های او را برشمارد این شهامت و شجاعت و مردانگی نیست، این نشاندهنده نوعی عقده حقارت و یا برون افکنی آن روحیه پست و همت کوتاه او بشمار می رود. به جنگ کسی رفتن که قدرت دفاع از خود را ندارد هنر نیست، مانند مشت زنی که به دیوار مشت بزند و خود را قهرمان و پیروز میدان به حساب آورد.
از این رو امام علی(ع) در این باره می فرماید:
«لادین لمرتاب و لامروة لمغتاب؛(5) آدمی که (در همه چیز شک می کند) دین ندارد و کسیکه غیبت می کند ناجوانمرد است.
برخی از آن جهت به غیبت آلوده می شوند که با عینک بدبینی همه کس را می بینند، نگاهشان به افراد نگاه نادرستی است، داستان همان مورچه است که آب در خانه او افتاد و گفت دنیا را آب برد.
بعضی با کوچکترین ضرر و یا حادثه ای به تمام عالم و آدم بد و بیراه می گویند، همه مسؤولان را زیر سؤال می برند، همه خوبی ها و اقدامهای مثبت را نادیده می گیرند و مگس گونه روی نقطه های آلوده می نشینند. این گونه کسان اگر با دیده انصاف بنگرند بسیاری از انتقادهای انتقام گونه آنها وارد نیست و جز مسمومیت فکری و اجتماعی اثر و نتیجه دیگری ندارد.
قرآن و غیبت
سوره «حجرات» که سوره ادب و اخلاق است همه مسلمانان و مؤمنان را برادر نامیده است طرح (اخوّت) و برادری در جامعه دینی زمینه ساز همدلی، مهربانی، دوستی، آبروداری، یاری کردن، خیرخواهی، کمک مالی، دفاع از حیثیت اجتماعی و... می باشد، اگر روحیه برادری در جامعه اسلامی حاکم باشد همه به یکدیگر احترام می گذارند و حدود و حقوق را رعایت می کنند و در نتیجه زمینه نزول رحمت پروردگار را فراهم می سازند از این رو قرآن مجید می فرماید:
«انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم و اتقوااللّه لعلکم ترحمون»(6)
مؤمنان برادر یکدیگرند، بنابراین میان دو برادر خود صلح برقرار سازید و تقوای الهی پیشه کنید تا مشمول رحمت او شوید.
در این آیه شریفه چند نکته قابل توجه است:
1. اخوت و برادری دینی
2. اهمیت صلح و آشتی و مهربانی
3. تقوا و خداباوری در کارها
4. زمینه سازی جلب رحمت حق
اگر مؤمنان به راستی برادر یکدیگر باشند در جهت گسترش مهر و دوستی و صلح و آشتی تلاش می ورزند و این کار را فقط برای خدا انجام می دهند، خداوند هم بر چنین مردمانی رحمت و رأفت خود را فرو خواهد فرستاد.
آسیب شناسی اخوت دینی
در ادامه آیه اخوت، قرآن مجید به شش گناه اجتماعی پرداخته که هر کدام به نوبه خود می توانند پایه های جامعه دینی را سست و دلهای مؤمنان را از هم بگسلند و تار و پود جامعه اسلامی را گرفتار آفت و آسیب سازند.
این گفتار و رفتار شش گانه به ترتیب عبارتند از:
* استهزاء و مورد سخریه قرار دادن یکدیگر چه زن و چه مرد
* عیبجویی و طعن را رواج دادن
* یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کردن
* گمان بد و سوءظن نسبت به یکدیگر داشتن
* تجسس و جستجوگری در کار دیگران نمودن
* غیبت و زشت یادی از برادر دینی انجام دادن(7)
از آن جا که اسلام امنیت کامل و همه جانبه اجتماعی را مورد نظر دارد و بر این باور است که: مال، جان، ناموس و آبروی مسلمانان به عنوان چهار سرمایه اصلی باید از هرگونه تعرّض مصون بماند. این دستور شش گانه را برای تأمین امنیت فراگیر صادر نموده است.
این شش صفت اگر در جامعه رواج یابد مانند خوره اندام جامعه دینی را خواهد خورد و شکوه و شوکت جامعه اسلامی را درهم فرو خواهد ریخت از این رو به شدت از این رفتارهای ششگانه نهی شده که آخرین آن غیبت است.
"غیبت" معلول دو علت پیشین در این آیه است یعنی بدگمانی و تجسس، زیرا گمان بد سرچشمه تجسس است و تجسس موجب افشای عیوب و اسرار پنهانی و آگاهی بر این امور سبب غیبت می شود که اسلام از معلول و علت همزمان نهی کرده است.
آن گاه برای این که زشتی عمل «غیبت» را گوشزد کند، آن را در ضمن یک مثال روشن و گویا و همه کس فهم ترسیم می کند و می گوید:
«ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه؛(8) آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ قطعاً از این امر کراهت دارد».
آبرو وحیثیت اجتماعی برادر مؤمن مانند گوشت تن و جان اوست زیر سؤال بردن آبرو به وسیله غیبت و افشای اسرار پنهانی مانند خوردن گوشت تن اوست.
تعبیر به «مرده و مردار» به این جهت است که کسی را که غیبت می کنید قادر بر دفاع از خود نیست و یا به خاطر این است که گناه غیبت مسمومیت اجتماعی ایجاد می کند، دلهای پاک و خوشبین را به یکدیگر بدبین و چرکین می سازد.
غیبت در روایات
پیامبر اکرم(ص) با صدای بلند و از عمق وجودش به مسلمانان در این زمینه هشدار داده است:
«یا معشر من آمن بلسانه و لم یؤمن بقلبه! لاتغتابوا المسلمین ولاتتبعوا عوراتهم، فأنه من تتبع عورة اخیه تتبع اللّه عورته و من تتبع اللّه عورته یفضحه فی جوف بیته؛(9) ای گروهی که به زبان ایمان آورده اید و نه با قلب، غیبت مسلمانان نکنید، و از عیوب پنهانی آنها جستجو ننمایید. زیرا کسی که در امور پنهانی برادر دینی خود جستجو کند خداوند اسرار او را فاش می سازد و در دل خانه اش او را رسوا می سازد.»
در بیان دیگر معصومین نیز این هشدارها به چشم می خورد:
امام علی(ع) می فرماید:
«ایاک ان تجعل مرکبک لسانک فی غیبة اخیک او تقول ما یصیر علیک حجة و فی الأسائة الیک علّة؛(10) دوری گزین از این که زبانت را مرکب قرار بدهی در غیبت کردن برادر دینی ات، یا چیزی درباره او بگویی که علیه خودت حجت درست کنی، و یا بدین وسیله زمینه جسارت و بدی نسبت به خودت را فراهم سازی.»
امام حسین(ع) به مردی که در حضور ایشان از دیگری غیبت کرد فرمود: «یا هذا کفّ عن الغیبه فأنها ادام کلاب النار؛(11) ای مرد! دست از غیبت بردار،زیرا غیبت نواله سگهای دوزخ است.»
کیفر غیبت
بی تردید یکی از گناهان بزرگ غیبت است که در فرهنگ و معارف دینی، در کنار هشدار از انجام آن به کیفرهای غیبت کنندگان و نیز غیبت شنوندگان اشارات شگفتی شده است که بدن هر خواننده و شنونده ای را می لرزاند.
رسولخدا(ص) فرمود:
«در شب معراج، مردمی را دیدم که چهره های خود را با ناخنهایشان می خراشند، پرسیدم: ای جبرئیل اینها کیانند؟
گفت: اینها کسانی هستند که از مردم غیبت می کنند و آبرویشان را می برند.»
و نیز از آن حضرت روایت شده است که فرمود:
«روز قیامت فردی را می آورند و او را در پیشگاه خدا نگه می دارند و کارنامه اش را به او می دهند، اما حسنات خود را در آن نمی بیند عرض می کند: الهی! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمی بینم، به او گفته می شود: پروردگار نه خطا می کند و نه فراموش، عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت، سپس مرد دیگری را می آورند و کارنامه اش را به او می دهند، در آن طاعات بسیاری را مشاهده می کند. عرض می کند: الهی! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را به جا نیاورده ام! گفته می شود: فلانی از تو غیبت کرد و من حسنات او را به تو دادم.»
موارد استثناء
قانون غیبت مانند هر قانون دیگری دارای تبصره و موارد استثناء می باشد. بنابراین در مقام مشورت برای انتخاب همسر یا رفیق و شریک در محل کار و مواردی از این قبیل غیبت حرام نیست، زیرا این کار جلو یک خطر و گاهی خطرها را می گیرد و چه بسا اگر درست مشاوره انجام نگیرد یک عمر مفید به یک عمر زیانبار تبدیل گردد و دو نفر که سوهان روح یکدیگرند با اجبار و بی میل و رغبت با هم زندگی کنند یا در مواردی مانند احقاق حق و تظلم و صدای مظلوم و افشاگری او در برابر ظالم و یا درباره کسی که آشکارا به فسق و فجور آلوده است، این موارد از موضوع غیبت خارج است.
فقها در کتابهای مبسوط فقهی عناوین زیر را جزء مستثنیات غیبت شمرده اند:
المتجاهر بالفسق: انجام دهنده کار فاسقانه آشکارا
جواز تظلم المظلوم: تظلم مظلوم اگر مستلزم غیبت باشد جایز است.
نصح المستشیر:در مقام خیرخواهی و مشورت برای امور مهم و غرض اهمّ.
فی مواضع الاستفتاء: فتوا خواستن از مجتهد و اسم بردن از ظالم.
جواز الأغتیاب لحم مادة الفساد:غیبت در جایی که ریشه فساد کنده می شود جایز است.
جواز الغیبة لرفع الضرر:غیبت کسی برای رفع ضرر از او جایز است.
جواز الغیبه بذکر الأوصاف الظاهرة: جواز غیبت درباره اوصاف ظاهری مانند قد بلند و قد کوتاه و....(12)
توجیه شیطانی
ذکر این موارد به این معنا نیست که در هر زمانی که اراده کنیم از کسی غیبت کنیم در قالب یکی از این موارد و یا موارد دیگر از گناه و غیبت فرار کنیم و یا خودمان را گول بزنیم و توجیه کنیم.
سوگمندانه در فرهنگ مردم ما کم و بیش در این رابطه اشتباهاتی رخ داده است که به برخی از موارد آن اشاره می کنیم، مثلاً:
می گویند «غیبتش نباشد صفتش باشد» آیا با این عبارت که این نباشد و آن باشد واقعیت ها دگرگون می شود. مگر تغییر این چیزها بدست ماست که تا اراده کردیم (کن فیکون) بشود و حقیقت غیبت تبدیل به صفت شود؟!وانگهی اگر صفت کسی را که راضی نیست فاش شود و منفی است کسی بر زبان جاری کند حکم غیبت او را دارد و فرقی نمی کند با غیبت.
می گوید من این حرف را جلوی روی فلانی هم می گویم! آیا این مفرّ درستی است، خوب اگر شما شهامت داری که روبرویش بگویی تا عیبش را اصلاح کند چه لزومی دارد که به دیگری بگویی تا دلش نسبت به غیبت شونده چرکین شود؟! و نسبت به تو بی اعتماد گردد.
برخی هم به بهانه «تحلیل» و این که باید مسائل سیاسی را روشن کرد و حلاجی کرد به آسانی از رقیب خود به عنوان یک چهره منفور و ملعون یاد می کنند و مانند آب خوردن این گناه را حلال می دانند.
باید از این گونه توجیهات غیر وجیه و شیطانی به خدا پناه ببریم و به وسیله غیبت دینمان را غارت نکنیم و بدانیم که لذّت زودگذر غیبت عذاب ماندگار دوزخ را به دنبال دارد.