خیزش های شیعی در چند دهه اخیر مورد توجه بسیاری از محافل سیاسی قرار گرفته است این توجه به ویژه از زمانی تشدید شد که بحث هلال شیعی به میان آمد ترفندی سیاسی که از سوی سردمداران کشورهای عربی برای مقابله با گسترش تشیع در خاورمیانه مطرح شد و به عنوان یک خطر بالقوه برای جهان تسنن مورد تلقی قرار گرفت .
از زمانی که ملک عبدالله (پادشاه اردن ) و در پی او حسنی مبارک (رئیس جمهور مصر) از شکل گیری هلال شیعی ابراز نگرانی کردند مشخص بود که تلاش عمده ای به لحاظ تبلیغی و روانی برای به مخاطره افکندن موقعیت شیعیان در منطقه در حال شکل گیری است .
اگرچه در بحث هلال شیعی از کشورهایی با محوریت ایران ، لبنان ، عراق و سوریه نام برده می شود، اما باید در نظر گرفت که در ارائه این فهرست تعمدی وجود دارد تا احیاناً به لحاظ تبلیغاتی نامی از کشورهایی که امکان اوج گیری فعالیت های شیعی در آنها وجود دارد به میان آورده نشود.
در ساختار سیاسی کشورهایی که به عنوان محور هلال معرفی شده اند شیعیان به عنوان قدرت اول یا قدرت مؤثر نقش آفرینی می کنند، اما خارج از این فهرست ، برخی از کشورها نظیر یمن و بحرین علی رغم برخورداری از جمعیت قابل توجه شیعی با محدودیت سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی فراوانی روبه رو بوده و هستند.
در مورد بحرین ، متأسفانه این واقعیت بسیار پررنگ جلوه می کند و به حق باید شیعیان این کشور را اکثریتی فراموش شده دانست چون برابر آمار موجود، جمعیت فعلی شیعیان در بحرین 490 تا 500 هزار نفر برآورد می شود که در مقایسه با کل جمعیت این کشور (حدود 700 هزار نفر) اکثریت قابل ملاحظه ای است .
شیعیان بحرین در گذر تاریخ
برابر با منابع تاریخ ، ریشه شیعی گری در بحرین قدمتی به درازای تاریخ صدر اسلام دارد.متون دست اول ، بحرین را بخشی از خاک ایران می دانند که همزمان با رسالت حضرت ختمی مرتبت ، والی آن منذر بن ساوی از سوی پادشاهان ایران مشغول رتق و فتق امور سیاسی و اداری آنجا بود. پیامبر اکرم (ص ) علاء بن حضرمی را همراه نامه ای به سوی او فرستاد تا بحرینی ها را به اسلام دعوت کند یا آنها جزیه بپردازند. پیامبر(ص ) در این نامه ، منذر را به اسلام دعوت فرمود. منذر بن ساوی نامه ای به پیامبر(ص ) نوشت و اسلام خود را به اطلاع آن حضرت رساند و نوشت که من نامه شما را برای مردم هجر خواندم گروهی اسلام را خوش داشتند و مسلمان شدند و برخی هم ناخوش می دارند، و در این سرزمین گروهی یهودی و مجوسی هم زندگی می کنند، در مورد آنان دستور خود را برای من بنویس . میان علاء و منذر صلح برقرار شد و مبلغ جزیه را برای هر شخص بالغ یک دینار تعیین کردند. در بحرین جنگی رخ نداد. بعضی مسلمان شدند و برخی صلح کردند.
بعد از کناره گیری علاء، پیامبر(ص ) شخصی به نام ابان بن سعید را به بحرین گسیل داشت . وی از دوستان و شیعیان علی (ع ) بود و بنا به تعبیری ، وی نخستین کسی بود که نهال ولای اهل بیت (ع ) را در سرزمین بحرین غرس کرد. بعد از وفات پیامبر(ص )، ابان بحرین را ترک کرد و به مدینه بازگشت و خلیفه اول دوباره علاء بن حضرمی را جایگزین او کرد.
بحرین بعد از مدتی درگیر جنگ رده شد همان نبردی که طبق روایت منابع اسلامی به واسطه برخی از مسلمانانی که از دین برگشتند بروز کرد. خلیفه اول برای سرکوب این فتنه سعی بلیغی کرد و در نهایت توانست بر این شورش فائق آید.
محبت اهل بیت (ع ) که در زمان ابان در بحرین جوانه زد، در زمان خلافت علی (ع ) بارور شد و برخی از والیانی که از سوی حضرت امیر اداره امور را به عهده گرفتند در نزدیکی اهالی این منطقه ، به سیره اهل بیت (ع ) تلاش مؤثری نشان دادند که از جمله می توان به عبدالله بن عباس ، نعمان بن عجلان و عمر بن ابی سلمه اشاره کرد.
افزون بر این عامل ، عامل دیگری نیز در تشیع مردم بحرین مؤثر بود: اصحاب و فرماندهان لشکر امیرالمو›منین (ع ) که عموماً از عبدالقیس و ربیعه و از اهالی اصیل بحرین بودند، از جمله آنها می توان زید بن صوحان و صعصعة بن صوحان عبدی و حکیم بن جبله عبدی و حارث بن مره عبدی و رشید هجری را نام برد. شرح احوال این رجال نشان می دهد که تشیع در بحرین منشأ کاملاً عربی دارد و به دوران زمامداری علی (ع ) بازمی گردد.
پایداری بحرین بر مذهب تشیع ادامه پیدا کرد تا زمانی که عبدالملک بن مروان به حکومت رسید و کوفه را پس از کشته شدن مصعب بن زبیر فتح کرد. برخی از شیعیان از ترس کیفر عبدالملک به بحرین رفتند. خلیفه اموی سپاهیانی را به بحرین فرستاد اما آنها در دستگیری شیعیان ناموفق بودند تا اینکه با تطمیع برخی از افراد توانستند بر شیعیان دست یابند. اگرچه تعدادی از شیعیان به قتل رسیدند، اما افراد باقی مانده با وجود تهدید فراوان از تشیع دست نکشیدند و عبدالملک که از کسب قدرت مجدد شیعیان بیمناک بود سعی کرد با آنها از در مصالحه درآید.
در نیمهء نخست قرن دوم هجری ، نام برخی از شخصیت های بحرینی همچون ابولبید هجری ، ولید بن عروة شیبانی و عبدالله بن بکیر هجری در میان اصحاب امامان باقر و صادق (ع ) به چشم می خورد. همچنین از دو تن از یاران امام صادق (ع )، به نام های مسمع بن عبدالملک و حکم بن علباء اسدی می توان یاد کرد که مدتی در بحرین در مسند حکومت بوده ، و وجوه شرعی خود را به آن امام (ع ) می پرداخته اند.
یکی دیگر از وقایع مربوط به بحرین حضور قیام صاحب الزنج است . وی به سال 249 ق از سامرا به بحرین رفت و آنجا دعوی کرد که علی بن محمد بن فضل بن حسن بن عبید الله بن عباس بن علی بن ابی طالب است و در هجر مردم را به اطاعت خویش فراخواند که جمعی انبوه از مردم آنجا از او پیروی کردند، جمعی نیز دعوت او را نپذیرفتند و میان موافقان و مخالفان وی درگیری رخ داد و جمعی در این کارزار کشته شدند.
در سال 286 هجری ، ابو سعید گناوی با تصرف شهر لحسا، حکومت قرامطه را در بحرین بنا نهاد و استقلال آن را اعلام کرد.با تضعیف قرامطه ، عیونی ها از طایفه عبدالقیس به کمک سلاجقه عراق بر بحرین حاکم شدند. آن گاه خاندان شیعی آل عصفور به کمک اتابکان فارس بر عیونی ها غلبه کردند.در اواخر قرن نهم هجری ، سیف بن زامل دست به شورش زد و حکومت را از دست بنی عصفور گرفت و حکومت بنی جبر را که مالکی مذهب بودند بر پا ساخت .
به لحاظ فکری و روشمندی علمی میان حوزه بحرین و سایر حوزه های شیعی تفاوت هایی وجود دارد. حوزه علمیه بحرین از دوره صفویه فعالیت خود را آغاز کرده و جریان اخباری گری در همین حوزه ها طرف دارانی پیدا کرد و در نقطه مقابل تفکر اصولی قرار گرفت . در رأس اخباریون بحرین ، شیخ یوسف بحرانی قرار داشت که اخباری میانه رو توصیف می شد. تشیع در بحرین برخلاف ایران ، منشأی عربی دارد و کسی از آنان ادعا نمی کند که مثلاً زاده تفکرات ایرانی است . شیعیان بحرین هویت خود را در درجه اول عربی اسلامی و در درجه دوم شیعی و منتقد می دانند و برخلاف بعضی جریان های شیعه در این کشور، بر حفظ این هویت عربی تأکید می ورزند.
جدایی از ایران
از زمانی که استعمار برای یافتن منابع اولیه و پیدا کردن بازاری جدید برای محصولات تولید خود به فکر اشغال و تصرف سایر کشورها افتاد، حوزه خلیج فارس صحنه آمد و شد عوامل بیگانه شد.
از اوایل قرن شانزده میلادی با هجوم پرتغال به خلیج فارس (در سال 1506)، بسیاری از نقاط از جمله جزیره هرمز و مجمع الجزایر بحرین (در سال 1521) به تصرف و اشغال آنها درآمد، اما با شکست پرتغالی ها توسط شاه عباس در سال 1602 مجمع الجزایر بحرین مدت 180 سال ضمیمه خاک ایران شد. در سال 1783 (یا 1782) شیخ احمد بن خلیفه از قبیله بنی عتبه و از خاندان خلیفه که از منطقه نجد در مرکز عربستان به کویت مهاجرت کرده بود، به این سرزمین حمله کرد و پس از شکست سربازان ایرانی بر آن استیلا یافت . از آن پس ، حکومت بحرین با حمایت همه جانبه سیاسی استعماری انگلستان در اختیار اعضای خاندان خلیفه (آل خلیفه ) قرار گرفت .
در زمان شیخ سلمان بن احمد (شیخ بحرین ) در ژانویه 1820 قرارداد صلح عموی یا قرارداد اساسی (و در واقع همان قرارداد انقیاد و تحت الحمایگی ) را با انگلستان امضا کرد و از این پس مدت 150 سال بحرین زیر نفوذ انگلیس قرار داشت .
دولت ایران در مدت یک و نیم قرن حاد شدن مسئله بحرین (1970-1820) و دخالت و سلطه انگلستان بر آن جزیره ، هیچ گاه جدایی بحرین از خاک ایران را نپذیرفت ولی در عین حال ، قدرت انجام عمل حادی علیه انگلیس را نیز نداشت .
پس از انتقال سلطنت از سلسله قاجار به پهلوی ، ایران خواستار اعاده حق حاکمیت خود بر این سرزمین شد. در مقابل ، حکومت بحرین نیز با مشورت و خط دهی مشاوران و کارگزاران انگلیسی مقیم بحرین ، بر آن شد تا ساختار جمعیتی و مذهبی این شیخ نشین کوچک را حتی الامکان با اکثریت دادن به عرب های سنی مذهب تغییر دهد. از این رو، با سیاست هایی که به کار برد هزاران تن فلسطینی و اعراب دیگر از کشورهای مختلف عرب به بحرین هجوم آوردند.
در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی ، حداقل در دو برهه زمانی مسئله مالکیت و حاکمیت ایران بر بحرین به صورت حادتر مطرح شد. در اسفند 1329 در لایحه مربوط به ملی کردن صنعت نفت ایران که برای تصویب به مجلس شورای ملی ارائه شد، شرکت نفت بحرین نیز در طرح ملی شدن قرار داشت چراکه مجمع الجزایر بحرین بخشی از سرزمین ایران را تشکیل می داد. بار دوم در آبان ماه 1336 هیأت وزیران با حضور شخص شاه لایحه ای را برای تقدیم به مجلس آماده کردند که به وضوح نشان دهنده حق و ادعای مالکیت ایران بر بحرین بود. در این لایحه کشور از نظر اداره سیاسی به چهارده استان تقسیم می شد که بحرین استان چهاردهم را تشکیل می داد.
زمانی که بحث تشکیل فدراسیون با حضور بحرین و برخی از کشورهای حاشیه ای خلیج فارس توسط انگلیس مطرح شد دولت ایران به شدت به این موضوع اعتراض کرد، اما در نهایت بعد از مذاکراتی که آشکارا و پنهان میان ایران ، انگلیس ، عربستان و آمریکا انجام شد، محمدرضا پهلوی در یک مصاحبه مطبوعاتی در دهلی نو در تاریخ 4 ژانویه 1969 اعلام کرد که اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به کشورم [ ایران ] نباشند ایران از ادعاهای سرزمینی اش نسبت به این جزیره خلیج فارس دست خواهد کشید. بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفت وگوهای بعدی ایران با انگلستان و دبیرکل سازمان ملل (اوتانت ) در اوایل سال 1970 به نتیجه نهایی رسید و شورای امنیت نیر در تاریخ 30 آوریل 1970 آن را مورد تأیید و تصویب قرار داد.
حضور منتقدانه شیعیان بحرین در عرصه سیاست
کشور کوچک بحرین از هنگام استقلال در سال 1971 تحت حاکمیت اقلیت سنی آل خلیفه قرار داشته است . با وجود اینکه اکثریت جمعیت بحرین را شیعیان تشکیل می دهند، حکومت بحرین طی سه دهه اخیر همواره در پی ایجاد محدودیت های مدنی ، سیاسی و اجتماعی برای شیعیان بوده است . شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه ، پادشاه بحرین ، در سال 1999 به قدرت رسید و در ابتدای زمامداری خود قول اصلاحات سیاسی و اقتصادی و رفع تبعیض علیه شیعیان را داد.
شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه برای تحقق وعده هایی که داده بود تغییراتی را به نفع شیعیان صورت داد. او در اوایل حکومتش هزاران زندانی سیاسی را آزاد و زندان هایی را که در آنها شکنجه صورت می گرفت تعطیل کرد و به تبعیدیان اجازه داد تا به وطن خود بازگردند. شیخ حمد همچنین اجازه داد تا روزنامه های اپوزیسیون ، گروه های حقوق بشر و سازمان های غیردولتی تأسیس شوند و با یک آزادی نسبی فعالیت کنند. البته فعالیت احزاب سیاسی در این کشور همچنان ممنوع است ، اما انجمن های سیاسی به عنوان جایگزین آنها در حال فعالیت هستند.
از اواخر دهه 1929-1920 به علت ایجاد ثبات نسبی در حکومت های مرکزی ، آزار فیزیکی شیعیان مناطق خلیج فارس تا اندازه ای کاهش یافته است ، ولی همچنان محدودیت های شدیدی بر قاطبه شیعه تحمیل می شود. در جزیره اصلی بحرین (منامه ) شیعیان فقط پنج پست وزارتی (وزارت بهداشت ، امور حقوقی ، تجارت و کشاورزی ، آب و برق ، حمل و نقل ) را بر عهده دارند. حکام عرب در عین حال مراقب بوده اند شیعیان را کامل طرد نکنند چون محل سکونت جمعیت های شیعه نشین بیشتر نزدیک چاه های نفتی مانند رأس تندره قرار دارد از این رو، همکاری با شیعیان برای حفظ امنیت ملی حیاتی است . (شیعیان بحرین ، هفته نامه پرتو سخن ، 1385/1/23)
اوج اختلافات و درگیری داخلی از زمان انحلال مجمع ملی این کشور در سال 1975 شروع شد. پس از انحلال مجمع ملی ،شیعیان بیش از 30سال مشارکت در روند سیاسی بحرین را تحریم کردند و به مقابله با رژیم حاکم روی آوردند. در درگیری شیعیان با نیروهای امنیتی طی سال های 1994 تا 1999 دست کم 38 تن کشته و صدها تن زندانی شدند. یکی از رهبران این شورش ها شیخ عبدالامیر الجمری بود که نقش مهمی در قیام شیعیان در دهه 90 داشت ، اما با اصلاحات سیاسی شاه حمد دوباره پارلمان در سال 2002 تأسیس و انتخابات سراسری برگزار شد. هرچند برخی از جریان های شیعه این انتخابات را تحریم کرده بودند، اما با این حال ، در آن زمان 12 نماینده شیعه به پارلمان راه یافتند.
شیعیان بحرین دولت این کشور را متهم می کنند که اجازه می دهد سنی های غیربحرینی ، تابعیت این کشور را بپذیرند تا تعادل جمعیتی سنی شیعه کشور را برهم بزند. البته مقامات رسمی بحرین وجود چنین تلاش هایی را انکار می کنند، اما شیعیان بر وجود چنین حقیقتی اصرار و تأکید دارند، هرچند شیعیان در خصوص این موضوع که برای جنگیدن برای کسب حقوق خود باید به اقدامات سیاسی رو بیاورند یا درگیری های خیابانی ، هنوز در تردید به سر می برند.
با توجه به گسترش نارضایتی شعیان بحرین از استمرار تبعیض هیأت حاکمه سنی ، هزاران نفر از مردم بحرین در پاسخ به دعوت چهار جمعیت سیاسی معارض دولت بحرین ، در بعدازظهر روز جمعه 1984/9/18 در یک راهپیمایی گسترده در منامه پایتخت بحرین شرکت کردند. این راهپیمایی که حقوق و کرامت نام داشت ، به دعوت جمعیت های الوفاق اسلامی ، العمل الاسلامی ، وعد و تجمع قومی و با حمایت مجلس اسلامی علمای بحرین و در سالگرد تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر صورت گرفت و ده ها هزار نفر از مردم بحرین ، اعم از مردان و زنان ، در آن شرکت کردند.
معترضان خواستار رفع هرگونه تبعیض و توجه هیأت حاکمه نسبت به خواسته هایشان شدند. راهپیمایان در این مراسم که علما و چهره های سرشناس سیاسی آنها را همراهی می کردند، در بیانیه ای با محکوم کردن برخی از اقدامات دولت بحرین در نادیده انگاشتن حقوق و آزادی های ملت ، خواستار توجه به حقوق بیکاران ، شهدا و قربانیان شکنجه نیروهای امنیتی و سایر فعالان سیاسی شدند.
سنیان بحرین که تحت نفوذ سلفیان قرار دارند و در اداره سیاسی این کشور دیدگاهی متصلبانه دارند، حتی در عرصه آموزش نیز ایجاد تنفر و دشمنی در مورد شیعیان را در دستور کار خود قرار دادند. برای مقابله با این القائات ، رهبران سیاسی شیعه بحرین اعلام کردند در صورت استمرار اهانت به شیعیان در مدارس ، از شرکت فرزندان خود در کلاس های تربیت اسلامی جلوگیری خواهند کرد.
محمدهادی الغریفی ، عضو انجمن علمای مسلمان در بحرین ، در این باره گفت : اولیای دانش آموزان باید اعتراضات و انتقادات خود را از نحوه آموزش در مدارس ، تقدیم علمای دین کنند و در صورت لزوم ، علما حکم حذف برخی از دروس را صادر خواهند کرد. از سوی دیگر، دکتر ماجد النعیمی ، وزیر آموزش و پرورش بحرین ، به انجام برخی اصلاحات در نظام آموزشی این کشور وعده داد.
با توجه به وجود تنگناهای سیاسی و فرهنگی ، شیعیان سیاست تحریم علیه هیأت حاکمه بحرین را در پیش گرفتند، اما در چند سال اخیر با توجه به پیروزی های نیروهای شیعی در عراق ، سایر شیعیان منطقه که قبلاً راه های خشونت آمیز را برای مطرح کردن خواسته های خود در پیش گرفته بودند و عمدتاً سیاست تحریم و عدم شرکت در انتخابات را دنبال می کردند بنا به توصیه علما و رهبران فکری خود در سایه تحولات اخیر بین المللی و منطقه ای رویکردی دموکراتیک را در پیش گرفتند.
شعار اساسی شیعیان عراق تحت عنوان یک فرد، یک رأی که حضور موفق گروه های شیعی را در پی داشت چنان در منطقه طنین انداز شد که ترکیب 45 درصدی شیعی لبنان و جمعیت 75 درصدی شیعی بحرین با اشتیاق فراوان و برای تکرار تجربه موفق عراق در انتخابات حضور گسترده پیدا کردند.
پارلمان بحرین ، یک شورای مشورتی با 40 نماینده نیز دارد که همه اعضای آن توسط شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه ، پادشاه بحرین ، انتخاب می شوند و اختیار دارد همه مصوبات پارلمان را رد یا تایید کند.
در دومین دوره انتخابات پارلمانی بحرین ، 295 هزار واجد شرایط رای دادن می توانستند 39 نماینده را از میان 207 نامزد که 17 نفر آنان زن هستند، انتخاب کنند.
با حضور گسترده شیعیان ، بزرگ ترین و مهم ترین حزب شیعیان بحرین ، جمعیت وفاق ملی اسلامی به رهبری روحانی پرطرفدار، شیخ علی سلمان ، در اولین دوره انتخابات پارلمانی 16 کرسی را از آن خود کردند و در دور دوم نیز توانستند یک کرسی دیگر را در اختیار گیرند.
در حال حاضر، شیعیان بحرین علی رغم همه تنگناهای موجود، سیاست حضور فعال در عرصه سیاسی را در پیش گرفته اند و قصد دارند با این رویکرد دیپلماتیک ، نظام حاکم را به قبول خواسته های مشروع خود وادارند.
|