1. تعریف
مذهب زیدیه از جمله مذاهب شیعه به شمار میرود که پیروان آن همچون دیگر شیعیان پس از پیامبر اسلام(ص) به امامت علی بن ابیطالب(ع) و فرزندان ایشان و مرجعیت اهلبیت معتقدند.
آنان پس از اعتقاد به برحق بودن و امامت علی(ع) بعد از پیامبر، و امامت حسن(ع) و حسین(ع)، امامت را منحصر در فرزندان آن دو می دانند و معتقدند هر کدام از ایشان که دارای شرایط باشد و مردم را به امامت خود دعوت کند و علیه ظلم و ستم قیام نماید، امام خواهد بود. به همین دلیل، آنان پس از امام حسین(ع) به امامت زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب(ع) معتقدند و خود را پیرو او میدانند.1
حاکم ابوسعد محسن بن محمد جشمی (متوفای 494 ق)، یکی از شخصیتهای زیدیه ایران در قرن پنجم، میگوید:
عقیده محوری مذهب زیدیه برتری علی بن ابی طالب(ع) بر دیگر صحابه و اعتقاد به اولویت ایشان در امامت است. آنان پس از امام حسن و امام حسین(ع)، امامت را در دو بطن (نسل آن دو امام) منحصر میدانند و در نظر آنان استحقاق امامت با دعوت و فضل خواهد بود نه با وراثت. همچنین آنان معتقد به وجوب خروج بر حاکمان ظالماناند و همچون معتزله به توحید و عدل و وعد و وعید، قائلاند.2
عبدالله بن زید عنسی(متوفای 667 ق)، یکی از شخصیتهای زیدیه یمن در قرن هفتم، میگوید:
زیدیه اصحاب زید بن علی(ع) هستند، همان گونه که شافعیان اصحاب شافعی و حنفیان اصحاب ابوحنیفهاند. و اصحاب انسان کسانیاند که همراه اویند و او را در دین و گفتار دوست میدارند و از خواستههای او پیروی میکنند و دوری از او را نمیپسندند.3
امام زیدیه یمن، مهدیلدینالله احمد بن یحیی مشهور به ابنمرتضی(متوفای840 ق)، نظری متفاوت دارد. او در تعریف زیدیه میگوید:
زیدیه به زید بن علی(ع) منتسباند و همگی به امامت او معتقدند، هر چند در فروع بر مذهب او نباشند، و این بر خلاف شافعیان و حنفیان است که به دلیل پیروی از ابوحنیفه و شافعی در فروع، به آن دو منتسب میشوند.4
به نظر نمیرسد که دیدگاه این دو شخصیت زیدی با هم تفاوتی اساسی داشته باشند، چرا که آنچه مورد نظر عنسی بوده، تنها مشابهت میان زیدیه و مذاهب فقهی اهلسنت، در اصل پیروی از امامان خود بوده است، در حالی که ابنمرتضی میخواهد بگوید: زیدیه، به دلیل تقلید در مسائل فقهی، به زید بن علی(ع) منتسب نیستند، بلکه اعتقاد به امامت اوست که موجب صدق این نام میشود.
2. پیدایش
پس از شهادت امام حسین بن علی(ع)، شیعیان به چند گروه تقسیم شدند و در حالی که بسیاری از آنان به امامت امام زین العابدین علی بن حسین(ع) اعتقاد داشتند، گروه دیگری محمد، فرزند امام علی(ع)، مشهور به ابنحنفیه، را امام خود دانستند. این گروه به «کیسانیه» شهرت یافتند.
گروه سوم، شیعیانی بودند که گویا اعتقاد به امامت امام معینی نداشتند و بر آن بودند که امامت در آن گروه از فرزندان فاطمه(س) استمرار خواهد یافت که دارای شرایط معینی باشد، از جمله آنکه بر علیه ستمگران و ظالمان خروج نماید.
این گروه، پس از آنکه زید بن علی بن حسین(ع) در دوران حکومت هشام بن عبدالملک اموی دست به قیام زد، گرد او جمع شدند و او را امام خود دانستند و زیدیه نام گرفتند.5
زید بن علی بن حسین بن علی بن أبیطالب(ع) در سال 75 هجری ق، در مدینه متولد شد و پس از طی مراتب کمال و تربیت در دامان امام سجاد(ع) و برادر بزرگتر خود امام باقر(ع) عاقبت در سال 122 هجری در قیامی خونین در کوفه بر دستگاه خلافت جائر اموی شورید و به شهادت رسید.6
و از آن پس علویان بسیاری با الهام از قیام او که خود ملهم از قیام امام حسین(ع) در عاشورای 61 هجری ق، بود؛ در جای جای سرزمینهای اسلامی دست به قیام و مبارزه زدند و مکتبی با نام زیدیه شکل گرفت که گروه قابل توجهی از شیعیان در مراکز عمده جهان اسلام خود را پیرو آن میدانستند.
3.تاریخ
1. 3. مرحله شکلگیری، (قرن دوم هجری)
زید بن علی بن الحسین(ع) در محرم سال 122 هجری ق، در کوفه به شهادت رسید. با فاصله اندکی، فرزندش یحیی پرچمدار مبارزه با بنیامیه شد و در خراسان دست به قیام زد. ولی حرکت او نیز در سال 125 یا 126 ق، سرکوب شد و یحیی به شهادت رسید. قیام یحیی بن زید و شهادت او، آغازی بر روند فروپاشی نظام اموی و پس از آن روی کار آمدن عباسیان در سال 132 بود.7 در ادامه و پس از سلطه ظالمانه بنیعباس، علویان همچنان به مبارزات و قیامهای خود ادامه دادند و زیدیه نیز بر محور آنان جمع شدند و به امامت آنان اعتقاد داشتند.
مهمترین امامان زیدیه، پس از زید بن علی(ع) و فرزندش یحیی که تا پایان قرن دوم در طول بیش از نیم قرن، دست به قیام زدند و به عنوان امامانی جامع شرایط برای زیدیه مطرح بودند،8 عبارت اند از:
ـ محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع)، معروف به نفس زکیه که در سال 145 ق، و در زمان خلافت منصور عباسی در قیامی خونین در مدینه به شهادت رسید.
ـ ابراهیم بن عبدالله، برادر نفس زکیه، که او نیز به دنبال قیام و شهادت برادرخود در عراق قیام کرد و در همان سال به شهادت رسید.
ـ حسین بن علی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع) معروف به شهید فخ که در سال169 ق، در زمان خلافت هارون عباسی در مکه مکرمه قیام کرد و در منطقهای به نام فخ به شهادت رسید.
ـ یحیی بن عبدالله، برادر دیگر نفس زکیه، که پس قیام شهید فخ و مشارکت در آن، در منطقه دیلم در شمال ایران دست به قیام و شکل دادن حرکتی جدید زد، ولی به زودی توسط هارون خلیفه عباسی دستگیر شد و به زندان افتاد و در زندان درگذشت.
ـ ادریس بن عبدالله، برادر چهارم نفس زکیه نیز پس از جان در بردن از واقعه فخ، به مغرب دور گریخت و در آنجا با کمک برخی صاحب نفوذان مخالف حکومت عباسیان، تشکیل حکومت داد و پایهگذار حکومت ادریسیان، به عنوان اولین حکومت با گرایش زیدی، شد؛ حکومتی که پس از او نیز سالها ادامه یافت و از نسل او در آن دیار حکومت کردند.9
ـ محمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع)، معروف به ابن طباطبا، که در سال 199 ق، در زمان مامون عباسی در قیامی که ابوالسرایای سرّی فرماندهی آن را بر عهده داشت به عنوان امام زیدیه مطرح شد. وی در اثنای قیام در همان سال بر اثر بیماری درگذشت.
همزمان با اوجگیری مبارزات زیدیه در قرن دوم، برخی نظریهپردازان و متکلمان زیدی نیز متاثر از جو حاکم بر آن دوره، به طرح مباحث مختلف کلامی روی آوردند و نظریات آنان موجب پیدایش نخستین دسته بندیها در میان زیدیه شد.
این اختلافات بیش از هر چیز به بحث امامت و رهبری جامعه باز میگشت. زیرا آنان در اصول کلی مورد اختلاف متکلمان آن دوره و مباحثی همچون توحید و نفی تشبیه و تجسیم و بحث عدل الهی و نفی جبر، دیدگاههای تقریبا یکسانی ارائه میکردند و اختلاف چندانی نداشتند. مهمترین فرقههای زیدیه در این مقطع عبارت بودند از: جارودیه، صالحیه و سلیمانیه.10
2. 3. مرحله تثبیت و تشکیل حکومت (قرن سوم هجری)
قیامهای متعدد و متنوع زیدیه علیه دستگاههای اموی و عباسی در جای جای جهان اسلام تا اواسط قرن سوم هجری ادامه داشت، ولی معمولاً این قیامها جز در مواردی معدود که با موفقیتهای مقطعی و موقت همراه بود،11 در سایر موارد قرین توفیق نبود و به شکست میانجامید.
درست در همین مقطع و در نیمه نخست قرن سوم، شخصیتها و امامانی در میان زیدیه ظهور کردند که نقش بسیار مهمی در تدوین و احیای مجدد زیدیه به عنوان یک مذهب داشتند که در رأس همه قاسم بن ابراهیم، مشهور به قاسم رسّی (متوفای 246 ق)، و احمد بن عیسی بن زید (متوفای 247 ق)، قرار میگیرند. این شخصیتها اگر چه در مبارزات سیاسی خود موفقیتی کسب نکردند و مجبور به گوشهگیری شدند، ولی با تالیف کتابها و رسالههای متعدد و ارزشمندی به زیدیه به عنوان یک مذهب سر وسامان بخشیدند.
شکلگیری جدید فکری در مذهب زیدیه، همزمان با پدید آمدن نقطه عطفی مهم در مبارزات سیاسی زیدیه در همین مقطع بود؛ چرا که از اواسط قرن سوم ق، به تدریج مبارزات سیاسی زیدیه وارد مرحله جدیدی شد و به جای شورشهای منطقهای علیه دستگاه خلافت، امامان زیدی بیشتر با قرار گرفتن در هرم قدرت و به دست گرفتن رهبری حکومتهایی در ایران و یمن مطرح میشدند. این حکومتها موفقیتهای جدیدی را برای تجربه سیاسی زیدیه به ارمغان آورد. این در حالی بود که پیش از این، حکومت ادریسیان در مغرب، تنها موفقیت پایدار در تجربه سیاسی زیدیه محسوب میشد.
1. 2. 3. دولت ادریسیان
اشاره کردیم که ادریس بن عبدالله پس از همکاری با حسین فخی و شکست قیام او، به مغرب دورگریخت. او در سال 172 ق، پس از دعوت و بیعت قبایل آن منطقه، دولتی مستقل از دستگاه خلافت عباسی در آن سامان تأسیس کرد. در مورد دعوت ادریس آورده اند که او در یک مرحله داعی برادرش محمد نفس زکیه و در مرحله بعد داعی حسین فخی و در مرحله سوم داعی برادر دیگرش یحیی صاحب دیلم بود، و در نهایت وقتی خبر سرانجام کار یحیی به او رسید، دعوت به خود کرد و برای تاسیس دولت به «طنجه » رفت و پایه گذار اولین دولت زیدیه شد.
در خصوص زندگی ادریس بن عبدالله و جانشینان او اطلاعات زیادی در اختیار نیست و منابع زیدیه نیز کمتر به آن پرداختهاند، ولی مسلّم است که ادریس پس از چند سال حکومت و احتمالاً در سال 177 ق، با دسیسه هارون الرشید مسموم شد و به شهادت رسید و پس از شهادتش، عدهای از فرزندان و نوادگان او دولت ادریسیان را تا بیش از دو قرن استمرار بخشیدند، و در مقطعی از قرن پنجم با کنار زدن امویان، بر اندلس نیز تسلط یافتند.12
2. 2. 3. دولت طبرستان و دیلمان
اولین حضور پیشوایان زیدیه در ایران به قرن دوم ق، و به قیام یحیی بن زید بن علی(ع) در خراسان و پس از آن به نهضت یحیی بن عبدالله، برادر نفس زکیه، در منطقه دیلمان بازمیگردد که هیچ یک موفقیت پایداری پدید نیاورد.
درسال 250 ق، حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع)، معروف به داعی کبیر، با کمک مردم دیلم و طبرستان قیام کرد و اولین حکومت علویان زیدی را در شمال ایران تشکیل داد. این حکومت در طول چندین قرن با فراز و نشیبها و فاصلههای زمانی بسیار، تا قرن دهم هجری استمرار یافت.
پس از وفات داعی کبیر در سال 270 ق، برادرش محمد بن زید که او نیز داعی خوانده میشد، جانشین او شد. محمد بن زید در سال 287 ق، در جنگ با سامانیان در گرگان کشته شد.13
منابع زیدیه در امام دانستن این دو برادر هماهنگ نیستند14 و اغلب آنان را واجد شرایط این مقام نمیدانند و از آنان به عنوان امام یاد نمیکنند.15
ولی زمانی که حسن اطروش، فرزند علی بن حسن بن علی بن عُمر بن زینالعابدین(ع)، معروف به ناصر کبیر، در سالهای پایانی قرن سوم و اوایل قرن چهارم ق، در همین منطقه حکومت را به دست گرفت، همه زیدیه بر مقام امامت او اتفاق نظر داشتند و او را به عنوان یکی از بزرگترین امامان خود شناختند. ناصر اطروش پایههای حکومت شیعی را در شمال ایران تحکیم کرد و دشمنان شیعه را سرکوب نمود و در سال 304 ق، در آمل وفات یافت و در همان شهر که مرکز فرمانروایی او نیز بود، به خاک سپرده شد و تاکنون قبر او به عنوان مزار مورد توجه است.16
پس از ناصر اطروش، فرزندان او با دیگر علویان و احیانا با خود بر سر حکومت درگیر شدند، ولی در میان جانشینان ناصر، حسن بن قاسم که از سرداران ناصر کبیر و از نوادگان امام حسن و معروف به داعی صغیر بود، موفقتر از دیگران حکومت زیدیه را رهبری کرد.17
پس از کشته شدن داعی صغیر در سال 316 ق، در آمل، حکومت زیدیه در شمال ایران به صورت منطقهای و پراکنده و احیاناً با درگیریهای داخلی و فترتهایی طولانی تا زمان بسط و گسترش حکومت صفویه بر همه مناطق ایران در قرن دهم، ادامه یافت. در این دوره، علاوه بر شخصیتهایی که از آنها نام بردیم، مهمترین امامان زیدیه که در این منطقه ظهور کردند عبارت اند از:
ـ مهدیالدینالله محمد، فرزند حسن بن قاسم داعی صغیر، معروف به ابنداعی که در اواسط قرن چهارم در سال 353 ق، از بغداد به شمال ایران آمد و عهدهدار منصب امامت زیدیه شد و در سال 360 ق، وفات یافت.18
ـ مؤیدبالله ابوحسین احمد بن حسین بن هارون (متوفای 411 ق) از نوادگان امام حسن(ع) یکی از مهمترین امامان زیدیه به شمار میآید. وی نقش ویژهای در ترویج مکتب زیدیه و امامان زیدی حجاز و یمن، در شمال ایران داشته و احیاناً خود او نیز صاحب مکتب خاصی قلمداد شده است. آنچه مسلّم است او و برادرش ابوطالب متاثر از مکتب قاضی عبدالجبار (متوفای 415 ق) و دیگر بزرگان معتزله در آن دوران بودهاند.19
ـ ناطقبالحق ابوطالب یحیی بن حسین بن هارون برادر مؤیدبالله بود که پس از او به مقام امامت زیدیه نائل آمده و گویا تا سال 424 ق، در قید حیات بوده است. او همچون برادرش یکی از شخصیتهای مؤثر و مهم تاریخ زیدیه محسوب میشود که علی رغم ظهور در شمال ایران که به صورت سنتی پیرو تعالیم و مکتب ناصر کبیر بودند، تا حدود زیادی متأثر از مکتب معتزله و زیدیه حجاز و یمن بود.20 از ابوطالب و برادرش مؤیدبالله هارونی به دلیل نقش بارزی که در احیای مکتب زیدیه در قرن چهارم داشتند، به عنوان دو مجدد مذهب زیدیه در این قرن یاد شده است.
ـ مستظهربالله مانگدیم21 احمد بن حسین، یکی دیگر از امامان حسنی زیدیه در شمال ایران است که با برادران هارونی معاصر بوده و بنابر برخی گزارشها در منطقه تحت نفوذ مؤیدبالله هارونی جانشین وی شده است. وی نیز با تأثیر پذیرفتن از معتزله و نوشتن تعلیقاتی مهم بر کتاب الاصول الخمسة، تألیف قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای 415 ق)، ادامه دهنده مکتب مؤیدبالله بود و گویا در سال 425 ق، در ری وفات یافته است.22
ـ موفقبالله حسین بن اسماعیل شجری گرگانی (متوفای 420 ق) و فرزندش مرشدبالله یحیی (متوفای 479 ق) نیز هر دو از امامان مطرح و بنام زیدیه در شمال ایران بودهاند.23
ـ احمد بن یحیی، نواده مؤیدبالله ابوحسین هارونی، یکی از آخرین امامان مطرح و مهم زیدیه در ایران است که به ابوطالب اخیر مشهور بوده و در آغاز قرن ششم در شمال ایران به مقام امامت زیدیه رسیده است. او برای اولین بار موفق شد که دامنه نفوذ خود را تا یمن امتداد داده، برای مقطعی به عنوان امام زیدیه در ایران و یمن شناخته شود. ابوطالب اخیر که از او به عنوان مجدد مذهب زیدیه در آغاز قرن ششم نام برده میشود، در سال520 ق، به دست فداییان اسماعیلی در شمال ایران به قتل رسید.24
همچنین امامان دیگری نیز در این فاصله و پس از آن تا پایان قرن ششم در شمال ایران ظهور کردهاند که به دلیل اهمیت کمتر آنان و رعایت اختصار، از ذکرشان چشم پوشی کردیم؛ با این توجه که اغلب وجهه سیاسی این امامان، بیش از تأثیرگذاری کلامی و عقیدتی آنان بوده است.
زیدیه شمال ایران در قرنهای پنجم و ششم، علاوه بر دشمنان خارجی و حکومتهای غیر شیعی تابع خلفای عباسی، از سوی دو جریان عمده شیعی نیز تحت فشار سیاسی و عقیدتی بودند. از طرفی با گسترش مذهب امامیه اثناعشریه در ایران و به ویژه در مازندران، مناطق تحت نفوذ زیدیه در شمال ایران محدودتر میشد و از طرف دیگر اسماعلیان نزاری که قلعه الموت و برخی مناطق کوهستانی شمال ایران را مرکز فعالیتهای خود قرار داده بودند، رقابتی سرسختانه و خونین را با آنان آغاز کرده بودند.
از اواسط قرن هفتم و پس از حمله و سلطه مغول بر ایران، برای حدود یک قرن کمترین اطلاعات و گزارشها را از زیدیه در ایران در اختیار داریم تا اینکه در اواسط قرن هشتم برای بار دیگر گزارشها از روی کار آمدن سلسله کیاییان زیدی مذهب در بخشهایی از شمال ایران و گیلان کنونی حکایت دارد که در راس آن ساداتی حسینی و زیدی مذهب قرار داشتند.25 ولی وجود شخصیتهای دارای شرایط و مدعی امامت در میان زیدیه شمال ایران، از قرن هفتم به بعد محل تردید است.
آنچه مسلّم است آنکه پس از تسلط صفویان بر مناطق مختلف ایران و برچیده شدن حکومتهای محلی و از جمله حکومت کیاییان در گیلان، مذهب زیدیه نیز در این منطقه دوام نیاورده و به تدریج از میان رفته است و پیروان زیدیه نیز به تدریج به مذاهب دیگر و به ویژه به مذهب امامیه گرویدند.26
3. 2. 3. دولت یمن
1. 3. 2. 3. زیدیه یمن از آغاز تا قرن پنجم
هادی یحیی بن حسین بن قاسم رسّی، متولد 245 ق، در سال 280 در یمن پایهگذار حکومتی مستقل به نام شیعیان زیدیه شد. از آن پس تا دوران معاصر، یمن و به ویژه بخشهای شمالی آن به پایگاه سنتی زیدیه تبدیل شد و امامان و شخصیتها و جریانات فکری بسیاری در آن منطقه ظهور کردند.
پس از وفات هادی یحیی بن حسین در سال 298 ق، دو فرزند او به نامهای محمد ملقب به مرتضیلدینالله (متوفای310 ق) و احمد ملقب به ناصرلدینالله (متوفای 315 ق)، هر دو از امامان مهم زیدیه در یمن و ادامه دهنده راه پدر بودند.27
پس از وفات ناصر احمد بن یحیی، زیدیه در یمن دچار تفرقه و نزاعهای داخلی و درگیریهای شدید با اسماعیلیه شدند. در این مدت و تا اواخر قرن چهارم، نوادگان هادی به صورت پراکنده و بدون آنکه به مقام بالای امامت دست یابند، در آن سرزمین باقی ماندند و حکومت کردند. سرانجام در اواخر قرن چهارم، یکی از نوادگان قاسم رسّی، به نام قاسم بن علی عیانی و ملقب به منصوربالله، پس از مهاجرت از حجاز به یمن، به عنوان امامی مسلّم مطرح شد و برای بار دیگر روح تازهای به کالبد زیدیه در یمن دمید.28
پس از وفات منصوربالله قاسم بن علی در سال 393 ق، فرزندش حسین ملقب به مهدیلدینالله (متوفای 404 ق) جانشین او شد و به مقام امامت زیدیه نایل گشت. ولی در ادامه او به شخصیتی جنجالی در تاریخ زیدیه یمن تبدیل شد و پیروانی خاص به خود پیدا کرد که معتقد به غیبت و مهدویت او شدند و به نام حسینیه مشهور گشتند.29
در همین مقطع جدال فکری دیگری نیز در میان زیدیه یمن رو به گسترش بود و آنان را که همچنان خود را پیرو مکتب هادی میدانستند به دو دسته مُطَرَّفیّه و مخترعه30 تقسیم میکرد.
2. 3. 2. 3. زیدیه یمن از قرن پنجم تا قرن دهم ق
پس از حسین بن قاسم عیانی، بار دیگر درگیریهای داخلی و خارجی بر اردوی زیدیه در یمن سایه افکن شد و با کشته شدن امام ناصرلدینالله ابوالفتح دیلمی در سال 444 ق، به دست اسماعیلیان یمن، آنان برای مدت یک قرن دوران فترت و افول را تجربه کردند و اسماعیلیان بر اغلب قلمرو آنان تسلط یافتند.31 بدین ترتیب دورهای از حکومت زیدیه بر یمن، از امام هادی یحیی بن حسین تا امام ابوالفتح دیلمی به پایان رسید.32
در سال 532 ق، و پس از رو به ضعف گذاشتن دولت اسماعیلیان، متوکلعلیالله احمد بن سلیمان که از نوادگان امام زیدیه هادی یحیی بن حسین بود، برای بار دیگر حرکت زیدیه را جانی دوباره بخشید و پس از مبارزاتی موفق شد حکومت زیدیه را بر مناطقی از شمال یمن بگستراند. او علاوه بر نشستن بر کرسی امامت و رهبری سیاسی، با تاثیرگذاری فکری و تألیفات مهم خود که بر اساس خط اصیل زیدیه جارودیه بود، با جریانات انحرافی در داخل صفوف زیدیه و از جمله مُطَرَّفیّه که در طول یک قرن فترت، رشد زیادی کرده بودند، به مقابله جدی پرداخت.33
احمد بن سلیمان در سال 566 ق، وفات یافت. ولی با فاصله اندکی یکی دیگر از امامان زیدیه، راه او را با قوت بیشتری ادامه داد. منصوربالله عبدالله بن حمزه که او نیز از نسل قاسم رسّی بود، اقتدار زیدیه را برای بار دیگر به آنان بازگرداند و با تألیفات بسیار و مبارزات بی امان علمی و سیاسی و نظامی، و از جمله مبارزه قاطع با مطرفیّه که موجب شد برای همیشه آنان از صحنه خارج شوند، یکی از موثرترین و مهمترین امامان زیدیه در طول تاریخ آنان به شمار میآید و از وی به عنوان مجدد زیدیه در قرن ششم نام برده میشود.34
وی در سال 614 ق، از دنیا رفت، ولی امامان زیدیه که اغلب از نوادگان قاسم رسّی و از سادات حسنی بودند، یکی پس از دیگری و احیاناً با نزاعهایی بر سر تصاحب منصب امامت، به مقام امامت میرسیدند.
پس از این مقطع مهمترین امامان زیدیه در یمن عبارت بودند از:35
ـ مهدیلدینالله احمد بن حسین، مشهور به ابوطیر صاحب ذیبین، از نوادگان قاسم رسّی بود و برخی از زیدیه در مورد او نیز گمان مهدویت داشتند و عاقبت بر اثر نزاعهای داخلی میان زیدیه در سال 656 ق، کشته شد!
ـ منصوربالله حسن بن بدرالدین محمد (متوفای 670 ق) ازنوادگان هادی یحیی بن حسین بود و یکی از مطرحترین امامان زیدیه با گرایش اصیل زیدی در قرون میانه در یمن است.
ـ متوکلعلیالله مطهر بن یحیی، معروف به المظلّل بالغمام (متوفای 697 ق) و فرزندش مهدیلدینالله محمد (متوفای 728 ق)، دو امام دیگر زیدیه از نسل امام هادی یحیی بن حسین بودند که از آنها به عنوان دو مجدد زیدیه در آغاز قرن هشتم نام برده شده است.
ـ مؤیدبالله یحیی بن حمزه که از نوادگان امام دهم اثناعشریه حضرت علی النقی(ع) و در سال 729 ق، مدعی مقام امامت زیدیه در یمن بود، و در سال 749 ق، وفات یافت. وی که صاحب تألیفات مهم و فراوانی است، در برخی اعتقادات از خط اصلی زیدیه که به فرقه جارودیه منتسب بودند فاصله گرفته بود.
ـ مهدیالدینالله احمد بن یحیی، مشهور به ابنمرتضی (متوفای840 ق) که او نیز از نوادگان امام زیدیه هادی یحیی بن حسین و تا حدود زیادی متأثر از مکتب معتزله بود و با تألیفات بسیار در مباحث مختلف یکی از تاثیرگذارترین امامان زیدیه یمن از قرن نهم تاکنون به شمار میرود و از او به عنوان مجدد مذهب زیدیه در آغاز قرن نهم یاد میشود.
ـ هادیالیالحق عزالدین بن حسن (متوفای 900 ق) یکی دیگر از نوادگان امام زیدیه هادی یحیی بن حسین بود که به مقام امامت زیدیه در یمن رسید و با تألیفات و طرح نظریاتی که به نحوی در ادامه گرایشِ ابنمرتضی بود، به امامی مطرح و برجسته تبدیل شد و به عنوان مجدد قرن در تاریخ زیدیه ماندگار گشت.
ـ متوکلعلیالله یحیی شرفالدین، نواده امام زیدیه احمد بن یحیی ابنمرتضی، از آخرین امامان زیدیه در دوره دوم حکومت آنان بر یمن بود که پس از وفاتش در سال 965 ق، و روی کار آمدن فرزندش مطهر و چند امام دیگر، ترکان عثمانی به تدریج با تسلط بر یمن عرصه را بر امامان زیدیه تنگ کردند و پس از فراز و نشیبهایی، در اواخر قرن دهم ق، یکبار دیگر عرصه سیاسی یمن از حکومت امامان زیدیه خالی ماند.
3. 3. 2. 3. زیدیه یمن از قرن یازدهم ق، تاکنون
پس از یک دوره اشغال یمن به وسیله حکومت عثمانی و عدم امکان تحرک امامان زیدیه، امامی دیگر از زیدیه با نام منصوربالله قاسم بن محمد بن علی که او نیز از نوادگان امام زیدیه هادی یحیی بن حسین بود، در سال 1006 ق، امامت و رهبری را به دست گرفت و با ترکان عثمانی وارد مبارزه جدی شد و این آغازی برای رهایی یمن و زیدیه از سیطره حکومت عثمانیها بود. از منصوربالله قاسم بن محمد بن علی که بیشتر امامان زیدی پس از او تا دوران معاصر از نسل او بودند، به دلیل مقام والای علمی و تلاش بسیار در احیای مکتب زیدیه در آغاز قرن یازدهم که در قالب تألیفاتی مهم و شاگردانی تأثیرگذار بروز داشته، به عنوان مجدد مذهب زیدی در این قرن یاد شده است.
پس از وفات منصوربالله قاسم بن محمد بن علی در سال 1029 ق، دو فرزند او مؤیدبالله محمد (متوفای 1054 ق) و متوکلعلیالله اسماعیل (متوفای 1087 ق) به ترتیب به مقام امامت رسیدند و هر دو از امامان برجسته و مهم زیدیه به شمار میآیند.36
از آن پس با روی کار آمدن مجموعهای از امامان که اغلب از نسل منصوربالله قاسم بن محمد بودند، به تدریج حکومت امامان زیدیه رو به ضعف و انحطاط گذاشت و در بسیاری از مقاطع با درگیریهای داخلی و نزاع مدعیان امامت همراه بود. این ضعف و انحطاط به جایی رسید که در قرن سیزدهم کسی همچون محمد بن علی شوکانی (متوفای1250 ق) که به مکتب اهلسنت گرایشی آشکار داشت و در نزد زیدیه به عنوان منحرف تلقی میشود، به مقام قاضی القضاتی امامان وقت رسید و تقریباً در همه امور حکومت دخالت داشت. این انحطاط و اختلاف سرانجام به بازگشت عثمانیها و اشغال مجدد یمن انجامید.37
در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم ق، در حالی که یمن برای بار دیگر به اشغال عثمانیها درآمده بود، هنوز برخی امامان زیدیه به عنوان امام مطرح میشدند؛ هرچند توان بسط قدرت سیاسی و تشکیل حکومت مستقل را نداشتند. در این مقطع نیز گاهی به طور همزمان چند امام مدعی مقام امامت زیدیه میشدند. برجستهترین امامان زیدیه در این مقطع منصوربالله محمد بن عبدالله وزیر (متوفای 1307 ق)38 و مهدیلدینالله محمد بن قاسم حوثی (متوفای 1310ق)39 بودند.
تا اینکه در سال 1307 ق، پس از وفات محمد بن عبدالله وزیر، منصوربالله محمد بن یحیی حمیدالدین، خود را به عنوان امام زیدیه، مطرح کرد و این آغازی بود بر سلسلهای از آخرین امامان زیدیه از خانواده حمیدالدین که آنها نیز از نسل قاسم بن محمد بن علی بودند.40
وقتی محمد بن یحیی حمیدالدین در سال 1322 ق، وفات یافت، فرزندش متوکلعلیالله یحیی به مقام امامت رسید و راه او را در مبارزه با ترکان عثمانی ادامه داد. در عصر او یمن برای بار دوم از تحت سلطه عثمانیها خارج شد و به استقلال رسید.41
در این دوره و در فاصله جنگ جهانی اول و دوم، یمن نیز دستخوش تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری شد و این تحولات به انقلابی داخلی علیه حکومت امامت زیدیه در سال 1367ق/ 1948 م، و ترور امام یحیی انجامید. ولی انقلابیون به زودی در تسلط بر اوضاع یمن شکست خوردند و فرزند امام یحیی، ناصرلدینالله احمد به منصب امامت رسید.42
تحولات سریع جهانی و منطقهای همچنان ادامه یافت و حکومت امامان زیدیه که شکلی موروثی و سلطنتی به خود گرفته بود، به تدریج توان مقابله را در برابر موج جدید جمهوری خواهی و تجدد طلبی از دست داد و در سال 1382 ق/1962 م، وقتی امام احمد حمیدالدین از دنیا رفت و فرزندش محمد بدر به عنوان جانشین او معرفی شد، در کودتایی نظامی که از برخی پشتوانههای خارجی نیز بهره میبرد، حکومت امامان زیدیه سقوط کرد و از آن پس تاکنون زیدیه از قدرت سیاسی و به تبع آن از امامت مورد تأکید در مذهب زیدیه، فاصله گرفتند.43
|