دوستی میگفت هر وقت اخبار بد را میشنوم دلشوره میگیرم و تصور میکنم اگر این اتفاق ناخوشایند برای خانوادهام بیفتد چه کنم؟ آیا توصیه میکنید در شرایطی قرار بگیرم که هیچ خبری اعصابام را بر هم نزند؟ به او گفتم مگر میشود اینطور زندگی کرد و در بیخبری محض ماند؟ وقتی در زندگی روزمرهمان در معرض استرسهای مختلف قرار میگیریم باید بتوانیم آنها را مدیریت کنیم وگرنه فرار کردن از آنها و یا ماندن در این استرسها ما را از پای درمیآورد و باعث به وجود آمدن بیماریها و اختلالات مختلف میشود.
تنظیم اینکه چهطور به محرکهای محیطی پاسخ دهیم تا حدی در اختیار خودمان است. درست است که تیپ شخصیتی ما و نوع نگرشمان به مسایلی که به وقوع میپیوندند نقش مهمی در اینباره دارند اما خودمان هم باید کمک کنیم تا بدنمان پاسخ مناسبی در مواقع لازم ارایه کند. مانند کسی که دزدگیر ماشیناش را طوری تنظیم میکند که فقط وقتی دزدی قصد ربودن آن یا صدمه زدن به آن را کرد، آژیر بزند اما شخص دیگری آنقدر آن را حساس میکند که تا از کنارش رد میشوید آژیر میزند. باید به خودتان کمک کنید تا اضطرابی که به دلیل استرسهای مختلف محیطی دچار آن میشوید در حد معقول و کنترل شده باشد. اگر نتوانید چنین تعادلی را در بدنتان ایجاد کرده و استرسها را مدیریت کنید، اضطراب میگیرید و با علایم جسمی، روانی و هیجانی آن درگیر خواهید شد. بعضیها دلشوره میگیرند، برخی مشکلات معده و تپش قلب، بعضی دیگر علامتهای رفتاری مانند ناخن جویدن، و... الی آخر که بارها در موردش شنیدهاید. اینکه کسی بخواهد به جای رفتار صحیح و ارزشمند، از مشکلات فرار کند در واقع به یک مکانیسم ناپخته روی آورده است. ما فقط به کسانی که بیمارند و مبتلا به وسواس فکری هستند (یعنی مدام یک فکر آزاردهنده در ذهنشان میآید و تکرار میشود) و تحت درماناند توصیه میکنیم دنبال اخبار بد نروند، صفحه حوادث را نخوانند و یا اگر در خیابان با دعوای کسانی مواجه شدند، از آنجا دور شوند اما در مورد دیگر افراد توصیه میکنیم به جای اینکه سرشان را مانند کبک در برف بکنند و در این خیال باشند که هیچ خبری نیست، با واقعیات روبهرو شوند و آن را آنطور که هست، ببینند. اگر شما جزو کسانی هستید که نمیدانید چهطور باید از دست این دلشورهها رها شوید ومدام با آن درگیرید، چند توصیه ساده برایتان دارم. بهتر است این توصیهها را عملی کنید و اگر پاسخ مناسب دریافت نکردید و همچنان دلشوره داشتید به پزشک مراجعه کنید:کلاه خودتان را قاضی کنید: یک کاغذ و قلم بردارید و بنویسید چند وقت است که بدون دلیل منتظر دریافت خبرهای بد هستید و مدام دلشوره دارید؟ اگر فرزندتان دیر کند میگویید حتما تصادف کرده؟! اگر تلفن زنگ بزند و قطع شود دلهره میگیرید که حتما کسی میخواسته خبر بدی را به شما بدهد اما تماساش قطع شده است؟!
حالا بنویسید چند بار این دلشورهها واقعا صحت داشته و اضطراب شما به دلیل آن محرک واقعی بیرونی بوده است؟ سپس کلاه خودتان را قاضی کنید و دریابید که نباید همهچیز را تعمیم داد و در آینده که دلشوره گرفتید یادتان بیاید انتهای این ماجرا چیزی نخواهد بود و تا چند لحظه دیگر همسرتان میآید و میگوید که در ترافیک بوده یا شارژ تلفناش تمام شده است، به همین سادگی.
ذهنخوانی، ممنوع! پیشداوری را کنار بگذارید: اگر میبینید همکارتان در حال گفتگو با رییس است و نگاهی به شما میاندازد یا با آمدنتان حرفاش را قطع میکند بیجهت دلشوره نگیرید که حتما درباره شما صحبت میکرده و باید تا پایان روز منتظر وقوع حادثه بدی باشید.
در مورد آنچه شما را میآزارد با یک همراز صحبت کنید: کسی که قابل اعتماد باشد و از نظر شخصیتی مانند شما نباشد (اهل دلشوره نباشد) میتواند گوش شنوای شما شود و انرژی مثبت بدهد و باعث شود شما با گفتن و گفتن از بار استرس و غمی که در دل دارید بکاهید. البته باید دقت کنید سفره دلتان را پیش هر کسی باز نکنید.
از تکنیکهای آرامسازی استفاده کنید: انجام بعضی حرکات نرمشی یا شل و سفت کردن عضلات میتواند کمککننده باشد و از اضطراب و دلشورهتان بکاهد. حتما و حتما ساعتی را به خودتان اختصاص دهید و آن کاری را که مایه لذتتان است انجام دهید. اگر همه لحظات شبانهروز درگیر همسر و فرزند و کار باشید و اصلا خودتان را فراموش کنید، کم میآورید و به مرور حتی در انجام وظایف خود در قبال آنها نیز موفق نخواهید شد. شاید در این یک ساعت دلتان بخواهد پیادهروی کنید، مجله بخوانید، موسیقی گوش بدهید یا دوستی را ملاقات کنید. اینکه اهل معاشرت باشید میتواند در کاهش دغدغه و دلشوره شما موثر باشد. اگر هیچ کدام از توصیهها فایده نکرد و همچنان مشکل باقی بود، قدم پنجم مراجعه به روانپزشک است که بتواند در کاهش اضطراب کمکتان کند.
منبع:www.salamat.com