اشاره:
در شماره های پیشین از چرایی دین تا چرایی اسلام را بر رسیدیم؛ اکنون این پرسش رخ می نماید که با وجود فرقه ها و مذاهب مختلف در جهان اسلام چه باید کرد؟ آیا می توان به حقانیت مساوی و مطلق هر یک از مذاهب موجود فتوا داد یا در این میان مهتر و کهتری وجود دارد و صراط مستقیم هدایت تنها در یکی از نحله های موجود فرایافتنی است و دیگر مذاهب در رتبه فروتری قرار دارند؟ و در این صورت راه راست کدام است و چگونه می توان آن را در میان راه ها و مسالک گوناگون بازشناخت؟ اکنون برآنیم به یاری خداوند این مسئله را بکاویم.
پیشاپیش باید توجه داشت که بررسی جامع و همه جانبه این مسئله بالغ بر ده ها جلد کتاب خواهد شد. پس آنچه در این مختصر امکان پذیر است تنها نیم نگاهی گذرا و فشرده است.
در جستجوی چیستی و چرایی تشیع ابتدا نکاتی مقدماتی تقدیم می گردد و آنگاه به بررسی ماهیت تشیع، خاستگاه آن، پاره ای از مستندات دینی و امتیازات آن در برابر دیگر فرقه ها خواهیم پرداخت:
یک) ملاک مسلمانی:
شاخص و ملاک اصلی مسلمان بودن و شرط رستگاری امت ختمیه از نظر قرآن مجید عبارت است از ایمان به خدا و رسول و هر آنچه بر پیامبر نازل شده است، همراه با پیروی بی قید و شرط از فرامین و دستورات خدا و پیامبر. این مسئله به گونه های مختلف در قرآن مجید مورد تأکید قرار گرفته است. پاره ای از آیات قرآن در این باره عبارت است از:
1ـ لزوم پیروی از خدا و پیامبر :
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ[1]؛ ای مؤمنان خدا و پیامبر را فرمان برید»؛ «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[2]؛ آنچه را که پیامبر به شما عرضه کرد برگیرید و آنچه را نهی کرد فرو گذارید.»
2ـ مرجعیت نهایی خدا و پیامبر:
« ... فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ[3]؛ پس اگر در چیزی اختلاف کردید آن را به خدا و پیامبر عرضه کنید».
3ـ اطاعت از پیامبر مساوی با اطاعت از خداست:
«مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ[4]؛ هر کس پیامبر را اطاعت کند همانا خدا را فرمان برده است.»
4ـ بنیاد وحیانی سخن پیامبر:
«وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَی[5]؛ و او (پیامبر) از خود سخن نمی گوید، آنچه می گوید همه وحی است که به او فرو فرستاده شده است.»
اطلاق آیات یاد شده و همسنگ بودن اطاعت خدا و پیامبر، به علاوه خاتمیت آیین آن حضرت، هر یک به تنهایی دلالت بر جاودانگی و همیشگی بودن لزوم اطاعت از پیامبر دارد. بنابراین همانگونه که مسلمانان در زمان حیات پیامبر(ص) موظف به پیروی از فرامین ایشان بوده اند، پس از رحلت آن حضرت نیز باید مسیر خود را دقیقاً بر اساس آنچه ایشان ترسیم نموده و به آن راهنمایی و سفارش فرموده تنظیم کنند.
دو) افتراق امت؛
امت اسلامی پس از پیامبر(ص) به علل مختلفی به گروه ها و فرقه های مختلفی تقسیم شدند؛ نخستین و عمده ترین آنها تقسیم به دو گروه شیعه و سنی است. تشیع یا «مکتب اهل بیت» به دلیل توصیه های مکرر پیامبر اسلام(ص) پس از رحلت آن حضرت در کنار قرآن و سنت پیامبر بر افضلیت، اعلمیت و عصمت اهل بیت و لزوم تبعیت از آنان تأکید می ورزد. از نظر شیعه، امامت امت پس از پیامبر بر عهده امامان معصوم(ع) است که همگی از اهل بیت پیامبرند و به وسیله نص به امت اسلامی معرفی شده اند، اولین آنان حضرت علی(ع) و آخرین آنها حضرت مهدی(عج) است که به اعتقاد همة مسلمانان منجی نهایی بشریت و عدالت گسترجهانی است. در مقابل تسنن و به تعبیر دیگر «مکتب خلفا» هرگونه وابستگی امامت به نص و نیز شرط بودن عصمت در آن را انکار نموده و امامت را امری زمینی و نامشروط به عصمت می داند. در نظر این گروه، پس از پیامبر کسی دارای مقام عصمت و علم لدنی نیست. در عین حال آنان سنت و سیرة خلفای راشدین و عمل اصحاب را همسنگ سیره معصومین می انگارند و پس از قرآن و پیامبر بر سنت خلفا تأکید می ورزند. بنابراین مرجع و حجت وضعی شرعی نزد شیعه عبارت است از: «قرآن + سیره پیامبر + سیره اهل بیت(ع)» و نزد اهل سنت عبارت است از: «قرآن + سیره پیامبر + سیره خلفای راشدین و عمل اصحاب» بنابراین تفاوت این دو گروه منحصراً در رهبری سیاسی پس از پیامبر نیست، بلکه حجت و مرجع معتبر دینی نیز یکی از وجوه اساسی تمایز آن دو است.
سه) عدم تکثر حقانیت:
چنانکه گذشت حقانیت همه ادیان در عرض یکدیگر مردود است، اما حقانیت فرقه های مختلف در درون دین حق چطور؟ آنچه به حکم خرد و نصوص دینی می توان گفت این است که مذاهب فرقه های گوناگون اسلامی در اصول مشترکشان همه بر حقند، اما در وجوه اختلافی نمی توان همه را حق انگاشت؛ چرا که چنین چیزی به تناقض و یا نسبیت حقیقت می انجامد. در مَثَل استناد امامت به نص و شرط بودن عصمت در آن یا درست است و یا نادرست؛ اگر درست است حق با طرفداران این انگاره است و در غیر این صورت مخالفان آن بر حقند. در روایات متعددی که فرق مختلف اسلامی از پیامبر اعظم(ص) نقل کرده اند نیز خبر داده شده است که امت به بیش از هفتاد فرقه تقسیم خواهد شد و در این میان تنها یک فرقه اهل نجات و رستگاری است.
چهار) سنجه های حقانیت:
برای شناخت حقیقت و صراط مستقیم هدایت در میان فرقه های مختلف سنجه های خردپذیری وجود دارد؛ و هر کسی موظف است با دقت و اخلاص و پیراسته از هرگونه تعصب و لجاجت در پی تحری حقیقت برآید و بر اساس ادله روشن در برابر آن تسلیم و انقیاد ورزد. عمده ترین سنجه های حقانیت عبارتند از:
1ـ اصالت و قوت استنادپذیری به منابع اولیه دینی.
2ـ صیانت پذیری حداکثری: یعنی دارا بودن عوامل و سازوکارهایی که بیشترین توانایی را در جهت حفظ خلوص و سلامت دینی و بازداری از انحراف، به ویژه در خطوط اساسی دین فراهم آورد. از جمله این عوامل عبارت است از پیشوایان و راهنمایانی که در علم و عمل تجسم اعلای دین و جلوه حقایق آن باشند.
3ـ عدم ابتلا به تناقض و تعارض درونی.
4ـ عقلانیت، اعتدال، جامع نگری و دوری از تعصب ها و افراط و تفریط های دین سوز و خردستیز.
5ـ استقبال از پرسش های بشر از دین و توان پاسخگویی هر چه بهتر و بیشتر به مسائل پیچیده و غامض دینی و مذهبی.
پنج) اصل راهبردی پیامبر(ص)
پیامبر اعظم(ص) همواره در طول حیات شریف خود نسبت به آینده امت و چگونگی استمرار حیات دینی آن اهتمام ورزیده و به گونه های مختلف درباره آن سخن گفته است. راهبرد اساسی تعیین شده توسط آن حضرت که به صراحت و تکرار از آن سخن گفته و همة فرق اسلامی در معتبرترین کتب روایی خود آن را نقل کرده اند «راهبرد پیروی از ثقلین» یعنی قرآن و اهل بیت است. تأکیدات آن حضرت و نحوه سخن گفتن در این باره به گونه ای است که کمترین تردیدی بر کسی باقی نمی گذارد.[6] با توجه به نقل گسترده این حدیث در منابع اهل سنت اکنون به ذکر آن از همان منابع بسنده می کنیم.
در صحیح مسلم آمده است که پیامبر فرمود: «ای مردم! همانا من بشری هستم که نزدیک است پیک الهی مرا رسد و من دعوت حق را اجابت کنم پس در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم: اول آنها کتاب خدا که در آن هدایت و نور است پس به آن چنگ زنید و تمسک جویید ... و دیگری اهل بیتم».[7] در مسند احمد حنبل آمده است: «همانا من در میان شما دو جانشین قرار می دهم که یکی عظیم تر از دیگری است: کتاب خدا، ریسمان کشیده شده مابین آسمان و زمین و عترت خود یعنی اهل بیتم. این دو از یکدیگر جدایی ناپذیرند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند».[8] در صحیح ترمذی از پیامبر نقل شده است: «ای مردم! در میان شما چیزی می گذارم که اگر به آن تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد، آن دو عبارتند از: کتاب خدا و عترتم».[9]
از این سخن پیامبر(ص) چنین نتیجه می گیریم:
1ـ گرانبها بودن اهل بیت:
ابن حجر مکی می نویسد: «رسول خدا(ص) قرآن و عترت را ثقلین نامید «ثَقَل» هر چیز گرانبها و پر ارج را گویند و کتاب و عترت این گونه اند؛ زیرا هر یک از آن دو گنجینه علوم لدنی و اسرار و حکمت های الهی اند. از این رو پیامبر مردم را به پیروی از آن دو فراخوانده و سفارش نموده است.»[10]
2ـ عصمت و حجیت اهل بیت
قرار دادن قرآن و اهل بیت در کنار یکدیگر و تأکید بر لزوم پیروی و انفکاک ناپذیری آن دو آشکارا بر عصمت اهل بیت(ع) دلالت دارد؛ چرا که قرآن کتاب معصوم خداست و ابتلا به هر گناه و آلودگی انفکاک و جدایی از قرآن می باشد و هماهنگی و انطباق کامل با کتاب معصوم الهی مساوی با عصمت است. استاد توفیق ابو اعلم نویسنده و دانشمند مصری می نویسد: «پیامبر اهل بیت خود را به کتاب عزیز خداوند مقرون ساخته است، کتابی که هرگز در او باطل نفوذ نخواهد کرد و هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد. واضح است که صدور هر نوع مخالفت با احکام دین افتراق و جدایی از قرآن محسوب می گردد، در حالی که پیامبر(ص) خبر از عدم جدایی این دو داده است. از همین رو، حدیث دلالتی آشکار بر عصمت اهل بیت دارد. و پیامبر(ص) که این حدیث را در مواقف بسیاری ذکر کرده در پی این هدف است که امت خود را صیانت کرده و آنان را سفارش به استقامت بر تمسک به این دو نموده تا در امور مختلف ـ اعم از اعتقادات و فروع ـ به ضلالت و گمراهی گرفتار نشوند...»[11] آیت الله مکارم شیرازی نیز بر آن است که: «اهلبیت(ع) معصومند، زیرا جدایی پذیر بودن آنها از قرآن از یک سو، و لزوم پیروی بی قید و شرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است، چرا که اگر آنها گناه یا خطایی داشتند از قرآن جدا می شدند، و پیروی از آنان مسلمانان را از ضلالت و گمراهی بیمه نمی کرد و اینکه می فرماید با پیروی از آنان در برابر گمراهی ها مصونیت دارید، دلیل روشنی بر عصمت آنهاست.»[12]
3ـ پایندگی تا قیامت
تعبیر به جدایی ناپذیری تا حوض کوثر نشانگر این است که پیامبر درصدد تعیین یک استراتژی جاودانه و دائمی برای امت بوده و نشانگر آن است که همواره هادیان و پیشوایانی از اهل بیت در میان امت وجود دارند. ابن حجر آورده است: « این حدیث نشانگر وجود کسانی از اهل بیت همراه قرآن است که همچون قرآن شایستگی تمسک و پیروی تا قیامت را دارا باشند...»[13] آیت الله مکارم شیرازی نیز می نویسد: «این به خوبی نشان می دهد که در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهلبیت(ع) وجود دارد، و همان گونه که قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایتند. پس باید کاوش کنیم و در هر عصر و زمان آنها را پیدا کنیم».[14]
4ـ لزوم پیروی از هر دو
اینکه پیامبر(ص) فرمود: تا به آن دو چنگ زنید گمراه نخواهید شد. و برخی از دیگر تعابیر آن حضرت، لزوم پیروی از هر دو را نمایان ساخته و هر حرکت و شعاری که به گسست آن دو انجامد را انحرافی و ضلالت بار معرفی می کند. علامه مناوی می گوید: «در این حدیث اشاره، بلکه تصریح به این است که قرآن و عترت دو قلویی را می مانند که رسول خدا(ص) آن دو را پس از خود معرفی فرموده و از امت خواسته است که به خوبی با آن دو برخورد نموده و آنها را برخود مقدم دارند و در دین خود به آنها چنگ زنند.»[15]
نکات دیگری نیز از حدیث ثقلین قابل استفاده است که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری می شود.[16] آنچه در اینجا اهمیت ویژه دارد این است که پیامبر برای همیشه امت را به پیروی از قرآن و عترت فراخوانده و هدایت و بازداری امت از انحراف را در گرو این مسئله دانسته اند. نیز پیامبر(ص) اهل بیت(ع) را همچون کتاب الهی معصوم و مصون از هر کژی و ناراستی دانسته و بر آن شده اند که برای همیشه هادیانی از اهل بیت در کنار قرآن برای راهنمایی امت وجود دارند.
شش) کیستی اهل بیت(ع)
پیامبر(ص) در مواقع مختلف «اهل بیت(ع) و امامان ایشان را معرفی کرده اند. عمر بن خطاب از پیامبر(ص) پرسید آیا باید به همه اهل بیت تمسک کنیم؟ پیامبر(ص) فرمود: «خیر بلکه به اوصیای اهل بیتم: اول آنها برادر و وزیر و وارث و خلیفه ام در میان امت و آن کسی که ولیّ هر مؤمنی است؛ (امام علی(ع)) پس از او فرزندم حسن، و بعد از او فرزندم حسین است، آنگاه نه نفر از فرزندان حسین، یکی پس از دیگری...»[17] در بسیاری از مجامع روایی اهل سنت روایاتی مشاهده می شود که پیامبر(ص) بر جانشینی دوازده خلیفه تصریح نموده است که جز بر امامان دوازده گانه اهل بیت(ع) قابل انطباق نمی باشد. پاره ای از این روایات عبارتند از:
«کار مردم پیوسته می گذرد تا آنکه دوازده مرد بر آنان فرمان برانند»[18].
2. «شمار جانشینان من به تعداد نقبای موسی (12) است»[19].
3. «تا وقتی که دوازده خلیفه و جانشین بر شما حکومت کنند، دین پیوسته برپاست».[20]
4. «همواره کار این امت پابرجاست تا دوازده خلیفه و جانشین بر آنان بگذرند که همگی از قریشند».[21]
5. بر این امت دوازده خلیفه حکومت خواهند کرد، به عدد نقبای بنی اسرائیل».[22]
6. امام علی(ع) در توضیح انحصار امامت در قریش می فرماید: امامان از قریش، تنها از نسل هاشم هستند و امامت بر غیر آنان شایسته نیست...» [23].
7. «الائمة بعدی اثنی عشر، تسعة من صلب الحسین و التاسع مهدیهم»[24] نظیر این روایات را ـ که از اهل سنت در مورد تعداد ائمه(ع) وارد شده است ـ می توان در سایر منابع مطالعه کرد.[25]
8. در روایات سفیان بن عینیه به نقل ینابیع المودة از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «همواره دین پایدار است تا آنکه قیامت به پا شود یا بر شما، دوازده خلیفه حکم رانند که همة آنان از بنی هاشمند».[26]
9. امام الحرمین جوینی از ابن عباس از پیامبر(ص) نقل می کند که فرمود: «من سرور پیامبرانم و علی سرور اوصیا. اوصیای بعد از من دوازده نفرند، اولشان علی است و آخرشان مهدی».[27]
10. ابن عباس از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمود: «جانشینان و اوصیای من و حجت های خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است». پرسیده شد: برادرتان کیست؟ فرمود: علی ابن ابیطالب. پرسیده شد: فرزندتان کیست؟ فرمود: مهدی، همان کسی که زمین را پر از عدل و داد کند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است...»[28]
بنابراین با نصوصی که از پیامبر اکرم در مورد تعداد ائمه وارد شده و اهل سنت و شیعه آن را نقل کرده اند، حقانیت شیعه اثبات می شود. اضافه بر آن در مورد امامت ائمه دوازده گانه ـ چه به صورت دسته جمعی و چه به صورت فرد به فرد ـ نصوص خاص وارد شده و هر یک از امامان امام بعد از خود را معرفی کرده است.[29]
به فضل الهی برآنیم تا در ادامه پاره ای از امتیازات مکتب اهل بیت(ع) را بر اساس سنجه های حقانیت بازکاویم.
سوتیترها
آنچه به حکم خرد و نصوص دینی می توان گفت این است که مذاهب و فرقه های گوناگون اسلامی در اصول مشترکشان که بسیار هم زیاد است بر حقند، اما در وجوه اختلافی نمی توان همه را حق انگاشت؛ چرا که چنین چیزی به تناقض و یا نسبیت حقیقت می انجامد.
قرار دادن قرآن و اهل بیت در کنار یکدیگر و تأکید بر لزوم پیروی و انفکاک ناپذیری آن دو آشکارا بر عصمت اهل بیت(ع) دلالت دارد؛ چرا که قرآن کتاب معصوم خداست و ابتلا به هر گناه و آلودگی انفکاک و جدایی از قرآن می باشد و هماهنگی و انطباق کامل با کتاب معصوم الهی مساوی با عصمت است.
پیامبر اهل بیت(ع) را همچون کتاب الهی معصوم و مصون از هر کژی و ناراستی دانسته و بر آن شده اند که برای همیشه هادیانی از اهل بیت در کنار قرآن برای راهنمایی امت وجود دارند.
|