برداشتی از مناجات خمس عشر امام سجاد، علیه السلام
اشاره: با توجه به فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، ماه دعا و نیایش، بی مناسبت ندیدیم که مروری داشته باشیم بر مناجاتهای پانزده گانه امام عارفان حضرت سیدالساجدین، علیه السلام، که به «مناجات خمس عشر» معروف است .
این مناجاتها در واقع بیان کننده مراحل مختلف سیر و سلوک انسانهایی است که، طالب رسیدن به معبود ابدی و ازلی خویش اند و تامل و تدبر در مضامین آنها می تواند راهگشای ما در شناخت عرفان شیعی، عرفان مبتنی بر تعالیم ائمه معصومین، علیهم السلام، باشد .
خواهرم، برادرم!
اولین مناجات خمس عشر مناجات «تائبین » است . به نظر می رسد تا از گناه پشیمان نشوی و توبه نکنی موفق به ورود به آستان غفرانیت حضرت حق نخواهی شد، خدای خوبمان توبه کنندگان را دوست می دارد . (1)
برادر و خواهرم! توبه تو ابتدا به ساکن انجام نمی گیرد . ابتدا خدای مهربان روی خود را به سوی تو می کند در واقع به سوی تو روی می گرداند; این اولین مرحله است .
سپس تو موفق به توبه می شوی و اظهار ندامت می کنی و به سوی او بازگشت می کنی و آنگاه در مرحله سوم خدای تواب و رحیم دوباره روی به سوی تو می کند و توبه ات را پذیرا می شود . پس توبه تو بین دو توبه خدای سبحان واقع شده است .
توبه که کردی می رسی به مناجات «شاکین » ; آنگاه شکایت احوال می کنی از دردها و رنجهای دنیایی و به حضرتش می گویی از جفای دوستان; از بی وفایی دنیا، از حب دنیا، از پوچی آرزوها، از طول امل، از زشتی نفس اماره، از کاهلی در طاعت و از جزع و بی تابی در رسیدن شر و از مانع شدن در رسیدن خیر، از تاخیر توبه (تسویف)، از زنگار خونسردی، و از چشمی که از شوق خدا اشک نریزد .
بعد از شکایت به درگاهش می رسی به مناجات سوم; یعنی «خائفین » . در این فراز ترس خود را از اعمال عقاب خدای سبحان بیان و عرضه می داری:
من از تو ترسان و خائفم اما، سؤال می کنم آیا روی آنان را که به تو سجده آورده اند سیاه می گردانی؟ زبان آنان را که بر بزرگواریت ثنا گفته اند; لال می گردانی؟ دلهایی را که در پرده های آن عشق و محبت تو پنهان است; تاریک می گردانی؟ گوشهایی را که از شنیدن ذکر تو لذت می برند; کر می گردانی؟ دستهایی را که به امید تو به درگاهت بلند گردند به غل و زنجیر می بندی؟ بدنهایی را که در راه طاعتت رنج می برند; عقاب می کنی؟ یا پاهایی را که در راه بندگی ات سعی می کنند; عذاب می کنی؟ (هرگز نخواهی کرد) .
در مناجات چهارم یا مناجات «راجین » و امیدواران می گویی:
من دیگر به لطفت امیدوارم; زیرا آن کیست که به امید عطای تو به درگاهت فرود آید و تو محرومش سازی؟ آیا از تو قطع امید کنم در صورتی که وقتی از تو درخواستی نداشتم از فضلت به من احسانها کردی، حال نیز از تو درخواست می کنم دلم را از امیدی که به تو دارم مطمئن سازی .
مناجات پنجم «راغبین » است . بعد از امیدواری شوق پیدا می شود، رغبت پیدا می کنی . در این فراز از دعا به خدای خوبت عرضه می داری:
من نسبت به مهربانی و لطفت شوق بی حد دارم . اینک من خود را در معرض نسیم عنایت و لطفت درآورده تقاضای باران جود و رحمتت می نمایم و از غضب تو به سوی لطفت می گریزم و از تو به سوی تو گریزانم . ای خدا! تو را به درگاه تو شفیع خود ساخته و از قهر تو به سوی تو پناه می آورم . به درگاهت آمده ام در حالی که به نعمتهایت دیده رغبت دارم و تشنه باران احسان و ابر عنایتت و طالب خوشنودیت می باشم .
در این حال به خاطر می آوری که نعمتهای پی در پی پروردگارت تو را از انجام وظیفه شکرگزاری غافل کرده بنابراین، می رسی به فراز مناجات «شاکرین » . متوجه می شوی که باید شاکر باشی به خدایت و می گویی که در مقام کسی هستی که معترف به نعمتهای بی شمار توست و می داند که از شکر آن عاجز است و شکرش نیز بسیار ناچیز و ناقابل . بخوان:
من چگونه می توانم شکر واقعی به جای آورم حال آنکه شکر گفتن تو هم یکی از آن نعمتهاست و شکری بر آن لازم . پس من هرچه حمد و شکرت گویم بر آن نعمت شکر، حمد و شکر دیگری باید گفت .
در این مقام که شاکر واقعی شدی احساس اطاعت از منعم بزرگ می کنی و تصمیم می گیری که دیگر مطیع رب ودود باشی .
مناجات هفتم «مطیعین » است . با من بخوان:
ای خدا! طاعت و بندگیت را به قلب من الهام کن . خدایا! ما را در کشتیهای نجاتت (که طاعت و محبت اولیا است) بنشان و ما را به لذت مناجات خود کامیاب گردان . ای خدا! ما هرچه هستیم از توایم و وسیله ای بسوی تو جز تو نداریم . ما را به نیکان ملحق ساز .
مناجات هشتم مناجات «مریدین » است . واضح است کسی که مطیع فرمانده اش شد; سعی می کند مرید او هم بشود . اکنون تو یک مریدی و جهد می کنی و از او عاجزانه مسالت می کنی که:
خدایا! مرا به هر که روی سوی تو آورد با عطوفت و مهربان کن، تویی که به آنان که از یاد تو غافلند رئوف و مهربانی و با عاطفه و لطف و جاذبه محبت آنها را به درگاهت می کشانی . از تو مسالت دارم عشق مرا به خودت افزون فرمایی آنچنان که از همه منقطع و به سوی تو مشتاق باشم .
حال ای مرید! عاشق شده ای; محبوبت را بخوان! معبودت را ستایش کن . در فراز نهم با مناجات «محبین » می سرایی:
ای خدا! آن کیست که به مقام قرب تو انس یافت و لحظه ای از تو روی گردانید؟ ای خدای مهربان! مرا از آنان قرار بده که نعمت دیدارت را به او عطا کرده ای و از آنان که ذکرت را به او الهام کرده شکرت را به او آموخته ای و به طاعتت سرگرمش نموده ای و برای مناجات انتخابش نموده ای . مرا از آنان قرار بده که بالفطره به تو شادمان و خوشند و از دل ناله شوق می کشند، و همه عمر با آه و ناله عاشقانه برای تواند، در پیشگاهت به سجده و چشمهاشان بیدار در خدمتت و اشکریزان از خوفت .
ای خدا! بر من به گوشه چشمی منت گذار و به نظر کردن به جمالت عزیز دار و هیچ وقت روی از من مگردان .
اکنون ای مرید! مرادت عاشقت شده است . مگر نشنیدی آن حدیث قدسی را که:
من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته .
کسی که مرا طلب کند مرا پیدا می کند و کسی که مرا یافت مرا خواهد شناخت و کسی که مرا شناخت عاشقم می شود و کسی که عاشق من شود، من نیز عاشق او می شوم و کسی که من عاشق او شوم او را می کشم (شهادت) و کسی که او را به شهادت برسانم بر خودم واجب می دانم خونبهای او را; و هر کس بر من واجب شد خونبهایش من خونبهای اویم .
توبه کردی؟ شکایت حال گفتی؟ خائف و ترسنده شدی؟ از امیدواران گشتی؟ راغب و شائق وجودش شدی؟ سپس شکر گفتی؟ مطیع گشتی؟ و مرید . عاشق شدی؟ حال به خودش متوسل شو و همراه با «متوسلین » مناجات کن . در مرتبه دهم قرار گرفته ای . زمزمه کن:
ای شنوای دعای خلق! ای مهربانترین مهربانها! غیر از تو، و رافتت و شفاعت پیغمبرت - که پیغمبر رحمت است - وسیله ای به سوی تو نیست . پس آرزویم را که لطف و کرمت می باشد برآور و کارم را ختم به خیر گردان .
وقتی احساس کردی که فقیر درگاهش هستی مناجات سر می دهی مناجات «مفتقرین » را، گدایان درگاهش را، نیازمندان آستانش را:
ای خدا! فقر و بینواییم را فقط عطوفت تو به غنا مبدل می سازد . غم و اندوهم را جز رحمت بی پایانت به شادی بدل نمی کند . ای ذخیره بینوایان و ای گنجینه بیچارگان! ای برآورنده حوائج فقیران! از تو درخواست می کنم مرا به آسایش مقام رضا و خشنودیت نایل سازی و به من رحم کنی; به بنده ای که زبانش از شرم بسته و عملش اندک است .
اکنون دیگر تو را خوب می شناسم ای خدای مهربانم! دانستم که زبانها از رسیدن به آن ستایشی که سزاوار توست; قاصر است . ای خدا ما را از آن بندگانت قرار بده که نهالهای شوق دیدارت در باغ دلهایشان سبز و خرم گشته و سوز محبتت سراسر قلب آنها را فرا گرفته و به سبب رجوع دایم به تو نفوسشان مطمئن گشته و به رتبه یقین رسیده اند .
وقتی احساس کردی که فقیر درگاهش هستی مناجات سر می دهی مناجات «مفتقرین » را، گدایان درگاهش را، نیازمندان آستانش را .
تو مناجات «عارفین » را خوانده ای . عارف که شدی «ذاکر» می شوی و همواره در حال ذکر خواهی بود . ذکر زبانی و غیر زبانی . ذکر، تنها دعا کردن و خواندن نیست; بلکه ذاکر واقعی کسی است که دایم یاد خدا باشد; خود و عالم را در محضر او ببیند; در حضورش دست به گناه نیالاید . آنگاه ذکر واقعی گفته است .
بزرگی یکی از شاگردانش را بیشتر از دیگران مورد عنایت قرار می داد . سبب را پرسیدند . فرمود بر شما آشکار می شود . به هر یک از آنان یک مرغ داد و گفت این مرغ را در حالی که کسی تو را نبیند ذبح کن و بیاور . همه رفتند و هر یک از آنها مرغ خود را در جای خلوتی کشت و آورد، ولی آن شاگرد محبوب استاد مرغ را زنده آورد . استاد سبب را پرسید . گفت شما امر فرمودید در جایی ذبح کنم که کسی مرا نبیند . من هر جا رفتم خدا را حاضر و ناظر دیدم . استاد گفت این حال مراقبه این شاگرد سبب تقدم او بر دیگران است .
خوشا آنان که دائم در نمازند
بهشت جاودان ماوایشان بی
با من بخوان:
ای خدا! ذکر من به قدر فهم من است نه به قدر مقام تو و اینکه تو به ما اجازه فرمودی که تو را بخوانیم و تنزیه و تسبیح گوییم، هم یکی از آن نعمتهاست پس ای خدا ذکرت را در خلوت و جمعیت، در شب و روز، در ظاهر و باطن، در حال خوش و ناخوش به ما الهام فرما، ای خدا تو در کتابت فرمودی: «ای اهل ایمان خدا را بسیار یاد کنید و صبح و شام تسبیحش گویید» (2) و باز فرمودی: «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم » (3) این کلام تو حق است پس ما را به ذکر خود وعده دادی که چون یاد تو کنیم یاد ما کنی اکنون ما به فرمان تو از تو یاد می کنیم تو هم بر حسب وعده ات از ما یاد کن .
مناجات «ذاکرین » پایان یافت . اینک چنگ بزن، بخواه تو مضطری، بائس و بیچاره ای، مسکینی، شکسته و منکسری، منقطع و مکروبی، مستضعف و ترسانی، فقیر و پناه آورنده ای . پس به درگاه چه کسی می خواهی چنگ بزنی جز خدای راحم و غیاث و پناه بخش، یاری دهنده و فریادرس، اجابت کننده و نگهدار و جبران کننده . به دامان عفوش چنگ بزن ای معتصم . تو مناجات «معتصمین » را مرور نموده ای .
حالا دیگر یک زاهد بتمام معنی می شوی، از درگاهش مسالت می کنی که تو را از آلودگی به زخارف دنیا نگهدارد که این دنیا طالبانش را هلاک می کند . و می خوانی:
ای خدا ما را توفیق زهد و بی علاقگی به دنیا عطا فرما . حب دنیا را از دل ما بیرون کن; چنانکه با بندگان خاصت چنین فرمودی .
مناجات «زاهدین » را که خواندی و معنی زهد واقعی را که درک کردی به شیرین ترین لحظات عمر می رسی . مولای متقیان زهد را چنین تعریف فرمود:
زهد یعنی غافل و سرخوش نگشتن از نعمتها و جزع و فریاد نکردن از نقمتها و رنجها . (4)