ماهان شبکه ایرانیان

اهل بیت علیهم السلام و پاسداری از دین

پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله، مسلمانان باگسترش فتوحات اسلامی در بلاد وردست بااندیشه های جدید آشنا شدند. بیم آن می رفت که اندیشه های ملحدانه وارداتی بافرهنگ اسلامی در آمیزد. نسل جوان که رسول خداصلی الله علیه وآله را درک نکرده، بود و در عصرحاکمیت های پس از پیامبرصلی الله علیه وآله دیده به جهان گشوده بود، مورد تهاجم فرهنگی قرارگرفته بود.

دین پس از رسول خداصلی الله علیه وآله

پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله، مسلمانان باگسترش فتوحات اسلامی در بلاد وردست بااندیشه های جدید آشنا شدند. بیم آن می رفت که اندیشه های ملحدانه وارداتی بافرهنگ اسلامی در آمیزد. نسل جوان که رسول خداصلی الله علیه وآله را درک نکرده، بود و در عصرحاکمیت های پس از پیامبرصلی الله علیه وآله دیده به جهان گشوده بود، مورد تهاجم فرهنگی قرارگرفته بود.

امامان معصوم علیهم السلام با شیوه های مختلف درمعرفی دین تلاش می ورزیدند و به معرفی داده های غلط فرهنگ بیگانه می پرداختند.افکاری که ارزش های اسلامی را تهدیدمی کرد عبارت بود از:

الف - دنیاگرایی

انسان دین دار به دنبال دنیا نمی رود و بدان دل نمی بندد، بلکه آن را نردبان ترقی برای رسیدن به معنویات و کسب پاداش اخروی قرار می دهد. «دینداری همیشه و همه جا بادنیا داری همراه نیست. آن کس که در بندحفظ دنیاست، از دین داری چیزی نمی داند.دین داران برای حفظ زخارف دنیوی هرگزایمان خود را از کف نمی دهند. هیچ گاه برای ازدست دادن منافع این جهانی، اندوهگین نمی شوند، آرامشی در سویدای دل مؤمنان است که از هیچ خطری برآشفته نمی شوند.» (1)

دنیاگرایی صاحبانش را به ورطه سقوطمی کشاند. از این رو اهل بیت علیهم السلام پیروان خودرا نسبت به عواقب دنیا دوستی افراطی،هشدار می دهند. امام علی علیه السلام در این زمینه فرمود: «دنیا را محافظ دین خود بشمارید، اماهرگز با دین از دنیای خود پاسداری نکنید.» (2) آن حضرت در این حدیث کوتاه،اصل برتری معنویات بر دنیا را نشان می دهد.نیز آن حضرت فرمود: «هنگامی که حادثه ای روی می دهد، اموال خود را سپر جان هایتان قرار دهید. هرگاه حادثه و دشواری پیش می آید، جان هایتان را سپر دینتان کنید وبدانید که نابود شده کسی است که دینش ازدست رفته باشد.» (3)

ب - ضعف اعتقادی و فقر فرهنگی

پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله همه چیزدگرگون شد، حتی رهبری امت اسلامی.بسیاری از تازه مسلمان ها پیامبر اسلام رادرک نکرده بودند و بسیاری نیز به خاطر بعدمکانی با مدینه، نتوانسته بودند مدت زیادی در محضر پیامبرصلی الله علیه وآله با احکام و معارف اسلامی آشنا شوند. بدین خاطر مسلمانان بابسیاری از سؤالات رو به رو شدند و جزائمه علیهم السلام کسی توان پاسخ گویی به آن ها رانداشت. فقر اعتقادی در روزهای نخست پس از رحلت پیامبراکرم صلی الله علیه وآله نامحسوس بود اما به مرور زمان، فاجعه های دردناکی به بار آورد.دشمنان دین که متفرق شده بودند و یاماسک دین به چهره زده بودند، با تفسیرهای مادی از دین، ضربه های غیر قابل جبرانی برفرهنگ اسلامی مردم وارد آوردند.

ائمه علیهم السلام با تمام توان به مبارزه با انحرافات عقیدتی برخاستند. «نقش فعال و مثبت پیشوایان را در زمینه بارور کردن زمینه های اعتقادی اسلامی، می نگریم که چگونه این پاکباختگان راه «الله » چون سدی محکم جلوی سیل انحرافات و امواج سهمگینش می ایستادند و نمی گذاشتند امت اسلامی ازدستاوردهای اصیل اسلامی در ابتدای حرکت راهشان، جدا بمانند. این بزرگواران باعلم گسترده شان زمینه را طوری فراهم ساختند که هرگونه نقشه خائنانه ای که علیه اسلام و مسلمین طرح می شد، خنثی نمودندو جامعه نوبنیاد اسلامی را از هرگونه انحراف حفظ کردند.» (4)

این رسوبات فکری که پس از رسول خداصلی الله علیه وآله در جامعه اسلامی به وجود آمد، باگرایش های مادی، عواطف، حیات اخلاقی واجتماعی آن ها ترکیب یافت. این حالت منفی و بی قیدی به باورهای دینی که ناشی از ضعف اعتقادی بود، از نسل قبل به نسل های بعدی منتقل شد.

نقش تاریخی اهل بیت علیهم السلام

اهل بیت علیهم السلام رهروان صدیق راه پیامبرصلی الله علیه وآله بودند، که در ستیز دین و دنیا، جانب حقیقت دین را گرفتند و لذایذ مادی را رها کردند. تنهاآن ها بودند که در طول حیات پربار خویش، باهمه دشواری ها و سختی هایی که از جانب دشمنان برآن ها وارد شد، از گوهر عشق الهی غافل نماندند و به ترویج دین پرداختند. آن هادر این راستا چون رسول خداصلی الله علیه وآله همه رنج هارا به جان خریدند. اهل بیت علیهم السلام تنها وارث دین و آشنا به حقایق آن بودند. از این رو ناگزیربودند که مکتب را از روند تخریبی نجات دهند: «مسلمانان از نظر ایده ئولوژی به پایه پیامبرصلی الله علیه وآله نرسیده بودند، تا نسبت به آینده کاملا بی طرفانه و صد درصد طبق اصول دعوت اسلامی، اقدام کنند، مگر نه این که هنوز تعصبات منطقه ای میان اهل مکه ومدینه، کاملا ریشه کن نشده بود! علاوه براین خطر، خطر دیگری هم وجود داشت که آینده اسلام را تهدید می کرد، و آن وجود دسته ای متشکل و متظاهر به اسلام، در زمان پیامبرخداصلی الله علیه وآله بود. این عده به ظاهر مسلمان بودند،کفر خود را مخفی داشته و همه سعی وکوشش خود را در برافکندن اسلام، مصرف می داشتند. قرآن این دسته را «منافق »می خواند. و اگر افرادی که در فتح مکه از روی ناچاری اسلام آوردند که به هیچ وجه اسلام آوردنشان متکی به عقیده و ایمان نبود.-اضافه کنیم، به سهولت می توانیم اندازه خطری را که بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله متوجه عالم اسلام می شد، نشان دهیم.» (5)

اینان چون عرصه را از رهبری لایق مثل رسول خداصلی الله علیه وآله خالی دیدند، برای رسیدن به مقاصد خویش دست آوردهای پیامبراکرم صلی الله علیه وآله را بازیچه گرفته بودند. امت اسلامی روز به روز از حقیقت اسلام فاصله می گرفتند.در این رهگذر مفسر واقعی اسلام غیر ازاهل بیت علیهم السلام کسی نمی توانست باشد.

اهل بیت علیهم السلام در نگرش دینی - تاریخی،متصل به سلسله هادیان و رسولان خدایی وحافظ رسالت آخرین سلسله رسولان می باشند. لازمه این مسئولیت تاریخی صیانت از کیان دین در برابر بدعت گذاران است. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «هرگاه بدعت هاآشکار شود، دانا باید دانش خویش را آشکارکند....» (6)

امامان معصوم علیهم السلام به مبارزه با تحریفگران دین برخاستند. حضرت محمدصلی الله علیه وآله در این باره فرمود: «در میان هر نسلی از امتم، مردانی عادل از اهل بیتم وجود دارند، که تحریف های گمراهان و کژروی های باطل روان و تاویل جاهلیت را از این دین دور می سازند. هان!امامان شما رسولان شما به سوی خدایند.پس دقت کنید که چه کسانی را رسولان خودقرار می دهید.» (7)

اهل بیت علیهم السلام و پیگیری آرمان واحد

اهل بیت علیهم السلام در طول حیات پربار خویش،از راه های مختلف به صیانت از دین پرداختند. اهل بیت علیهم السلام تنها به مبارزه ی منفی علیه دشمنان مکتب بسنده نکردند،بلکه تلاش کردند تا اسلام اصیل را در همه ابعاد آن به جامعه معرفی نمایند; امامی،سنگر جهاد و قیام مسلحانه را انتخاب می کردو امامی دیگر، نیایش را اسلحه خود قرارمی داد. برخی از ائمه علیهم السلام با تربیت شاگردان،به احیای دین می پرداختند. راه های دفاع ازدین متفاوت بود; اما همه در تحقق یک هدف تلاش می ورزیدند: «می نگریم که درحالات وخصوصیات رفتارشان اختلافاتی به ظاهرمتباین وجود دارد و هریک نقشی و برنامه ای متفاوت با دیگری داشته اند. امام حسن علیه السلام بامعاویه صلح می کند، در حالی که امام حسین علیه السلام با یزید به جنگ بر می خیزد وکشته می شود، حضرت سجادعلیه السلام را می نگریم که زندگانی اش همراه با دعا و نیایش می گذردو در این بین، زندگانی امام باقرعلیه السلام یک زندگانی به تمام معنا توام با نشر علم حدیث وفقه است. اما اگر از دید دوم بنگریم و زندگانی ایشان را به شکل یک کلی مرتبط به هم، باخصوصیات مربوط به خودش بنگریم،ملاحظه می شود که زندگانی همه ایشان، یک حرکت واحد بوده و یک زلال جاری در تاریخ است... هرگاه در جامعه انحرافی در احکام اسلامی رخ می داد و یا جامعه دچار مشکلاتی می شد که حیثیت اسلام به خطر می افتاد وحکام زمان از حل آن عاجز می گشتند،ائمه علیهم السلام با بینش های پرفروغ خود، به دفع آن انحراف پرداخته و خطر را خنثی می کردند.» (8) اهل بیت علیهم السلام همواره مراقب اوضاع جاری جامعه اسلامی بودند و هرکدام بااسلوب ویژه ی عصر خویش، یک خط فکری راتعقیب می کردند. امام باقر و امام صادق علیهما السلام در فراگیرترین سطح، به مطرح ساختن معارف اسلامی - به ویژه در زمینه های فقهی وشناساندن احکام شرعی و معارف الهی دربالاترین حد امکان - اهتمام می ورزیدند. امام رضاعلیه السلام بیشترین اهتمام و کوشش خود را درزمینه اعتقادی متمرکز می نماید و براستواری و تثبیت اصول و معیارها تاکیدمی کند...

مامون به گردآوردن علما و اهل کلام -خصوصا از معتزله که اهل محاجه، جدل وموشکافی مسائل بودند.- اهتمام می ورزید، تاآنان امام رضاعلیه السلام را محاصره کنند و درگفتگوها و مباحثاتشان آن حضرت را درخصوص بزرگ ترین مدعای خود و پدرانش که داشتن علم خاصی به علوم و آثارپیامبراکرم صلی الله علیه وآله بوده، شکست بدهند. هدف نهایی او این بود که با شکست یافتن امام رضاعلیه السلام در مسئله امامت، مذهب تشیع سقوط کند و برای همیشه ستاره شیعه وامامان شیعه، خاموش گردد.» (9)

امام رضاعلیه السلام مانند دیگر معصومان علیهم السلام دربرابر شگردهای دشمنان ایستاد و با استدلال منطقی و خرد پسند از یک سو، ماجراجویان فکری را اقناع ساخت و از سوی دیگر، دین رااز انحراف نجات بخشید. علی رغم توطئه دشمنان اهل بیت علیهم السلام آن ها روز به روزمحبوب تر می گردیدند.

دشمنان اسلام پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله توانستند شیوه اجرای احکام خدا راتغییر دهند و حضرت علی علیه السلام و فرزندانش رااز مرکز هدایت جامعه دور سازند.

اهل بیت علیهم السلام با استفاده از شیوه های مناسب با اوضاع سیاسی، به اصلاح باورهای دینی پرداختند و مرزهای اعتقادی جامعه راپاسداری کردند.

اهل بیت علیهم السلام در پاسداری از مرزهای عقیدتی جامعه ابزارهایی را به خدمت گرفتندکه اینک به معرفی آن ها می پردازیم.

ابزار پاسداری از دین

1 - حفظ وحدت

دشمنان اسلام همواره از همبستگی امت اسلامی در هراس بوده اند. آن ها می خواستندبا در هم شکستن روح همگرایی در جامعه،ریشه دین را در قلوب امت بخشکانند. دوران دشواری که امام علی علیه السلام برای حفظ دین پشت سرگذاشت، جامعه را از خونریزی نجات داد و دین را پاسداری نمود.

سکوت حضرت علی علیه السلام در آن مقطع حساس از حیات اسلام برای حفظ وحدت جامعه بود. شهادت آرزوی حضرت علی علیه السلام بود. و از مرگ ترسی نداشت. آن حضرت درجواب ابو سفیان، که امام علیه السلام را به قیام تشویق می کرد، چنین فرمود: «به خدا سوگند! پسرابوطالب انسش به مرگ بیشتر از انس طفل به پستان مادر است ». (10)

حضرت علی علیه السلام قیام را در آن موقعیت به ضرر دین می دانست. بدین خاطر حاضر به قیام نشد. طبعا هر کس می خواهد بداند،آنچه علی علیه السلام در باره آن می اندیشید، آنچه علی علیه السلام نمی خواست آسیب ببیند، آنچه علی علیه السلام آن اندازه برایش اهمیت قائل بود، که چنان برایش رنج جانکاهی را تحمل کرد، چه بود؟

حدسا باید گفت، آن چیز «وحدت صفوف مسلمین » و راه نیافتن تفرقه در آن است،مسلمین قوت و قدرت خود را، که تازه داشتندبه جهانیان نشان می دادند، مدیون وحدت صفوف و اتفاق کلمه آنان بود. موفقیت های محیرالعقول خود را در سال های بعد نیز ازبرکت همین وحدت کلمه کسب کردند. علی القاعده، علی علیه السلام به خاطر همین مصلحت،سکوت و مدارا کرد. اما مگر باور کردنی است،که جوانی 33 ساله، دورنگری و اخلاص را تاآن جا رسانده باشد و تا آن حد بر نفس خویش مسلط و نسبت به اسلام وفادار و فانی باشد که به خاطر اسلام، راهی را انتخاب کند که،پایانش محرومیت و خرد شدن خود اواست. (11)

حضرت علی علیه السلام در بدر، احد، خندق وخیبر به نبرد با دشمنان پرداخت ولی پس ازغصب خلافت به خاطر «حفظ وحدت » سکوت می کند; «در از خود گذشتگی تا آن جا پیش رفت که هنگامی که حضرت علی علیه السلام را برای بیعت به طرف مسجد می بردند، یک مردیهودی که این وضع را مشاهده می کرد، بی اختیار زبان به تهلیل شهادت گشود ومسلمان شد. چون علت آن را پرسیدند، گفت:این شخص را می شناسم، این همان کسی است که وقتی در میدان های کارزار ظاهرمی شد، دل قهرمانان را ذوب کرده و لرزه براندامشان می افکند. او همان کسی است که قلعه های مستحکم خیبر را گشود و درب آهنین آن را، که از سنگینی به وسیله چندین نفر، بازو بسته می شد، با یک تکان ازجایگاهش برداشت و به زمین انداخت.

اما حالا که در برابر آشوب یک عده سکوت کرده است، بی حکمت نیست. سکوت او به خاطر حفظ دین اوست و اگر این دین حقیقت نداشت و بر حق نبود، او در برابر این اهانت ها،صبر و تحمل نمی کرد. بدین جهت، حق بودن اسلام بر من آشکار گردید و مسلمان شدم.» (12)

امام حسن علیه السلام نیز برای حفظ مصالح عامه امت اسلامی، صلح تحمیلی را پذیرفت. آن حضرت در پاسخ شیعیان ناراضی از صلح،چنین فرمود: «ترسیدم ریشه مسلمانان اززمین کنده شود و کسی از آنان باقی نماند. ازاین جهت خواستم با مصالحه ای که صورت گرفت، دین حفظ گردد. (13) امام حسن علیه السلام باپذیرش صلح تحمیلی، که منظورش حفظوحدت مسلمانان بود، از هجوم بیگانگان ونابودی اسلام جلوگیری نمود.

«معاویه در سال چهل و یکم به شام بازگشت و خبر یافت که لشکر روم با سپاهیان بسیار، راه جنگ را در پیش گرفته است. پس ترسید که او را از آنچه به تدبیر و رسیدگی آن نیازمند است، باز دارد. کسی را نزد رومیان فرستاد و بر صد هزار دینار، با آنان صلح کرد.» (14)

2 - نیایش و تقویت ارتباط معنوی

رسیدن به کمال جز در سایه پرستش ونیایش به پیشگاه خدا میسر نیست. نیایش خالصانه عظیم ترین تحولات روحی را به وجود می آورد و در پرتو آن، باورهای اعتقادی افزایش می یابد.نیایش در فرهنگ دینی ازمفهوم ژرفی برخوردار و تجلی همه زیبایی هاو میل های باطنی انسان است.متون نیایشی که از زبان اهل بیت علیهم السلام نقل شده، سرشار ازمفاهیم والایی است. ائمه علیهم السلام امت اسلامی رابه مناجات عاشقانه و اظهار نیاز و تمنا به آستان ربوبی فرا می خواندند.مسلمانان درسایه پیوند معنوی با ماورای مادیات، قادرخواهند بود به پاسداری از مرزهای عقیدتی بپردازند. ائمه علیهم السلام در ادعیه نورانی خود، که آکنده از تضرع و نجوای عاشقانه است، می کوشند تا تنفر خود را نسبت به دشمنان شریعت در قالب دعا بیان کنند.مسلمانان درپرتو نیایش به عروج روحانی می رسند. نیایش یک معراج معنوی است که انسان در آن مجذوب مبدا جهان می گردد. در این مقام روحانی فکر راه ندارد. فلاسفه و مردان علم برای فهم آن و نیل به این مرحله عاجزند. (15)

بدین خاطر امامان معصوم علیهم السلام، به ویژه امام سجادعلیه السلام از دعا به عنوان روشی مؤثر دردفاع از ایمان جامعه و پیروان خویش استفاده کردند و انواع دعاها را به یاران خود آموختند.

3 - تقیه

ائمه علیهم السلام در دوران خفقان، روش مبارزه مخفیانه را در پیش گرفتند: «از آن جا که کارهای ائمه بیشتر رنگ تقیه داشت، یعنی سری و مخفیانه صورت می گرفته، پس ازمدت ها بر ملا نمی شد» و لذا بر دوستداران اهل بیت علیهم السلام لازم بود، که از نقشه هایی که امامان علیهم السلام طرح می کردند، به زودی پرده برندارند.» (16)ائمه فعالیت های فرهنگی خودهمانند ترویج مبانی مکتب و معرفی چهره دشمنان دین - که در صدد ضربه زدن به ارزشهای دینی بودند. - را به صورت مخفی انجام می دادند: «آن حضرات اهتمام ورزیدندتا فعالیت های ایشان به طور سری انجام گیردو در بازداشتن شیعیان خود از انتشار و علنی ساختن این فعالیت ها، پافشاری می نمودند وآشکار نمودن فعالیت ها را گاهی خروج از دین و گاهی مساوی با گشتن امام علیه السلام به عمد وزمانی دچار شدن به مصیبت و گرفتار آمدن به داغی آهن و محبوس گشتن در زندانها و ...اعلام می داشتند. ناتوانی شیعیان درپوشاندن و حفظ اسرار و اینکه برنامه خود رافاش و مسائلشان را به صورت علنی و بی پرده مطرح ساختند، نه تنها فرصت را از کف شیعیان ربود، بلکه خلفای عباسی را متوجه حقیقت آنچه می گذشت، نمود و آنان به میزان تاثیر فکر ائمه علیهم السلام در میان مردم،واقف شدند و آنها نه تنها مراقبت و کنترل حرکات شیعیان - بخصوص ائمه علیهم السلام - راشروع کردند ، بلکه ائمه علیهم السلام و بسیاری ازشیعیان ایشان، به دست آنان (عباسی ها) به مصائب و سختی های گوناگون گرفتارشدند.» (17) «تقیه » سپر دفاعی مؤمن در برابردشمنان است تا بدان وسیله، خود و دینش راحفظ نماید. قرآن در این باره چنین گفته است: «مرد با ایمانی از آل فرعون، که ایمان خود را کتمان می نمود در دفاع از موسی علیه السلام بر آمده، گفت: آیا می خواهید کسی را به قتل برسانید که می گوید، پروردگار من خدا است،در حالی که دلائل روشن از سوی پروردگارتان برای شما آورده است؟» (18)

تقیه در صورت وجود خطر، لازم است، امااظهار ننمودن عقیده و عدم ترویج آن اگرسبب فراموشی دین در جامعه گردد، حرام است: «البته نمی توان انکار کرد که در بعضی ازموارد، تقیه کردن حرام است. آن جایی است که اساس دین و اسلام و قرآن و یا نظامهای اسلامی به خطر بیفتد. در چنین مواردی بایدعقاید را اظهار نمود، هر چند انسان قربانی اظهار عقیده اش می شود. معتقدیم قیام امام حسین علیه السلام در روز عاشورا و کربلا درست درراستای همین هدف بود. زیرا بنی امیه اساس اسلام را به خطر افکنده بودند و قیام امام علیه السلام پرده از کار آنان برداشت و جلوی خطر راگرفت.» (19)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان