به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری میزان، در چند سال اخیر وضعیت افغانستان همانند آشفتهبازاری میماند که هر کسی هر چه خواست انجام میدهد، این وضعیت سبب شده تا برخی مناطق و حتی مناطقی از کابل بویژه پس از هر حمله تروریستی به جزیره متروکی بماند.
پاسخگویی از سوی دولت به معمایی تبدیل شده، بیشتر رسانهها روی آمار کشتهها و زخمیها و چگونگی رویدادهای تروریستی تمرکز دارند تا اینکه روی چرایی و چگونگی و همچنین سازماندهندگان آن تمرکز کنند.
به هر حال، بازار کار و زندگی سیر نزولی به خود گرفته، هیچ کسی نمیداند که آیا فردا زنده است یا قربانی حملهای خواهد شد که مطمئناً هیچ پیگیری نمیشود.
وضعیت جاری مردم را در تنگنای سختی قرار داده، مردم نه جایی برای ماندن دارند و نه راهی برای فرار، تنها چیزی که برای هر افغانستانی قابل تصور است مرگ در روی جادهها است.
بسیاری از حملات که در کابل و ولایتها رخ داده به صورت جالبی طراحی شده و میشود، این دست حملات بیانگر همسویی گروههای تروریستی و تعلل دولت در مقابل آنها است.
ورود دهها و حتی صدها کیلوگرم مواد منفجره به امنترین مناطق کابل بیانگر تبانی برخی دولتمردان با شبکههای تروریستی است که همه روزه جان دهها و صدها نفر را میگیرد.
اما از آن سو، گروههای طالبان و داعش که مسئولیت هر حملهای را به عهده میگیرند گاهی رفیق هم هستند و گاهی هم رقیب هم، در منطقهای با هم میجنگند و در منطقه دیگری در کنارهم در برابر دولت قرار میگیرند.
اکنون حتی کمتر کسی هم نمیداند که طالبان به دنبال چیست و داعش چه راهی را در پیش گرفته، در حالیکه ماهیت و تعریف آنها همچنین در هالهای از ابهام قرار دارد.
داعش نه آن گروهی است که در عراق و سوریه شکست خورده باشد و نه گروه مستقل و شاخه رسمی گروه ابوبکر البغدادی است، طراحان و اعضای ارشد این گروه در افغانستان همچنین پشت پرده هستند.
این 2 گروه بیشترین حملات را در افغانستان انجام داده و میدهند، حال انکه مشخص هم نشده طراحی و سازماندهی آن به صورت مشترک انجام میشود یا خیر.
در بسیاری از برنامههای تلویزیونی کارشناسان و افراد همسو با طالبان یا فرماندهان پیشین این گروه داعش را دشمن طالبان و دولت و مردم عنوان کرده و با بیان اینکه ریشه مردمی ندارند، این گروه را محکوم به شکست دانستهاند.
اما این در حالی است که داعش با گذشت هر روز قویتر شده و مناطق بیشتر را تحت کنترل خود درآورده و در مناطق جدیدی نفوذ پیدا میکنند، از سوی دیگر طالبان نیز همین وضعیت را داشته و مناطق بیشتری را در کنترل خود در میآورند.
در تازهترین مورد رویداد منطقه «دهبوری» کابل نشان داد که پشت این حمله، برنامه خطرناکی طراحی شده است، زیرا قرار بود در این روز جنبش روشنایی تظاهراتی را در کابل راهاندازی کند.
حمله دهبوری نشان داد که طالبان تصمیم حمله به جنبش روشنایی را داشتند، در حالیکه حمله اول به این جنبش با نام داعش ختم شد و این گروه مسئولیت آن را پذیرفت.
این تناقصها سبب شده تا مردم گروه داعش را یک ابزار اطلاعاتی دولت بداند که در زمانهای مورد نیاز از آن جهت سرکوبی یک بخشی از مردم یا قوم خاصی استفاده کند.
اتهامات زیادی در این خصوص تاکنون به دولت وارد شده، اما دولت هیچگاهی خود را مسئول پاسخگویی به گمانههای مردم نکرده است.
این وضعیت کماکان دوری عمیقی بین دولت و ملت بوجود آورده و ستونهای زمامداری دولت وحدت ملی را شدیداً تضعیف کرده که در اندکترین حرکت مردمی به لرزه در میآید.
بهتر است دولت وضعیت جاری را مدیریت کرده و از تنفر بیشتر مردم علیه خود جلوگیری کند و برای تحقق این امر رفتار صادقانه با مردم بهترین گزینه است.
دولت باید برای ملت شفاف کند که طالبان و داعش چه ربطی با هم داشته و آیا داعش افغانستانی واقعاً نماینده داعشیهای عراق و سوریه است یا کود اطلاعاتی دولتمردان.
پاسخگویی در مورد اینکه کدام دولتمردان از تروریستها حمایت کرده و به شبهنظامیان جهت انجام حملات تسهیلات لازم را فراهم کرده و آنها را به سر منزل مقصود میرساند امر الزامی برای پایداری نظام کنونی است.
سکوت دولت بیشتر از این شاید به ضرر دولتمردان کابل تمام شود، سکوت در اینجا به معنای تقابل با یک ملت است، ملت خسته از تروریست و بیعدالتی دولتهای پیشین و کنونی.
/