کودکان و نوجوانان دچار این اختلال، نگرانی شدید و غیر واقعبینانهای را تجربه میکنند که به هیچ رویدادی در زندگی اخیر آنها مربوط نمیشود. این نوجوانان معمولاً تنش دارند، مدام نگران هستند، شدیداً نیاز به اطمینان دهی دارند، از سردرد یا دل درد شکایت میکنند که پایه و اساس جسمی ندارد. به این نوع اضطراب مداوم، مبهم و بدون توجیه امّا شدیدی که به نظر میرسد به چیز خاصّی مربوط نمیشود و درمورد حوزههای مختلفی از قبیل درس، کار، خانواده، سلامتی و.... تجربه میشود، اضطراب فراگیر گفته میشود.
ویژگی اصلی اختلال اضطراب فراگیر، اضطراب شدید و نگرانی شدید و غیر قابل کنترل از رویدادها و فعّالیّتهای متعدّدی است که اکثر روزها حدّاقل به مدّت 6 ماه اتّفاق میافتد. کودکان مبتلا معمولاً از جانب مراقبان بزرگ سال به عنوان کوچولوهای نگران توصیف میشوند. نگرانیهای مربوط به آینده متمرکز بر موقعیّتها و موضوعات مختلفی مانند شروع مدرسه، تغییراتی در فعّالیّت روزمرّه خانواده نظیر یک تعطیلی زود هنگام و بیماری اعضای خانواده است. این قبیل کودکان معمولاً از دل مشغولیهای بزرگ ترهایشان نیز نگران میشوند و همچنین نگرانی در مورد خوب بودن در مدرسه، ورزش، ارتباطات اجتماعی و مانند آن را در حد وسواسی گزارش میکنند. در نتیجه برای پیشرفت خودشان معیارهای بسیار بالایی وضع میکنند و اگر در کسب این معیارها شکست بخورند در ملامت خود بسیار افراط میکنند. این کودکان بسیار کمرو توصیف میشوند و نیازمند جلب تأیید مکرّر دیگران هستند. برخی از کودکان و نوجوانان دربارهی رویدادها و فعّالیّتهای عادی زندگی که اکثر روزها اتّفاق میافتد به شدّت نگران و مضطرب میشوند. این نگرانیهای غیر واقعی و افراطی به موضوعات مختلفی مانند شروع مدرسه، بیماری اعضای خانواده، اوضاع بد مالی خانواده، تغییر برنامههای خانوادگی مانند تعطیلی غیرمنتظره و یا حتّی رویدادهای اجتماعی ارتباط دارد و حدّاقل با یکی از نشانههای فیزیولوژیکی نظیر سردرد یا ناراحتی معده همراه میباشد. علاوه بر این، احساس بیقراری، گرفتگی عضلات، مشکل در به خواب رفتن یا کم خوابی و تمرکز ضعیف نیز در این کودکان مشاهده میشود. این نگرانیها ممکن است چند بار درهفته رخ بدهد یا به صورت دغدغههای فکری دایم درآید.
به عبارت بهتر همیشه به پیامدهای منفی یک رویداد که احتمالاً رخ می دهد میاندیشند و تواناییهای خود را برای مقابله با شرایط پیشبینی شده بسیار دست کم میگیرند. (برای مثال « اگر در امتحان نمره... را کسب نکنم برای من چه اتّفاقی خواهد افتاد. »)
کودکان دچار اضطراب فراگیر امکان دارد کمال گرا و بیمیل نسبت به شرکت در فعّالیّتهای بیرون از خانه باشند و نیازمند به اطمینان دهی بیش از حد در مورد عملکردشان از دیگران هستند.
میزان شیوع
مطالعات انجام شده نشان میدهد که اضطراب فراگیر در هر سنّی در دوران کودکی شروع میشود میانگین سن شروع آن از حدود 10 سالگی تا 13/4 سالگی گزارش شده است که تقریباً در 3 درصد کودکان و 6 تا 7 درصد نوجوانان اتّفاق میافتد. کودکان کوچکتر (5 تا 11 سال) نشانههای اضطراب جدایی و اِشکال در توجّه و تمرکز را به طور همزمان نشان میدهند در حالی که در نوجوانان مبتلا به اضطراب فراگیر (12تا 19 سال) افسردگی شایعتر است.
میزان شیوع اختلال اضطراب فراگیر در بین کودکان و نوجوانان و نیز بزرگسالان در میان زنان بیشتر از مردان میباشد. مطالعات انجام شده بر روی کودکان و نوجوانان نشان میدهد که میزان شیوع اختلال اضطراب فراگیر در زنان 2 تا 9 درصد و در مردان 1 تا 4 درصد میباشد. با وجود این که میزان اختلال اضطراب جدایی با افزایش سن کاهش مییابد، میزان اختلال اضطراب فراگیر با افزایش سن بیشتر میشود. گزارشی که از افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر گرفته شده است نشان میدهد که آنها میتوانند اضطراب طولانی مدّت خود را به خاطر داشته باشند.
عوامل مرتبط با اضطراب فراگیر
پژوهشهای صورت گرفته چندین عامل را به عنوان علّتهای اختلال اضطراب مشخص کردهاند: سبک دلبستگی، خلق و خوی کودک، اضطراب والدین، و سبکهای خاص فرزند پروری.
سبک دلبستگی
سبک دلبستگی به عنوان یک عامل خطر بالقوّه برای اضطراب دورهی کودکی شناخته شده است. اضطراب دورهی بزرگسالی ممکن است مربوط به دلبستگی ناایمن در دورهی کودکی باشد. اگر شکل دلبستگی کسب شده نامناسب باشد، کودک جهان اطراف را به صورت خطرناک و تهدید کننده تجربه خواهد کرد.
خلقوخو
علاوه بر دلبستگی به نظر میرسد کودکانی که ویژگیهای خلقوخوی خاصّی دارند در معرض خطر بیشتری قرار دارند تا به مشکلات اضطرابی دورهی کودکی مبتلا شوند. مادران کودکان مضطرب گزارش میکنند که کودکان آنها در سال اوّل زندگیشان به گونه قابل توجّهی بیشتر گریه میکردند و دچار مشکلات خواب و دردهای جسمانی بودند. به علاوه، این مادران در مقایسه با مادران کودکان غیر مضطرب گزارش کردهاند که کودکان آنها از تولّد تا 2 سالگی بیشتر وقتها بیمناک بودهاند و بعد از آشفته شدن با سختی زیادی خودشان را آرام میکردند.
بازداری رفتاری یک ویژگی خلق و خویی است که با توانایی تحریک پذیری در کودک مشخص میشود. بیمناکی کودک نوپا و کمرویی، محتاط بودن، و گوشهگیری در کودکی با افزایش آسیب پذیری نسبت به مشکلات اضطرابی رابطه دارد. در مجموع، پژوهشها به صورتی قوی بر وجود رابطهای بین بازداری رفتار و افزایش خطر مشکلات اضطرابی دلالت میکنند.
اضطراب والدین
یافتههای محقّقان حاکی از آن است که اضطراب والدین، پیشبینی کنندهی مشکلات اضطرابی در کودکان است و کودکی که والدینش از مشکلات اضطرابی رنج میبرند، در معرض خطر بالای ابتلا به این مشکلات قرار دارد. اضطراب والدین میتواند به صورت غیر مستقیم تحت تأثیر ژنتیک ( خلق و خو) و یا عوامل محیطی با اضطراب کودک مرتبط باشد.
سبکهای فرزند پروری
چندین ویژگی فرزند پروری با اضطراب کودک در ارتباط است. من جمله: تقویت رفتارهای اجتنابی، الگوسازی تعامل اجتماعی، و حمایت مفرط والدینی.
پژوهشگران دریافتهاند که والدین کودکان مضطرب خیلی بیشتر از دیگر والدین تدابیر اجتنابی را تقویت میکنند.
علاوه بر این به نظر میرسد که بیش کنترلی و محافظت بیش از حدّ والدین با خودکارآمدی پایین درکودکان که به عنوان عاملی مستقیم یا غیر مستقیم در اضطراب دورهی کودکی تأثیرگذار است، در ارتباط میباشد.
چگونه میتوانیم کمک کنیم؟
با توجّه به ماهیّت ناتوان کنندهی اختلالات اضطراب دورهی کودکی مداخلات رفتاری شناختی در کاهش اضطراب این نوع کودکان مفید است. گامهای مفید برای کمک به این کودکان عبارتند از:
1- شناخت علایم اضطراب.
2- پرهیز از تنبیه و سرزنش بیهودهی کودکان به خاطر اضطراب.
3- کمک به یادگیری نحوهی ارزیابی منطقی از رویدادهای اضطراب زا.
4- عدم اجتناب مداوم از موقعیّتهای اضطراب زا.
5- رویارویی مثبت با موقعیّتهای اضطراب زا.
6- کمک به شناسایی موقعیّتهای اضطراب زا، افکار و احساسات خود و تلاش برای تغییر افکار منفی اضطراب زا.
7- آموزش آرام سازی جسمانی.
8- تنظیم رژیم غذایی.
9- ورزش منظّم.
10- اجتناب ازخود درمانی اضطراب.
منبع مقاله :
محمدخانی، شهرام؛ ابراهیمزاده، ناهید؛ (1392)، مشکلات روانی و رفتاری دانشآموزان شناسایی و مداخله، تهران: ورای دانش، چاپ دوم