شق القمر یکی از معجزات حتمی و بدون تردید پیامبر اعظم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است که احدی از مسلمین در این قضیه شک نکرده است، انسان کامل به منزله روح عالم و جهان به منزله جسم او می باشد و روح دمیده شده در عالم هستی توان تصرف در کائنات و عالم هستی را دارد و این بحث در دروس معرفت النفس و مباحث نفس شناسی حکیمان الهی به خوبی تبیین و تشریح شده است؛ در همین راستا نگاهی به سئوالات افکار جستجوگر، پیرامون این حادثه عظیم و پاسخ های اهل تحقیق به این معجزه خاتم الانبیاء می نماییم.
آیا شق القمر با علوم و عقل سازگار است؟
در پاسخ به سؤال بالا قسمت هایی از تفسیر نمونه نقل می شود:
شق القمر از نظر علوم روزاز سؤالات مهمی که در این بحث مطرح است این است که وقوع انشقاق و شکاف در اجرام آسمانی اصولا امکان دارد؟یا اینکه علم آنرا به کلی نفی میکند؟ پاسخ این سؤال با توجه به مطالعات و اکتشافات دانشمندان فلکی چندان پیچیده نیست، زیرا اکتشافات میگوید: چنین چیزی نه تنها محال نیست، بلکه بارها نمونههای آن مشاهده شده، هر چند در هر کدام عوامل خاصی مؤثر بوده است. به تعبیر دیگر: کرارا در دستگاه منظومه شمسی و سایر کرات آسمانی انشقاقها و انفجارهائی روی داده است که برای نمونه موارد زیر را یادآور میشویم
الف - پیدایش منظومه شمسی
این نظریه از سوی همه دانشمندان پذیرفته شده است که تمام کرات منظومه شمسی در آغاز جزء خورشید بود که بعداً از آن جدا شده و هر یک در مدار خود به گردش درآمده است. منتها در باره عامل این جدائی گفتگو است: لاپلاس معتقد است عامل این جدائی نیروی گریز از مرکز در منطقه استوائی خورشید بوده، به این معنی که در آن هنگام که خورشید به صورت توده گاز سوزانی بود ( و هم اکنون نیز چنین است ) و به دور خود گردش میکرد سرعت این گردش د ر منطقه استوائی سبب شد که قطعاتی از آن جدا گردد، و در فضا پراکنده شود، و به دور مرکز اصلی یعنی خورشید به گردش درآید.
ولی تحقیقات بعضی دیگر از دانشمندان بعد از لاپلاس منتهی به فرضیه دیگری شده که عامل این جدائی را وقوع جزر و مدهای شدیدی در سطح خورشید بر اثر عبور یک ستاره عظیم از نزدیکی آن میشمرد. طرفداران این فرضیه که حرکت وضعی خورشید را در آن روزگار کافی برای توجیه جدائی قطعاتی از آن نمیدانند، دست به سوی این فرضیه دراز کرده، میگویند: این جزر و مد، امواج عظیمی در سطح خورشید به وجود آورد، درست همانند سقوط قطعه سنگ عظیمی در یک اقیانوس، و بر اثرآن قطعاتی از خورشید یکی پس از دیگری به خارج پرتاب شد، و به گرد کره مادر به گردش درآمد.
در هر حال عامل جدائی هر چه باشد مانع از این نیست که همه معتقدند پیدایش منظومه شمسی از طریق انشقاق و جدائیها صورت گرفته است.
ب – آستروئیدها
آستروئیدها قطعات سنگهای عظیم آسمانی هستند که به دور منظومه شمسی در گردشند، و گاهی از آنها به کرات کوچک و شبه سیارات تعبیر میکنند، گاهی بزرگی آنها به گونه ای است که قطر آن به 25 کیلومتر میرسد، ولی غالبا از این کوچکترند. دانشمندان عقیده دارند آستروئیدها بقایای سیاره عظیمی هستند که در مداری میان مدار مریخ و مدار مشتری در حرکت بوده، سپس بر اثر عوامل نامعلومی منفجر و شکافته شده است.
تاکنون بیش از 5 هزار آستروئید کشف و مشاهده شده، و عده زیادی از آنها که بزرگتر هستند نامگذاری، و حجم و مقدار و مدت حرکت آنها به دور خورشید محاسبه شده است، بعضی از فضاشناسان برای آستروئیدها اهمیت خاصی قائلند، و معتقدند احیانا میتوان از آنها به عنوان پایگاهی برای مسافرت به نقاط دور دست فضا استفاده کرد! این نمونه دیگری از انشقاق در اجرام آسمانی است.
ج – شهاب ها
شهاب ها سنگهای بسیار کوچک آسمانی هستند که گاه از اندازه فندق تجاوز نمیکنند، و به هر حال با سرعت شدیدی در مدار خاصی بر گرد خورشید در گردشند، و گاه که مسیر آنها با مدار کره زمین تقاطع پیدا میکند، به سوی زمین جذب میشوند این سنگهای کوچک بر اثر شدت برخورد با هوائی که زمین را احاطه کرده، به خاطر سرعت سرسامآوری که دارند، داغ و برافروخته و مشتعل میشوند، و ما به صورت یک خط نورانی زیبا در لابلای جو زمین آنها را مشاهده میکنیم، و از آن به تیر شهاب تعبیر مینمائیم
و گاه تصور میکنیم که ستاره دور دستی است که سقوط میکند، در حالی که شهاب کوچکی است که در فاصله بسیار نزدیکی آتش گرفته، و سپس خاکستر میشود مدار گردش شهاب ها با مدار زمین در دو نقطه تماس دارد،
به همین دلیل در مردادماه و آبانماه که دو نقطه تقاطع دو مدار است شهاب ها بیشتر دیده میشوند. دانشمندان میگویند: اینها بقایای ستاره دنبالهداری است که بر اثر حوادث نامعلومی منفجر و از هم شکافته شده است. این هم نمونه دیگری از انشقاق در کرات آسمانی.
به هر حال مساله انفجار و انشقاق در کرات آسمانی امری بی سابقه نیست، و هرگز از نظر علم محال نمیباشد تا گفته شود اعجاز به محال تعلق نمیگیرد. اینها همه در مورد انشقاق است، ولی بازگشت آن به حال معمولی بر اثر نیروی جاذبهای که میان دو قطعه وجود دارد کاملا امکانپذیر است. گرچه در هیئت قدیم که بر محور عقیده بطلمیوس و افلاک نهگانه پوست پیازیاش، دور میزد، چنان این افلاک بلورین به هم پیوسته بودند که خرق و التیام آنها از نظر جمعی محال بود، و لذا پیروان این عقیده هم معراج جسمانی را منکر بودند، و هم شق القمر را، چرا که مستلزم شکافته شدن و سپس التیام در افلاک بود، ولی امروز که فرضیه هیئت بطلمیوسی به دست افسانهها و اسطورههای خیالی سپرده شده و اثری از آن افلاک نهگانه باقی نمانده، زمینهای برای این سخنان باقی نیست شاید این نکته نیاز به یادآوری ندارد که شق القمر تحت یک عامل طبیعی معمولی صورت نگرفت، بلکه جنبه اعجاز داشت، ولی چون اعجاز به محالات تعلق نمیگیرد منظور در اینجا بیان امکان این مطلب بود (دقت کنید).
بنابراین انشقاق قمر نه از حیث علمی و نه از حیث عقلی هیچ گونه استبعادی ندارد و هم عقل و هم نقل بر امکان وقوع آن حکم می دهند و نمی توان ادعا کرد که عقل یا علم وقوع شق القمر را انکار می کند چون چنین سخنی خلاف عقل و علم خواهد بود.
داستان شق القمر و مستندات این معجزه بزرگ پیامبر صلّی الله علیه و آله چیست؟
معجزه شق القمر به اذن الهی به دست پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در مکه و قبل از هجرت، انجام گرفت و مسلمانان چه شیعه و چه اهل تسنّن در این مطلب، شکی ندارند. قرآن مجید و روایات مستفیض (نزدیک به متواتر) بر این معجزه دلالت دارند.1 داستان شق القمر از این قرار است که «مشرکان نزد رسول خدا آمدند و گفتند: اگر راست می گویی و تو پیامبر خدایی، ماه را برای ما دو پاره کن! فرمود: اگر این کار را کنم ایمان می آورید؟ عرض کردند آری ـ و آن شب، شب چهاردهم ماه بود ـ پیامبر از پیشگاه پروردگار تقاضا کرد، آن چه را خواسته اند به او بدهد، ناگهان ماه به دو پاره شد و رسول الله آن ها را یک یک صدا می زد و می فرمود: ببینید.»2 بدین ترتیب در سال پنجم، قبل از هجرت، خداوند متعال چنین معجزه ای را به دست پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله جاری می کند. که ماه به دو نیم تبدیل شده، مردم آن را می بینند. سپس دوباره به حالت اول برمی گردد، هر چند مشرکین، طبق عادت شان، این معجزه را انکار کردند که این عمل(معجزه)، سحر می باشد. به دنبال این معجزه، آیات ابتدایی سوره قمر نازل می شود: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ. وَ إِنْ یرَوْا آیةً یعْرِضُوا وَ یقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ 3 قیامت نزدیک شد و ماه بشکافت. و اگر معجزهای ببینند، روی بگردانند و گویند: سحری دائمی است.
تفسیر نمونه در ذیل آیات مذکور می نویسد: «گرچه بعضی از کوته نظران، اصرار دارند که این معجزه را طوری توجیه کنند که از صورت یک امر خارق العاده، خارج شود، چنانکه گفته اند: آیة فوق از آینده خبر می دهد و مربوط به «اشراط ساعت». یعنی حوادث قبل از قیامت است. ولی قرائن متعددی در آیه وجود دارد که تأکید بر وقوع یک اعجاز می کند، از جمله ذکر این موضوع به صورت«فعل ماضی» نشان می دهد که«شقّ القمر» واقع شده است، به علاوه اگر سخن از معجزه نباشد، هیچ تناسبی با نسبت سحر به پیامبر صلّی الله علیه و آله که در آیه بعد، آمده است، ندارد، و همچنین با جمله «و کذبّوا و اتبعوا اهوائهم» که خبر از تکذیب آنها می دهد، هماهنگ نیست. افزون بر اینها روایات فراوانی در کتب اسلامی در زمینة وقوع این اعجاز، نقل شده، که در حد شهرت یا تواتر است، و لذا قابل انکار نمی باشد. در اینجا به گفتاری از«فخررازی و طبرسی» دو مفسر معروف اهل سنت و شیعه اشاره می شود. فخررازی می گوید: عموم مفسران معتقدند مراد از آیه این است که ماه شکافته شد و روایات صحیحی نیز بر این معنی، دلالت می کند، و امکان عقلی آن نیز، جای تردید نیست، و از سوی دیگر پیامبر صادق صلّی الله علیه و آله از آن خبر داده، بنابراین باید آن را پذیرفت. اما داستان محال بودن خرق (شکافتن) و التیام (پیوستن) در افلاک4 (طبق عقیدة ابطال شده بطلمیوس) مطلبی بی اساس و غیر علمی است، چرا که با دلائل عقلی ثابت شده که خرق و تخریب در آسمانها، کاملاً ممکن است، مرحوم طبرسی نیز در مجمع البیان می گوید: مفسران این آیه را مربوط به معجزة شق القمر در زمان پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می دانند،»5
به دنبالة این مطلب در تفسیر نمونه، این سؤال مطرح می شود که اصولاً آیا وقوع انشقاق و شکاف در اجرام آسمانی، امکان دارد یا اینکه علم آن را به کلّی نفی می کند؟ و در جواب می گوید: چنین چیزی نه تنها محال نیست. بلکه بارها نمونه های آن مشاهده شده و کراراً در دستگاه منظومة شمسی و سایر کرات آسمانی، انشقاق ها و انفجارهائی روی داده است که پیدایش منظومة شمسی، آستروئیدها و شهاب ها، نتیجه همین برخورد ها و انشقاق ها است.
اما روایات در این باره نزدیک به تواتر است، به خاطر رعایت اختصار به بعضی از روایات اشاره می کنیم:
در تفسیر قمی آمده است که منظور از «وانشّق القمر» این است که قریش از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نشانه ای درخواست کردند. پیامبر اکرم از خداوند درخواست کردند. پس ماه به دو نیم شد تا اینکه قریش این صحنه را دیدند، سپس ماه به حالت اول بازگشت. پس قریش بلافاصله گفتند: این قضیه، سحر است. در تفسیر الدّر المنثور سیوطی آمده که جبیر بن مطعم راجع به «و انشق القمر» می گوید: ماه دو شقّ شد و ما در زمان رسول الله صلّی الله علیه و آله در مکه بودیم، شقّی از ماه بر این کوه و شقّ دیگر بر کوه دیگری قرار گرفت. پس مردم گفتند که محمد ما را سحر کرد.. .6
بنابر این داستان شق القمر واقعیتی است که جای تردید ندارد، قرآن کریم و روایات مستفیض فریقین یعنی شیعه و اهل سنت بر آن دلالت دارد، و از این رو مفسران شیعی و سنی بر این امر متفق القول اند.
پی نوشت:
1. طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، انتشارات اسماعیلیان، چاپ دوم، 1372ج 19، ص 55، (با تلخیص و تصرّف). و ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و دوم، 1382، ج23، ص 18-19.
2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و دوم، 1382، ج23، ص 9. به نقل از مجمع البیان و کتاب های تفسیری دیگری ذیل آیه 1 سوره قمر.
3. قمر: 1 و 2، ترجمه بهرام پور.
4. به عقیده پیووان علم هیأت قدیم، آسمان های نه گانه به شکل پوست پیاز لایه در لایه قرار گرفته است که شکافتن و آن گاه به هم پیوسن آن ها امر محال تلقی می شده است.
5. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، 1382ش، ج 23، ص 13-16.
6. طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 19، ص 6 ـ 65.