ماهان شبکه ایرانیان

آیا استاد قدیم و جدید خود را می شناسید؟!

سخن به گزافه نگفته ایم که از آدم تا خاتم، و از خاتم تا من و شما، لحظه ای هم که بوده در حضورش بوده ایم. حال یا خود او به سراغمان آمده است! یا خودمان به استقبالش رفته ایم!

سخن به گزافه نگفته ایم که از آدم تا خاتم، و از خاتم تا من و شما، لحظه ای هم که بوده در حضورش بوده ایم. حال یا خود او به سراغمان آمده است! یا خودمان به استقبالش رفته ایم!

در کلاسی درسی که همه بدون شک در حضورش بوده اند! آیات و روایات شاهد چنین ادعایی است. اما فرقی که بین من وشما و بزرگان دین و معصومان است اینکه؛ من و شما شاید شاگرد تمام وقت یا پاره وقت او بوده ایم اما انبیا و معصومان چون طرح درس و بحث او را می دانسته اند سراغش نرفته اند یا اگر سراغ آنان آمده است دست رد به سینه اش زده اند.

به هر حال، این استاد قدر قدرت، به صورت جمعی و انفرادی، تمام وقت و پاره وقت، در خواب و بیداری، در خلوت و جلوت، در دعا و نیایش، در خانه و خیابان، در مکه و منا، در مسجد و محراب، در داری و نداری، در غم و شادی، با خبر و بی خبر، به موقع و بی موقع با طرح موضوع و برنامه بسیار زیبا و جذاب، برای شاگردان کلاس حاضر می شود تا برای من و شما درس اخلاق، پند و اندرز دهد. آیا استاد شما هم شیطان است!!!

بدون شک برای یک لحظه هم که شده شاگردیش کرده ایم!

استاد تا استاد داریم. استاد رحمانی و استاد شیطانی. من و شما شاگرد کدام استادیم؟ مهم این است که فقط گوش به حرف این استاد ندهیم.

در این باره آیات، روایات، حکایات واقعی از انبیاء و اولیاء دین رسیده است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم.

یکی از شاگردان شیخ انصاری(ره) می گوید: «زمانی که در نجف اشرف و نزد شیخ انصاری به تحصیل مشغول بودم، شبی شیطان را در خواب دیدم که طناب های متعددی در دست داشت، پرسیدم: این بندها برای چیست؟

پاسخ داد: اینها را به گردن مردم می اندازم و آنها را به سمت خویش می کشم و به دام می اندازم، روز گذشته یکی از طناب های محکم را، به گردن شیخ مرتضی انصاری انداختم و او را از اتاقش تا وسط کوچه کشیدم، ولی افسوس که علی رغم زحمات زیادم، شیخ از قید رها شد و برگشت.

وقتی از خواب بیدار شدم، در تعبیر آن به فکر فرو رفتم. پیش خود گفتم: خوب است از خود شیخ بپرسم؛ از این رو، به حضور ایشان شرفیاب شده، خواب خود را برایش باز گفتم.

شیخ فرمود: شیطان راست گفته است؛ زیرا آن ملعون می خواست مرا فریب دهد که به لطف خدا از دامش گریختم.

دیروز، من پول نداشتم، اتفاقاً چیزی در منزل لازم داشتیم، با خود گفتم: یک ریال از مال امام زمان(عج) نزدم موجود است و هنوز وقت مصرفش نرسیده است، به عنوان قرض بر می دارم و روزهای بعد ادا خواهم کرد.

یک ریال برداشته از منزل خارج شدم، همین که خواستم پول را خرج کنم، با خود گفتم: از کجا که من بتوانم این قرض را ادا کنم؟ و در همین اندیشه و تردید بودم که تصمیم خود را گرفتم، چیزی نخریدم و به خانه برگشتم، پول را سر جای خود گذاشتم.[1]

 

پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی که شیطان از درگاه خداوند متعال رانده شد، به خدا عرض کرد: خدایا مرا به زمین فرستادی، مرا از خود راندی پس خانه‎ای برای من قرار بده.

خداوند فرمود: خانه‎ات را حمام قرار دادم.

گفت: محلی برای نشستن من قرار بده.

فرمود: بازار و سرگذرها و چهارراه ها.

گفت: غذایی برایم قرار بده.

فرمود: آن غذائی که اسم خدا برده نشده باشد.

گفت: نوشیدنی برایم قرار بده.

فرمود: هر مایعی که مست‎کننده باشد.

گفت: گوینده‎ای برایم قرار بده.

فرمود: ساز و آواز و موسیقی.

گفت: چه بخوانم؟

فرمود: شعر.

گفت: روشی برایم قرار ده.

فرمود: شرارت و عداوت.

گفت: چه بگویم؟

فرمود: دروغ.

گفت: وسیله صیدی برایم مقررا کن.

فرمود: زنان[2]

طبیعی است در این موارد که جای شیطان است انسان مؤمن و زیرک و فهمیده باید دقت کند.

همانگونه که از مراکز میکروب‎زا باید اجتناب کرده و مراقب بود از این مراکز هم که جایگاه شیطان است باید اجتناب کرد و خداوند هم فرمود: شیطان برای انسان دشمن آشکار و قطعی است.

پس طبیعی است که دقت زیاد باید کرد. باید از سخن، طرح و برنامه چنین استادی به شدت پرهیز نمود. که سعادت دنیا و آخرت در مخالفت باشیطان نفس و درون است.

 

پی نوشت:


[1] انصاری، حاج مرتضی، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص114.

[2] فیض کاشانی، محسن، محجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج 5، ص 62.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان