ماهان شبکه ایرانیان

از زبان یک خادم

در ﯾﮑﯽ از شب های ﺳﺮد زﻣﺴﺘﺎن ﮐﻪ ﺑﺮﺣﺴﺐ اﻧﺠﺎم وﻇﯿﻔﻪ ﻃﺒﻖ روال ﺟﺎری، ﺳﺎﻋﺖ ۲۱ ﺷﺐ در ﺣﺎل ﺑﺴﺘﻦ درب های ﺣﺮم ﺑﻮدم، از زوار ﺧﻮاﻫﺶ می کردم که ﺣﺮم را ﺗﺮک ﮐﻨﻨﺪ، در این میان ﻣﺸﺎﻫﺪه ﮐﺮدم ﮐﻪ ﯾﮏ دﺧﺘﺮ و ﻣﺎدرش ﮐﻨﺎر ﺿﺮﯾﺢ ﻣﻄﻬﺮ رو ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﻣﺸﻐﻮل دﻋﺎ و راز و ﻧﯿﺎز ﺑﻮدﻧﺪ، ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﻧﺰدﯾﮏ ﺷﺪم و ﻣﺆدﺑﺎﻧﻪ از آﻧﺎن درﺧﻮاﺳﺖ ﮐﺮدم ﮐﻪ ﺣﺮم را ﺗﺮک ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ

در ﯾﮑﯽ از شب های ﺳﺮد زﻣﺴﺘﺎن ﮐﻪ ﺑﺮﺣﺴﺐ اﻧﺠﺎم وﻇﯿﻔﻪ ﻃﺒﻖ روال ﺟﺎری، ﺳﺎﻋﺖ 21 ﺷﺐ در ﺣﺎل ﺑﺴﺘﻦ درب های ﺣﺮم ﺑﻮدم، از زوار ﺧﻮاﻫﺶ می کردم که ﺣﺮم را ﺗﺮک ﮐﻨﻨﺪ، در این میان ﻣﺸﺎﻫﺪه ﮐﺮدم ﮐﻪ ﯾﮏ دﺧﺘﺮ و ﻣﺎدرش ﮐﻨﺎر ﺿﺮﯾﺢ ﻣﻄﻬﺮ رو ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﻣﺸﻐﻮل دﻋﺎ و راز و ﻧﯿﺎز ﺑﻮدﻧﺪ، ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﻧﺰدﯾﮏ ﺷﺪم و ﻣﺆدﺑﺎﻧﻪ از آﻧﺎن درﺧﻮاﺳﺖ ﮐﺮدم ﮐﻪ ﺣﺮم را ﺗﺮک ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. آﻧﺎن ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﺎ از راه دور ﺗﺒﺮﯾﺰ آﻣﺪها ﯾﻢ و دﺧﺘﺮﻣﺎن ﻣﺮﯾﺾ اﺳﺖ و دارای ﺑﯿﻤﺎری ﻏﺪه ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ در ﮔﺮدن ﻣﯽ باشد، آﻣﺪه ایم ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﮐﺖ ﺧﺎﻧﺪان ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ و ﺣﻀﺮت ﺷﺎﻫ چراغ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم دﺧﺘﺮﻣﺎن ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ.

آنها درﺧﻮاﺳﺖ ﮐﺮدند ﮐﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ در ﮐﻨﺎر ﺿﺮﯾﺢ ﻣﻄﻬﺮ ﺣﻀﺮت ﺷﺎﻫ چراغ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم ﺑﺎﺷﻨﺪ. اﻣﺎ ﻣﻦ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ وﻇﯿﻔﻪ و ﻋﻠﯽ رﻏﻢ ﻣﯿﻞ ﺑﺎﻃﻨﯽ آﻧﺎن را به بیرون حرم هدایت کردم. صبح که ﺑﻪ ﺣﺮم ﻣﻄﻬﺮ ﺟﻬﺖ اﻧﺠﺎم وﻇﯿﻔﻪ آﻣﺪم. ﯾﮑﯽ از ﺧﺪام ﺑﻪ ﻃﺮف ﺑﻨﺪه ﺣﻘﯿﺮ آﻣﺪ و ﻣﻘﺪار ﮐﻤﯽ وﺟﻪ ﻧﻘﺪ ﺑﺮاﯾﻢ آورد، ﺑﻨﺪه از او ﺳﺌﻮال ﮐﺮدم اﯾﻦ ﭘﻮل ﺑﺎﺑﺖ ﭼﻪ ﭼﯿﺰی است. ﻣﻦ ﮐﻪ ﭘﻮﻟﯽ از ﺷﻤﺎ ﻃﻠﺐ ﻧﮑﺮدم.

در ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺖ: آن ﺧﺎﻧﻮاده ﺗﺒﺮﯾﺰی ﮐﻪ دﯾﺸﺐ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﮔﺮﯾﺎن آﻧﺎن را از ﺣﺮم ﺧﺎرج ﮐﺮدی، ﻣﺎﺟﺮای ﺧﻮدﺷﺎن را اﻣﺮوز ﺑﺮای ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﻦ ﺣﺮم ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮده اﻧﺪ: آن ﺷﺐ ﺗﻮﺳﻂ آن ﺧﺎدم ﺑﺎ دﻟﯽ ﺷﮑﺴﺘﻪ و ﭼﺸﻢ ﮔﺮﯾﺎن ﺑﻪ ﺑﯿﺮون از ﺣﺮم ﻫﺪاﯾﺖ ﺷﺪﯾﻢ و ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺧﺎﻧﻪ ﻣﺤﻞ اﺳﺘﺮاﺣﺖ ﺧﻮد ﻣﺮاﺟﻌﻪ و ﻣﺸﻐﻮل اﺳﺘﺮاﺣﺖ ﺑﻮدﯾﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﻫﺎی ﺷﺐ ﺑﺎ ﺻﺪای ﻫﻖ ﻫﻖ ﮔﺮﯾﻪ دﺧﺘﺮم از ﺧﻮاب ﺑﯿﺪار ﺷﺪﯾﻢ و او ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﮔﺮﯾﺎن و اﺷﮏ ﺷﻮق ﮔﻔﺖ: ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ و ﺣﻀﺮت اﺣﻤﺪﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ اﻟﺴﻼم واﺳﻄﻪ ﺷﻔﺎی او در درﮔﺎه ﺑﺎرﯾﺘﻌﺎﻟﯽ ﺷﺪه اﺳﺖ و اداﻣﻪ داد ﮐﻪ در ﻋﺎﻟﻢ ﺧﻮاب ﻣﺸﺎﻫﺪه ﮐﺮدم آﻗﺎﯾﯽ ﻣﺘﯿﻦ و ﻣﻨﻮر ﺑﻪ اﻟﻄﺎف اﻟﻬﯽ وارد ﺷﺪ و ﮔﻔﺖ دﺧﺘﺮم از ﭼﻪ ﭼﯿﺰی ﻧﺎراﺣﺖ ﻫﺴﺘﯽ، و دﺳﺖ ﻧﻮازش ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻦ ﮐﺸﯿﺪ و ﮔﻔﺖ ﻧﺎراﺣﺖ ﻧﺒﺎش، ﺷﻤﺎ از اﯾﻦ درد و ﻧﺎراﺣﺘﯽ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺘﻪ ای و از اﺗﺎق ﺧﺎرج ﺷﺪ و ﻣﻦ از ﻋﺎﻟﻢ ﺧﻮاب ﺑﯿﺪار ﺷﺪم در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ اﺛﺮی از ﺑﯿﻤﺎری ﻧﺒﻮد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان