بررسی زندگانی حضرت عباس (ع) از لحظه میلاد پر برکتش و حماسه هایی که پیش از رویداد دهم محرم سال 61 هجری، در سراسر زندگانی حضرتش متبلوراست ازجمله با نگاهی به فعالیتهای دوران نوجوانی و شرکت وی در جنگها، چهره روشن تری از ابعاد حماسی شخصیت آن حضرت را به تصویر می کشد.
ولادت و نامگذاری
داستان شجاعت و صلابت حضرت عباس(ع) مدتها پیش از ولادت او، از روزی آغاز شد که امیرالمؤمنین(ع) از برادرش عقیل خواست برای او همسری برگزیند که ثمره ازدواجشان، فرزندانی شجاع و برومند در دفاع از دین و کیان ولایت باشد. او نیز فاطمه دختر «حزام بن خالد بن ربیعه» را برای همسری مولای خویش انتخاب کرد که بعدها «ام البنین» خوانده شد. این پیوند در سحرگاه جمعه، چهارمین روز شعبان المبارک سال 26 هجری به بار نشست.
نخستین آرایه های شجاعت، در همان روز تولد، زینت بخشِ غزل زندگانی عباس (ع) گردید: آن لحظه ای که علی(ع) او را عباس نامید. نامش بخوبی بیانگر خلق و خوی حیدری او بود. علی (ع) طبق سنت پیامبر(ص) در گوش او اذان و اقامه گفت. سپس نوزاد را به سینه چسباند و بازوان او را بوسید و اشک، حلقه چشمانش را فرا گرفت. ام البنین(س) از این حرکت شگفت زده شد و پنداشت عیبی در بازوان نوزادش است. دلیل را پرسید و نگارینه ای دیگر بر کتاب شجاعت و شهامت عباس(ع) افزوده شد. امیرالمؤمنین(ع) حاضران را از حقیقتی دردناک اما افتخارآمیز، که در سرنوشت نوزاد می دید، آگاه نمود که چگونه این بازوان، در راه مددرسانی به امام حسین(ع) از بدن جدا می گردد.
کودکی و نوجوانی
تاریخ گویای آن است که امیرالمؤمنین (ع) همّ فراوانی مبنی بر تربیت فرزندان خود مبذول می داشتند و عباس(ع) را افزون بر تربیت در جنبه های روحی و اخلاقی از نظر جسمانی نیز مورد تربیت و پرورش قرار می دادند تا جایی که از تناسب اندام و ورزیدگی اعضای او، بخوبی توانایی و آمادگی بالای جسمانی او فهمیده می شد. افزون بر ویژگی های وراثتی که عباس(ع) از پدرش به ارث برده بود، فعالیتهای روزانه، اعم از کمک به پدر در آبیاری نخلستانها و جاری ساختن نهرها و حفر چاه ها و نیز بازی های نوجوانانه بر تقویت قوای جسمانی او می افزود.
نگاشته اند امیرالمؤمنین(ع) به توصیه های پیامبر(ص) مبنی بر ورزش جوانان و نوجوانان، اعم از سوارکاری، تیراندازی، کشتی و شنا جامه عمل می پوشانید و خود شخصا، فنون نظامی را به عباس(ع) می آموخت که این موضوع نیز گام مؤثر و سازنده ای در پرورشهای جسمانی عباس(ع) به شمار می رفت.
آبرسانی، تجربه پیشین
پس از ورود سپاه 85 هزار نفری معاویه به صفین، وی به منظور شکست دادن امیرالمؤمنین(ع) عده زیادی را مأمور نگهبانی از آبراه فرات نمود و «ابوالاعور اسلمی» را بدان گمارد. سپاهیان خسته و تشنه امیرالمؤمنین(ع) وقتی به صفین می رسند، آب را به روی خود بسته می بینند. تشنگی بیش از حد سپاه، امیرالمؤمنین(ع) را بر آن می دارد تا عده ای را به فرماندهی «صعصعه بن صوحان» و «شبث بن ربعی» برای آوردن آب اعزام نماید. آنان به همراه شماری از سپاهیان، به فرات حمله می کنند و آب می آورند. در این یورش امام حسین(ع) و اباالفضل العباس(ع) نیز شرکت داشتند و مالک اشتر این گروه را هدایت می نمود.
در جریان آزادسازی فرات توسط لشکریان امیرالمؤمنین(ع)، مردی تنومند و قوی هیکل به نام «کرَیب بن ابرهه» از قبیله «ذی یزن» از صفوف لشکریان معاویه برای هماورد طلبی جدا شد.
نزدیک آمد و امیرالمؤمنین(ع) را برای مبارزه صدا زد. وی دو نفر را به شهادت رساند. امیرالمؤمنین(ع) که این شکستهای پی درپی را سبب از دست رفتن روحیه جنگ در افراد خود و سرخوردگی یاران خود می دید، دست به اقدامی عجیب زد. او فرزند رشید خود عباس(ع) را که در آن زمان با وجود سن کم جنگجویی کامل و تمام عیار به نظر می رسید، فراخواند و به او دستور داد اسب، زره و تجهیزات نظامی خود را با او عوض کند و در جای امیرالمؤمنین(ع) در قلب لشکر بماند و خود لباس جنگ عباس(ع) را پوشید و بر اسب او سوار شد و در مبارزه ای کوتاه اما پر تب و تاب، کریب را به هلاکت رساند... و به سوی لشکر بازگشت و سپس محمد بن حنفیه را بالای نعش کریب فرستاد تا با خونخواهان کریب مبارزه کند.
امیرالمؤمنین(ع) از این حرکت چند هدف را دنبال می کرد. هدف بلندی که در درجه اول پیش چشم او قرار داشت، روحیه بخشیدن به عباس(ع) بود که جنگاوری نو رسیده بود. در درجه دوم او می خواست لباس و زره و نقاب عباس(ع) در جنگها شناخته شده باشد و در دل دشمن ترسی از صاحب آن تجهیزات بیندازد و برگ برنده را به دست عباس(ع) در دیگر جنگها بدهد تا هرگاه فردی با این شمایل را دیدند، پیکار علی(ع) در خاطرشان زنده شود. در گام واپسین، امام با این کار می خواست کریب نهراسد و از مبارزه با علی(ع) شانه خالی نکند و همچنان سرمست از باده غرور و افتخارِ به کشتن سه تن از سرداران اسلام، در میدان باقی بماند و به دست امام کشته شود تا هم او و هم همرزمان زرپرست و زورمدارش، طعم شمشیر اسلام را بچشند.
اما نکته دیگری که فهمیده می شود، این است که با توجه به قوت داستان از جهت نقل تاریخی، تناسب اندام عباس(ع) چندان تفاوتی با پدر نداشته که امام می توانسته بالاپوش و کلاهخود فرزند جوان یا نوجوان خود را بر تن نماید.
یار وفادار 2 برادر
عباس(ع) در جریان توطئه صلحی که از سوی معاویه به امام مجتبی(ع) تحمیل شد، همواره موضعی موافق با امام و برادر معصوم و مظلوم خویش اتخاذ نمود و هرگز پیشتر از آنان گام برنداشت و اگرچه صلح هرگز با روحیه جنگاوری و رشادت او سازگار نبود، اما ترجیح می داد اصل پیروی بی چون و چرا از امام بر حق خود را به کار بندد و سکوت نماید.
در این اوضاع نابهنجار حتی یک مورد در تاریخ نمی یابیم که او به رغم عملکرد برخی دوستان، امام خود را از روی خیرخواهی و پنددهی مورد خطاب قرار دهد. این گونه است که در آغاز زیارتنامه ایشان که از امام صادق(ع) وارد شده است، می خوانیم: «اَلسَّلامُ عَلَیک اَیها الْعَبْدُ الصّالِحُ، اَلْمُطیعُ لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاِمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ صَلّی ا... عَلَیهِمْ وَسَلَّمَ؛ درود خدا بر تو ای بنده نیکوکار و فرمانبردار خدا و پیامبر خدا و امیرمؤمنان و حسن و حسین که درود و سلام خدا بر آنها باد!»البته اوضاع درونی و بیرونی جامعه هرگز از دیدگان بیدار او پنهان نبود و او هوشیارانه به وظایف خود عمل می کرد. پس از بازگشت امام مجتبی(ع) به مدینه، عباس(ع) در کنار امام به دستگیری از نیازمندان پرداخت و هدایای کریمانه برادر خود را بین مردم تقسیم می کرد. او در این دوران لقب «باب الحوائج» یافت و وسیله دستگیری و حمایت از محرومان جامعه گردید. هنگامی که امام حسین(ع) آهنگ هجرت به سوی حرم امن الهی نمود، عباس(ع) نیز همانند قبل بدون درنگ و تأمل در نتیجه و یا تعلّل در تصمیم گیری، بار سفر بست و با امام همراه گردید و تا مقصد اصلی، سرزمین طفّ، از امام جدا نشد و میراث سالها پرورش در خاندان عصمت و طهارت(ع) را با سخنرانی ها، جانفشانی ها و حمایتهای بی دریغش از امام به منصه ظهور رساند.
خاستگاه تربیتی
عباس بن علی(ع) در گستره ای چشم به جهان گشود که رایحه دل انگیز وحی، فضای آن را آکنده بود و در دامان مردی سترگ پرورش یافت که بر کرانه های تاریخ ایستاده بود. در خانه ای رشد کرد که از زیور و زینتهای دنیایی تهی، اما از نور ایمان سرشار بود.
پیداست که عباس(ع) نیز از همان آغاز و در همان خانه با مفهوم ستیز با ظلم آشنا شده و از همانجا زمینه های ایستادگی و جانفشانی در راه حق در او به وجود آمده است.
نکته پایانی اینکه حضرت اباالفضل(ع) شاگرد چهار امام است: پدرش علی(ع)، برادرانش امام حسن و امام حسین(ع) و برادر زاده اش حضرت سجاد(ع). چگونه می توان شاگرد چهار امام(ع) بود و از تاثیر طهارت محیط در پرورش خود بهره ای نبرد و دارای بصیرت نافذ و بینش عمیق در دین نشد.
آری او صاحب بصیرت و دایره المعارف بصیرت و بینا زیستن بود، بصیرتی که بر محور ولایت می چرخید و ولایتمداری را در رفتار و گفتار او متجلی می کرد. آنجا که در روز عاشورا در حمایت از ولایت جان خود را تقدیم کرد و وفاداری خود را در اشعار حماسی و رجزخوانی هایش بازگفت چنانکه فرمود: «وا... ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی و عن امامی...»