فوت عباس کیارستمی واکنش های زیاد جهانی به همراه داشت. ژان لوک گدار در مورد او که «سینما با وارک گریفیث آغاز شده و با کیارستمیبه پایان میرسد» شاید بهترین تعریف از اوباشد.وداع او با سینمای جهان، بزرگان سینمای دنیا همچون مارتین اسکورسیزی ، ژان کلود کریر و حتی شخصیتهای بزرگ سیاسی از جمله رئیس جمهور ایران و فرانسه را به واکنش واداشت.
1. سینما پیام آور آزادی است
عقیده کیارستمی این بود فیلم باید مثل یک رمان باشد و اعتقاد داشت که میراث سینمای معمول، «گروگان گرفتن مخاطب و دیکته کردن به او بود. به عبارت دیگر، یک پکیجِ از پیش آماده شده با پیغامیمشخص و پایانی قطعی به خورد او میدهد. به همین دلیل توان پذیرش لحظههای باز ، ساده و بدون اتفاق خاص را ندارد. مخاطب هم به این نوع سینما عادت کرده و وقتیبا یک پایان باز سینمایی مواجه میشود، گم شده و احساس سردرگمیمیکند. اما به باور من، شاید حتی نتوانی فیلمیبا چنین شرایط را (به دلیلی مثل خوابآلودگی) تا انتها تماشا کنی، اما بایداز آن احساس رضایت داشته باشی. یک سکانس باید جامع و کافی و فارغ از نیاز به چیز دیگری باشد».
2. نگاه ما به فیلم مثل پیغام یا بیانه نباشد
با آنکه در آن سوی مرزها طرفداران زیادی داشت که حاضر بودند بهترین امکانات فیلمسازی را برای او فراهم کنند اما ماندن در کشورش را ترجیح داد و فیلمهای بسیاری را در خاک کشورش ساخت چون به برتری و روح هنر اعتقاد داشت و نگذاشت چیزی روی نگاهش تأثیربگذارد: «سینما جای پیغام منتشر کردن نیست. یک هنرمند اثری را با این امید طراحی و خلق میکند که به برخی از ایدهها، ذهنیات و احساساتش از طریق مدیوم خود، عینیت ببخشد.»
3. هنر واقعی زمان و مکان نمی شناسد
«در برخی کشورها از جمله کشورم ایران، شرایط اجتماعی و سیاسی مدام در حال تغییر است و یک هنرمند باید تمرکز خود را به فرای این مسائل گذرا و فانی معطوف کند و حواسش را به حقیقتهای بنیادی مثل "انسانیت" بدهد که جهانیترند. این کار روزنامهنگارهاست که تا ساعت 4 صبح، اخبار را جمعآوری کنند تا همان روز در روزنامه منتشر کنند؛ اما برای یک هنرمند، آن اخبار باید ماهها و سالها قبل دریافت شده باشد».
4.بومی بودن شرط ابتدایی برای بین المللی شدن است
او در سال 2014 در دانشگاه سیراکیوز در نیویورک نظراتش در مورد یک فیلمساز موفق و بینالمللی بودن را ارائه کرد. وقتی از او در مورد کارنامه کاری جهانی او سوال شد پاسخ چنین بود: «برای اینکه کارتان جهانی و بینالمللی باشد ابتدا باید بومیو وطنی باشید» و سپس مثالی استعارهای از درختی زد که از ریشه خود درآورده شده باشد: «اگر درختی را از ریشه دربیاورید و جای دیگری بکارید، آیا در محل دوم، میتواند به قدری که در ریشه اصلیاش میتوانست، رشد کند؟ آیا همان شاخ و برگ و ریشهدوانی و سایهافکنی را خواهد داشت؟ هنرمند باید یک ارتباط و یک بدهبستان با سرزمین خود داشته باشد». بدون شک این مورد در رابطه با کیارستمیبسیار صادق بود، چون فیلمهای او روی زندگی روزمره مردم ایران تاکید و تمرکز زیادی داشت.