ماهان شبکه ایرانیان

قانون تشویق در برخورد با کودکان در مسجد

ظرافت، شکنندگی و انعطاف پذیری شخصیت کودک، پیچیدگی و حساسیت تربیت آنان را آشکار می کند.

ظرافت، شکنندگی و انعطاف پذیری شخصیت کودک، پیچیدگی و حساسیت تربیت آنان را آشکار می کند.

دوره کودکی و نوجوانی سرشار از عطوفت و نشاط و لبریز از شادی هاست، در این دوره ما شاهد احساسات پاک و بی آلایش نوباوگان هستیم. آنان امانت های الهی در نزد ما بزرگسالان به حساب می آیند و غنچه های باطراوت بوستان زندگی اند. ظرافت، شکنندگی و انعطاف پذیری شخصیت کودک، پیچیدگی و حساسیت تربیت آنان را آشکار می کند. کودک به دلیل نزدیک بودن به مبدأ فطرت و داشتن ذهن و دلی پاک و بی آلایش، زمینه بسیار مناسبی را برای تربیت پذیری دارد. او هدیه ای است الهی که با سرشت ساده و زلال خویش پا به جهان هستی گذاشته و از هر گونه زشتی و ناپاکی به دور است و این، والدین و مربیان وی هستند که با تربیت نادرست خویش، مسیر فطرت پاک و الهی او را منحرف می سازند. بنابراین، در برخورد با کودک باید ویژگی های ذاتی او را در نظر گرفت. مهربانی، نوازش و انس با کودک، نقش مهمی در تربیت و شکوفایی استعدادهای نهفته او دارند. چنان که حضرات معصومان همواره از روی محبت و تواضع، با کودکان رفتار می کردند.

یکی از روشهای تربیت کودکان که مورد تأکید حضرات معصومان(ع) است، شرکت دادن آنان در مکان ها و مراسم های مذهبی است. شرکت دادن کودکان در مراسم مذهبی، از روش های مؤثر آشناسازی آنان با ارزش های اسلامی است؛ زیرا کودک با چشم خود صحنه های حضور مردم در مراکز دینی را مشاهده می کند و شیوه ابراز احساسات نسبت به بزرگان دین را فرامی گیرد. به ویژه، مشارکت کودک در نماز جماعت و بردن او در مسجد نقش اساسی در تربیت دینی او دارد؛ زیرا مسجد از جایگاه رفیعی در اسلام برخوردار است و نماد اسلام به شمار می رود. همراه بردن کودکان و نونهالان به مسجد و شرکت دادن آنها در نماز جماعت، از یک سو این صحنه ها را جذاب تر می کند و از سوی دیگر، تصویر این منظره ها را در ذهن آنان زنده نگه می دارد و موجب تشویق آنها به برپایی برنامه های دینی و به ویژه، نماز جمعه و جماعت می شود.

ائمه بزرگوار(ع) در آموزش واجبات دینی و قرآن، به ویژگی های سنّی و شرایط کودکان توجه داشته اند و از امام باقر(ع) در این باره روایتی جالب نقل گردیده است: ما کودکانمان را از سن پنج سالگی به خواندن نماز وادار می کنیم، ولی شما از سن هفت سالگی آنها را به اقامه نماز امر کنید.

عبدالله بن فضالی از امام باقر یا امام صادق(ع) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «هرگاه کودک به سه سال رسید، هفت مرتبه کلمه توحید را بگوید. وقتی سه سال و هفت ماه و بیست روزش تمام شد، هفت بار بگوید محمد(ص)، فرستاده خداست؛ هنگامی که چهار سالش کامل شد، هفت بار درود بر پیامبر(ص) و آل پیامبر بفرستد. زمانی که پنج سالش به پایان رسید، از دست راست و چپش بپرسد؛ پس از آن رو به قبله بنشاند و سجده کند. شش ساله که شد، شستن دست و صورت را به او بیاموزد، آن گاه امر به نماز کند. هر زمان نه سالش تمام شد، وضو را به وی بیاموزد و اگر انجام نداد، تنبیه بدنی کند و همچنین نماز را به او یاد دهد و اگر اطاعت نکرد، کتک بزند. وقتی وضو و نماز را آموخت، خداوند پدر و مادرش را می بخشد.» نکته مهم تربیتی در این روایت، آن است که احکام اسلامی را به تدریج باید به کودک تعلیم داد، نه به صورت یک جا. پدر و مادر باید با پیروی از سیره اهل بیت(ع) دستورات الهی را به صورت گام به گام و با فاصله مناسب زمانی به کودکان تعلیم دهند تا آنها هم از یادگیری خسته نشوند و هم بتوانند آن چه را فرا می گیرند، تمرین کنند. نحوه آموزش معارف به کودکان نیز باید این گونه باشد که ابتدا خداشناسی، توحید و نبوت را آموزش دهند و سپس به سراغ احکام عملی بروند. هم چنین از آموزش امور زندگی مانند شناخت دست راست و چپ نباید غفلت کرد. استفاده از تنبیه به عنوان یک روش در تربیت کودک نیز از روایت فهمیده می شود.

در این دوره کودک در مرحله احساسات و تفکر عینی قرار دارد و به همین جهت در تربیت مذهبی وی نیز باید از راه برانگیختن احساسات دینی عمل نمود و شناختها و تفکرات دینی را به مراحل بالاتر احاله داد.

نکته شایان توجه این که، مساجد و اماکن مذهبی به عنوان پایگاه های اجتماعی دین، نقش بسیار مؤثری را می توانند در تربیت دینی، در شکوفایی احساسات دینی و نیز در جلب هرچه بیشتر کودکان به دین ایفا نمایند. این بیشتر به خاطر آن است که در مساجد کودک در کنار بزرگسالان و سایر همسالان خود در جوّی صمیمی می توانند در بستر مراسم و مناسک مذهبی، رشدی معقول و متعادل داشته باشند. و از همین مکانها شهد شیرین مذهب را بچشند.

 در منابع دینی شاهد هستیم که پیامبر(ص) خود و اصحاب نیز کودکان خود را به مسجد می آوردند. نه تنها کودکان سه ساله، بلکه زنان اصحاب، با بچه های شیرخواره خود در نمازهای جماعت حاضر می شده اند.

با مطالعه در منابع اصیل روایی و سیره نورانی پیامبر(ص) به روشنی درمی یابیم که آن حضرت حتّی در یک مورد بر آنان یا بر والدین آنها نهیب نزد و یا نسبت به آوردن کودکانشان به مسجد اعتراض نفرمودند، بلکه برعکس، عکس العمل هایی که حاکی از تشویق و رضایت است از جانب آن حضرت مشاهده می شود. در روایتی از ابن عمر چین آمده است: «پیامبر(ص) را دیدم که در منبر برای مردم سخنرانی می فرمود. ناگهان حسن(ع) در خروج از مسجد پایش لغزید و به زمین افتاد، حضرت سراسیمه از منبر پایین آمد، مردم او را گرفته به حضرتش دادند، فرمود: خدا بکشد شیطان را، واقعاً فرزند موجب آزمایش است، به خدا قسم هیچ متوجه پایین آمدن از منبر نشدم تا این که او را به من رساندند.»

چه بسا که پیامبر(ص) در حال سجده بود و حسن(ع) می آمد و بر پشتش می نشست و پیامبر به همان حال می ماند و سجده را طول می داد.

شبی پیامبر نماز عشاء می گذاشت و سجده ای بسیار طولانی بجا آورد، پس از پایان نماز علت را از حضرتش پرسیدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم سوار بود و ناراحت بودم که پیاده اش کنم.

ابی قتاده انصاری روایتی نقل کرده که بیانگر نهایت توجه پیامبر(ص) به کودکان در اثنای نماز است؛ گرچه شاید برای ما غیرمنتظره بنماید و در صورت صحت روایت آن را مغایر با اصل حضور قلب در نماز تلقّی کنیم. او چنین می گوید: همانا پیامبر(ص) در حالی که نماز می خواند، نوه اش امامه ـ که فرزند دخترش زینب بود را در بغل می گرفت، هنگام سجده او را بر زمین می گذاشت و در قیام او را در آغوش می گرفت و یا گردنش می نهاد.»

گاهی متأسفانه رفتار و برخوردهای دور از انتظار مؤمنان نسبت به کودکانی که با اشتیاق برای نماز جماعت به مسجد آمدند، موجب سرخوردگی و شاید انحراف کودک از مسیر دین و خواندن نماز شود. شخصی می گوید:

در کودکی همیشه سعی می کردم نماز خود را در مسجد بخوانم. روزی در حال نماز متوجه شدم پیرمردی مراقب من است. نمازم که به پایان رسید، پیرمرد به من گفت نمازت درست نیست و سپس با سخنان نیشدار خود مرا ملامت کرد. من غرق در سکوت بودم؛ هرگاه می خواستم از او بپرسم کجای نماز من اشتباه است، اجازه نمی داد و پیوسته می گفت نمازت درست نیست و امثال تو حق ندارند به مسجد بیایند. از آن به بعد تصمیم گرفتم دیگر به مسجد نروم و در منزل هم نماز نخوانم؛ این نخستین قدم برای ترک کامل نماز و انحرافم از طریق اسلام بود.

این در حالی است که سیره معصومان(ع) کاملاً با این شیوه برخورد مخالف است. جابر بن عبدالله انصاری نقل می کند که از امام باقر(ع) درباره کودکانی که در نماز جماعت مسجد حضور می یابند پرسیدم؛ آن حضرت فرمودند: «بچه ها را در صف آخر در کنار هم قرار ندهید، بلکه آنان را در بین صف ها جداجدا بنشانید (و با ایستادن بزرگ ترها در میانشان جدایی بیفکنید.»

شاید یکی از علّت های آن این باشد که کودکان احساس بی توجّهی و بی احترامی نکنند و با این شیوه، هم احترام کودکان را حفظ کرده ایم و به آنان شخصیت داده ایم و هم انگیزه حضور آنان در مسجد و نماز جماعت بیشتر شده، و در عین حال به نماز جماعت نیز نظم خاصی بخشیده ایم. البته مختصر برگزار کردن نماز جماعت نیز از جمله سفارش های معصومان(ع) می باشد، که در جذب و تشویق کودکان به نماز جماعت نقش اساسی دارد. بنابراین، چگونگی برخورد با کودکان و حتی نوجوانان و جوانان نیز باید توأم با محبت، احترام و تشویق باشد.

حضور کودکان در اماکن مذهبی، مانند مسجد، به ویژه در نماز جماعت، باید با تشویق و ترغیب همراه باشد. البته برای موفقیت در این کار لازم است برای کودکان، در کنار عبادت و نماز برنامه های متنوع و جذّابی وجود داشته باشد؛ مانند اهدای جوایز، کارت تشویق، پخش شیرینی و شکلات در بین کودکان که زمینه جذب آنان را به عبادت فراهم می کند.

در روایتی از امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارش، چنین نقل شده است: «امام سجاد (ع)همواره بچه ها را به برگزاری نماز مغرب و عشاء و ظهر و عصر، فرمان می دادند. به حضرت گفته شد: بچه ها نماز را در غیر وقت آن می خوانند. پس ایشان می فرمایند: آن بهتر از این است که در وقتش بخوابند.» مراد امام این است که آنان تکلیفی دراین خصوص ندارند، بلکه منظور عادت و تمرین دادن آنان به نماز و رفع احساس سنگینی نسبت به نماز است. از جمله قوانین سودمندی که دانشمندان تعلیم و تربیت به آن رسیده اند «قانون ممارست و تکرار» و «قانون تشویق » است.

سیره پیامبر(ص) در برخورد با کودکان در مسجد

کودکان، ودیعه الهی اند که با ذهن و فطرت ساده و زلال پدید آمده خویش از هرگونه آلودگی پاکند.

پیامبر(ص) با سیره نورانی و رهنمود وحی با توجّه به این ویژگی ها، با کودکان روبه رو می شد. آن حضرت سرشار از عطوفت و مهربانی و انس و شادابی با کودکان بود. با مطالعه در سیره نورانی پیامبر(ص)، درس های مهمّی درباره چگونگی برخورد درست با کودکان و نوجوانان می توان آموخت. آن حضرت نه تنها مهرورزی و محبّت به کودکان را در محور رفتار خود با ایشان قرار داده بود، بلکه شخصیت انسانی و قابل احترامی را برای آنان قائل بود، و این در سیره نظری و عملی ایشان مشهود است.

پیامبر(ص)، دستور سعادت بخشی را در مورد تربیت کودکان به کار می بندد و در این باره، می فرماید:

«فرزندان خویش را گرامی بدارید و احترام کنید وآنها را نیکو تربیت نمائید، تا از پرتو آن مورد آمرزش و بخشش خداوند قرار گیرید.»

احترام به فرزند، او را با استقلال در اراده و اعتماد به حبّ نفس بار می آورد و او را یک انسان باشخصیت می سازد.

وجود سخنان فراوان از پیامبر(ص) درباره کودکان، توجّه زیاد و عمیق آن حضرت را به تربیت کودکان نشان می دهد.

در منابع روایی اسلامی از پیامبر(ص)، تعابیر بسیار زیبایی درباره فرزند بیان شده است. این تعابیر گویای این هستند که فرزند از منزلت و جایگاه بالایی برخوردار است که اگر والدین این حقیقت را دریابند، با آگاهی بیشتر در تربیت و آموزش فرزندان، این میوه های زندگی، اهتمام می ورزند. پیامبر(ص)، فرزند را گلی از گلهای بهشت؛ جگرگوشه مؤمن و موجب شفاعت و آمرزش آنها می داند. آن حضرت در جای دیگر مهر ورزیدن به فرزندان را موجب دستیابی به درجات بهشت معرفی می کند و می فرماید: «فرزندان خود را ببوسید؛ زیرا برای هر بوسه ای که به فرزندان می زنید، یک درجه در بهشت خواهید داشت که فاصله هر درجه تا درجه دیگر به اندازه پانصد سال راه است.»

 ابن عمر از پیامبر(ص) نقل می کند: «هر کس به فرزند خردسال خود جرعه ای آب بنوشاند، خداوند به پاداش آن در روز قیامت هفتاد جرعه از آب کوثر به او می نوشاند.» در جایی دیگر، پیامبر(ص) فرمود: «نگاه کردن پدر و مادر به فرزند از روی مهر و محبت، عبادت است.»

با امعان نظر در آموزه های دینی، که به برخی از آنها اشاره شد، به روشنی درمی یابیم که فرزند عطیّه و موهبتی الهی و نعمتی است که خود منشأ نعمتهای بی-شمار دیگر است. وجود فرزند در خانه، فضای آن را از خیر و برکت و مهر و محبت لبریز می کند، رابطه معنوی و الهی والدین و فرزندان هر دو را از رحمتهای واسعه ربوبی بهره مند می گرداند. با چنین نگرشی به فرزندان، چگونه می توان نسبت به شخصیت و نیازهای آنها و تربیت و شکوفایی استعدادهایشان غفلت ورزید؟

پیامبر(ص) با شیوه های گوناگونی حرمت کودکان را رعایت می کرد و به آنان بها می داد. از رفتارهای بسیار درخور توجه پیامبر(ص)، تقدّم در سلام (ابتداء به سلام) بود؛ آن حضرت به همه، حتّی به کودکان و نوجوانان سلام می کردند. آن حضرت در راستای تکریم کودکان با مقام شامخی که در جامعه داشت، به کودکان سلام می کرد، و بدین وسیله به شخصیت آنها احترام می نمود.

پیامبر(ص) فرمودند: «پنج چیز را تا زمان مرگ ترک نخواهم کرد.. .. و سلام کردن برکودکان، تا پس از من سنّت گردد.»

پیامبر از اوایل ولادت تا دوران از شیر گرفتن و سالهای بالاتر همواره مراقب کودکان خویش بود و آنان را هدایت می کرد و هر زمان، به تناسب، در راه تکامل روحی شان به آنها احترام می کرد.

کودک، با وجود ناتوانی جسمی، مهر و محبّت را می فهمد، تندی و خشونت را درک می کند، از مهربانی لذّت می برد و از خشونت، آزرده خاطر می گردد.

پیامبر(ص) به پرستار امام حسین(ع) در کودکی می فرماید: «لباس مرا آب تطهیر می کند؛ ولی چه چیز می تواند غبار کدورت و عقده حقارت را از قلب فرزندم برطرف کند.»

ابن عمر درباره پیامبر(ص) چنین می گوید: «پیامبر(ص) را دیدم که در منبر برای مردم سخنرانی می فرمود. ناگهان حسن(ع)در خروج از مسجد پایش لغزید و به زمین افتاد، حضرت سراسیمه از منبر پایین آمد، مردم او را گرفته به حضرتش دادند، فرمود: خدا بکشد شیطان را، واقعاً فرزند موجب آزمایش است، به خدا قسم هیچ متوجه پایین آمدن از منبر نشدم تا این که او را به من رساندند.»

« پیامبر(ص) مردم را به نماز فراخواند. حسن(ع)کودک خردسالی بود و با آن حضرت بود. پیامبر(ص) وی را پهلوی خود نشاند و به نماز ایستاد. حضرت یکی از سجده های نماز را طولانی کرد. راوی می گوید: من سر از سجده برداشتم و دیدم حسن(ع)از جای خود برخاسته و روی کتف پیامبر(ص) نشسته است. وقتی نماز تمام شد، نمازگزاران گفتند: «ای رسول خدا! چنین سجده ای از شما ندیده بودیم. گمان کردیم وحی بر شما رسیده است.»فرمود: وحی نرسیده بود. فرزندم حسن در حال سجده بر دوشم سوار شد. نخواستم تعجیل کنم و کودک را به زمین بگذارم. آن قدر صبر کردم تا طفل، خود از کتفم پایین آمد.»

این عمل پیامبر(ص) نسبت به نوه بزرگوار خویش در حضور مردم، نمونه بارزی از روش آن حضرت در تکریم کودک است، پیامبر(ص) با طول دادن سجده، حداکثر احترام را درباره فرزند خود، معمول داشت.

پیامبر(ص) گاهی برای احترام به کودکی، سجده نماز را طولانی می کند و گاهی هم به احترام کودک، نماز را به سرعت خاتمه می دهد.

طبق گزارشاتی که از منابع تاریخی و روایی رسیده، پیامبر(ص) با کودکان بازی می کرد. هنگامی که ایشان از سفر بازمی گشت، کودکان به استقبالش می رفتند؛ پیامبر(ص) نزد ایشان توقّف کرده و آنان را بر دوش خود سوار می کرد و به اصحاب هم بر انجام این عمل توصیه می فرمود.

در روایات آمده است: « پیامبر(ص) نشسته بود. حسن و حسین(ع) وارد شدند. حضرت(ص) به احترام آنان از جای برخاست و به انتظار ایستاد. کودکان در راه رفتن ضعیف بودند. لحظاتی طول کشید، به ایشان نرسیدند. پیامبر(ص) به طرف کودکان پیش رفت و از آنان استقبال نمود. آغوش خود را باز کرد و هر دو را بر دوش خود سوار نمود و به راه افتاد و می فرمود: فرزندان عزیز! مرکب شما چه خوب مرکبی است و شماها چه سواران خوبی هستید و پدرتان بهتر از شماست.»

در این مورد، پیامبر(ص) به چند صورت به فرزندان خود احترام کرد: به پا خاستن، به انتظار ماندن، استقبال کردن؛ و بر دوش نشاندن. اینها تکریم عملی آن حضرت بود و با گفتن عبارت «سواران خوب»، لفظاً نیز از آنان احترام نمود.

روزی پیامبر(ص) جهت اقامه نماز عصر عازم مسجد شدند. در سر راه مسجد، کودکان مهاجرین و انصار مشغول بازی بودند. آنان با مشاهده پیامبر(ص) دست از بازی کشیده و دوان دوان به سویش رو آوردند. هر یک از کودکان از سر و کول آن حضرت بالا می رفتند و در همان حال می گفتند: «کن جملی» (شتر من باش)؛ کودکان می دانستند که نواده های پیامبر(ص)، حسن و حسین(ع) نیز همیشه این بازی را با آن حضرت دارند».

 پیامبر(ص) در کمال خوشرویی و تواضع به خواسته آنها تن داده بود و با مهر و محبت و رأفت پدرانه، خواهش آنها را برآورده می کرد.

از طرفی یاران پیامبر(ص) در مسجد انتظار می کشیدند تا نماز عصر را به امامت ایشان برگزار کنند. بلال حبشی یار با وفای پیامبر(ص) به خاطر تأخیر ایشان رو به خانه پیامبر(ص) آورد. وقتی که در سر راه، پیامبر(ص) را به این وضع با کودکان مشاهده کرد، خواست تا از این کار ممانعت به عمل آورد و رسول گرامی را از دست کودکان برهاند؛ امّا پیامبر(ص) او را از این کار باز داشت و در همان حال فرمود: «برای من تنگ شدن وقت نماز از دلتنگی اطفال یارانم، خوشایندتر است».

پیامبر(ص) از بلال خواستند که به خانه ایشان برود و چیزی بیاورد که به وسیله آن بچه ها را راضی کند. تا از آن حضرت دست بردارند. بلال پس از بلال جستجوی زیاد در خانه پیامبر(ص)، تعداد هشت عدد گردو پیدا کرد و به خدمت پیامبر(ص) آورد. پیامبر(ص) در حالی که لبخند، حالت نورانی خاصّی به چهره مبارکشان بخشیده بود، خطاب به کودکان فرمود: «آیا شترتان را به این گردوها می فروشید؟» کودکان با شادی، گردوها را گرفته و آن حضرت را رها کردند. پیامبر(ص) روانه مسجد شد و فرمود: خدا رحمت کند برادرم یوسف را که او را به چند درهم فروختند و مرا به چند گردو.»

پیشوای گرامی اسلام در حضور مردم با کودکان چنین رفتار می کند تا علاوه بر انجام وظیفه، آنان را متوجّه اهمیت شاد کردن و ملاطفت با فرزندان و بازی با آنان نماید.

اساساً پیامبر(ص) نسبت به تمام فرزندان خود یا فرزندان دیگر، محبّت خاصّی داشت.

امام صادق(ع)درباره سیره پیامبر(ص) درباره محبّت به کودکان و رعایت حال آنها، حتّی در نماز جماعت، می فرماید: « پیامبر(ص) هنگام خواندن نماز جماعت، صدای گریه طفلی را شنید که مادرش او را با خود به مسجد آورده بود. آن حضرت نماز را کوتاه کرد تا مبادا نگرانی در مادرش پیدا شود.»

در روایت دیگری آمده است: روزی پیامبر(ص) نماز صبح را با کوتاهترین سوره خواند. اصحاب پرسیدند، ای پیامبر(ص)! چه اتّفاقی افتاده که نماز را سریع تمام کردید. حضرت(ص) در پاسخ فرمود: «من صدای گریه طفلی را در صف زنان شنیدم.»

پیامبر(ص) علاوه بر عطوفت و مهربانی به کودکانی مسجدی، آنان را به انحاء مختلف تشویق و ترغیب می فرمودند.

امام حسن(ع)می فرماید: نماز ظهر یا عصر را در محضر پیامبر(ص) خواندم؛ همین که حضرت نماز را سلام دادند، به ما فرمودند: بر جایتان بمانید و آن گاه برای تقسیم ظرف حلوایی در میان نمازگزاران از جا برخاستند و به هر کدام مقداری حلوا می خوراندند تا اینکه به من رسیدند؛ من کودک بودم، آن حضرت قدری حلوا به من خوراندند، سپس فرمودند باز هم بدهم؟ عرض کردم آری، آن حضرت به خاطر خردسال بودنم باز هم مقداری به من خورانیدند و بدین حال بودند تا آنکه به همگان حلوا خوراندند.

با مطالعه در سیره نورانی پیامبر(ص)، درس های مهمّی درباره چگونگی برخورد درست با کودکان و نوجوانان می توان آموخت. آن حضرت، نه تنها مهرورزی و محبّت به کودکان را در محور رفتار خود با ایشان قرار داده بود، بلکه شخصیت انسانی و قابل احترامی را برای آنان قائل بود، و این در سیره نظری و عملی آن بزرگوار مشهود است.

 

 

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان