برخی از رفتارهای اجتماعی، تاثیرات زیانباری را بر کل جامعه تحمیل می کند؛ چرا که موجب سلب اعتماد متقابل می شود که بزرگترین سرمایه اجتماعی است. از جمله رفتارهای نابهنجار اجتماعی که چنین پیامد زشتی را به دنبال دارد، سخن چینی است. در مطلب پیش رو برخی از ابعاد روان شناختی و جامعه شناختی این پدیده تبیین و تحلیل شده است.
اصطلاح اخلاقی سخن چینی
سخن چینی در زبان فارسی به معنای خبرکشی است.[1]
سخن چینی در اصطلاح اخلاقی به عمل سخن چین گفته می شود که با کیفیت و رویه خاصی سخن می گوید و رفتاری را انجام می دهد. سخن چین در این اصطلاح کسی است که سخن کسی را به دیگری گوید و موجب اختلاف آنان شود و یا کسی که راز شخصی را افشا کند. پس سخن چینی، نوع چینش خاص سخن و بیان مطالب است که میان دو شخص، اختلافی را موجب شود یا راز و خبر کسی فاش گردد.
در زبان عربی و فرهنگ قرآنی، واژگانی چون نمام، نمیم، هماز و همزه برای این معنا به کار رفته است.[2] از حضرت رسول اکرم(ص) روایت است که نمام، همان خبرکش است، یعنی کسی است که اخبار کسی را به دیگری می رساند.[3]
سخن چینی از این جهت زشت دانسته شده که این گونه رفتار موجب می شود که سخن دیگری که به شخص خاصی گفته شده، به دیگران منتقل شود که یا موجب اختلاف می شود یا آن رازش فاش می گردد، در حالی که آن راز را تنها به آن شخص گفته است. به این معنا که شخص به دیگری اعتماد می کند و سخنی را با او در میان می گذارد و این شخص آن سخن را به دیگری منتقل می کند و موجبات اختلاف و یا افشای رازی می شود.
پس سخن چینی به معنای رساندن و گفتن سخن کسی به دیگری است که موجب اختلاف میان آن دو شود و یا راز شخص بدین وسیله فاش گردد.[4]
آنچه که از کتب لغت درباره اصطلاح سخن چینی گفته شده برگرفته از اصطلاحات اخلاقی و فرهنگ اسلامی است. از این رو در کتب اخلاقی نیز سخن چینی به همین اصطلاح به کار رفته است. در کتب اخلاقی سخن چین به کسی گویند که حرف را از یک فرد بشنود و به فرد یا افراد دیگری انتقال دهد، به طوری که انتقال این حرف باعث مفارقت و قطع ارتباط دوستی میان آن دو فرد و یا افراد گردد و یا راز شخص فاش و آشکار شود در حالی که شخص دوست نداشته است این راز آشکار شود.
رابطه سخن چینی با اعتماد
اما درباره رابطه سخن چینی و اعتماد باید گفت که اشخاص به دلایل روحی و روانی گاه، دیگری را سنگ صبور خود قرار می دهند و می خواهند آنچه که روح و روان آنها را می آزارد بر زبان رانند و خود را سبک کنند. اصولا گفتن، یکی از راه های تخلیه فشارهای سنگین درونی است. از همین رو امیرمومنان علی (ع) برای رهایی از فشارها در نیمه های شب به بیابان می رفت و با چاه سخن می گفت[5] و یا در برخی از روایات است که هرگاه بر تو امری سنگین شد به چاه سخن بگو جابرین یزید جعفی که از خواص اصحاب حضرت امام محمد باقر و امام صادق علیهما السلام است، می گوید: برای من حضرت باقر هفتاد هزار حدیث و گفتار سری بیان کردند که من تا به حال به هیچ کس نگفته ام و از این به بعد نیز به احدی نخواهم گفت.
او می گوید: من به حضرت امام (ع) عرض کردم: فدایت شوم! شما یک بار بسیار سنگین و بزرگی را بر من حمل کردید، بواسطه بیان اسرار شما که من نمی توانم به کسی بازگو کنم! و چه بسا حرکت و خلجانی از آنها در سینه من پیدا می شود که شبیه حالت جنون است، از بازگو نکردن و پنهان نمودن آنها.
حضرت فرمودند: ای جابر! چون چنین حالی برای تو پیش آید از خانه ات به سوی صحرا برو و گودالی را در زمین حفر کن و سر خود را در آن کن و سپس بگو: محمد بن علی به چنین و چنان سخنانی مرا آگاه کرده است؛ و گودال را از آن اسرار خسته کننده خود آگاه کن!»
اما برخی از انسان ها وقتی این فشارها سنگین شد دنبال سنگ صبوری می گردند که همان دوستان و آشنایان است. پس به سراغشان می روند و اسرارهای مگوی خویش را بر زبان می رانند و آن را در نزدشان امانت می گذارند، در حالی که این افراد در این امانت خیانت کرده و آن را به گوش دیگرانی می رسانند و موجبات اختلاف یا اختلاف بیشتر یا افشای رازی می شوند که شخص تنها در نزد او به امانت گذاشته بود. اینگونه است که عمل خیانت در امانت نیز به رفتار نابهنجار سخن چینی افزوده می شود.
در روایت آمده است مردی به امام علی بن الحسین (ع) عرض کرد که فلان شخص در مورد شما چنین و چنان می گوید حضرت به او فرمود: حق برادری برادرت را به جا نیاورده ای، با اینکه او تو را امین دانست، تو درباره او خیانت کردی و نیز احترام ما را هم نگاه نداشتی زیرا که ما از تو سخنی شنیدیم که نیاز و احتیاجی به شنیدن آن نداشتیم، آیا نمی دانی که سخن چینان، سگ های دوزخند؛ به برادرت بگو مرگ برای همه ماست و قبر، ما را در بر می گیرد روز قیامت وعده گاه ماست خداوند در آن روز بین ما قضاوت کند (ارشاد القلوب، ابومحمد حسن بن محمد ابی الحسن دیلمی).
انسان ها به سبب همان گرایش اجتماعی دوست دارند تا با دیگران باشند و سخنان خویش را با آنان در میان گذارند. در این میان سخنان مگو و اسرار و رازهایشان را به کسانی می گویند که به ایشان اعتماد دارند. حال اگر این افراد این سخنان را به گوش دیگران برسانند، نه تنها خیانت ورزیده اند بلکه اعتماد به دیگران را از وی سلب کرده اند به گونه ای که دیگر حاضر نخواهد بود به کسی اعتماد کند و همین مساله موجبات انزوا و گوشه گیری بیشتر و در نهایت افسردگی و بسیاری از بیماری های روحی و روانی می شود و شخص را از تعادل بیرون می برد.
آموزه های اسلامی به ما هشدار می دهد که نمی توان به سخن چین اعتماد کرد؛ زیرا کسی که سخن دیگری را نزد تو می آورد نمی توان در امان بود که به تو نیز خیانت نکند و سخن تو را به دیگری نرساند. از پیامبر(ص) روایت است: هر که عیب دیگران نزد تو آورد، بی گمان عیب تو را نزد دیگران خواهد برد.(ثواب الاعمال)
با توجه به به ضررهای بسیاری که سخن چینی بر افراد و جامعه می گذارد، اسلام این گونه رفتار را به عنوان منکرات اجتماعی معرفی و به شدت با آن مبارزه کرده است؛ زیرا خداوند خواهان افزایش ارتباط اجتماعی و ارتباط میان انسان ها به ویژه مسلمانان است؛ در حالی که نابهنجاری سخن چینی و نمامی موجب قطع این ارتباط سالم و فسادانگیزی در میان جامعه و افراد آن و نیز گسست و رویگردانی از جامعه می شود. خداوند در قرآن می فرماید: و یقطعون ما امرالله به ان یوصف و یفسدون فی الارض اولئک لهم اللعنه و لهم سوءالدار؛ و کسانی که قطع می کنند آنچه را که خداوند امر به وصل آن فرموده و در زمین فساد می کنند برای آنان دوری از رحمت خداوند و بدی سرای آخرت و عذاب اخروی خواهد بود.[6]
آثار زیانبار سخن چینی
نابهنجاری سخن چینی که در برخی ها یک خصلت و منش رفتاری شده است، برای جامعه بسیار زیانبار و فسادانگیز است. از این رو در دین مبین اسلام، یکی از گناهانی که بسیار نکوهش شده سخن چینی است. از نظر اسلام این نابهنجاری و منکر اجتماعی چنان زشت و قبیح است که سخن چین از بدترین افراد جامعه اسلامی معرفی شده است. امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) روایت می کند که آن حضرت(ص) به صحابه خویش فرمود» الا انبئکم بشر ارکم؟ قالو بلی یا رسول الله قال المثتاؤن بالنمیمهًْ، المفرقون بین الاحبه، الباغون للبراء المعایب؛ آیا شما را به بدترین شما آگاه نکنم؟ گفتند: بلی یا رسول الله! فرمود: آن که سخن چینی کرده و میان دوستان جدایی افکند و برای مردمان پاکدامن عیب جویی کند.[7] این حدیث از امیرمومنان علی(ع) نیز نقل شده است.[8]
اینکه سخن چین و سخن چینی این گونه نکوهش می شود، به سبب همان آثار زیانبار و مخربی است که بر جامعه به جا می گذارد. شکی نیست که اسلام به روابط اجتماعی بسیار توجه دارد و از هرگونه علل و عوامل زیانبار به این رابطه پرهیز می دهد. بر همین اساس، سخن چین از نظر اسلام و قرآن، دشمن ترین مردم به خدا معرفی و وعده دوزخ و خشم الهی داده شده است.
از نظر اسلام، زبان یکی از ابرازهایی است که انسان می بایست بسیار مراقب آن باشد؛ زیرا بسیاری از گناهان ریشه در زبان دارد و این زبان است که خاستگاه انجام آن می شود. بسیاری از گناهان کبیره چون غیبت و دروغ به زبان باز می گردد. در این میان سخن چینی نیز یکی از گناهان کبیره ای است که زبان ابزار ارتکابی آن می شود. کسی که سخن چینی می کند مرتکب چند گناه کبیره می شود، هم در امانت خیانت می کند، هم غیبت می کند، هم اسرار مگوی اشخاص را فاش می نماید و چه بسا آبروی شخص یا اشخاصی را می ریزد و هم کینه و دشمنی را میان افراد ایجاد می کند یا افزایش می دهد.
حضرت علی(ع) می فرماید: «بر تو باد که از سخن چینی دوری نمائی که آن کینه را در دل می کارد و شخص را از خدا و خلق دور می گرداند.»[9]
آن حضرت درباره تاثیر سخن چینی در ایجاد دشمنی و کدورت میان افراد جامعه فرموده است: «هرکس کارش سخن چینی باشد خویشانش با وی بجگند و بیگانه دشمنش گردد.»
با توجه به زیان های سخن چینی بویژه در ایجاد اختلاف میان مردم و سلب اعتماد اجتماعی و افزایش کینه و کدورت میان افراد جامعه در روایات اسلامی سخن چینی یکی از اقسام سحر دانسته شده است، به طوری که افراد به وسیله سحر و جادو میان افراد جدایی می افکنند و خونها می ریزند و خانه هایی را ویران ساخته و اسرار و رموز افراد را آشکار می سازند، نمامی و سخن چینی نیز چنین اثرات پلیدی را از خود به جای می گذارد. چنان که امام صادق(ع) در این رابطه می فرماید: بزرگترین اقسام سحر، سخن چینی است که به واسطه آن بین دوستان جدایی می اندازد و دشمنی را به جای صفا در بین کسانی که با یکدیگر یکرنگ بودند قرار می دهند و به سبب سخن چینی خون ها ریخته می شود و خانه ها خراب و پرده ها کشف می شوند و سخن چین بدترین کسی است که روی زمین راه می رود.[10]
سخن چینی یکی از عوامل مهم عدم استجابت دعا است. پس کسانی که مرتکب چنین گناهی می شوند نباید. امیدوار باشند که خداوند دعاهای آنها را اجابت کند. در وسائل الشیعه (کتاب حج) آمده است بنی اسرائیل را قحطی فرا گرفت، موسی(ع) از خدا درخواست باران کرد. وحی رسید ای موسی، دعای تو و کسانی را که با تو هستند مستجاب نمی کنم، زیرا در بین شما نمامی هست که از سخن چینی دست برنمی دارد. موسی گفت: خدایا آن شخص کیست تا او را از بین خود بیرونش کنیم؟ فرمود: من شما را از نمامی نهی می کنم، چگونه راز دیگری را آشکار سازم، پس آنها توبه جمعی کردند و آن فرد نمام نیز با آنها توبه کرد آنگاه بر ایشان باران بارید.
همچنین سخن چینی موجب ذلت و خواری شخص سخن چین می شود. این یکی دیگر از آثار سخن چینی است که در قرآن به آن شاره شده است. خداوند در آیات 11 و 16 سوره قلم، سخن چینی را در پی دارنده ذلت و خواری شخص دانسته و نسبت به این رفتارهای نابهنجار هشدار می دهد.
سخن چین رنگ بهشت را نخواهد دید. امام باقر(ع) در رابطه با حرام بودن بهشت بر فرد سخن چین فرمودند: «محرمه الجنه: علی القتاتین المشائین بالنمیمه» (بهشت بر دروغ تراشانی که برای سخن چینی می روند حرام است.[11]
خداوند به سخن چین هشدار می دهد که از این عمل زشت و قبیح دست بردارد، زیرا از پیامدها و تبعات آن، عذاب های اخروی در دوزخ است. همچنین در آیات 1 تا 9 سوره همزه سخن چینی را زمینه گرفتاری به عذاب سوزان و شکننده جهنم دانسته است.
این عذاب های اخروی برای سخن چین پس از مرگ آغاز می شود؛ زیرا در روایات آمده که سخن چین از همان آغاز مرگ در قبر با عذاب های اخروی مواجه خواهد شد. پیامبر اکرم(ص) دراین باره می فرماید: کسی که بین دو نفر برای سخن چینی رفت و آمد کند خداوند بر او در قبرش تا روز قیامت آتش مسلط کند.»[12]
عذاب های قبر این افراد گویای آن است که نابهنجاری سخن چینی تا چه اندازه تاثیراتی بر روح و جسم افراد جامعه دارد؛ از این رو جسم و روح این افراد سخن چین نیز می بایست در قبر عذاب ببیند. از پیامبراکرم(ص) روایت شده که فرمودند: «کسی که بین دو نفر برای سخن چینی رفت و آمد کند... وقتی که از قبر بیرون می آید، یک مار بزرگ سیاه مسلطش می کند که گوشت او را نیش می زند و می خورد تا اینکه داخل آتش شود.»[13]
علل سخن چینی
علمای علم اخلاق برای این صفت پست و زشت و رفتار نابهنجار، علل و عوامل متعددی را بیان کرده اند که از جمله آنها می توان به عوامل زیر اشاره کرد:
1- حسادت و بدخواهی:
گاهی حسادت به دیگری در مقام یا مال یا شخصیت او، سبب می شود که فرد، بدخواه او گردد و درصدد برآید که هر طوری شده لطمه و ضربه ای به او وارد کند. به دنبال این اندیشه می کوشد با خبرچینی و نقل گفتار و رفتار ناپسندی که او در حق دیگران گفته یا انجام داده وی را، خوار و بدنام گرداند. و لذا در روایات اسلامی حسد، تباه کننده ایمان و نیکی ها و موجب سلب آرامش و بدبختی دنیا و آخرت آدمی معرفی شده است.[14]
2- احساس حقارت:
سخن چینی که در باطن خود حقارت و ذلت را احساس می کند برای جبران شکستهای درونی و رسیدن به اهداف شوم خود متوسل به این حربه می شود.
3- دشمنی:
عداوت به دو گونه است: عداوت و دشمنی شخصی را در دل پنهان کردن و منتظر فرصت مناسبی بودن (کینه) و یا آشکارا درصدد اذیت و آزار شخصی برآمدن و او را دشمن دانستن. حال در برخی موارد اشخاص برای اظهار کینه و عداوت خود متوسل به سخن چینی می شوند. بدین صورت که آنها تلاش می کنند با نقل گفتار و کردار ناپسند فردی که مورد دشمنی واقع شده، از او انتقام گرفته و او را بکوبند و منفور گردانند. لذا در اسلام علاوه بر اینکه دستور به عفو و گذشت داده شده، کینه و دشمنی به شدت نکوهش شده است.
4- طمع و چشم دوختن به اموال مردم:
و آن یکی از شاخصه های حب به دنیاست و از جمله رذایل به حساب می آید. گاهی افراد به خاطر طمعی که دارند در نزد فرد مخاطب، گفتار و رفتار ناپسند دیگری را که درباره او گفته و یا انجام داده، برایش بازگو می کنند و هدف از این کار زشت، چشم طمعی است که به اموال فرد مخاطب دوخته اند.
5- پرگویی و هرزه گویی:
سبب پرگویی، یا حرص داشتن فرد بر شناخت چیزهای بی فایده یا تفریح و سرگرمی یا جلب دوستی و وقت گذرانی به وسیله نقل حکایات، احوال و داستان های بی فایده و غیبت و سخن چینی از این و آن است که اینها همه از پستی و زبونی قوه شهویه می باشد. پس یکی از عللی که می توان برای سخن چینی نام برد پرگویی و بیهوده گویی است.[15]
6-عامل وراثتی:
یکی از زمینه هایی که نقش بسزایی برای سوق دادن انسان به سوی گناه دارد، زمینه های بد خانوادگی است. چنانکه زمینه های نیک خانوادگی اثر بسیار خوبی در اجتناب از گناه خواهد داشت.
مسلم این است که برخی از صفات از والدین به ارث می رسد؛ زیرا در تربیت، اموری چون وراثت، محیط و زمان نقش تاثیرگذاری دارند. پس همانگونه که فرزندان در شئون جسمی از پدر و مادر، ارث می برند، در امور معنوی و حالات روحی نیز از آنان ارث می برند.[16]
راههای درمان سخن چینی
درمان توسط خود فرد سخن چین
این درمان از دو راه علمی و عملی صورت می پذیرد، اما درمان عملی آن این است که کسی که گرفتار این گناه کبیره است برای اصلاح و رهایی خود اولاً باید در مفاسد و پیامدهای شوم سخن چینی بیندیشد. ثانیاً: بیندیشید که در روز قیامت آن زمانی که در درگاه عدل الهی در حضور انبیاء و اولیاء برای رسیدگی به اعمال او حاضر می شوند چه جوابی خواهد داد. انسان باید در این دنیا به حساب خود رسیدگی کند تا در آخرت رسوا نشود.
اما درمان عملی سخن چینی این است که فرد سخن چین باید بکوشد تا علل و عوامل سخن چینی را بشناسد تا بتواند برای از بین بردن علت، معلول را از میان بردارد (به علل و عوامل سخن چینی در بالا اشاره شد).
درمان توسط فرد مخاطب
مخاطب و کسی که فرد سخن چین برای وی خبر ناپسند می آورد، برای جلوگیری از نمامی و مفاسد مهلک آن باید نکات زیر را رعایت کند تا فرد سخن چین به کار زشت خود پی ببرد و سعی در نابودی این صفت رذیله کند.
1. مخاطب نباید سخن نمام را تصدیق و یا تأیید کند. چرا که او به خاطر مرتکب شدنش به گناهانی از قبیل غیبت، تهمت، اختلاف و دشمنی و.. فاسق است و خبر فاسق از نظر اسلام و قرآن مجید مردود و مطرود است.[17]
احادیث زیادی ما را از تصدیق خبر سخن چین نهی می کند. امام علی(ع) فرمودند: «گفته های هیچ سخن چینی را زود باور مکن اگر چه در لباس خیرخواهان باشد.»[18]
2. مخاطب باید عمل سخن چین را تقبیح کند و قبح عملش را به او گوشزد نماید و بصورت خیرخواهانه و دلسوزانه او را نصیحت کند که دست از این کار قبیح بردارد.
3. مخاطب باید نسبت به نمام، خشمگین بوده و او را بواسطه گناهی که از او سرزده، دشمن خود بداند. چرا که مؤمن باید با کسی که مبغوض خداوند است دشمن باشد. چنانکه پیغمبر اسلام(ص) فرمودند: «دشمن ترین شما نزد خداوند کسی هستند که تلاش در سخن چینی می کنند.[19]
4. مخاطب نباید به دنبال گفتار نمام درصدد تجسس و کنجکاوی برآید. زیرا خداوند متعال می فرماید: «هرگز در کار دیگران تجسس نکنید».[20]
5. مخاطب علاوه بر اینکه این قبیل کارها را انجام می دهد باید برای سخن چین طوری واکنش نشان دهد که او از کار خود شرمنده و پشیمان شود. نقل شده است مردی به حضور حضرت علی(ع) رسید و درباره مرد دیگری سخن چینی کرد. امام علی(ع) به او فرمود: «ای شخص! ما درباره آنچه گفتی پرسش و تحقیق می کنیم، اگر راست گفته باشی، تو را دشمن می داریم (زیرا تو سخن چینی کردی) و اگر دروغ گفته باشی تو را مجازات می کنیم. (زیرا که به شخصی بهتان زدی) و اگر خواستی، کلام خود را پس بگیر، (تو را می بخشم) عرض کرد: یا امیرالمؤمنین کلام خود را پس می گیرم.»[21]
پی نوشت ها:
[1] «دهخدا، علی اکبر؛ فرهنگ دهخدا، تهران، سیروس، 1339، ج 4، ص 358
[2] فرهنگ فارسی، ج 2، ص 1843، «سخن چینی»
[3] محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، 1379، ج 13، ص 6479
[4] معین محمد، فرهنگ نادری، تهران، امیرکبیر، 1360، چ4، ج2، ص 1843
[5] بحارالانوار، طبع کمپانی، ج22، ص 105 تا 107
[7] جامع السعادات، ج 2، ص 212؛ و نیز اصول کافی، ج 4، ص 75، حدیث 1
[9] غرر الحکم، انتشارات دانشگاه تهران، 1366، ج2، ص 296
[10] احتجاج، جلد 2، ص 82، میزان الحکمه، ج 13، ص 4679
[11] اصول کافی، ج 4، ص75، حدیث 2
[12] حر عاملی، محمدبن الحسن؛ وسائل الشیعه، بیروت، دارالصباح، چ پنجم، 1419، ج8، ص618
[14] علم الهدی، سیداحمد؛ اخلاق و روانکاوی از نظر اسلام، تهران، انتشارات یاسر، چ دوم، 1360، ص 250
[15] . نراقی، ملامهدی؛ علم اخلاق اسلامی، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران، حکمت، چ سوم، 1372، ص 245
[16] قرائتی، محسن؛ گناه شناسی، تهران، پیام آزادی، 1370، ص89
[18] محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 13، ص 6479
[19] نراقی، ملا احمد، جامع السعادات، تهران، حکمت، چ سوم، 1372، ج 2، ص 63
[21] مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، الوفاء، 1403، ج 72، ص 266