شرح مناجات شعبانیه (فقره پنجم)

تعبیر «الهی» بیش از چهل بار در سر فصلهای راز و نیاز و لابه و التماس در این مناجات شریف آمده است

شرح مناجات شعبانیه (فقره پنجم)

معنای اله

تعبیر «الهی» بیش از چهل بار در سر فصلهای راز و نیاز و لابه و التماس در این مناجات شریف آمده است. لفظ «اله» که منادای مضاف به «یاء» متکلم است به معنای «معبود» یا «معبود بحق» غالبا تفسیر شده و گفته اند: لفظ جلاله «اللَّه» در اصل «اله» بوده، و به جهت کثرت استعمال، همزه حذف گردید، در عوض، الف و لام بر آن داخل شد و «اللَّه» گردید و علم بالغلبه برای ذات اقدس حضرت برای با اعتبار توصیف حضرتش به همه اسمای حسنی و افعال ناشی از این اسما، گردیده است.

در لسان العرب می گوید: «اللَّه اصلش اله بوده و اله اطلاق نمی شود مگر بر کسی که معبود است و آفریننده عابد خویش و روزی دهنده و مدبّرش باشد، و بر وی اقتدار دارد و بر غیر چنین کسی اله گفته نمی شود، و اصل إله «ولاه» بوده که واو به همزه منقلب گردیده است. و معنی ولاه، قبله گاه آفریدگان در حاجاتشان می باشد که بدو روی می آورند و پناهنده می شوند و در آستانش التماس و لابه سر می دهند همانگونه که کودک به پناه مادرش طبعا مجذوب است».

و قاضی بیضاوی و بسیاری از اهل تحقیق و دقّت نیز در تفسیر «اله» همین گونه سخن گفته اند و ظاهرا معنی این لفظ «اله» اوسع از معبود یا معبود بحق است، و خصوصا با امعان نظر در موارد استعمال این لفظ، روشن می شود که در معنی معبودیت بحق، معانی مفزع و ملجأ و قبله بودن همه حوائج نیز اشراب گردیده است، و از فرازی از خطبه امام رضا علیه السّلام که به استدعای مأمون عباسی بعد از انتصاب به خلافت قرائت فرمودند، همین معنی را می توان استظهار نمود و آن فراز مورد استشهاد ما این است:«له معنی الربوبیه اذ لا مربوب و حقیقة الالهیة اذ لا مألوه.»

برای او (خداوند متعال) معنی پروردگاری بوده هنگامی که در پرده ای وجود نداشت، و برای او حقیقت الهیت بوده هنگامی که مالوهی (مخلوقی که اظهار نیاز یا پناهندگی و تضرّع در آستانش نماید) وجود نداشت و چنانچه معنی اله، صرف معبود می بوده، بی تردید خداوند متعال مألوه بوده و بس، چنانکه در بعضی از عبارات آمده است. ولی همان طور که ملاحظه فرمودید امام علیه السّلام مالوهیت را در مستوای مربوبیت قرار داده است، چنانکه ربوبیت و الهیت را در مستوای عالیتری اعلام فرموده اند، و مربوب یعنی مخلوق نیازمند به حضرت رب تعالی که پرورده انعام و مواهب او است، و طبعا مالوه نیز یعنی مخلوق نیازمندی که قبله حوائج او مرتبه الوهیت است و هر موجودی بالطبع به آستانش منجذب می شود، و آن مرتبه علیای الوهیت نه فقط مغناطیس دلها است که مغناطیس هر طالب کمالی است، زیرا طالبان کمال طبعا به کمالشان مشتاق و به سوی آن مجذوبند و از نقصان ویژه بخود گریزانند و همه کمالات و خیرات که در مراحل سلب بهره طالب کمال و خیر می شود، بدون استثنا جملگی معبر و طریق به سوی کمال و خیر بالذّاتند که آن ذات اقدس الوهیت است چه صفات الهیه متمایز از ذات واجبی نیست و بنابر این خیر بالذّات و کمال مطلق، معشوق همه است چه عقول فعّاله، چه نفوس عالیه، چه قوای حیوانی و نباتی و غیر این ها که قبله حاجات همگان مرتبه الهیت است، و هر یک عبادتی به تناسب خود دارد، و راکع و ساجد و تقدیس خوان و تسبیح گوی اویند.

عبادت موجودات

چنانکه در این آیات می شنوید: اوَ لَم یرَوْا ما خَلَقَ اللَّه مِن شی ء یتَفیؤا ظِلالُهُ عَنِ الیمینِ وَ الشَّمائِل سُجَّدا للّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ، و للّهِ یسْجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأرضِ مِن دابَّةٍ وَ المَلائِکةُ وَ هُمْ لا یسْتَکبِرُونَ یخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ یفْعِلُونَ ما یؤْمَرُونَ. آیا به آفریدگانی که خدای متعال آفریده نمی نگرند؟ چگونه سایه های آنها از راست به چپ می گردند، و همگی رام و ذلیلانه برای خداوند ساجدند، و برای خداوند همه موجودات سماوی و هر جنبنده ای که در زمین است و فرشتگان، سجده و خاکساری می کنند، و هیچ گونه استکباری ندارند، و در عین سجود از سلطنت و استیلای پروردگارشان بیمناکند، و انجام می دهند آنچه را که به آن امر می شوند.

پس همه موجودات بدون استثنا، به سوی «اللَّه» و مرتبه الهیت منجذبند و همگی در عبادت و سجده اند و رام و آرام برای حضرتش در التماس و تضرّعند، و تسبیح گوی او نه بنی آدمند و بس بلکه از سایه های بی جان گرفته تا ملائکة اللَّه علیها السّلام جملگی در سجده و تسبیح و تهلیلند«و عنت الوجوه للحی القیوم» بلی:

 عشق در پرده می نوازد ساز

 عاشقی کو که بشنود آواز؟

 هر نفس پرده ای دگر سازد

 هر زمان زخمه ای کند آغاز

 همه عالم صدای نغمه اوست

 که شنیده چنین صدای دراز

 راز او از جهان برون افتاد

 خود صدا کی نگاه دارد راز

 سرّ او از زبان هر ذرّه

 خود تو بشنو که من نیم غمّاز

باری، با توجه به آنچه درباره «اله» و الوهیت گفتیم، راز تکرار و استیناف تعبیر «الهی» در سر فصلها و آغاز فرازهای این مناجات روشن می شود، و در نخستین فرازی که پس از این منادی آمده تلقین توحید ذات واجب الوجود در الهیت است، یعنی چنانکه در وجوب وجود، فرد و بی شریک است، همچنان در آفرینش و تدبیر امور آفریدگان از اعطای روزی و دیگر کمالات وجودی و ایصال نفع و ضرر و غیر این ها، فرد است و شریک ندارد، و«لا اله الا اللَّه»و دعا کننده با التماس و تضرّع عرض می کند:

الهی: ای قبله حاجاتم اگر از خیرات و عطایا محروم و بی نصیبم سازی، کیست آن کس که روزیم گرداند؟ و اگر خوار و بی یارم فرمایی، کیست آن کس که یاریم نماید؟ یعنی زمام همه امور از اعطا و امساک کلا در قبضه اقتدار تو است و همگی ملک تواند و تویی «مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء».

این التماس و پناهندگی به حضرت «اله» از سرشت گریز از ظلمت نقصان، نشأت گرفته است و دعا کننده خوف خویش را از حرمان رزق الهی فاش می سازد، و محرومیت از رزق ملازم با نقصان و کاستی و احیانا لحوق به عدم است و عالم امکان جملگی دچار این خوف به تناسب نشأه خویشند، زیرا اعیان همه ممکنات با وجود عاریتی ظاهر گشته اند وان یشَأْ یذْهِبْکمْ وَ یأْتِ بِخَلقٍ جَدیدٍ وَ ما ذلِک عَلی اللَّهِ بِعَزیزٍ

انسان، مرزوق به همه ارزاق است

انسان در این سیاره زمینی که زندگی می کند، گرچه در مقابل مجموعه جهان طبیعت دارای کمیتی بسیار ناچیز است ولی موجودی است فکور و در موجوداتی که پیرامون وی هستند، می اندیشد و می یابد که اصل وجود برای بقای آنها کافی نیست، بلکه در بقای خود، ناگزیر به استمداد از امور دیگری می باشند، مانند خوردنیها و آشامیدنی ها و پوشیدنیها و مسکونیها و تناسلها و توالدها و نظایر این ها که مایه بقا و استمرار وجود است و این مایه بقا همان رزق است که برحمت واسعه حقتعالی در گستره هستی گسترده است و ارزاق طبق مرزوقین، مختلف و گوناگون است و اینکه روزی دهنده در این آیه:انَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزاقُ ذُو القُوَّةِ المَتین با صیغه مبالغه و توصیف آن به «ذو القوة المتین» آمده به همین جهت است یعنی ارزاق الهی آمار ناپذیر است، زیرا مرزوقین از احصای ما بیرونند و برخی از ارزاق، معنوی و برخی حسّی است، چنانکه مرزوقین، گروهی معقول و گروهی محسوسند ولی انسان در میان همه آنها به اموری ممتاز است از آن جمله آنکه، ماعدای انسان، هر یک به حسب مرتبه خود، غذا و روزی مخصوصی به وجه خاصّی دارند که از آن تجاوز نمی کنند، اما انسان از آن رو که کون جامع و مفطور به فطرت «اللَّه» می باشد، به همه انواع اغذیه مرزوق است و قابل همه احکام و آثار اسماء اللَّه تعالی است:«و علّم آدم الاسماء کلّها»

و همان گونه که مزاج صوری نشأت گرفته از اغذیه چنانچه در حدّ اعتدال باشد، قوای بدنی، احکام خود را در حدّ اعتدال ابراز می نماید، همچنان مزاج روح نشأت گرفته از صفات حمیده و مکارم اخلاق چنانچه در حدّ اعتدال حقیقی یا قریب به آن باشد، از قوای چنین روحی ممکن است آیات و کراماتی ظاهر شود که خارق العاده باشد، بلکه ممکن است ارواح و نفوس کشوری یا قطری را مقهور خود سازد و به صبغه صفات خویش رنگ آمیزی کند و در جهت مراد خویش سوق دهد و حتّی غذای اندکی که برای فرد عادی، نیرویی نمی آورد، در مزاج روح موصوف، منشأ نیروی فوق العاده ای شود، مثلا غذایی که رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله تناول می فرموده برای شخص عادی آن مقدار از غذا منشأ نیرو و توان بر انجام عملی قابل ذکر نیست ولی روح توانمند و معتدل رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله همان غذای ناچیز را به قدرتی خارق العاده تبدیل می نموده، چنانکه از سیره آن حضرت در غزوات و عبادات مشهود می گردد، و بسیاری از اصحاب آن بزرگوار و تابعان و اهل بیت علیهم السّلام بدین منوال بوده اند و کثیری از اهل کمال و پارسایان و عبّاد و علمای گذشته و حال به این موهب کبری مفتخر بوده و هستند، یعنی با غذای قلیل به انجام عبادات شاقّه علمی و عملی قیام نموده و می نمایند.

ارواح طیبه، فرودگاه فرشتگان

همه این برکات و خیرات، رزقی است که حضرت «الرّزاق» به نفوس طیبه و ارواح طاهره ارزانی می دارد، نفوسی که بنصّ قرآن، فرودگاه ملائکة اللَّه تعالی می باشند.انَّ الَّذینَ قالُوا ربُّنا اللَّه ثُمَّ استَقامُوا تَتَنزَّلُ عَلَیهِم المَلائکةُ الا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ ابْشِرُوا بِالجَنَّة الّتی کنْتُم تُوعَدُونَ نَحْنُ اولیاؤکمْ فِی الحَیوةِ الدُّنیا وَ فِی الآخِرَةِ... دعا کننده دل آگاه مسألت می کند که از این روزیهای معنوی، خداوند متعال محرومش ننماید زیرا احدی جز خدای تعالی، توان بر موهبت خردلی ندارد، و اگر او کسی را از رزقها بی نصیب کند چه کسی غیر از اوست که بر وی رحمت آرد؟ و اگر او به کسی توجهی فرماید، فرشتگان افتخار می کنند که اولیا چنین مؤمنی هستند. بلی یا اله العاصین «ما ذا وجد من فقدک؟ و ما الّذی فقد من وجدک؟» الهی چون با توأم از جمله تاج دارانم و تاج بر سر، و اگر بی توأم از جمله خاکسارانم و خاک بر سر.

نفوس خبیثه، فرودگاه شیاطین

و اما نفوس خبیثه ای که در اثر سبک شمردن حقوق الهی و کفران نعمتهای حضرتش و مؤانست با بطّالان و مجانبت از زنده دلان، به حرمان از روزی معنویات و بعد از آستان واهب العطایا مبتلا شده اند، محل نزول شیاطین و آشیانه وزرای خنّاسند.

هَلْ انَبِّئُکمْ عَلی مَنْ تَنَزَّلُ الشّیاطین تَنَزَّلُ عَلی کلِّ افّاک اثیمٍ یلْقُونَ السَّمْعَ وَ اکثَرُهُمْ کاذِبُونَ آیا با خبر سازم شما را بر چه کسانی شیاطین نازل می شوند؟ بر هر کذّاب و تیره درون نازل می شوند، تیره درونانی که به هر ترّهات و اراجیف گوش فرا می دارند و بیشترشان در نقل همان اراجیف کاذبند.

در حدیث نبوی آمده است:

«الکلمة یخطفها الجنّی فیقرؤها فی اذن ولیه فیزید فیها اکثر من مائة کذبة.»

یعنی کلمه ای را جاسوس جنّی می رباید و زیر گوش ولی خویش از آدمیزاد قرائت می کند و آن آدمیزاد، آن یک کلمه را بیشتر از صد دروغ می سازد و اشاعه می دهد.

این دشمن قسم خورده لازال با جنود خویش در تلاش است که جولانگاه خویش را گسترش دهد و به سراغ دلهای اهل ایمان می رود و دامهای ویژه خود را برای شکار این دلها می گستراند، چنانکه از رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله نقل گردیده که فرمودند:

یعقد الشّیطان علی قافیة رأس احدکم اذا هو نام ثلاث عقد یضرب علی کلّ عقدة مکانها، علیک لیل طویل فارقد، فان استیقظ و ذکر اللَّه تعالی انحلّت عقدة فان توضّأ انحلت عقدة فان صلّی انحلّت عقده کلّها فاصبح نشیطا طیب النّفس و الا اصبح خبیث النّفس کسلان.

شیطان بر پشت گردن یکی از شما، اهل ایمان هنگامی که می خوابد، سه گره می زند و بر هر گرهی در جایش ضربه ای می زند و می گوید: بر تو شبی است طولانی، بخواب پس اگر در اثنا بیدار شود و ذکر خدایتعالی گوید، گرهی باز می شود و چنانچه وضو سازد، گرهی دیگر باز می شود و اگر نماز بجای آورد، تمام گره ها باز شده است، و با نشاط و روح پاک صبح می کند و گر نه با کسالت و رنجوری در صبح داخل می شود.

همانطور که گفتم: انسان های وارسته، که مزاج روحشان با امتزاج مکارم اخلاق در حدّ اعتدال حقیقی است، غذایشان متروّح می شود، و از این روست که شیطان با آنان همیشه در تنگنا و مضیقه است، زیرا منفذی برای جریان در فکر بلکه در پندارشان ندارد به خلاف وابستگان به دنیا، که با خوردن و آشامیدن، ارواحشان، متجسّد می گردد و روحشان جسمانیت می یابد، و شیطان با آنان در وسعت و فراخی است و همچون امواج خونشان، در مراکز فکر و اراده و تصمیمشان، در جریان است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر