انسان در طول زندگی از لحظه تولد تا مرگ مدام در حال پشت سر گذاشتن مرحلهای از زندگی و ورود به مرحلهای جدید است. در این چرخه و طی این مراحل مسلما هر فرد با تواناییها و محدودیتهایی روبهرو است. نشاط و بیخیالی دوران کودکی با تواناییهای کم جسمی و متکی به دیگران بودن همراه است. شور و هیجان و شادابی جوانی را بیتجربگی خیالپردازی و احساسات رمانتیک تحتالشعاع قرار میدهد و قطعا تجربه و تفکر و احساس مفید بودن برای خانواده و جامعه و سربلند بیرون آمدن از مراحل مختلف زندگی و رسیدن به دوران پرشکوه سالمندی را نمیتوان با عدم پذیرش از دست دادن برخی تواناییهای فیزیکی در این دوران به دست آورد. خیلی از افراد با دیدن اولین موی سفید یا چروک دور چشم یا حتی رسیدن به سن بازنشستگی احساس یأس و ناامیدی میکنند و خود را به پایان زندگی نزدیک میبینند. درست است که سفید شدن مو، چروک شدن پوست یا از دست دادن برخی تواناییهای فیزیکی از نشانههای نزدیک شدن به دوران میانسالی و سالمندی به شمار میروند اما هرگز نباید از این نکته غافل شد که پیری به معنی از دست دادن تواناییهای جسمی، از کار افتادگی یا بیهودگی برای خود فرد و جامعه نیست بلکه تنها ورود به مرحله جدیدی از زندگی است و پذیرفتن آن باعث افزایش اعتماد به نفس و حس مفید بودن برای فرد و خانوادهاش میشود.
بعضی افراد ذاتا احساس خوبی نسبت به خود ندارند. از اعتماد و عزت نفس پایینی برخوردارند یا دوران ماقبل سالمندی را به خوبی سپری نکردهاند و بنابراین نمیتوانند به سادگی با ورود به مرحله سالمندی کنار بیایند. نتیجه این میشود که چنین افرادی به وسیله جنگ با عوامل و مظاهر پیری سعی در انکار آن میکنند. مثلا مدام موهای خود را رنگ یا لباسهایی غیرمتناسب با سنشان به تن مینمایند. البته ناگفته نماند که مبارزه کردن با مظاهر پیری اگر در حد معمول و معقول و مناسب با سن فرد و عرف جامعه انجام پذیرد و او در پی حفظ ظاهری آراسته و روانی سالم با ورزش کردن، کوهنوردی یا پیادهروی باشد، نه تنها اشکالی ندارد بلکه برای جلوگیری از ابتلا به افسردگی و شاداب ماندن هم بسیار مفید است. این حرکات وقتی خانواده و جامعه را نگران میکند که از حد اعتدال بگذرد؛ مثلا انجام دادن حرکات و رفتاری غیرمناسب با سن، پوشیدن لباسهای نامناسب و... این جاست که خانواده فرد با نپذیرفتن و قبیح دانستن این رفتار، او را از خود طرد میکنند که بیشک کار اشتباهی میکنند. خانواده این افراد میتوانند به سادگی با صحبت کردن و معرفی یک مشاور یا روانپزشک در صدد حل مشکل عزیزشان برآیند.
مساله دیگر کنار آمدن با دوران بازنشستگی است. اگر افراد بازنشستگی را پایان عمر مفید کاری و آغاز از کارافتادگی و بیهودگی ندانند، اگر چند ماه قبل از بازنشستگی کاری سبک و مناسب باتجربه و دانستههایشان پیدا کنند، اگر به فکر خدمت و مشاوره دادن به مردم با توجه به تجربیاتشان باشند، آن وقت است که احساس درونی خوبی نسبت به خود پیدا میکنند و برای خدمت رساندن به اطرافیان و جامعه پس از بازنشستگی برنامهریزی مینمایند و مسلما با این کار جامعه و خانواده افراد سالمند هم به سمت تجربیات او گرایش پیدا میکنند.
به طور کلی از نظر روانپزشکی یک سری بایدها و نبایدها برای دوران سالمندی وجود دارد که اگر افراد آنها را رعایت کنند، نه تنها با عدم انکار و حس یأس نسبت به پیری مواجه نمیشوند بلکه این دوران را نیز مانند تمامی مراحل زندگی میدانند و سعی میکنند با خوب سپری کردنش، لذت و شادابی خود را از دست نداده و همه درها را به روی افسردگی ببندند.
برخی از این بایدها و نبایدها به این شرح است:
بایدها:
• داشتن استقلال مالی در سالمندی. همه افراد باید در طول زندگی خود به فکر پسانداز کردن و کنار گذاشتن سرمایهای برای دوران سالمندی خود باشند تا در مواقع بیماری، تنهایی و دیگر مشکلات از حس خوب استقلال، رضایت و بهره کافی را ببرند.
• داشتن و برقرار کردن ارتباطات اجتماعی و خانوادگی قوی. محکم کردن ارتباطات اجتماعی و خانوادگی میتواند عامل بسیار مهم و موثری در جلوگیری از ابتلا به افسردگی در فرد سالمند باشد، به خصوص ارتباط با گروه همسالان که سالمندان عزیز میتوانند با شرکت در کانونهای بازنشستگی و تبادل نظرات و دیدگاههایشان در این کانونها به ایجاد، حفظ و ارتقای آن کمک کنند.
• ورزش، ورزش و ورزش. انجام دادن حرکات و ورزشهای ساده جسمی و روانی مانند پیادهروی، کوهنوردی، ورزشهای جمعی، مطالعه، حل جدول و گوش دادن به اخبار میتواند در سالم نگه داشتن و حفظ سلامت روانی و جسمی فرد بسیار موثر باشد. قطعا داشتن قلبی سالم و روحی شاداب احساس رضایت و امنیت بالایی به فرد خواهد داد.
• عبادت، راز و نیاز و ارتباط قوی با خدا داشتن. عامل بسیار موثر و معجزهآسایی در جلوگیری از ابتلا به افسردگی در سالمندان به شمار میرود.
نبایدها:
• حبس کردن خود در منزل، گوشهگیری، انزوا، قطع روابط اجتماعی و خانوادگی به منزله عامل سقوطی برای سالمندان به شمار میروند. یک فرد سالمند باید بداند که انزوا و دوری از خانواده نه تنها باعث خوشحالیشان نمیشود بلکه بیشتر آنها را اذیت میکند. اینکه خانواده یک سالمند ببیند که او با آنها همراه است و احساس خوبی نسبت به خود دارد مسلما برایشان رضایتبخشتر است تا دیدن افسردگی و گوشهگیری او.
• خوردن غذاهای چرب، شیرین و موادمحرک. نوشابههای گازدار و قهوه زیاد از دیگر نبایدهای دوران سالمندی است.
• استفاده از مواد مخدر، مخصوصا سیگار، قرار گرفتن در محیطهایی با هیجان بالا مانند ورزشگاهها و رانندگی در صورت ابتلا به بیماری قلبی، مغزی یا در صورت کاهش حس بینایی هم از جمله مواردی هستند که در نبایدهای دوران سالمندی میگنجند.
• و نکته آخر اینکه نه تنها سالمندان بلکه هیچ فردی در هیچ سنی حق فکر کردن به مرگ، نیستی و بیهودگی را ندارد.اگر همه ما تمام تلاش خود را برای زندگی کردن در زمان حال و گذراندن تدریجی مراحل زندگی بکنیم، زندگی شاد و خوبی را پیش رو خواهیم داشت.
منبع:http://www.salamat.com