بیماریهای مزمن جسمی و روانی کودکان، علاوه بر معلولیتها و مشکلهایی که در زمینههای گوناگون تحصیلی و خانوادگی برای کودکان ایجاد میکند، بر سلامت و آرامش روانی مراقبان کودکان نیز آثار قابل توجهی به جا میگذارد. والدین این کودکان ممکن است نگرانیهای زیادی داشته باشند و در نتیجه، احساسات گوناگونی را تجربه کنند. برای مثال، آنها ممکن است تصور کنند که با کوتاهی خودشان در ایجاد این مشکل نقش داشتهاند یا شاید میتوانستند کاری بکنند تا از بروز آن جلوگیری شود و در نتیجه، احساس گناه کنند.
آشنایی با علل و عوامل موثر در ایجاد معلولیت مورد نظر میتواند به کاهش این احساس کمک کند؛ چرا که در بیشتر مواقع، رفتار ما هیچ نقشی در ایجاد یا تشدید معلولیت نداشته (غیر از موارد ناشی از سوانح) و عوامل مسبب کاملا خارج از کنترل ما هستند. برخی افراد ممکن است در اثر این احساس گناه یا در اثر احساس دلسوزی و ترحمی که نسبت به فررند معلول خود دارند، زندگی خود را به صورت کامل وقف نگهداری و مراقبت از کودک معلول کنند و وقت کمتری را به بقیه کودکان یا خودشان اختصاص دهند. این نوع رفتار معمولا نتایج زیانباری در پی دارد؛ مانند ناتوانی در غلبه بر مشکلهای فردی و اجتماعی، بروز مشکلهای رفتاری در کودک مبتلا و همچنین سایر کودکان خانواده و به علاوه، کاهش میزان رضایت از زندگی در والدین. توصیه میشود به جای مراقبت بیش از حد، سعی شود با کودک معلول رفتاری همانند سایر کودکان صورت گیرد و تنها در زمینهای که او نسبت به بقیه نقص دارد، به وی کمک شود. باید تا جایی که ممکن است اعتماد به نفس کودک تقویت شود. والدین لازم است زمانهایی را به خود اختصاص دهند تا کمتر دچار فرسودگی شوند.
نکته دیگری که میتواند برای کودک و والدین کمککننده باشد، اقدام برای درمان یا کاهش عوارض ناشی از بیماری است که در برخی موارد، مفید واقع میشود. یکی از کارهایی که این والدین میتوانند برای همدیگر انجام دهند، تشکیل گروههای خودیاری است. اینگونه گروهها میتوانند آثار چشمگیری در کاهش مشکلهای ناشی از معلولیت و همچنین بهبود کیفیت زندگی خانواده داشته باشند. در این گروهها والدین با وضعیت و مشکلهای یکدیگر آشنا میشوند و با تبادل اطلاعات به همدیگر کمک میکنند. متاسفانه اینگونه گروهها در کشور ما کمتر شکل گرفتهاند ولی با توجه به اثربخشی آنها امیدواریم این حرکت گسترش یابد.
منبع:www.salamat.com
/ج