وجود فطرت در همه افراد بشر، موجب می شود که جوامع بشری در بعضی از اصول توافق داشته باشند و یا حداقل بالقوه امکان توافق در بعضی از اصول در آنها وجود داشته باشد. ولی وقتی به یاد آوریم که فطرت فقط در محیط توحید و پذیرش و کاربرد آموزشهای توحیدی شکوفان می شود و بر جریان شهوت حاکمیت می یابد، به این نتیجه واقع بینانه می رسیم که در صورتی که فطرت امکان شکوفایی نیابد و برعکس عواملی، موجب تقویت و حاکمیت جریان شهوت گردند، انسان در بُعد حیوانی خود تثبیت و سیر قهقرایی می نماید و در این حال دیگر واقعاً انسان نخواهد بود. به این ترتیب در قطب نهایی و حاکمیت قطعی و دائمی، هر یک از جریانهای فطرت و شهوت، دو تیره متضاد را در جوامع بشری به وجود می آورند که گروههای مشابه، همدیگر را جذب و گروههای متضاد یکدیگر را دفع می نمایند. البته باید در نظر داشت که افراد بشر قبل از رسیدن به قطب نهایی و حاکمیت قطعی و دائمی هر یک از جریانهای فطرت و شهوت، وضعی نوسانی دارند و در نتیجه احساس تضاد آنها با یکدیگر به میزانی که در قطب نهایی جلب توجه می نماید نیست. در قطب نهایی تقویت و حاکمیت فطرت، می توان پیامبران الهی و اوصیای آنها را ذکر نمود و در قطب نهایی تقویت و حاکمیت شهوت، می توان آن دسته از کفاری را مطرح کرد که دیگر به هیچ وجه امید به رشد آنها نیست. چنانچه در مورد روش حضرت رسول (ص) و حضرت ابراهیم (ع) و پیروان آنها آمده، گروههایی که در اثر آموزشهای الهی در آنها فطرت حاکمیت یافته است و دارای دو روش متضاد هستند (1):
1ــ نسبت به یکدیگر مهربان و احساس همبستگی می نمایند و میزان همبستگی آنها مانند اعضای بدن می باشد که چنانچه عضوی از آن ناراحتی داشته باشد، درد آنرا در سایر اعضا نیز احساس می نماید. امام صادق علیه السّلام ضمن تأکید بر این مطلب، اضافه می نمایند که روح دو مؤمن از یک روح است و ارتباط روح مؤمن با خداوند بیش از ارتباط شعاع آفتاب با آن می باشد.(2)
2ــ نسبت به گروهی که در اثر عدم پذیرش توحید، در آنها شهوت حاکمیت پیدا کرده است، حالت دشمنی وجود دارد و تا این گروه تغییر جهت ندهد، و به سمت رشد سیر ننماید، این خصومت بطور دائمی وجود دارد. از طرف دیگر گروههایی هم که جریان شهوت در آنها حاکمیت دارد با گروههای رشد یافته تضاد و دشمنی دائمی دارند.
روش عادی افرادی که به مقتضای فطرت عمل می نمایند، موجب خشم گروهی که از شهوت پیروی می نمایند می گردد. فرعون برداشت خود را از رفتار حضرت موسی علیه السلام و پیروان او به صورت زیر بیان می نماید:
ان هولاء لشرذمه قلیلون و انهم لنا لغائظون، یعنی اینها گروهی اندکند و ما را خشمگین کرده اند (آیه 55 سوره 26 شعراء). در قرآن مجید دشمنی افراد کافر که رفتارشان براساس شهوت استوار است با افرادی که به مقتضای فطرت ایمان آورده اند به طور مکرّر مطرح شده است. این دشمنی بسیار عمیق است و با خشم شدید افرادی که از جریان شهوت پیروی می نمایند همراه است.(3)
شدت خصومت بین دو تیره ای که دو جریان متضاد فطرت و شهوت در آنها حاکمیت پیدا کرده اند، به حدی است که ممکن است موجب کشته شدن انسانهای رشد یافته که در آنها فطرت حاکمیت پیدا کرده است شود. این فعل و انفعالات را می توان به صورت شاخصی در روابط بین هابیل و قابیل، مشاهده نمود.(4)
همچنانکه در قرآن مجید آمده است عدم پذیرش قربانی قابیل و پذیرش قربانی هابیل، موجب نمودار شدن خصومت بین این دو برادر گردید و به قتل هابیل انجامید. در مکالماتی که بین این دو انجام شده است، علی رغم تهدید شدن هابیل به قتل توسط برادرش، نامبرده اظهار می دارد که او هیچ گاه اقدام به کشتن برادر خود نخواهد کرد.
روش هابیل در تمام افراد رشد یافته جلب توجه می نماید و آنها تمایل به جدال ندارند و رفتار آنها در نتیجه شکوفایی فطرت همواره با تواضع همراه است.(5) این گروه هیچ گاه تمایل به سلطه جویی و تجاوز ندارند.(6) و به علت شرح صدر و افزایش ظرفیت روانی، قدرت کنترل خود را به هنگام خشم پیدا کرده اند و چنانچه نسبت به آنها بدی شود، عفو می نمایند.(7)
حتّی در بررسی تاریخ به صورت اجمالی، می توان دریافت که حالت هجوم، همواره توسط پیروان شهوت انجام پذیرفته است. در جنگهای اسلامی نیز همین کیفیت را مشاهده می نماییم. انسانهای رشد یافته همواره مورد هجوم افرادی که در آنها شهوت حاکمیت داشته است قرار می گرفته اند و آنها به دفاع از خود اقدام می نمایند.
در فقه اسلامی فصلی تحت عنوان استحباب خودداری اهل حق از جنگ قبل از شروع جنگ توسط ظالمین (اهل بغی) مطرح است. از علی علیه السلام دستورالعملی به صورت زیر مطرح شده است: لاتقاتلوا القوم حتی یبدؤکم، فانکم بحمدالله علی حجه و ترککم ایاهم حتی یبدؤکم حجه اخری لکم. یعنی با قوم (ظالم) قبل از آنکه آنها شروع نمایند، جنگ نکنید، زیرا بحمدالله شما نسبت به آنها حجت دارید و رها کردن آنها تا شروع جنگ از جانب آنها خود حجتی دیگر برای شماست.(8)
حاکمیت جریان شهوت بر جریان فطرت، موجب اصالت دادن به خود و مقابله با قوانین فطری و الهی نیز می گردد. با توجه به اینکه قوانین فطری و الهی با تمایلات و هوای نفس این افراد، در تضاد می باشند، مخالفت آنها با این آموزشها و افرادی که طرفدار آموزشهای الهی هستند، به صورت امری عادی جلوه می کند و در نتیجه در طول تاریخ این گروه در مقابل پیامبران الهی قد علم کرده و آنها را تکذیب نموده و متهم کرده اند و یا به کشتن آنها اقدام نموده اند. این حالت مقاومت، در قرآن مجید به نام استکبار مطرح شده است.(9)
بررسی عامل وحدت در جوامع بشری
بنابر آموزشی که علی علیه السّلام می دهد، افراد بشر در صورت تناسب فکری با هم الفت پیدا می نمایند.(10) این الفت تنها در گروهی که جریان فطرت حاکم شده است به آن جهت که هویت فردی در هویت الهی مستحیل می گردد، منجر به ایجاد وحدت بین آنها نمی شود.(11)
علت این اختلاف آن است که افراد رشد یافته، فقط به خواست خدا می اندیشند، و خواست او را بر خواست خود مقدم می دارند. در صورتی که در گروههایی که شهوت حاکم است، در نتیجه، تعقل در آنها حاکم نیست و هر یک مآلاً به خواست خویش می اندیشند و به علت اختلاف عقاید، انگیزه ها و تمایلات و همچنین روشهای متفاوت و متضاد در زندگی، هر کدام در صدد پیاده کردن اهداف خود می باشند. بنابراین، تجمع آنها هیچ گاه به وحدت نخواهد انجامید و پس از مدتی، اختلافات پنهانی ظاهر خواهد شد. می توان گفت تجمّع افراد پیرو شهوت به گروههای حیوانات وحشی شباهت دارد. این برداشت مخصوصاً از نظر جامعه شناسی اسلامی می تواند کمک اساسی نماید و عامل وحدت در جوامع انسانی باید فقط در حرکت در مسیر فطرت، عقل فطری، دین و علم جستجو شود. در آموزشهای اسلامی کیفیت جذب و دوستی نسبت به افراد رشد یافته و احساس دفع و بغض و دشمنی نسبت به پیروان شهوت به عنوان معیار دین داری و تکلیف شرعی معرفی شده است.(12)
امام صادق علیه السلام دوستی و دشمنی براساس موازین توحیدی را به عنوان معیار دین داری مطرح می کند، و با موازین قرآن مجید که هدایت را در دوست داشتن ایمان و دشمن داشتن کفر و فسق و معصیت می داند، تطبیق می فرماید. همچنین دوست داشتن و دشمن داشتن در راه خدا، علامت کمال ایمان معرفی شده و دوستی افراد کافر به عنوان دشمنی با خدا و دشمنی با کفار به عنوان دوستی با خدا مطرح شده است و دوست دشمن خدا، خود دشمن خدا می باشد.(13)
شکی نیست که انسان موجودی اجتماعی است. در بعضی از مدارهای زندگی اجتماعی، انسان با افرادی ارتباط برقرار می نماید که در انتخاب آنها نقشی نداشته است. در مدارهای دیگر، اصولاً تشکیل مدار براساس انتخاب می باشد. به عنوان مثال در مدارهای خانوادگی، روابط دوستانه و گروهی، تعیین شریک و همسفر و همبستگیهایی از این قبیل، انسان شریک خود را انتخاب می کند. اگر این انتخاب آگاهانه و براساس ضوابط قابل قبول و واقع بینانه باشد، از بروز تضاد و کشمکش روانی جلوگیری خواهد شد. در غیر این صورت تشکیل مدارهای فوق، منبع عظیمی از اضطرابهای پایدار را تشکیل خواهند داد.
در روان شناسی اسلامی، انسانها به دو گروه اصلی کنترل شده (متقی) و کنترل نشده (غیرمتقی) تقسیم می شوند. اگر انسان، خود کنترل شده باشد و شریک خود را در مدارهای فوق از افراد کنترل شده انتخاب نماید به احتمال قوی امنیت خاطر به وجود خواهد آمد و چنانچه معیارهای دیگری در انتخاب دخالت داشته باشند و معیار «کنترل» مورد بی توجهی قرار گیرد، امکان بروز کشمکش روانی و اضطراب قابل پیش بینی است.
در روان درمانی، چنانچه بروز مشکلات فرد ناشی از عدم توجه به این اصل باشد باید در شرایط ایده آل سعی کرد معیارهای کنترل را در طرفین درگیر به وجود آورد و به اصلاح مدارها پرداخت. در صورتی که امکان اصلاح وجود نداشته باشد، فرد می تواند از نتایج پیش آمده به عنوان یک تجربه استفاده نماید و در انتخابهای بعدی اصل فوق را مورد توجه قرار دهد. در برنامه ریزی زندگی سالم، تربیت و مدیریت نیز این اصل موقعیت اختصاصی خود را دارد.
پی نوشت ها :
1- محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم تریهم رکعاً سجدا یبتغون فضلاً من الله و رضوانا، سیماهم فی وجوههم من اثر السجود ذلک مثلهم فی التوریاه و مثلهم فی الانجیل اخرج شطه فآزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الرزاع لیغیظ بهم الکفار:
محمد فرستاده خدا است و یاران و همراهانش بر کافران بسیار سخت و با یکدیگر بسیار مهربانند. آنها را در حال رکوع و سجود و نماز بسیار بنگری که فضل و خشنودی او را می طلبند. بر رخسارشان از اثر سجده نشانه ها پدیدار است و این شرح حال آنها در کتاب تورات و انجیل است که بمانند دانه ای مانند که چون نخست سر از خاک برآرد شاخه ای نازک و ضعیف باشد. پس از آن قوت یابد تا آنکه سطبر و قوی گردد و بر ساق خود راست و محکم بایستد که دهقانان در تماشای آن حیران و کافران عالم را از قدرت خود به خشم آرند. سوره فتح (48) آیه 29.
قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَینَنَا وَبَینَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ.
برای شما در ابراهیم و پیروانش سرمشقی شایسته وجود دارد. آنها به قوم مشرک خود (صریح) گفتند ما از شما و بت های شما که به جای خدا می پرستید به کلی بیزاریم. ما مخالف و منکر شماییم و همیشه میان ما و شما کینه و دشمنی خواهد بود تا وقتی به خدای یگانه ایمان آرید. سوره ممتحنه (60) آیه 4.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا: همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند، خدای رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب گرداند. سوره مریم (19) آیه 96.
2- المومنون کاعضاء جسد واحد، اذا اشتکی منه عضو اشتکی منه الاخر. مردم با ایمان اعضای یک جسد می باشند، اگر عضوی از آنها دچار ناراحتی گردد و شکایت نماید، سایر اعضاء هم احساس همان ناراحتی را خواهند کرد.
عن ابی بصیر: قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: المؤمن اخو المومن کالجسد الواحد، إن اشتکی شیئاً منه وجد الم ذلک فی سائر جسده و ارواحهما من روح واحد، فان روح المومن لاشد اتصالا بروح الله من اتصال شعاع الشمس بها. ابوبصیر می گوید: از امام صادق شنیدم که می فرمود: مؤمن برادر مؤمن و مانند اعضای یک پیکرند اگر عضوی از آن جسد ناراحتی داشته باشد، درد آنرا در سایر اعضایش احساس خواهد کرد. زیرا که روح دو مؤمن از یک روح است و روح مؤمن به روح الهی پیوسته تر از شعاع آفتاب به آفتاب است. اصول کافی، جلد2، ص 166 تحف العقول، ص 295.
استاد جعفری، شرح مثنوی ج11، ص 166-115.
3- یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِکُمْ لَا یأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَینَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ. هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا یحِبُّونَکُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ کُلِّهِ وَإِذَا لَقُوکُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیکُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَیظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ. إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْکُمْ سَیئَةٌ یفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا یضُرُّکُمْ کَیدُهُمْ شَیئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا یعْمَلُونَ مُحِیطٌ. یعنی ای اهل ایمان از غیر هم دینان خود دوست صمیمی هم راز نگیرید. چه آنها که به غیر دین اسلام از اخلال و فساد در کار شما ذره ای کوتاهی نکنند. آنها همیشه مایلند که شما در رنج و سختی باشید. دشمنی شما را بر زبان هم آشکار سازند، در صورتی که محققاً آنچه در دل پنهان می دارند بیش از آن است که بر زبانشان آشکار می شود. ما آیات خود را برای شما به خوبی بیان کردیم، اگر عقل و اندیشه به کار بندید. آگاه باشید، چنانکه شما آنها را (یعنی کافران را) دوست دارید، آنان شما را دوست نخواهند داشت. شما چون به همه کتابهای آسمانی ایمان دارید به آنها محبت می کنید، اما آنها با شما نفاق می کنند. در مجامع شما اظهار ایمان می کنند و چون تنها شوند از شدت کینه سرانگشت خشم به دندان گیرند. بگو به این خشم بمیرید خدا از درون دلها کاملاً آگاه است. اگر شما را خوشحالی پیش آید از آن بدحال و خشمگین شوند، و اگر به شما حادثه ناگواری رسد به آن خوشحال گردند. اما اگر شما صبر پیشه کنید و پرهیزکار باشید از مکر و عداوت آنان به شما هیچ آسیبی نخواهد رسید. همانا خداوند بر آنچه که می کنند احاطه دارد و آگاه است. سوره آل عمران (3) آیه 118-120.
4- وَاتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ ابْنَی آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ، لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَی یدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یدِی إِلَیکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ، إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ، فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ: و به حقیقت بر آنها حکایت دو پسر آدم (قابیل به برادرش هابیل که قربانیش شد) گفت البته من ترا خواهم کشت. (هابیل) گفت (مرا گناهی نیست) که خدا قربانی متقیان را خواهد پذیرفت. اگر تو به کشتن من دست برآوری من هرگز به کشتن تو دست دراز نخواهم کرد، که من از خدای جهانیان می ترسم. می خواهم که گناه کشتن من و گناه مخالفت تو، هر دو به تو بازگردد تا تو اهل آتش جهنم شوی که آن آتش جزای ستمکاران است. آنگاه هوای نفس او را به کشتن برادرش ترغیب نمود تا او را به قتل رسانید، و بدین ترتیب از زیانکاران عالم گردید. سوره مائده (5) آیه 27-31.
5- وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا: یعنی بندگان خدای رحمان آنان هستند که بر روی زمین، راه به تواضع و فروتنی روند و هر گاه مردم جاهل به آنها خطاب کنند با سلامت نفس جواب دهند. سوره فرقان (25) آیه 63.
6- الطبرسی فی معنی قوله تعالی «یمشون علی الارض هونا» قال ابوعبدالله علیه السلام هو الرجل یمشی بسجیه التی جبل علیها و لا یتکلف و لا یتبختر: تفسیر برهان، ج3، ص 173، امام صادق در تفسیر کلام خدای تعالی «بر روی زمین با تواضع راه روند» فرمود و آن مردی است که با فطرتی که بر آن آفریده شده است قدم بر می دارد و تکلف و تبختر ندارد. تفسیر برهان، ج2، ص 173.
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ. ما این دار آخرت را برای آنان که در زمین اراده علو و فساد و سرکشی ندارد مخصوص می گردانیم و حسن عاقبت خاص پرهیزکاران است. سوره قصص (28) آیه 84.
7- وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ. الَّذِینَ ینْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ. یعنی بشتابید به سوی مغفرت پروردگار خود و بسوی بهشتی که پهنای آن همه آسمانها و زمین را فرا گرفته و مهیا برای پرهیزکاران است. آنهایی که از مال خود به فقرا در حال وسعت و تنگدستی انفاق کنند و خشم و غضب فرو نشانند و از بدی مردم درگذرند و خدا دوستدار نکوکاران است. سوره آل عمران(3) آیه 133-134.
8-شیخ حر عاملی: وسائل الشیعه، ج11، ص69.
9- أَفَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقًا کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقًا تَقْتُلُونَ. سوره بقره (2) آیه 87.
10- ان النفوس اذا تناسبت ایتلفت.
- نفس ها در صورت تناسب با هم الفت می گیرند. غررالحکم، ج2، ص 49.
11- تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتی، ذلک بانهم قوم لا یعقلون: شما آنها را جمع و متفق می پندارید در صورتی که دلهایشان سخت متفرق است، زیرا آنها تعقل نمی کنند. سوره حشر (59) آیه 84.
12- سالت اباعبدالله علیه السلام: عن الحب و البغض امن الایمان هو فقال: و هل الایمان الا الحب و البغض ثم تاول هذه الایه: و حبب الیکم الایمان وزینه فی قلوبکم و کره الیکم الکفر و الفسوق و العصیان اولئک هم الراشدون: از امام صادق علیه السلام پرسیده شد که آیا حب و بغض از ایمان است: فرمودند آیا ایمان جز حب و بغض است؟ بعد آیه قرآن را تفسیر فرمود که: خداوند ایمان را نزد شما محبوب داشت و آن را در دلهایتان زینت داد و کفر و فسق و گردنکشی را نزد شما مکروه داشت. اینان به حق اهل ثواب و هدایتند. وسائل الشیعه، ج11، ص 435.
13- عن ابی عبدالله من احب الله و ابغض الله و اعطی لله فهو ممن یکمل ایمانه: امام صادق علیه السلام فرمود کسی که برای خدا دوستی و دشمنی می کند و در راه او می بخشد، از افرادی است که ایمانشان کامل شده است. وسائل الشیعه، ج11، ص 431.
- عن الصادق جعفر بن محمد علیها السلام: من احب کافر فقد ابغض الله و من ابغض کافراً فقر احب الله ثم قال علیه السلام: صدیق عدو الله عدو الله. امام صادق علیه السلام فرمود هر کس کافری را دوست بدارد خدا را دشمن داشته و هر کس کافری را دشمن بدارد خدا را دوست دارد و بعداً اضافه نمود: دوست دشمن خدا، دشمن خدا است. وسائل الشیعه، ج11، ص 442.
منبع :حسینی، ابوالقاسم، (1378)، اصول بهداشت روانی: بررسی مقدماتی اصول بهداشت روانی، روان درمانی و برنامه ریزی در مکتب اسلام، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، شرکت به نشر