ماهان شبکه ایرانیان

دیار محبت (قسمت اول)

کلید واژگان: محبت، محبوب ، آثارمحبت، انواع محبت پیشگفتار نظام هستی بر اساس مهر و محبت پروردگار به انسان پدید آمده است اگر محبت نبود ، نه طلوعی بود و نه غروبی

دیار محبت (قسمت اول)

کلید واژگان: محبت، محبوب ، آثارمحبت، انواع محبت
پیشگفتار
نظام هستی بر اساس مهر و محبت پروردگار به انسان پدید آمده است اگر محبت نبود ، نه طلوعی بود و نه غروبی . نه بهاری بود و شکفتن گلها و نه نغمه های شورانگیز بلبلان . نه کوهساری وجود داشت و نه آبشاری ، نه ستارگان در آسمانها چشمک می زدند .زندگى انسانی ، تشکلى است که بر پایه محبت، بنا نهاده شده و این امر، نقشى حیاتى را در آن بازى مى کند؛ عنصرى که خداوند متعال از آن به عنوان نشانه اى از خود نام برده است. اگر چه اندکى از این سرمایه را خداوند در ابتداى زندگى زناشویى به زن و مرد عطا فرموده، ولى باید آن را چون نهالى دانست که لازم است تمام تمهیدات را به کار بست تا این نهال سست و شکننده، حفظ و بارور شود و به درختى تناور تبدیل گردد و ریشه آن در اعماق جان زن و مرد و فرزندان آنان نفوذ کند. محبت، انسان را به سوى همشکلى و همسانى با معشوق مى کشاند و این علاقه که در اعماق جان انسان است، باعث مى گردد تا محب به صورت محبوب در آید.مهر و محبّت مایه و سرمایه‏اى است که جایگاهش ، قلبى که در معارف الهیه از آن تعبیر به بیت اللّه‏ و حرم اللّه‏ و عرش اللّه‏ شده است ، قلبى که همه ارزش انسان به اعتبار محتویات مثبت و نورانى آن است ، قلبى که افق طلوع ایمان و یقین و عشق به حق و مهرورزى نسبت به خلق خداست ، قلبى که صاحبش از آن مراقبت و مواظبت نموده و از این که جایگاه رذایل شود حفظش کرده و آن را به صلاح و سواد آراسته و فضاى آن را شایسته جلوه فیوضات حضرت فیّاض نموده است . قلب خالى از حالات مثبت و محروم از مایه مهر و محبّت بنا به نظر اولیاى حق و به ویژه حضرت مولى الموحدین ، صاحبش موجودى بى‏منفعت و وجودى فاقد ارزش است(1) .در این مقاله برآنیم تا با مراجعه به دو منبع اصیل معارف اسلامی ـ کتاب و سنت ـ دیدگاه اسلام را فارغ از مشهورات زمانه درباره محبت همراه با اثرات فراگیر آن در سطح جامعه و خانواده مورد بررسی قرار دهیم. در پایان از همه کسانی که با نقادی ها و تفکرات خود به عبادت و نیایش عقلانی می¬پردازند و چراغی فرا راه پویندگی¬های خود و دیگران قرار می¬دهند کمال امتنان و تشکر را دارم .
چکیده
از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیر بناى اصلى آن محبت است. از زمان شخص نبى اکرم که این مذهب پایه گذارى شده است زمزمه محبت و دوستى بوده است. آنجا که در سخن رسول اکرم جمله (عَلِىٌّ وَ شیعَتُهُ هُمُ الْفائِزونَ)(2) را مى‏شنویم، گروهى را در گرد على مى‏بینیم که شیفته او و گرم او و مجذوب او مى‏باشند. از این رو تشیع مذهب عشق و شیفتگى است. تولّاى آن حضرت مکتب عشق و محبت است. عنصر محبت در تشیع دخالت تام دارد. تاریخ تشیع با نام یک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم است.اما متأسفانه شاهد آنیم که برخی از محبین مولا علی علیه السلام محبوب¬هایی غیر از آنچه دستور بر محبت آن از طرف شارع مقدس وارد شده انتخاب می¬کنند و محبوبین خود را به سبب آن محبت مورد تکریم و احترام قرار میدهند ، در حالی که سخت در اشتباهند ، ضرورت وجود این اشتباه فاحش در سراسر زندگی هر شخصی و اهمیت دریافت صحیحی از واژه محبت ، تعریف ، اقسام و آثار آن ما را وادار می¬سازد تا در زمینه محبت و محبوب واقعی تحقیق و مطالعه¬ی بیشتری داشته باشیم . این مختصر در پی آن است که با ارائه¬ی چیدمانی جدید و اصولی محبت به معنای واقعی کلمه را ( همان چیزی که شارع مقدس از ما خواسته ) به مخاطب عرضه کند .در این مقاله پس از ارائه تعریف ، اقسام ، آیات و روایات محبت سعی شده است تا آثار محبت و عشق به خداوند متعال ، اهل البیت علیهم السلام و خانواده بازگو شده ، عوامل کسب محبت حقیقی در احادیث اسلامی مورد بررسی قرار گیرد ، نشانه¬های محبت حقیقی و راستین از متن روایات و آیات استخراج شود و در نهایت به داستان¬هایی از محبت و نتیجه گیری از کل مباحث ارائه شده خاتمه یابد ، ضمناً این مختصر در بر دارنده بیست و پنج راه عملی و کاربردی ایجاد محبت در کانون خانواده به صورتی پر محتوا و بسیار خلاصه و موجز به همراه تمثیلات تربیتی محبت می¬باشد که از خواص این مقاله است ؛ باشد که إن شاء الله مورد قبول حضرت حق و استفاده محبوبین دیار محبت قرار گیرد .
محبت در لغت و اصطلاح :
1. محبت در لغت :
یعنى دوست داشتن چیزى یا کسى(3). غزالى در کتاب گرانسنگ خود (احیاء علوم الدین) حبّ را این گونه تعریف مى‏کند: (( حبّ عبارت است از میل طبع به شیئى که در ادراکش لذت است(4). )) صدرالمتألهین نیز محبّت را همین گونه با عبارت و بیان دیگر چنین تعریف کرده‏ : (( محبّت عبارت است از ابتهاج به شیئى یا از شیئى که موافق با طبیعت انسان باشد، اعمّ از این که آن شى یک امر عقلى باشد یا حسى، حقیقى باشد یا ظنى .(5) )) بنابراین، محبت یک نوع جذب و انجذابى است که ملاک آن ملایمتى است که آن موجود با محبوب خود دارد به بیان دیگر، محبّت در حقیقت حالتى است که در دل یک موجود ذى شعور نسبت به چیزى که با وجود او ملایمتى و با تمایلات و خواسته‏هاى او تناسبى داشته باشد، پدید مى‏آید. حالت محبت هر گاه در انسانى پدید آید آن کس به محبوب خود مایل مى‏شود و براى رسیدن به محبوب مى‏کوشد و به آن مجذوب مى‏شود(6).
2. محبت در اصطلاح شرع اسلام :
عبارت است از دوست داشتن کمال و بیزارى از نقص . هم موجودات ناقص ذى‏شعور و هم موجود کامل حقیقى دوستدار کمال و بیزار از نقص هستند. یعنى هم خداوند محب است و هم انسان‏ها ؛ خداوند محبوب هم هست چون کمال مطلق است . پس برترین محبوب و در حقیقت محبوب واقعى خداست.حالت محبت هرگاه درانسانى پدیدآید آن کس به محبوب خود مایل مى‏شود و براى رسیدن به محبوب مى‏کوشد و به آن مجذوب مى‏شود(7).

آیات مربوط به محبت :

اگر می خواهید محبوب باشید
إنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَاتِ سَیَجْعَلُ لهَُمُ الرَّحْمَانُ وُدًّا (8)مسلّماً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار مى‏دهد
عقده ی کمبود محبت از عوامل جنایت برادران یوسف
إِذْ قَالُواْ لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلىَ أَبِینَا مِنَّا وَ نحَْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِى ضَلَالٍ مُّبِین‏ ،اقْتُلُواْ یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یخَْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِین‏(9)هنگامى که (برادران) گفتند: (یوسف و برادرش [بنیامین‏] نزد پدر، از ما محبوبترند در حالى که ما گروه نیرومندى هستیم! مسلّماً پدر ما، در گمراهى آشکارى است! یوسف را بکشید یا او را به سرزمین دوردستى بیفکنید تا توجه پدر، فقط به شما باشد و بعد از آن، (از گناه خود توبه مى‏کنید و) افراد صالحى خواهید بود!
خدا سزاوارترین موجود به محبت
وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا یحُِبُّونهَُمْ کَحُبّ‏ِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَاب‏ (10)بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مى‏کنند و آنها را همچون خدا دوست مى‏دارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودى غیر خدا برگزیدند،) هنگامى که عذاب (الهى) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست و خدا داراى مجازات شدید است (نه معبودهاى خیالى که از آنها مى‏هراسند.)

محبت در کانون خانواده

وَ مِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمُ مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فىِ ذَالِکَ لاََیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون‏(11)و از نشانه‏هاى او اینکه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این
نشانه‏هایى است براى گروهى که تفکّر مى‏کنند!

حد محبت

یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُلْهِکمُ‏ْ أَمْوَالُکُمْ وَ لَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَن یَفْعَلْ ذَالِکَ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْخَاسِرُون‏(12)اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانى که چنین کنند، زیانکارانند
محبت از عوامل تکامل جامعه
وَ اعْتَصِمُواْ بحَِبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُواْ وَ اذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینْ‏َ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ کُنتُمْ عَلىَ‏ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنهَْا کَذَالِکَ یُبَینِ‏ُّ اللَّهُ لَکُمْ ءَایَاتِهِ لَعَلَّکمُ‏ْ تهَْتَدُون‏(13)و همگى به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت‏]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره‏اى از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد این چنین، خداوند آیات خود را براى شما آشکار مى‏سازد شاید پذیراى هدایت شوید

تقسیم بندی محبت :

محبت انسان به دودسته کلی تقسیم می شود :
1. محبت به خویشتن :
محبت انسان به خود محبتى شدید است چرا که معرفت او به خود بسیار نزدیک است .
2. محبت به غیر:
محبت به غیر انواعى دارد ، محبت انسان به اجسام ، افراد و خداوند مصادیقی از این محبت است . محبت انسان به اجسام مانند محبت او به غذا، مناظر زیبا، وسایل رفاه و امثال آن است. محبت به افراد مانند محبت به والدین، فرزندان، همسر، دوستان و خویشاوندان و... است که نوعا یابه محبت انسان به خود باز مى‏گردند، مانند محبت به فرزند؛ و یا یکى از نیازهاى او براى یافتن کمالى خاص را برآورده مى‏کند ؛ انسان خواستار کمال است و هر چه در ایجاد رشد و حرکت او به سوى کمال مؤثر باشد محبوب اوست . والدین سبب ایجاد او بوده‏اند و همسر نیاز او به بقاء و ادامه وجود و نیز درک لذایذ خاصى را برآورده مى‏کند؛ ولى یکى از نیازهاى انسان که مهم‏ترین نیاز اوست استکمال قوه ناطقه اوست. قوه ناطقه انسان خواستار معرفت است چون معرفت موجب کمال آن قوه است و هر چه معرفت برتر باشد کمال این قوه فراهم‏تر است پس انسانِ در جستجوىِ کمال قوه ناطقه خود ، به معرفت خدا مى‏رسد و چون خدا را شناخت به او عشق و محبت مى‏ورزد. محبوب حقیقى انسان خداست زیرا هر موجود دیگرى جز او فقیر است و کمال او وابسته به خداست خدا به او وجود داده است و او از خود چیزى ندارد. انسان محب کمال حقیقى است و هیچ کمالى جز ذات مقدس خداوند حقیقى و مستقل نیست. پس هیج محبوبى جز خدا شایسته محبت نیست. هر محبوب دیگرى از آن رو مى‏تواند محبوب انسان باشد که مخلوق خداست و جلوه‏اى از وجود و قدرت و لطف اوست. محبوب حقیقى انسان خداست، زیرا موجودى نامتناهى و کمال مطلق است. محبوب‏هاى دیگر همه ناقصند و هر کس محبوبى جز خدا انتخاب کند محبوبى دروغین را برگزیده است و به زودى در خواهد یافت که که محبوب حقیقى چیزى دیگرى است. تفاوت محبت به خداوند و غیر او، مانند تفاوت تأثیر داروى شفا بخش با تاثیر داروى مسکن است داروى مسکن ، درد را موقتا تسکین مى‏دهد، ولى درمان نمى‏کند و بیمار پس از مدت کوتاهى دوباره دچار درد و رنج مى‏شود ولى داروى شفابخش علت درد را از بین مى‏برد. هر کس محبوبى جز خدا اختیار کند، تا مدت زمانى آرام مى‏گیرد ، ولى چون نقص و فقر آن محبوب را دریافت خواستار محبوبى کامل‏تر مى‏شود و طلب و خواست او باز مى‏گردد. محبت به غیر خدا موجب خسارت و حسرت است چرا که هر محبوبى جز خدا زوال‏پذیر است. دنیا و اموال و اولاد ، شایسته محبت بى‏واسطه نیستند. خداوند دنیا را به بارانى تشبیه مى‏کند که موجب روییدن و شکفتن گیاهان مى‏شود، ولى سپس خزان مى‏رسد و همه آن زیبایى‏ها نابود مى‏شوند: ( اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فى الاموال و الاولاد کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتریه مصفراً ثم یکون حطاما و فى الاخرة عذاب شدید و مغفرة من اللَّه و رضوان و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور(14))، (( بدانید که زندگى دنیا، در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخر فروشى شما به یکدیگر و فزون جویى در اموال و فرزندان است. مثل آنها چون مثل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن به شگفتى اندازد، سپس آن کشت خشک شود و آن را زرد بینى آن گاه خاشاک شود، و در آخرت دنیا پرستان را عذابى سخت است و مؤمنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگى دنیا جز کالاى فریبنده نیست. )) محبوب‏هاى دروغین، مزاحم رسیدن به محبوب واقعى هستند و محب را فریب مى‏دهند و از محبوب واقعى غافل مى‏کنند. کسى که محبت محبوبى دروغین را در دل دارد، هم چون کسى است که داروى مسکن مصرف کرده و چون دردى احساس نمى‏کند از درمان خود غافل مى‏شود و زمان را براى درمان از دست مى‏دهد. تاخیر در درمان ممکن است خطرناک و هلاک کننده باشد. تاخیر در محبت ورزیدن به محبوب حقیقى نیز ممکن است باعث کدورت دل و غفلت از او شود و به انکار خدا و لطف و احسان او بیانجامد(15).

برخی از اقسام محبت به غیر :

1. محبت به خداوند :
محبت به خداوند ، محبت راستین است و خداوند یگانه محبوب حقیقى است. همه نشانه‏هاى محبت حقیقى در محبت به خدا هست. محبت به خداوند پایدار و زوال‏ناپذیر است ، چرا که هیچ کمالى برتر از خداوند نیست و هیچ جمالى زیباتر از او وجود ندارد ، کسى که خدا را بیابد همه چیزها در چشم او ناقص و حقیر مى‏آید: ( ما ذا وجد من فقدک و ما الذى فقد من وجدک لقد خاب من رضى دونک بدلا(16) ) (( آن که تو را نیافت چه یافت؟ و آن که تو را یافت چه نیافت؟ کسى که به غیر تو راضى و مایل گشت یقیناً محروم شد. ))محبت به خداوند با هیچ محبت دیگرى قابل قیاس نیست هر محبت دیگرى اگر در طور محبت خدا باشد و به سبب محبت به خدا باشد، محبتى راستین وگرنه دروغین است. کسى که غیر خدا را دوست مى‏دارد و محبت او را بر محبت خدا بر مى‏گزیند، مؤمن نیست. مؤمنان بیشترین محبت را به خداوند دارند. ( والذین آمنو اشد حباللَّه(17) ) (( محبت خدا شرط ایمان است و کسى مؤمن است که خدا و رسولش را بیش از هر چیز دیگرى دوست داشته باشد. )) از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است: ( لا یؤمن احدکم حتى یکون اللَّه و رسوله احب الیه مما سواهما (18)) (( هیچ یک از شما تا زمانى که خدا و رسولش محبوب‏ترین کس در نزد او نباشد، ایمان نیاورده است. ))مؤمنان واقعى مى‏خواهند قلبشان آکنده از محبت خداوند باشد تا هیچ محبت دیگرى در آن جاى نگیرد. امام زین العابدین (ع) در دعاى ابوحمزه ثمالى این گونه دعا کرده‏اند: ( اللهم انى اسئلک ان تملا قلبى حباً لک ) (( اى خدا از تو مى‏خواهم که قلبم را از محبتت آکنده سازى. ))ویژگى دوستان حقیقى خدا این است که جز محبت او را در دل نداشته باشند. امام حسین(ع) در دعاى عرفه این چنین مناجات مى‏فرمایند : ( انت الذى ازلت الاغیار عن قلوب احبائک حتى لم یحبوا سواک ) (( تو همانى که بیگانگان را از دل‏هاى دوستانت زدودى تا جز تو را دوست ندارند. ))محبت به غیر خدا وقتى مذموم است که محب، محبوب را مستقل بداند و کمال و جمال آن را وابسته و ناشى از خداوند نداند؛ ولى اگر کسى مخلوقات خداوند را به خاطر انتساب به خداوند بخواهد و دوست بدارد محبت او ممدوح و پسندیده است. این گونه دوستى منافاتى با دوستى خدا ندارد، بلکه عین دوستى با خداست . محبت به بندگان صالح خدا محبت خداست کسى که بنده صالحى را به سبب ارتباط و اتصال با خدا دوست دارد، کسى را دوست دارد که خدا دوستدار اوست، پس محبت او اصالتاً از آن خداست و ترشحى از محبت به خداوند است خداوند بندگان مؤمن و صالح را دوست دارد و بندگان ظالم و عاصى را دوست نمى‏دارد؛ پس کسى که حب و بغض خود را متناسب با حب و بغض خداوند نماید مى‏تواند مدعى دوستى خدا باشد: ( من احب اللَّه و ابغض للَّه و اعطى للَّه و منع للَّه فهو ممن کمل ایمانه(19) ) (( کسى که به خاطر خدا محبت و بغض ورزد و به خاطر خدا ببخشاید و باز دارد پس او کسى است که ایمانش کامل شده است. ))در روایات آمده است که دوستى مؤمنین به یکدیگر از بزرگ‏ترین شاخه‏هاى ایمان است و کسى که دوستى و دشمنى او براى خدا باشد برگزیده خداوند است(20). اهمیت محبت ورزیدن به کسانى که خداوند آنها را دوست مى‏دارد و دشمنى با دشمنان خدا، به قدرى است که این دوستى و دشمنى محک ایمان و نیک سیرتى انسان‏هاست. امام صادق(ع) به یکى از اصحاب خود مى‏فرمایند : (( اگر مى‏خواهى بدانى که آیا در تو نیکى و خیرى هست به قلب خود رجوع کن. اگر بندگان مطیع خدا را دوست مى‏دارى و گناهکاران را دشمن مى‏دارى، پس در تو خیرى هست و خداوند تو را دوست دارد و اگر چنین نیستى، در تو خیرى نیست و مبغوض خداوند هستى. انسان با آنچه که دوست مى‏دارد همراه است .(21) ))این گونه روایات نشان مى‏دهد که محبِ واقعى خداوند، به غیر خداوند نیز محبت دارد چرا که آن غیر به خدا منسوب است و اگر کسى به محبوب‏هاى خداوند یعنى انبیاء و اولیاء و صالحان دوستى نورزد، محبت او به خداوند واقعى نیست و نیز اگر دشمنان خدا را دشمن ندارد ، به خداوند محبت واقعى ندارد و ایمان او حقیقى نیست . محب واقعى خدا، خود را آن گونه که خدا مى‏پسندد مى‏سازد. عمل خود را مطابق خواست او مى‏نماید و ظاهر خویش را خداپسند مى‏آراید. محب واقعى خدا مى‏کوشد محبوب خدا باشد. هر محبى آرزو دارد که محبوبش به او محبت داشته باشد. راه این محبت دو سویه را محبوب حقیقى بر زبان حبیبش جارى نموده و به ما آموخته است : ( قل ان کنتم تحبون اللَّه فاتبعونى یحببکم اللَّه.(22) ) (( تبعیت از پیامبر نشان راستگویى در اظهار محبت است و چون کسى در محبت خویش به خداوند صادق باشد ، خداوند نیز او را دوست مى‏دارد ؛ تبعیت از پیامبر یعنى عمل به کارهایى که خدا دوست دارد و ترک آن چه خداوند نمى‏پسندد. ))براى ساختن خویش به چهره و گونه‏اى خدا پسند باید از خود خدا و رسول او پرسید که چگونه باشیم ، در قرآن کریم پاکیزگان، توبه کنندگان، محسنین، متقین، صابران، مقسطین، و کسانى که بر خدا توکل مى‏کنند ، محبوب خدا معرفى شده‏اند و تجاوزکاران، ظالمان، مفسدان، کافران ، گنه‏کاران، مستکبران، خیانت پیشگان، مسرفان و کسانى که نعمت‏هاى خداوند را کفران مى‏کنند محبوب خدا نیستند. پس اگر کسى مى‏خواهد محبوب خدا باشد باید از این راهنمایى‏ها بهره گیرد و با پیروى از دستورات پیامبر اکرم(ص) دل خویش را از محبت غیر پاک سازد و سر به فرمان پروردگار نهد. کسى که دوستدار واقعى خداست از مناجات با او لذت مى‏برد و از این که خدا با او سخن بگوید شادمان مى‏شود. قرآن سخن خدا با بنده و عهد او با بندگان است. از امام صادق(ع) روایت شده است: ( القرآن عهداللَّه الى خلقه، فقد ینبغى للمرء المسلم ان ینظر فى عهده و ان یقرأ منه فى کل یوم خمسین آیة(23) ) (( قرآن عهد خداوند با بندگان است پس بر هر مسلمانى شایسته است که در عهد خداوند نظر کند و در هر روز پنجاه آیه قرائت نماید.))

آثارمحبت وعشق به خداوند :

1. دوستی با دوستان خدا :
که شامل رسول خداواهل بیت ایشان می شود.وقتی محبت خداوند دردلی خانه کرد،آن دل محبت همه ی کسانی را که رنگ ونشانی از اودارند ، درخود می یابد.
2. پیروی از خداوند :
نمی شود انسان ازصمیم قلب کسی را دوست داشته باشد اما ازفرمانش سرپیچی کند. این سرپیچی نشانه ی عدم صداقت دردوستی است.در شعری منسوب به امام صادق (ع) آمده است : خدا را نافرمانی کنی واظهاردوستی با اونمایی؟ به جان خودم این رفتاری شگرف است. اگردوستی ات راستین بود،اطاعتش میکردی؛ زیرا دوستدار،مطیع محبوب خود است.
3. محبت به راهی که مارا به خدا میرساند :
که این راه درقالب (دین)به ما ارائه شده.درواقع پذیرفتن دین مثل اتخاب کردن راه مستقیم زندگی است که خداوند به ما نشان داده است.
4. بیزاری وتنفرازباطل ودشمنان خدا :
عاشق¬روشنایی، ازتاریکی می¬گریزد. دوستدارزندگی وبقا،ازنیستی ونابودی متنفراست.دل بسته ی عدالت وآزادی وصداقت ووفا،ازظلم واستبدادوریاوبی وفایی بیزار است.
5 . مبارزه با دشمنان خدا :
عاشقان خدا پرچمدارمبارزه بازشتی ها،ستم وستمگران بوده اند.تفاوت محبت خدا به انسان با محبت انسان به خداوند :محبت خدا به انسان با محبت انسان به خدا فرق مى‏کند. خداوند کمال مطلق است و انسان نیاز مطلق. انسان خواستار کمال است پس به کمال مطلق عشق مى‏ورزد و خواهان اوست. ولى در برابر کمال خداوند هیچ کمال دیگرى وجود ندارد. پس مقصود از محبت خدا به بندگان استکمال بنده است، یعنى چون بنده به اختیار خود طریق کمال را مى‏گزیند، خداوند او را دوست مى‏دارد و در این کمال جویى او را یارى مى‏دهد و چون بنده راه هلاکت و سقوط را در پیش گیرد غضب الهى شامل حال او مى‏شود. دوستان خدا اگر قلب خود را از محبت غیر او خالى کنند و هر چه را او مى‏پسندد و فرمان مى‏دهد عمل نمایند و همواره در یاد او باشند، خداوند نیز آنان را دوست مى‏دارد و کمال مطلوب آنان را به آنها اعطا مى‏کند(24).
2. محبت به اهل البیت ( صلوات الله علیهم ) :
محبت اهل بیت ( علیهم السلام ) اساس اسلام :و لِکُلِّ شَىْء اساسٌ و اَساسُ الاِْسْلامِ حُبُّنا اَهلَ البیتِ(25); هر چیز پایه اى دارد و پایه اسلام، محبت ما اهل بیت است. به عبارتى، اسلام نظیر خانه اى است که پایه و ستون آن خانه، محبت اهل بیت(علیهم السلام) است. یک ساختمان اگر پایه هاى محکمى داشته باشد، مى تواند سال هاى طولانى پا برجا بماند. چنین خانه اى در گذر زمان ممکن است ظاهرش کثیف و سیاه و در و دیوارش خراب شود، اما چون پایه هایش محکم است، با کمى تعمیر و رنگ و روغن و تزیینات مى توان آن را تمیز و مرتب کرد. اما اگر پایه و اساس محکمى نداشته باشد، هرچه هم رنگ و روغن بزنیم فایده اى ندارد و با باد و باران یا سیلابى فرو خواهد ریخت. اسلام نیز به حسب این روایت پایه اى دارد که اگر آن پایه محکم و پابرجا باشد بناى اسلام فرد و جامعه هم باقى خواهد ماند ; هرچند ممکن است در معرض حوادث و آفاتى واقع شود و ظاهرش آسیب هایى ببیند(26).
رابطه دین با محبت اهل بیت ( علیهم السلام ) :
اصولا دین براى ایجاد رابطه بین انسان و خدا آمده است. ارتباط انسان با خدا نیز حداقل تحت تأثیر دو عامل شکل مى گیرد: یکى عامل شناختى و معرفتى، و دیگرى عامل عاطفى. ابتدا انسان نسبت به این که این عالم آفریدگار و خدایى دارد شناخت پیدا مى کند ; نسبت به این که این جهان ولى نعمتى دارد که تمام نعمت هاى انسان از او است. پس از این و در مرحله دوم، باید در دلش محبتى نسبت به این آفریدگار و ولى نعمت پیدا شود. اگر این شناخت و این محبت در وجود انسان شکل گرفت ، آن گاه زمینه لازم براى ارتباط انسان با خدا که هدف دین است، فراهم مى گردد. اما نکته مهم این است که این حد از شناخت و عاطفه، براى آن که انسان زندگى اش را بر اساس پرستش صحیح خدا و صراط مستقیم بنا کند کافى نیست. در طول تاریخ بسیار بوده اند کسانى که هم خدا را شناخته بوده اند و هم محبت او در دلشان بوده است، اما افکار و عقاید و راه و رسم انحرافى و باطل داشته اند. به تصریح قرآن کریم، حتى بت پرست ها نیز به خدا توجه داشته اند و خواهان تقرب به خداوند بوده اند: ( ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللّهِ (27) ) (( ما آنها را جز براى این که ما را هرچه بیش تر به خدا نزدیک گردانند، نمى پرستیم. )) هم چنین از زبان مشرکان چنین نقل مى کند: ( هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللّه (28)) (( اینها بت ها شفیعان ما نزد خداوند هستند. ))بنابراین صرف این که انسان خدا را بشناسد و علاقه و محبتى از او در دل داشته باشد و بخواهد خود را به او نزدیک کند، براى قرار گرفتن در راه راست و رسیدن به سعادت کافى نیست و لازم است راه این نزدیکى و تقرب را نیز بدانیم. از همین جا است که بعد از مسأله (توحید) مسأله (نبوت) مطرح مى شود. خداوند پیامبران را فرستاده تا از طریق آنان راه صحیح تقرب به خودش را به بشر نشان دهد. اما با آمدن انبیا به تنهایى باز هم مسأله هدایت تمام نمى شود. ما مى بینیم کسانى که مدعى پیروى از انبیا هستند; مذاهب، فرقه ها، مرام و مسلک هاى مختلفى دارند. در اسلام، هفتاد و دو ملت با آرا و عقاید و راه و رسم هاى مختلف و گاه متضاد و متناقض داریم که همگى ادعاى مسلمانى و پیروى از نبى خاتم را دارند. بنابراین براى اتمام کار هدایت، تکمله اى لازم است و از همین رو است که خداوند پس از هر پیامبرى، اوصیا و جانشینانى براى او قرار داده تا ملجأ و مرجع مردم پس از آن پیامبر باشند. در اسلام نیز خداى متعال براى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) جانشینانى قرار داده که گفتار و رفتار آنان راهنما و سرمشق مسلمانان پس از آن حضرت باشند. این جا است که روشن مى شود چرا اساس اسلام محبت اهل بیت(علیهم السلام) قرار داده شده و چه رابطه اى (ثبوتاً) بین بقاى اسلام و محبت اهل بیت وجود دارد(29).
محبت رسول الله واهل بیت او علیهم السلام وزن میزان است
صدوق‌ در کتاب‌ (فضآئل‌ الشّیعة‌) با إسناد خود از حضرت‌ باقر علیه‌ السّلام‌ از پدرانش‌ علیهم‌ السّلام‌ روایت‌ کرده‌ است‌ که‌:(رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمودند: محبّت‌ من‌ و محبّت‌ اهل‌ بیت‌ در هفت‌ جا فائده‌ دارد؛ آن‌ هفت‌ جائی‌ که‌ دهشت‌ و وحشت‌ در آن‌ مواقف‌ عظیم‌ است‌: نزد وفات‌، و در قبر، و در هنگام‌ نشور، و در وقت‌ رؤیت‌ نامۀ‌ اعمال‌، و در هنگام‌ حساب‌، و در نزد میزان‌، و هنگام‌ عبور از صراط‌.) معلوم‌ میشود که‌ محبّت‌ رسول‌ الله‌ و اهل‌ بیتش‌ موجب‌ تقویت‌ و سنگینی‌ اعمال‌ میگردد، تا موجب‌ ثقل‌ و توزین‌ میزان‌ میشود و به‌ حال‌ انسان‌ فائده‌ می‌بخشد(30).
تربیت فرزندان براساس محبت و دوستى اهل بیت علیهم السّلام
1. پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : فرزندان خود را با سه خصلت بار آورید: دوست داشتن پیامبرتان، دوست داشتن اهل بیت او و قرآن خواندن؛ زیرا در آن روزى که سایه اى جز سایه خدا نیست، حاملان قرآن به همراه پیامبران و برگزیدگان او در سایه خدا هستند(31).
2. پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : فرزندان خود را دوستدار من ودوستدار اهل بیتم وقرآن بار آورید(32).
3. ابو زبیر مکّى: جابر را دیدم که عصا زنان در کوى و برزن انصار و در انجمنهاى آنان مى گشت و مى گفت:... اى گروه انصار،
فرزندان خود را دوستدار على بار آورید و هریک نپذیرفت در حال مادر او بیندیشید(33).
3. محبت به خانواده
بوجود آمدن مهر و محبّت در خانواده نیازمند تشریک مساعى و مساعدت و همکارى همه اعضاى خانواده است. اسلام همه روشهاى زندگى هدفدار را براى اصلاح خانواده و رشد و شکوفایى آن، بیان کرده و نسبت به محیط خانه توجّه خاصى مبذول داشته است . اعضاء یک خانواده که رکن مهم آن زن و شوهر هستند، گذشته از ضرورتهائى که آنها را دور هم جمع مى کند، باید از پیوندى مقدس و درونى که همان محبت و احساس علاقه به یکدیگر است ، برخوردار باشند.زن و شوهر نباید به حکم ضرورت ، با هم زندگى کنند، در هنگام ساختن یک بنا، میان آجرها هرگز علاقه در کار نیست ، فقط به حکم ضرورت در کنار هم قرار گرفته اند.ولى در کانون خانواده چطور؟ آیا در زندگى مشترک آنها هم باید به حکم ضرورتها و ناچاریها با هم باشند؟ مسلما خیر، کانون خانواده باید از بنیاد محکمترى که همان علاقه و محبت است ، برخوردار باشد، حکمت متعالیه حضرت حق ، در یک حسابرسى و نقشه کشى دقیق بهترین فرصت را براى پى ریزى این بنیاد در اوائل ازدواج ایجاد کرده است ، شور و نشاط جوانى ، شهوت و احساس محبت بسیار به همسر در اوائل ازدواج ، فرصت طلائى است که همراه با پیوند جنسى ، پیوند دو قلب هم انجام گیرد و این عروس و داماد هستند که باید از این فرصت و بهانه ، نهایت استفاده را بکنند، و با انجام عوامل محبت آن را به گونه اى گسترش دهند که تا پایان عمر همدیگر را دوست و دلسوز هم بدانند.
1. آثار محبت در خانواده :
1. کم شدن درصد آمار طلاق .
2. با ارزش جلوه دادن رفتارها و گفتارهاى نیکو و پسندیده و تشویق به انجام این گونه رفتارها در محیط خانواده .
3. حاکم شدن روحیه عفو ، گذشت ، بخشش، مهربانى، دلسوزى و رأفت و عطوفت در خانواده و در اعضاى آن .
4. همیارى ، کمک و رسیدگى به یکدیگر در مسائل زندگى و اداره امور خانواده و تدبیر منزل .
5. پرهیز از سخنان زشت و ناروا و رفتارهاى ناپسند در فضاى خانواده .
6. احترام و مهرورزى افراد و اعضاى خانواده نسبت به یکدیگر .
7. تحمل ناملایمات زندگی .
8 . دلگرمی در فرزندان .(34)
2. بیست و پنج راه¬ ایجاد محبت در خانواده :
1. مطالعه کتب مربوط به انتخاب همسر، آیین همسردارى، چگونگى ایجاد ارتباط با دیگران و نیز شرکت در جلسه‏هاى آموزش خانواده .
2. همدلى، همفکرى، همکارى و مشورت با یکدیگر درباره مسائل مختلف خانواده .
3. هر یک از زوجین دیگرى را نزدیک‏ترین و محرم‏ترین فرد بداند و او را نیمه تن، حامى و پشتیبان خود تلقى کند .
4. به حرف‏هاى یکدیگر گوش کردن، احترام به نظرها و عقاید یکدیگر و تشریک مساعى و مشورت کردن .
5. داشتن صداقت، پذیرش، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل .
6. حل و فصل هر گونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستین فرصت ممکن .
7. مورد توجه و تایید قرار دادن رفتارهاى مطلوب اعضاء خانواده به هر طریق ممکن ، به گونه‏اى که اعضاء خانواده بفهمند برایشان ارزش قائل هستید .
8. تشویق و تایید و بیان نکات مثبت ‏به طور آشکار یا در جمع و تذکر نکات منفى و انتقاد به طور محرمانه و در تنهایى .
9. ارزش قائل شدن براى خصوصیات و نیازمندى‏هاى یکدیگر .
10. توجه نمودن به روابط کلامى، عاطفى، اقدام‏ها ، تصمیم‏گیرى‏ها ، افکار و خواسته‏هاى تمامی اعضاء خانواده.
11. روشن نمودن موضوعات و رفتارهای مبهم با روشی مسالمت‏آمیز، صمیمانه و خوش بینانه .
12. پاسخ ندادن خشونت رفتاری اعضاء خانواده با خشونت بلکه با سکوت و به بحث و گفت وگو پرداختن در موقعیتى مناسب درباره مساله مورد نظر .
13. دیدن نقاط مثبت و قوت اعضاء خانواده به جاى هرگونه پیش‏داورى یا مشاهده اشکالات و ضعف‏ها .
14. مشورت کردن با یکدیگر در برنامه ریزى براى فعالیت‏هاى اجتماعى، اوقات فراغت،دید و بازدیدهاى خانوادگى و نظایر آن .
15. برقرار نمودن ارتباط کلامى و عاطفى با همسر و اعضاى خانواده‏ در هر فرصتى که پیش مى‏آید.
16. هر از چند گاهى اعضاء خانواده و بالاخص زوجین در فضایى محرمانه، محبت‏آمیز و صمیمانه به ارزیابى رفتار و روابط یکدیگر بپردازند و از یکدیگر بپرسند، چه باید کرد تا روابطمان بهتر و بانشاطتر شود؟
17. حل و فصل اختلافات در رویارویى با مسائل و مشکلات خانوادگى از طریق قرار خود در وضعیت طرف مقابل و شناخت انتظارات طرف مقابل.
18. اجتناب نمودن از داشتن نگرش‏هاى آرمان گرایانه ، شاعرانه و نیز انتظارات غیر واقع بینانه در روابط زناشویى و مسائل خانوادگی.
19. خوددارى نمودن و از بین بردن رفتارهایى که موجب بروز سوء تفاهم و سوء ظن در محیط خانواده مى‏شود .
20. پرهیز نمودن از مسخره کردن یکدیگر ، متلک ، تحقیر، سرزنش ، به رخ کشیدن یکدیگر وگفتن سخنان طعنه‏آمیز و دو پهلو در کانون خانواده.
21. دو چندان نمودن عشق و علاقه و محبت در خانواده بایادآورى برخى ایام مانند روز تولد، سالگرد ازدواج و نظایر آن و دادن هدیه‏هایى هر چند کوچک (مثل یک شاخه گل) به طور نمادین یا سمبلیک به اعضاء خانواده .
22. پرهیز از پریشانى و نامرتب بودن خود در برابر همسر و سایر اعضاء خانواده و آراسته و پاکیزه و جالب توجه نگه داشتن خویش .
23. دقت نمودن در انتخاب دوست و برقرارى روابط دوستانه و معاشرت‏هاى خانوادگى .
24. عمل کردن به قول‏هایى که به اعضاء خانواده داده‏اید تا به سلب اعتماد و احساس فریب خوردگى نینجامد .
25. پرهیز از نسبت دادن القاب و زدن برچسب‏هاى ناگوار و نامطلوب مانند بدقول، زرنگ، شلخته، کله‏شق، یک دنده، لجباز و خودخواه به یکدیگر(35).

پی نوشت ها :
 

1. غرر الحکم : 67 ، حدیث 913 .
2.نقل از جلال الدین سیوطی در الدر المنثور ذیل آیه 7 از سوره بینه
3.لغت نامه دهخدا .
4. احیاء علوم الدین، ج 4، ص 275
5. به نقل از فلسفه و قرآن در زمینه‏ى المیزان، ج 3، ص 145 .
6. اخلاق در قرآن، آیةالله مصباح یزدى، ج اوّل، صص 359- 360 .
7. آموزه‏هاى بنیادین علم اخلاق جلد اول ، محمد ، فتحعلی خانی .
8.مریم/ 96
9.یوسف /8 و 9
10.بقره/ 165
11.روم/ 21
12.منافقون/ 9
13.آل عمران/ 103
14.حدید / 20.
15. آموزه‏هاى بنیادین علم اخلاق جلد اول ، محمد ، فتحعلی خانی .
16. دعاى عرفه امام حسین .
17. بقره / 165.
18. جامع السعادات ، ج 3 ، ص 151.
19. بحارالانوار، ج 66، ص 33 .
20. بحارالانوار، ج 66، ص 240.
21. اصول کافى ، ج 2، ص 126.
22. آل عمران / 31 .
23. شرح چهل حدیث، ص 497.
24. آموزه‏هاى بنیادین علم اخلاق جلد اول ، محمد ، فتحعلی خانی .
25. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏27 82 باب 4 ثواب حبهم و نصرهم و ولایتهم و أنها أمان من النار ..... ص : 73 .
26. برگرفته از کتاب پندهاى امام صادق(علیه السلام ) به ره جویان صادق .
27. زمر / 3.
28. یونس / 18.
29. برگرفته از کتاب پندهاى امام صادق(علیه السلام ) به ره جویان صادق ، محمد تقی ، مصباح یزدی .
30. قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ [ وَسَلَّمَ ] حُبِّی‌ وَ حُبُّ أَهْلِ بَیْتِی‌ نَافِعٌ فِی‌ سَبْعَةٍ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِیمَةٌ: عِنْدَ الْوَفَاةِ، وَ فِی‌ الْقَبْرِ، وَ عِنْدَ النُّشُورِ، وَ عِنْدَ الْکِتَابِ، وَ عِنْدَ الْحِسَابِ، وَ عِنْدَ الْمِیَزانِ، وَ عِنْدَا لصِّرَاطِ. (بحار الانوار) طبع‌ حروفی‌، ج‌ 7، ص‌ 248.
31. میزان الحکمه ج 13 صفحه 464 ـ حدیث شماره 22721.
32. نقل شده از کتاب اهل بیت (ع) در قرآن و حدیث / محمد محمدی ری شهری - ترجمه: حمید رضا شیخی و حمید رضا آژیر ، قم : دار الحدیث.
33. همان.
34. برگرفته از نرم افزار پرسمان دانشجویی ، ذیل عنوان محبت خانواده .
35. برگرفته از پایگاه اینترنتی پرسمان دانشجویی به آدرس : http://porseman.org .

ادامه دارد
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان