روزنامه جوان: محمدعلى
گلپایگانى با نام هنری محمد گلریز متولد سال 1325 در تهران است. گلریز در خانوادهای رشد
یافته که صدای خوش در آن موروثی بوده است. پدرش از مداحان قدیم تهران بوده و مادرش
نیز با صوت خوبی قرآن تلاوت میکرده است. برادر ناتنیاش اکبر
گلپایگانى هم از خوانندگان شناخته شده موسیقی سنتی است. او در سال 1353وارد رادیو
و بهعنوان یک خواننده جوان مطرح شد. برای فهم بیشتر موسیقی ردیفی
ایرانی از محضر استادانی چون اسماعیل ادیب خوانساری و محمدرضا شجریان بهره برد و کارهایی نیز با گروه شیدا
اجرا کرد. نخستین آهنگ وى با نام «شیدا» در این گروه توسط فریدون شهبازیان به
سرپرستى محمدرضا لطفى ضبط شد.
ابتدا
از پیشینه هنری و شخصی خودتان برای ما توضیحاتی را بیان بفرمایید.
بنده از موقعی که خودم را شناختم، متوجه شدم که از یک موهبت
الهی در راستای خوانندگی برخوردار هستم و به عبارتی صدای خوش در خانواده ما موروثی
است. من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و پدرم نیز از مداحان قدیم تهران به
حساب میآمد و کمتر کسی بود که نام مرشد حسین را نشنیده باشد. آنقدر
صدای ایشان رسا و خوب بود که به «حسین بلبل» معروف شد. هر جا که میخواند
محال بود کسی رد شود و با شنیدن صدای وی کمی تأمل نکرده باشد و گوش فرا ندهد.
برادرانم نیز همگی دارای صدای زیبایی هستند و در عرصه خوانندگی فعالیت میکنند چه
رسمی و چه غیررسمی. از همان کودکی همراه پدر میرفتیم در
محافل و مجالس میخواندیم و به قول معروف پا منبری میکردیم.
گاهی اوقات ابوی که اشعار اهلبیت میخواندند به من میگفتند محمد دو بیت
را هم تو بخوان، از همان موقع ارادت من به اهل بیت خصوصاً آقا امام حسین(ع) قوت گرفت
و این راه را به فضل الهی همچنان ادامه داده و میدهم. در
خصوص موسیقی نیز باید عرض کنم که ابتدا شاگردی را نزد پدر آغاز کرده و سپس در محضر
برادرانم تلمذ نمودم تا اینکه در سال 1353 وارد رادیو شدم و تحت نظر مرحوم استاد
ادیب خوانساری به شکل حرفهای به یادگیری ردیفهای موسیقی سنتی
پرداختم و به عنوان شاگرد اول کلاس معرفی شدم. در سال 1355 با گروه «شیدا» به
سرپرستی مرحوم محمدرضا لطفی آشنا شدم و من اولین خواننده بودم که با این گروه
فعالیت میکردم. البته گروه «شیدا» هم آهنگهای سنتی
و ایرانی را اجرا میکردند. تا شروع انقلاب بنده حدود 10 الی 15ترانه با این گروه
اجرا کردم که بیشتر از اشعار عارفانه برخوردار بودند.
در کل
چند اثر در حوزه موسیقی دارید؟
در حال حاضر که در خدمت شما هستم، فکر کنم نزدیک به 2 هزار
کار در رابطه با سرودهای انقلابی و همچنین کارهای دیگری در حوزه آوازهای عرفانی،
آوازهای توحیدی و همچنین مرثیه سرایی اجرا کردهام.
دقیقاً به خاطر ندارم ولی تصور میکنم که تقریبا 300 الی400 سرود انقلابی و همچنین 200 تا300
آواز خواندهام که با ساز یا بدون ساز هستند.
در
کارهایی که در حوزه انقلاب انجام دادهاید، کدام یک را
خودتان بیشتر میپسندید؟
از آنجا که همه آنها را با عشق خواندهام پس نمیتوانم
بگویم که کدام یک را بیشتر از دیگری دوست دارم ولی بعضی از سرودها که
خیلی مورد توجه مردم قرار گرفته و به قول معروف ماندگار شدهاند از
جمله «خجسته باد این پیروزی»، «شهید مطهر»، «بیا و بنشین کنار گل» و «این بانگ
آزادی است کز خاوران خیزد» هستند.
اگر به
همان ابتدای انقلاب بازگردید دوباره این حرفه را انتخاب میکنید؟
بله. تا نفس دارم، برای انقلاب، اسلام و ایران میخوانم.
اگر باز هم به دنیا بیایم واقعاً همین کار را انجام میدهم.
کتابی به چاپ رسیده به نام «موسیقی حرکت روی خط مرزی است.» تالیف مرحوم علامه
جعفری که بینظیر میباشد به راستی همین طور است و اگرکاری که انتخاب میکنی
هدفمند نباشد و ابعاد مختلفش چه از نظر معنوی و چه از نظر مسائل فنی حفظ نشود،
خدای ناکرده شعر خوبی نداشته باشد یا از ملودی زیبایی برخوردار نباشد قطعاً به
بیراهه کشیده میشود. الحمدلله اهلفن و خصوصاً
کارشناسان مذهبی تصریح داشتهاند کارهایی را که بنده انجام دادهام در راه
مستقیم بوده است و بر همین اساس مطمئن هستم که اگر یک بار دیگر به دنیا بیایم
دوباره این راه را طی خواهم نمود.یکی از کارهایی را که من خواندهام، حدود
38 سال است که از رادیو پخش میشود. گاهی اوقات که داخل ماشین هستم پیچ رادیو را پنج دقیقه
قبل از ساعت دو بعد از ظهر باز میکنم تا سرود این بانگ آزادی را گوش کنم و هر زمان که این
سرود را میشنوم باور کنید اشک شوق اکثر اوقات از چشمانم جاری میشود، خیلی
سرود بامعنی و خوبی است و شعر بسیار باصلابتی هم دارد، خدا رحمت کند مرحوم استاد
حمید سبزواری را که این شعر را سرودند، آقای راغب آهنگ آن را ساختند و مرحوم مجتبی
میرزاده تنظیمش کردند و این واقعاً پیام انقلاب است تا جایی که زمانی قرار شد این
سرود، به عنوان سرود ملی ایران انتخاب شود. از آن سرودهای خاطرهانگیزی
است که من خیلی دوستش دارم.
نقش
موسیقی در بیداری مردم دنیا را چگونه ارزیابی میکنید؟
واقعاً موسیقی میتواند بسیار مؤثر
باشد و در حوادث مختلف تأثیرگذار شود. در واقع همه زندگی ما انسانها روی
ریتم موسیقی است. یعنی حرکاتمان، صحبت کردنمان، راه رفتنمان و نفس کشیدنمان همگی دارای ریتم است و من
فکر میکنم یک موسیقی خوب یا یک سرود خوب به معنای سرودهای حماسی یا انقلابی میتواند
ملتی را در راستای مبارزه با ظلم به حرکت درآورد. در دفاع مقدس شخصاً این توفیق را
پیدا کردم که به وسیله موسیقی چنین حرکتی را ایجاد کنم. مثلاً همین سرود خجسته باد
این پیروزی، که به مناسبت آزادسازی خرمشهر خواندم غوغایی در زمان خودش به راه انداخت که
نشان از قدرت بالای موسیقی برای ایجاد انگیزههای مثبت
در عرصههای مختلف میان مخاطبان و مردم دارد. یادم است یکی از
رزمندگان تعریف میکرد در فتح خرمشهر یا عملیات بیتالمقدس،
در خلال عملیات، دست اندرکاران جبهه و جنگ ابتکار خوبی را به کار بردند.
بلندگوهایی را روی ماشینها نصب کرده و در خلال عملیات سرود خجسته باد این پیروزی را
پخش میکردند و درحالی که ما پیش به سوی دشمن میرفتیم با
آن حجم از باران گلوله در اطرافمان نیروی زیادی گرفته و پیروزی را کاملاً حس میکردیم.
یادم میآید داخل ماشین بودم و داشتم از شهرری میآمدم.
رادیو را روشن کردم و دیدم گوینده میگفت، شنوندگان
عزیز، شنوندگان عزیز، توجه کنید، فکر کنم آقای کریمی بودند. مجدداً همین جمله را
تکرار کرد که توجه بفرمایید: خونینشهر، شهر خون آزاد شد. چند بار این را تکرار کردند و
بلافاصله این سرود پخش شد که:«از صلابت ملت و ارتش و سپاه ما/ جاودانه شد از فروغ ظفر
پگاه ما/ صبح آرزو دمیده از کرانهها / شاخههای زندگی زده جوانهها / این پیروزی،
خجسته باد این پیروزی/ این پیروزی خجسته باد این پیروزی»من اشک شوق از چشمانم جاری بود. بیرون را که نگاه کردم دیدم
مردم سر از پا نمیشناختند. یکی شیرینی پخش میکرد، خیلیها پرچم
ایران دستشان بود که تکان میدادند، همه به هم تبریک میگفتند،
حال و هوای عجیبی بین مردم به وجود آمده بود و همچنان که حرکت میکردم
مبهوت این صحنهها شده بودم. لذتی که آن صحنه و آن حال و هوا برای من به
وجود آورده بود را هیچ وقت فراموش نمیکنم و
مرتب خدا را شکر میکردم که توانستم مردم را خوشحال کنم.
هنوز هم که هنوز
است، هر کجا میروم هر کس من را میبیند فوری میگوید این
پیروزی خجسته باد این پیروزی و به من میگویند آقای پیروزی
حالت خوبه؟ این نتیجه کار موسیقایی خوب است که البته تشکر میکنم از
آهنگساز، تنظیم کننده و شاعر که این اثر ماندگار را ساختند.
برای
جوانانی که امروزه دوست دارند در عرصه موسیقی وارد شوند، چه توصیهای
دارید؟
موسیقی یک عرصه بسیار حساسی است. من هیچ وقت به کسی توصیه
نمیکنم که در وادی موسیقی وارد شود. ممکن است همه تعجب کنند که
من چطور این حرف را میزنم. واقعاً عرصه موسیقی عرصه حساسی است و خیلی باید در آن
دقت و تفکر کرد. چون واقعاً موسیقی خوب
همانطور که شما هم اشاره کردید، میتواند بسیار اثرگذار باشد و اگر موسیقی بد هم باشد میتواند
تمام این مطالب را به صورت منفی در جامعه انعکاس دهد. این است که واقعاً اگر کسی
میخواهد دنبال کار موسیقی بیاید، باید خیلی فکر کند، خیلی روی
این مسئله مطالعه کند و هدف خوب و معنوی داشته باشد. به هر حال کسی که دنبال هنر و
به خصوص موسیقی میرود پس از مدتی معرفی شده و شناخته میشود و
مورد توجه قرار میگیرد و طبیعی است که خیلی دامها جلوی
پایش گذاشته خواهد شد. این است که باید خیلی دقت کند که وارد این دامها نشود و
خودش را حفظ کند. بنابراین عزیزانی که میخواهند در عرصه
موسیقی وارد شوند، واقعاً در این رابطه باید کارهایی را انتخاب و اجرا کنند که هدف
معنوی و عرفانی داشته باشد یا مفهوم حماسی داشته باشد و اگر نشد حداقل یک هدف
اجتماعی داشته باشد. خیلی مهم است خواننده کاری را که اجرا میکند این
اهداف مدنظرش باشد.
من یادم است کاری را خواندم به نام امداد. این اثر وقتی پخش
شد خیلی مورد توجه قرار گرفت و حرکتهای بسیار خوبی در حوزه اجتماعی به وجود آورد. نمیدانم شما
و خوانندگان عزیز خاطرتان است یا نه، شعر این بود:«بگیر دست فتادگان را به حکم
وجدان تو مهربان / شریک غمهای دیگران شو، طبیب آلام خستگان شو، تبسمی بر لبی نشان»
یادم است که پزشکی به من مراجعه کرد و گفت وقتی این آهنگ را
شنیدم، باور کن تحت تأثیر شعر این سرود قرار گرفتم و تصمیم گرفتم هفتهای سه روز
مریضهای خودم را افتخاری ویزیت کنم. منظورم این است که اگر آدم
در عرصه موسیقی وارد میشود باید هدفش عالی باشد، یعنی کاری را که اجرا میکند به
درد مردم و اجتماع پیرامونیاش بخورد.حضرت امام یک جمله بسیار کلیدی داشتند. میگفتند
شیطان که مظهر آن شیطان بزرگ امریکا باشد، کاری ندارد که شما استاد دانشگاه باشی
یا مسئول فرهنگی هر جا باشی، وزیر باشی، وکیل باشی، شیطان شما را بازی میدهد.
واقعاً ما بازی خوردیم. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جشنواره فجر را برقرار میکند، اسمش
فجر است، اسمش انقلاب است ولی دریغ از یک کنسرت موسیقی انقلاب، دریغ از یک کار
هنری که یاد و خاطره امام را زنده کند و دریغ از یک برنامه سرود انقلاب که بیاید و
مخاطبان را یاد انقلاب و فجر انقلاب بیندازد. این را حداقل اسمش را عوض کنید. ما
وقتی اینجا میگوییم بنیاد فرهنگی روایت فتح، یعنی چه؟ از نظر معنی یعنی
چه؟ یعنی به هنر انقلاب با همه قوا بپردازیم. یکی از این هنرها موسیقی دفاع مقدس
ماست. موسیقی دفاع مقدس همان موسیقی است که سرود شهید مطهری را حضرت امام تأیید
کردند. بنده این توفیق را پیدا کردم که به اتفاق عزیزان دیگر خدمت حضرت امام
رسیدیم موسیقی دفاع ما، مورد تأیید همه است. رهبر معظم انقلاب بارها این مسئله را
تأیید کردند حتی در جلسهای که اخیراً
با شعرای عزیز داشتند، در رثای مرحوم استاد سبزواری جمع شده بودند، حضرت آقا صحبت
کردند اتفاقاً همان جا مطرح کردند به شعرا توصیه کردند که شما به سرودهای انقلابی
بپردازید و حتی یک قسمت از یک سرود را خواندند و گفتند در سنندج یک آقایی بود،
مغازهداری بود که اقلام خودش را میخواست
بفروشد این سرود را زمزمه میکرد که این بانگ آزادی است و میخواند.
خود حضرت آقا چند جمله از این سرود را خواندند. من بعضی مواقع فکر میکنم خودم
دارم اشتباه میکنم، ولی وقتی مراجعه میکنم به
فرمایشات رهبر میبینم نه اشتباه نمیکنم و واقعاً
اینگونه است که ایشان میگوید من شب خوابم نمیبرد. ما چه
بخواهیم چه نخواهیم یکی از تأثیرگذارترین هنرها موسیقی است. شما بروید جوانها را
ببینید، این موسیقی اثرات مخرب هم دارد. فقط آن موسیقی که نیست، از نظر ظاهری هم
در جوان ما اثر میگذارد، از نظر باطنی اثر میکند،
انحراف فکری ممکن است به وجود بیاورد. اثرات مختلفی دارد که کارشناسان باید
بنشینند و بحث کنند. واقعاً
توقع هست که ارگانهای فرهنگی ما که اسم فرهنگی دفاع مقدس انقلاب روی آنهاست،
یک مقدار بیشتر به این مسائل بپردازند.
باور کنید من میخواهم این جمله را
بگویم. به خدا ما مورد بازخواست قرار خواهیم گرفت. به ما میگویند شما
که مسئول فلان ارگان انقلابی شدید، چهکار کردید برای
مثلاً موسیقی انقلاب؟ موسیقی انقلاب که اشکال ندارد. ما خودمان داریم میگوییم
موسیقی انقلاب و موسیقی دفاع مقدس، موسیقی شهدا، موسیقی جانبازان، آیا این شهدای
ما، این جانبازان ما که رفتند و از بهترین موجودی یعنی جان خودشان گذشتند و جانباز
شدند، ما نباید حداقل یک سرود برای اینها بخوانیم. ما نباید یک سرود برای شهید آوینی
بسازیم که مظهر فرهنگ دفاع مقدس ماست. چطور میشود یک
سرود انقلابی این بانگ آزادی بعد از سالها مورد توجه است؟
ما واقعاً باید به این مسائل بپردازیم و خلاصه و راحت از این مسئله رد نشویم.البته یک پیشنهاد هم برای شما دارم، از آنجا که سمبل روایت
فتح شهید آوینی هستند به نظر میرسد که سرودی در خصوص ایشان ضروری است که ساخته شود و بنده
نیز با افتخار آمادگی خواندن و ارائهاش را به نحوی که
تأثیرات مثبتی در جامعه ایجاد نماید اعلام میدارم،
چراکه برای شهید آوینی هم تا به حال ندیدم کاری صورت گرفته باشد. به هر حال این
شهید بزرگوار، کسی است که این همه به فیلمهای دفاع مقدس،
آثار هنری و تصویری خدمت کرده و انصافاً مظلوم واقع شده است. من واقعاً از مسئولان
بنیاد فرهنگی روایت این تقاضا را میکنم که مقداری واقعاً تفکر کرده و بررسی کنند، اصلاً حرف من
را هم گوش ندهند، ما چه بخواهیم وچه نخواهیم، الان تحت تأثیر هنر موسیقی مبتذل از
طریق غرب و امریکا قرار داریم. این یک واقعیت است. دلیل میخواهند،
دلیلش این است که شما بپردازید به این کنسرتها که
دارد اجرا میشود. شما بروید یک کنسرت موسیقی پاپ را که خیلی هم رونق پیدا
کرده است و دارند در کشور و جاهای مختلف پخش میکنند نگاه
کنید. ببینید خداوکیلی این کنسرت، با آن نورپردازی با ظاهر خواننده و با آهنگهایی که
خوانده میشود، آیا در ذهن شما لسآنجلس
تداعی نمیشود؟ یا فرهنگ مبتذل غربی در ذهن شما تداعی نمیشود؟ ما داریم میبینیم که
به اینها بها میدهند و به اینها میپردازند و
میلیاردها تومان دلالان موسیقی ما از کنار این کنسرتها میبرند،
اینها یعنی این مسئولان فرهنگی مملکت ما، که من همیشه دیدم یکی از وظایفشان رسیدن
به انقلاب،
رسیدن به هنرهای انقلابی، رسیدن به موسیقی انقلابی است، موسیقی انقلاب، موسیقیای که
برای شهدا ساخته شود و برای دفاع مقدس ساخته شود، برای جانبازان ساخته شود، مورد
تأیید همه است. حتی کارشناسان مذهبی و روحانیون ما، چرا ما از این پتانسیل میگذریم؟ ما واقعاً باید به خودمان بیاییم. ما
که داریم میبینیم که جوانهای ما چه بخواهیم چه نخواهیم موسیقی گوش میدهند و
تحت تأثیر موسیقی پاپ، ماهواره و اینترنت قرار گرفتهاند، ما
بیاییم خودمان تولید کنیم. ما هنرمندانی داریم که در عرصه موسیقی دفاع مقدس و
موسیقی ارزشی هنرمندان شایستهای هستند که میتوانند کارهای خوب
ارائه دهند.
آقای
گلریز وضعیت موسیقی در رادیو و تلویزیون بعد از انقلاب چگونه شد؟
تا قبل از انقلاب رادیوو تلویزیون در اختیار طاغوت بود بعد
از انقلاب هم که همه چیز از بین رفته و تخریب شده بود؛ بنابراین ما هرگز نمیتوانستیم
به راحتی کارهای خود را انجام دهیم و البته فرصتی هم در اختیار نداشتیم. چون وقتی
انقلاب میشود در همه زمینهها تحول عظیمی
ایجاد میگردد و ما نمیتوانستیم به شکل گذشته کارهای خود را ارائه دهیم در حالی که
تجربه هم نداشتیم تا بدانیم که باید چه کاری بسازیم، با چه ملودی و چه شعری اما به
مرور متوجه شدیم که در چه سبکی باید کارهای خودمان را ارائه دهیم. اولین باری که
ما به رادیو رفتیم شیشهها شکسته بودند و هنوز قطرات خونهای ریخته
شده پاک نشده بودند اما در آن زمان همه مسائل، انقلابی حل میشدند؛
بنابراین باید صدای جمهوری اسلامی یک سرودی یا تولیدی داشت تا از رادیو پخش کند.
بعد هم با آقای راغب و آقای ملکوتی به استودیو شماره 8 رادیو آمدیم و سرودی با شعر
سید مهدی علوی را آماده و اجرا کردیم.
کمی
درباره سرود «خمینی
ای امام» بگویید. این کار چگونه شکل گرفت؟
آقای صبحدل نقش مؤثری در شکلگیری سرود
«خمینی ای امام» داشتند. اولین کار رسمی که از صدا و سیما بعد از
انقلاب پخش شد، سرود «معلم» به آهنگسازی احمد علی راغب بود که در وصف معلمان
فداکار به ویژه شهید مطهری، آیتالله طالقانی و شهید بهشتی بود که نقش بسزایی در به ثمر
رسیدن انقلاب داشتند. ماههای قبل از انقلاب وقتی در راهپیماییها شرکت
میکردیم ملودی
هایی که مردم در شعارهای خود استفاده میکردند در ذهنمان
نگه میداشتیم تا به وسیله این آهنگها
بتوانیم سرودها را بخوانیم. مثلاً شعارهایی مانند الله اکبر، خمینی رهبر ملودی
خاصی داشت یا مثلاً استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و الله الله یا برخی از کارهای
خودمان را آماده کردیم. برای به ثمر رسیدن این آثار آقای شاهنگیان و سبزواری به
صورت مخفیانه با هم در ارتباط بودند. بعد از اینکه این ملودیها را حفظ
میکردم پیش آقای راغب برای آهنگسازی میرفتم و
آقای سبزواری را هم صدا میکردیم تا ایشان شعر بگوید و ما آهنگ را بسازیم. آن روزها
حکومت نظامی بود و منزل آقای راغب در خیابان سقاباشی نزدیک منزل ما بود و تا نیمههای شب و
خیلی وقتها تا اذان صبح آنجا میماندیم و
کار میکردیم. حتی نمیتوانستیم هر آهنگ
و شعری را بخوانیم. سرود دیگری هم در زمان انقلاب به شکل خودجوش خوانده شد مانند
سرود الله الله آقای رویگری. آن زمان چون شعر دیگری وجود نداشت و این شعر هم کار
جدیدی بود از صبح تا شب در خیابانها پخش میشد. کارهایی که در اوایل انقلاب منتشر شدند به چند ماه قبل
از انقلاب برمیگردد چون فرصت تربیت خواننده و آهنگساز نبود. البته در آن
زمان هم که فرصت کم بود اغلب هنرمندان تحصیلکرده و دوره دیده بودند، اما در این
میان قرعه به نام ما افتاد تا این گروه را تشکیل دهیم. بعد از اینکه شرایط تثبیت
شد عزیزان و همکاران دیگر هم فعالیتهای خودشان را شروع کردند و همه با هم سختیهای این
راه را هموار کردیم.
در حال حاضر بنیاد روایت در تمام حوزهها به
غیر از موسیقی فعالیت دارد!
چطور میشود که یک موسیقی انقلابی مثل خجسته باد پیروزی، مثل بانگ آزادی، شهید مطهری یا سرودههای مختلف، بعد از سالها هنوز مورد توجه مردم حتی جوانهای ماست؟ این یعنی ما میتوانیم کارهایی بسازیم که ماهوارههایی که در موسیقی پاپ فعالیت میکنند تحتالشعاع قرار گیرند. وظیفه ما همین است. مگر
ما در امریکا زندگی میکنیم؟ ما در
جمهوری اسلامی زندگی میکنیم. چرا مسئولان
ما در ابتدای سخنرانیشان میگویند بسمالله الرحمن الرحیم، چون ما هر چه داریم
از ادبیات انقلاب داریم، هر چه داریم از فرهنگ انقلاب داریم. متأسفانه مسئولان از
انقلاب صحبت میکنند ولی در عمل و
اجرا کاری نمیکنند.
موسیقی دفاع مقدس همان موسیقی است که
سرود شهید مطهری را حضرت امام تأیید کردند.
ما پیشنهاد میدهیم به دوستان که برای مراسم سالگرد
شهید آوینی در فروردین که روز هنر و انقلاب است، یک کار خوب و شایسته برای ایشان
تهیه شود.
انشاءالله که بتوانیم در راستای دغدغههای جنابعالی برای انجام کاری شایسته و
ماندگار برای این شهید بزرگوار قدمی برداشته و چنین ایده و طرح زیبایی را عملیاتی
کنیم که سالهای سال زمزمه همه
جوانها باشد و هر کس این سرود را میشنود یاد این شهید بزرگوار بیفتد.
در
پایان اگر مطلبی است که فکر میکنید باقی مانده است لطفاً بفرمایید.
بسیار تشکر میکنم از شما که بنده را به عنوان مهمان
دعوت کردید و برای حسن ختام هم این شعر عرفانی را تقدیم شما و خوانندگان نازنین مینمایم که انشاءالله مورد توجهتان قرار گیرد.
مردان خدا پرده پندار دریدند / یعنی همه
جا غیر خدا هیچ ندیدند / کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است / کین جامه به اندازه
هر کس نبریدند