-* عبدالجلیل کریمپور: از زمانی که گمانهزنیها برای انتخاب گزینه پیشنهادی آموزشو پرورش از جانب رئیسجمهوری در بین فرهنگیان در فضای مجازی آغاز شد شاهد اسامی متعددی با سلیقهها و روش کارهای متفاوت بودیم.
به گزارش ، وقایع اتفاقیه نوشت: گاهی از برخی گزینهها خرسند میشدیم و گاه از حضور برخی گزینهها مغموم. گاهی به مدیری توانمند برمیخوردیم که به سبب جنسیت از صحنه خارج میشد و گاه...! تا این که بالاخره گزینهای معرفی شد که به محض معرفی ایشان، شاهد مخالفتهای شدید از جانب معلمان بودیم.
شاید بتوان گفت که اهمیت فوقالعاده این وزارتخانه به اندازهای است که هر کدام از اعضای این نهاد که در آن مشغول هستند، به علت حضور عضوی از خانوادههای آنها در مجموعه آن نهاد، خود را محق اظهارنظر درباره متولی آن میبینند، به گونهای که دراینباره شاهد کمپینهای چندهزار نفری در مخالفت با گزینه موردنظر بودیم. اولین سؤال در این باب این است که چرا علیرغم جایگاه رفیع این نهاد، همچنان باید از معرفی گزینه قوی محروم باشیم؟
ما نمیخواهیم فقط مدیری مهربان و خوش برخورد داشته باشیم، بلکه مدیری میخواهیم که از لحاظ جسارت و توانمندی و نفوذ و چانهزنی و البته خوش برخوردی حرفی برای گفتن داشته باشد تا در مجموعه دولت بتواند از حقوق فرهنگیان به صراحت دفاع کند، بتواند از راه تعامل با فرهنگیان، فعالان صنفی و رسانهای به مشکلات این مجموعه واقف شود تا دیگر، هر گوشهوکنار شاهد بیان این جمله نباشیم که افزون بر 90 درصد بودجه این نهاد صرف حقوق پرسنلی میشود و همیشه باید برای دریافت حقالزحمه حق التدریسی، ماههای زیادی را ذینفعان آن به انتظار بنشینند!
آموزش و پرورش، وزیری میخواهد که دولت را به هر طریقی مجاب کند که بیتوجهی به این نهاد، عوارض فرهنگی زیادی را به همراه دارد. با این تفاسیر، اصل کلام در این یادداشت این است که گزینه مورد نظر به هیچ عنوان نتوانسته در ایام مسئولیتهای خود، اتفاق خاصی را در این نهاد رقم بزند یا حتی قاطبه معلمان را به سمت عملکرد پیشین خود، پیش ببرد!
نکته دیگر اما گلایه از فرادستان و اهالی علم و نظر است که دراینباره کمتر اظهارنظر کردند و گاهی از کنار هر گزینه در این نهاد به آرامی و آسانی گذشتند و فراوانی مجموعه را حتی به حساب هم نیاوردند، به گونهای که متأسفانه به روال تکراری آن عادت کردند. اما سؤالی که همچنان ذهن را درگیر خود میکند، این است که چرا تولید فکری را جزء واقعیتهای تولیدی در نظر نمیگیریم و برای آن برنامهریزی نمیکنیم؟
مگر فکر صحیح و منطقی نوید بخش یک زندگی سالم نیست؟ مگر نباید دانشآموز در محیطهای آموزشی مدون و برنامهریزی شده، زندگی سالم و رفتارهای اجتماعی منطقی را فرا گیرند! پس همه باید از خودمان بپرسیم که ما به سهم خود دراینباره چه کردهایم؟ یادداشتم را با تقاضایی جدی از نمایندگان و برگزیدگان مردم به پایان میرسانم و یادآوری میکنم که باید پاسخگوی موکلین خود دراینباره باشند. وزیر آموزشوپرورش فقط مربوط به معلمان تنها نیست بلکه همه اقشار جامعه را دربر میگیرد، دانشآموزانی که گروههای مختلف اجتماعی را شامل میشود و به نوعی غالب خانوادهها را تحتالشعاع خود قرار میدهد! پس باید همه تلاششان را وقف بر این واقعیت کنند که فرزندان همه اقشار، حتی خودشان، به تصمیم امروز و فردای آنها بستگی دارد و میتواند تصمیم اشتباه آنها در عملکرد آموزشی، پرورشی، اجتماعی و فرهنگی فرزندان این مرزوبوم تأثیر منفی بگذارد. آنچه باید آنها در این بحبوحه از خود نشان دهند، همراهی با گزینهای است که بتواند آموزش را به توسعهای جدی رهنمون و در واقعیتی جدی، فربهاش کند! امیدواریم که نمایندگان محترم دراینباره از هیچ کوششی دریغ نکنند و تا معرفی گزینهای مفید و مؤثر برای این نهاد از پای ننشینند.
*کنشگر آموزش و پرورش