16ام ماه آگوست سالروز تولد جیمز کمرون فیلمساز و تهیهکننده کانادایی الاصل هالیوود است. حتی اگر علاقهمند جدی سینما نباشید، بهاحتمالزیاد حداقل یکی از فیلمهای کمرون را دیدهاید. تنها نگاهی به فهرست آثار او کافیست تا به اهمیت این کارگردان پی ببرید. مجموعه «بیگانه»، مجموعه «ترمیناتور»، «تایتانیک»، «آواتار»، هرکدام از این فیلمها انقلاب و هیاهویی در صنعت سینما به راه انداخته و شروعکننده دورانی جدید ازنظر تکنیکی بودهاند. به مناسبت یادبود تولد این فیلمساز به 7 فیلم برتر او نگاهی میکنیم.
7- آواتار (2009) Avatarاین نمونهای از فیلمهای ست که الزاماً علاقهای به آن ندارم اما برایشان احترام قائلم. اگر بخواهم صادق باشم، اصلاً ازش خوشم نیامد، اما مسلماً به هنر و وقتیکه صرف ساخت آن شده و تجربه تماشای سهبعدی آن در کریسمس 2009 که بیننده را در خود غرق میکرد، احترام میگذارم. فقط کاش این تکنیکهای خارقالعادهاش را خرج فیلم بهتری میکرد. با اینکه جلوههای ویژه فیلم فوقالعاده است اما داستان فیلم معمولی است: ارتش انسانی پیچیده و پولدوستان حریص آدم بد و آدمهای خوب، جنگجوهای بومی بیگانه و دانشمندان همدرد آنها. قرار داشتن این فیلم در صدر جدول پرفروشترینها، هنوز هم مرا متعجب میکند؛ اما خب قشنگ است.
6- ورطه (1989) The Abyssوقتیکه در کودکی این فیلم را دیدم، از دیدن آن بسیار لذت بردم و به نظرم تنها دلیل جایگاه پایین آن در لیست، به دلیل این است که دوباره آن را ندیدهام و به آن وابستگی زیادی ندارم. علاقه کمرون به اقیانوس و رمز و راز اعماق دریا، در اولین فیلم دریایی او، واضح است، تمام فیلم در مورد شگفتی و کشف کردن است. تنها شخصیت بد داستان، Michael Biehn که آرامآرام به سمت جنون میرود، است. موجودات دریایی فقط برای ما جدید و عجیب هستند. به نظر میرسد داستان آن شبیه فیلمهای «پیشتازان فضا» Star Trek است. کمرون مستندهای زیادی درباره اقیانوس تهیه و کارگردانی کرده است، به عقیده من بینندههایی که علاقه به اعماق تاریکی دارند، از این مستندها لذت خواهند برد.
5- دروغهای حقیقی (1995) True Lies تنها فیلم کمرون که با سایر فیلمهای او متفاوت است، این فیلم با بودجه زیاد، اکشن بزنبزن، با بازی بازیگر پرکار، آرنولد شوارتزنگر Arnold Schwarzenegger است. این گفته که نه بازیگر و نه کارگردان هیچکدام از کمدی سر درنمیآورند، حقیقت ندارد چون این فیلمی بسیار مضحک و درعینحال هیجانانگیز است. آرنولد نقش جاسوسی با هویت مخفی برای حفظ امنیت همسرش که به عقیده او شغل اصلی آرنولد کسلکننده است و احتمالاً با مردی که فروشنده ماشین است ارتباط دارد را بازی میکند. اوه و چند تا تروریست هم درگیر ماجرا هستند. هرکسی که فکر میکند فیلم مسخرهای نیست، فقط کافی است نگاهی به Charlton Heston، کهنه سرباز زخمخورده با چشمبند، در نقش رئیس آرنولد بیندازد. انگار از فیلم کمدی Hot Shots بیرون آمده است.
4- تایتانیک (1997) titanicاین فیلمی است که من برای 18 سال عمداً از دیدن آن خودداری کردم. وقتی کلاس هشتم بودم، دخترها تمام مدت درباره این فیلم صحبت میکردند و درباره لئوناردو و آهنگ مسخره سلن دیون همهجا پخش میشد، حتی مجبور بودم در کلاس آواز این آهنگ را بخوانم و … افتضاح بود. من حتی قبل از تماشای «تایتانیک» از آن متنفر بودم. اوایل امسال، یکی از دوستانم، بعد از سالها غر زدن، بالاخره مرا مجبور به تماشای این فیلم کرد و میدونین چی شد؟ ازش خوشم اومد! فیلمنامه عالی نیست و صحنههای احمقانه جک و رز زیاد است، اما بعد از دو دهه، برای آن آماده بودم. «تایتانیک» جلوههای بصری عالی حتی در مقایسه با امروز دارد. این فیلم هم میتواند فیلم افتضاح و هم فیلم سادهشده درعینحال با جزییات زیاد از روایتی تاریخی باشد. بفرمایید، حرفهای خوبی راجع به آن زدم، دست ازسرم بردارید.
3- نابودگر 2: روز داوری (1991) Terminator 2: Judgment Dayبدون شک فیلمی عالی است. کمرون همیشه در استفاده از تکنولوژی و افکتهای تصویری در فیلمسازی پیشتاز بوده است و به یاد دارم که چند قسمت از مستند قدیمی شبکه Discover Channel، به اسم Movie Magic ، درباره T-1000 که میتواند به فلز مایع و سیال تبدیل شود را تماشا کردم. تکنولوژی اصلی کرم آبی فیلم «ورطه» نیز همین بود، اما در این فیلم باید تبدیل به اشیا واقعی که شبیه Robert Patrick بود، میشد. بهخوبی از پس آن برآمد و فیلم به خاطر استفاده از آن بهتر شده است. صحنههای فوقالعادهای در فیلم وجود دارد، مانند تعقیب و گریز در امتداد رود در لسآنجلس، محاصره آزمایشگاه Cyberdyne و مسلماً، درگیری در کارخانه آهن مذاب. این را هم بگم که صحنههای آبکی زیادی نیز دارد، هرچه کمتر در مورد بازی Edward Furlong جوان صحبت کنیم، بهتر است؛ اما فیلم هیجانانگیز خوبی است و مشخص است شوارتزنگر بهخوبی تیراندازی با شاتگان را بلد است.
2- بیگانهها (1986) Aliens نسخه اصلی ساخته ریدلی اسکات Ridley Scott هنوز فیلم موردعلاقه من در این سری فیلم است، اما تفاوت زیادی با فیلم بعدی آن، ساخته کمرون 7 سال بعدازآن، دارد. کمرون در این فیلم کاری که بهتر از همه انجام میدهد را انجام داد: آفریدن تعداد زیادی از شخصیتهای خاطرهانگیز که همه در تلاش برای جنگ با دشمنی بهظاهر سرسخت، هستند. او همچنین شخصیت هلن ریپلی که شخصیت قوی در فیلم اول بود را به قهرمان زنی که مشابه آن را دیگر ندیدم، تبدیل کرد. او قهرمان بینقصی نیست، بلکه ترسها و ایرادهایی مانند همه آدمها دارد، اما قوی و توانا است و تنها خواستار نجات نیوت Newt از چنگ ملکه بزرگ و زشت بیگانهها است. به حدی Newt و Hicks و بیشاپ را دوست داشتم که با خود تصور میکردم داستان در همینجا به پایان رسیده است. جلوههای بصری فیلم خیرهکننده است و کمرون ثابت میکند که میداند چطور صحنههای ترسناک را با انفجار، به صورتی که تابهحال به این شکل ندیدهایم، ترکیب کند؛ و هنگامیکه اوضاع درهمبرهم میشود، فیلم از ریتم نمیافتد.
1-نابودگر (1984) The Terminatorاولین فیلم کمرون هنوز هم فیلم موردعلاقه من است. واقعاً نمونه مناسبی برای رساندن داستانی ساده به فیلمی بینقص است. موجود بدی قصد کشتن زنی را دارد، مرد خوبی سعی در نجات زن دارد؛ از موجود بد فرار میکنند؛ پایان داستان. این فیلم از بهترین نمونههای فیلمهای علمی تخیلی دههای است که بیشتر از سهمش فیلم خوب تولید کرده است و این حقیقت که ما هنوز هم در انتظار و یا حداقل مشتاق، ماجراهای بیشتر در این دنیای ساختهشده، هستیم، نشان از جایگاه نمادین آن دارد. این فیلمی است که آرنولد شوارتزنگر را به ستاره تبدیل کرد و جمله معروف او ” برمیگردم” تکه کلامی است که هنوز هم از آن استفاده میکند؛ اما بهجز اهمیت آن برای سینمای اکشن، بهتنهایی فیلمی عالی است و صحنه تعقیب و گریز در لسآنجلس در شب و محاصره ایستگاه پلیس، بهترین شغل دومی است که میتوانید فکرش را بکنید.
Post Views:
1