هنوز هم دیالوگ های کارتون هایی که در کودکی علاقه زیادی بهشون داشتیم رو یادمون هست چون بارها و بارها اونارو تماشا کردیم. امروز بدونیم میخواد اسراری درباره این کارتون ها بگه که ممکنه دیدگاهتون رو نسبت به اون ها عوض کنه.
مولان
این کارتون بر اساس داستان زندگی واقعی “هوآ مولان” که پدرش به او هنرهای رزمی، سوارکاری، تیراندازی و شمشیربازی آموخته بود ساخته شده است. زمانی که امپراطور تمام مردها را ملزم به شرکت در جنگ کرد مولان به چادر پدر مریضش به جنگ رفت. او در طول 12 سال خدمت چندین مدال افتخار گرفت و هرگز کسی نتوانست به رازش پی ببرد.
آناستازیا
پشت کارتون آناستازیا یک شخصیت واقعی پنهان شده است و او دختر آخرین تزار روسیه نیکلاس دوم است. او در سال 1918 همراه با خانواده اش اعدام شد.
آپ
در سال 2006 در منطقه ای در شهر سیاتل ساخت یک آسمانخراش شروع شد. درست در منطقه ای که خانه پیرزن 85 ساله ای به نام ادیت میسفیلد قرار داشت. او تنها کسی بود که قبول نکرد به دلیل عملیات برج سازی خانه اش را ترک کند. او مبلغ پیشنهادی 1 میلیون دلار را رد کرد و گفت هیچ نیازی به پول ندارد.
خانه برفی
سفید برفی واقعی، ماریا سوفیا مارگارتا کاترینا ون ارتال است که در سال 1729 در قلعه Lohr am Main به دنیا آمده است. هیچ تصویری از او به جا نمانده است اما قلعه او هم اکنون به موزه ای تبدیل شده که آینه سحرآمیز در آن نگهداری می شود.
پدر ماریا این آینه را به همسر زیبایش هدیه داده است. مکانیسم صدای خاصی این آینه توسط سازندگانش طوری ساخته شده است که آن را به آینه سخنگو تبدیل کرده است.
پوکاهونتاس
پوکاهونتاس نام مستعاری است که رئیس قبیله بومی آمریکایی به دخترش پرنسس ماتواکا داده است.
پوکاهونتاس در سال 1607 مرد انگلیس تباری که قرار بود توسط قبیله اش اعدام شود را نجات داده است.
او با یک کشاورز تنباکو به نام جان رالف ازدواج می کند و به مسیحیت گرایش پیدا می کند و نامش را به ربکا تغییر می دهد. این ازدواج 8 سال صلح بین بومیان آمریکایی و انگلیس ها برقرار می کند.
بالتو
بالتو داستانی واقعی است که در سال 1925 در روستایی به نام Nome اتفاق افتاده است. زمانی که مردم روستا از شیوع دیفتری رنج می بردند. بالتو نام سگی است که همراه با گروه 52 مایل مسیر را طی کرد تا برای کودکان روستا سرم فراهم کند.
داستان بالتو هنوز هم در مدارس آلاسکا آموزش داده می شود و مجسمه او در پارک مرکزی نیویورک نصب شده است.
پینوکیو
کارلو لورنزینی نویسنده داستان پینوکیو علاقه ای به بچه ها نداشت اما برای این که به آن ها درسی بدهد شخصیت داستانش را یک بچه دروغگو انتخاب کرد که با تمام اشتباهاتش او را تنبیه می کند و در نهایت از درخت آویزان می کند. خواننده این کتاب عاشق پینوکیو می شوند و ویارستاز لورنزینی به او پیشنهاد کرد که عروسک چوبی را تبدیل به یک موجود زنده کند.