کارگردان مکزیکی تبار و انیماتور گیرمو دل تورو، که این بار برای کارگردانی آخرین سری انیمیشن شبکه نتفیلیکس به نام ترول هانتر در جشنواره فیلمهای انیمه انسی ِ فرانسه حضور پیدا کرده، حالا بستری برای شناخت هرچه بهتر جهان ذهنی دل تورو و رویا های او دست داده و این فرصتی بود برای مصاحبهای هرچند کوتاه اما بازگوکننده معیارهای هنری او و آنچه در دل تورو را در سن 51 سالگی درگیر خودکرده.
دل تورو که به طور منظم در جشنواره انسی شرکت کرده اینگونه آغاز میکند:
اینکه جشنوارهای با آدمهایی شبیه خودت پیدا کنی خودش یک نعمتِ. شبیه بهشته. من دیوانه وار عاشق این فستیوالم، تو طول جشنواره همیشه اندورفین خونم بالاست میتونم بگم این جا اولین عشق زندگیمه.
شاید اگر تو دیکشنری دنبال کلمه خیال بگردید اولین لینک عکسی از دل تورو با لبخندی روی لب و صورتی پر از مو نمایش داده بشه. دل تورو که به عنوان نویسنده و کارگردان با امضای خاصی که در تمامی آثارش از جمله «ستون فقرات شیطان»، «تیغه 2»، «پسر جهنمی»، «هزارتوی پن» و «حاشیه اقیانوس آرام» قابل شناسای است، در چندین فیلم از جمله سری «هابیت»، «کنگ فو پاندا» و «مگامایند» به عنوان مشاور هنری و خلاقیت حضورداشته است. در دو دهه حضور به عنوان کارگردان، دل تورو جوایز بیشماری از جمله چندین جایزه آکادمی برای فیلم هزارتوی پن رو به دست آورد و حالا موقعیتی پیشآمده برای صحبتهای سینمایی که دل تورو اینگونه آغاز میکند:
1-در جست و جوی استادهای خود باشید
دل تورو همه فن حریف است. او در ابتدا دنیای فانتزی ترسناک و افسانهای خود را طراحی میکرد. سپس رو به انیمیشن می آورد. اولین تجربه انیمیشن او همراه با پدرش با یک دوربین هشت میلیمتری رقم خورد (داستان سیبزمینی قاتلی که به دنبال سلطه برجهان است.) در دوره دبیرستان چگونگی ساخت انیمیشن را فرامیگیرد و میآموزد چگونه بهسادگی داستانی تخیلی را روایت کند.
تخیل او توسط استادان خارقالعادهای پرورش یافت. دل تورو به مدت 10 سال با میک آپ آرتیست فقید دیک اسمیت کارکرد. دیک اسمیت که به عنوان گریمور فیلمهایی همچون «پدرخوانده»، «راننده تاکسی»، «جنگیر» و «آمادئوس» شناخته میشود. تورو چنین دربارهاش میگوید:
او کسی بود که به من این فرصت رو داد تا تخیلاتم رو با ابزار سینمایی به واقعیت تبدیل کنم و هزاران درس دیگه.
همچنین سه سال زیر نظر کارگردان مکزیکی جیمی اومبرتو هرموسیلو نوشتن سناریو را آموخت. دل تورو در توصیف او تنها یک کلمه میگوید: سختگیر
با این حال او را همیشه ستایش میکند و همیشه او را با استادهای مذهب ذن مقایسه میکند و میگوید:
همیشه تو کارهاش نظم و ترتیب مهم بود، کاری که انگاری انتهایی نداشت. و در آخر هم ریگو مورا را به عنوان یکی از مهم ترین استاد و شریک انیمیشنی خود میداند.
تمامی این تمرینهای سختکوشانه جواب داد و در آخر سال 1993 اواین فیلم بلندش «کرونوس» مورد تمجید و تشویق قرار گرفت. فانتزی سیاهی که امضای شخصی او را همراه دارد.
2-فرم همان محتواست
من بخش زیادی از برنامه روز خودمو به فکر کردن اختصاص میدم، و ادامه می ده: درمورد داستان، تصویرها، رنگ و هر چیزی که منو به جلو ببره. از نظر تصویری، «حاشیه اقیانوس آرام» به پیچیدگی «قلهای به رنگ خون» یا «هزارتوی پن»، اما مثل مجسمهسازی که با مواد مختلفی یک مجسمه رو میسازد این کارهم همینطوره. من عاشق کار کردن تو مدیوم های مختلفم. مثل انیمیشن، این حد نهایت خلاقیت که شروعش از طرح زدن آغاز میشه و ادامه میده: من عاشق کار کردن با بازیگرام، تنها ترین محل تو مجموعه بین کارگردان و بازیگرهاس و اگه بتونی ارتباط خودتو با اون ها نزدیک کنی اتفاقهای بزرگی رخ میده.
محبوب ترین فیلمها نزد دل تورو همانهایی هستند که: منو تو خودشان غرق میکنند اون هم بیشتر به خاطر تصاویر قوی، که در خاطر من برای مدت زیادی بعد حک میشه و ادامه میده: من همیشه زمان دقیق روز هایی رو که به تماشای فیلمهای مورد علاقم نشستم رو به یاد میارم و به «دراکولا» فورد کاپولا به عنوان محبوب ترین همیشگیش اشاره میکند و میگوید: وقتی برای اولین بار به تماشای فیلم نشستم هیچی نفهمیدم اما تصاویر فیلم منو مجبور کرد تا دوباره بخوام ببینمش.
همچنین دل تورو تاکید می کنه، فرم و استایل یکی از مهم ترین بخش های داستانگویی محسوب میشه و توضیح میده: برای من تصاویر روایت کننده. فیلمها اکثر مواقع بهاشتباه آنالیز میشن. رنگ، نور، طراحی، متن…همه و همه شاخصههای جدایی نیستند و همه جزئی از المان های روایت اند.
فیلم مثل نقاشیهای گوگن ِ و ادامه میده:
شما باید تشخیص بدین با چه شدتی به قلمو ضربه بزنید و چه خلوص رنگی رو از پالت بردارید، تمامی ضربهها و رنگ ها مهمِ، اینکه چقدر و کجا رنگ بزاریم همه به قدرت و پویایی کار بستگی داره ما هیچوقت به فیلم اینجوری نگاه نمیکنیم اما باید بکنیم.
3-نقاط قوت و ضعف خودتو بشناس
هردو رو به عنوان یک مزیت به کار ببر، این مهمه که بدونی تو چهکار خوبی و جه کاری رو دوست داری انجام بدی. از سنین پایین دل تورو میدانست استعدادی تو گریم و استوری بورد داره، پس اون هردو مهارت شو بکار برد تا به دیگران کمک و بعد کار تو حدود بیست فیلم و 13 اپیزود از سریال تلوزیونی و مقدار زیادی آگهی تبلیغاتی کمک کرد تا آخر با پول و تجربهای که به دست آورده بود اولین فیلم خود شو بسازه.
تقریبا هیچکس تو همه چی خوب نیست، اما ما تنها قسمتهای خوب کار نیستیم، ما همچنین قسمت بد هم هستیم. استایل شما نشون دهنده چیزهای که تویش ضعف دارید و استنلی کوبریک رو به عنوان مثال مطرح میکند و میگوید: اولین فیلم کوبریک هراس و هوس، نامفهوم و خشکه، اما این دقیقا همان استایلی که کوبریک بعدها کنترلشده به کاربرد، ماهیت خود کوبریک.
4-به دنبال شور و احساسات خودت باش
این خیلی سادس، بدون شهوت هیچ رابطهای صورت نمیگیرد، شما باید عاشق کاری باشید که میکنید، اگرنه علاقه خودتو نو وسط کار از دست میدید. شما هیچ وقت هر روز صبح بیدار نمیشید به مدت یک سال برای فیلمی که نمیخواید براش بمیرید. شما باید پروژهای رو انتخاب کنید که برای خلق شدن به شما احتیاج داره، اگر شما درست نکنید هیچکس دیگر درست نمیکند، برای من زیبایی فیلم جایی که مخاطب از رگ گردن به فیلم نزدیک میشه و هنر، شخصیت و آنچه شما هستید رو برای مخاطب آشکار میکند.
5-صد و ده درصد از انرژیتو بزار
حتی اگه پروژه شما نیست 110 درصد از انرژیتو بزار. هیچ کار بدی وجود نداره، جدی میگم! من کاراکتر های داستانم رو از همین تجربیات به دست آوردم…ببینید اگه تمام زندگیتونو به رویای سخنرانی تو ساندنس بگذرونید شما گه زدید. موقع کار فقط روی کار فوکوس کنید اینجوری خیلی چیز یاد میگیرید، اون رویای ساندنس هم بزارید وقتی شب رفتید خونه.
دل تورو درمورد تجربیاتش توضیح میده:
من مدتی به عنوان فروشنده املاک کار میکردم و همیشه تلاش میکردم تا مشتریامو بشناسم اینکه از کجا میام، چرا میخوان خونه بخرن و داستاناشو میشنوم، اون همچنین راننده تاکسی هارو به عنوان منبع اصلی الهامش معرفی میکنه میگه: اونا خفن ترین داستانارو تعریف میکنند، و اگه چاق باشن بهت بهترین دستور لاغری رو میدن!
6-به غرایز خود اعتماد کنید
خود تون باشبد، زیر فشار کاری جا نزنید. رییس استودیو همیشه این کلمه رو میگه: نه اما اونا دوست ندارن این کلمه رو بشنوند، با این حال همه ی آرتیست ها جرئتشو ندارن بگن. پس به غریضتون اعتماد کنید. سعی کنید حرف خودتون رو با فرهنگهای مختلف بیامیزید. ما تو دهکده جهانی زندگی میکنیم پس عطر و بوی اون رو با خود تون همراه کنید و راه درست رو پیش ببرید.
7-اشتباه کنید
شما برای کمال روایت بهاشتباه نیاز دارید و ادامه میده:
یک زیبایی در اشتباه هست، برای اثبات ادعای خود، دل تورو به فلسفه زیباشناسی وابی سابی اشاره میکند (براساس فلسفه زیباشناسی ژاپن، ضعف و کهنگی اصیل و زیبا و یا برای مثال فرسودگی و ترک روی دیوار مورد تکریم قرار میگیرد. در واقع این منظر وجوهی از نقص ذات انسان در برابر طبیعت و کاملی آن است، شاید اگر به دنبال تشابه سینمایی در بهکارگیری این نوع از فلسفه باشیم بتوان به تارکوفسکی و فیلمهای اون اشاره کرد.)
و تاکیید میکنه که به دنبال این کیفیت در فیلمها میگردد، نقص، ناکاملی و ناپایداری.
8-خشن باشید
دل تورو فیلم رو اینگونه تشریح میکند: احساسات خالص و جنون. فیلمهایی ماندگار شدند که مخلوطی از جنون، شانس و استعداد باشند. قسمت خشن جایی که باید رحم نداشته باشی و عزیز تو بکشی. وقتی یک فیلم پخش شد دیگر پخششده، اما قبل از اون این حیاتی که به قضاوت فیلم خودت بشینی و افسار این اسب لجامگسیخته رو به دست بگیرید. حتی مواقعی که دل تورو به عنوان مشاور تو پروژههای دیگران مشغول به کار هیچ رحمی نداره. او به یاد میاره زمانی که هفت دقیقه از فیلم انیمیشن شده «مگامایند» رو با لبخند حذف کرده چون اینکارو ضروری میدانسته.
9-صبور باشید
ناامیدکنندهترین دوران زمانیِ که تو دهه 20 عمرتن زندگی میکنید. این حسو دارید برای همه چی دیره انگار شما فقط وقت تلف کردید ولی وقتی 30 سالتون شد به خود تون میگید نه من به صورت وقیحانهای جوانم و این بهترین زمان ممکنه، همه چیز ممکنه اما تا وقتی تو دوران 20 سالگی هستید متوجه این نمیشید. زندگی تماما یک پارادوکسه مسخر است. پس زمانو به دست بگیرید و لذت ببرید، به دنبال این باشید که کی هستید. این یکم زمان می بره تا حرفه ای بشید.
10-سخاوتمند باشید
حالا دل تورو به عنوان یکی از موفق ترین کارگردانهای دنیا شناختهشده اما هیچ گاه سال های اولیه کارش رو از یاد نبرده و توضیح میده:
من عاشق فیلم اولی هام. من هم زمانی فیلم اولی بودم، دقیقا همان زمان بود که یک آدم استثنایی وارد زندگیم شد، مارتا ناوارو، کسی که هنوزم در پروسه تهیه کار کمکم میکند، و توضیح میده: اون به من اعتماد کرد همون کاری الان من سعی دارم برای بقیه انجام بدم. من اون هارو تو فروشگاههای کمیک یا فستیوال انسی میبینم و با بعضی از اون ها تا جای ممکن همکاری میکنم.
و با غرور ادامه میده: من تا الان 9 تا فیلم اولی تهیه کردم و همچنین به کارگردان انیمیشن کتاب زندگی اشاره میکند که او هم یک فیلم اولی بوده و توضیح میده: خورخه گوتیرز اومد پیش من، اون هم مکزیکی بود یه خورده چاق بود و بامزه. داستان شو خوندم به نظرم جذاب اومد و پیش خودم گفتم اگه من برای این فیلم تهیهکننده نشم اون میمیره پس این کارو کردم و بهش افتخار میکنم.
Post Views:
153