ماهان شبکه ایرانیان

نخ های نامریی در حفظ زندگی

شریک زندگی درگیر و دار زندگی روزمره فراموش می شود. چون فرد آن قدر با مسایل روزمره درگیر است که وجود همسر خود را بدیهی می بیند

نخ های نامریی در حفظ زندگی
شریک زندگی درگیر و دار زندگی روزمره فراموش می شود. چون فرد آن قدر با مسایل روزمره درگیر است که وجود همسر خود را بدیهی می بیند. این نوع نگرش می تواند باعث ایجاد استرس در زندگی شود. بعضی افراد آن قدر به وجود همسر خود عادت کرده اند که دیگر به او فکر نمی کنند، چون آنها همیشه در دسترس هستند. در واقع با گذشت زمان وجود همسر عادت شده و جزیی از زندگی روزمره به حساب می آید، در حالی که دل طرف مقابل به این خوش است که کسی را دارد که به او عشق بورزد و به این دلیل همواره با تصمیمات و کارهایی که همسرش انجام می دهد موافق است. شریک زندگی برای آنها مانند یک شیء عادی موجود در منزل است که ناخودآگاه گاهی دستی به سرو صورت او می کشند و او را مورد نوازش قرار می دهند. این بدین معنا است که ارتباط طرفین مکانیکی و بدون مفهوم شده است.

مشخصه ی رفتار زوج هایی که برای هم عادی و بدیهی شده اند عبارتند از:
 

1- زمان مشترک آنها بدون کیفیت است و زمان با کیفیت خود را معمولاً با دوستان خود یا افراد دیگری سپری می کنند. این بدان معنا است که یا شخص با همسر و شریک زندگی خود فقط به خرید می رود یا مثلاً در مورد امور عادی و مسایل روزمره ی زندگی با او صحبت می کند؛ مسایلی مانند بردن ماشین به تعمیرگاه، یا بردن بچه نزد دکتر یا جویای حال پدر و مادر بیمار دیگری شدن و یا بردن یا پس گرفتن از لباسشویی و خرید این چیز و آن چیز! زمانی هم که با یکدیگر سپری می کنند یا هر کدام به کار خود مشغولند یا ساکت و آرام روی مبل لم داده و با تلویزیون سرگرم هستند. بدون آنکه هیچ تبادل فکری بین آنها صورت گیرد یا حرف مفیدی رد و بدل شود و به عبارتی، بدون آنکه در بودن آنها با هم یا در صحبت های آنها کیفیتی نهفته باشد و طرفین از حال و درگیری فکری یا نگرانی ها و خوشحالی های یکدیگر باخبر شوند (مانند دو غریبه که تنها همخانه اند.)
2- علامت مشخصه ی دیگر در روابط مشترکی که فرم بدیهی به خود گرفته، این است که شریک زندگی مانند گذشته در اولویت نیست، بلکه مسایل دیگر زندگی به او ارجحیت پیدا کرده اند؛ مسایلی مانند ارتباطات و تربیت بچه، مسایلی شغلی یا مسؤولیت فرد در مقابل سایر افرادی که با او در ارتباط هستند. این نوع افراد فقط با خود سرگرم هستند، یعنی با کار و پرستیژ کاری خود و با سامان دادن به ارتباطات اجتماعی خویش. نتیجه ی این رفتار این است که آنها مدام از خود صحبت می کنند و توجهی به طرف دیگر ندارند. این افراد تمایل زیادی به مرکز توجه بودن و مورد تشویق و تمجید قرار گرفتن، دارند. زمانی که طرف مقابل به زندگی مشترک بی توجه شده و خودگرا می شود. طرف دیگر یا متوجه این مسأله نمی شود و فکر می کند همه چیز مرتب و عادی است یا با تصور اینکه مورد توجه قرار نمی گیرد، او نیز در لاک خود فرو می رود. نتیجه اینکه در جایی که دو نفر «من» با هم زندگی می کنند. دیگر «ما» وجود ندارد؛ نقاط مشترک به حداقل تقلیل یافته، اعتماد و تفاهم کم می شود.
3- نوازش ها و ارتباط فیزیکی و جنسی به حاشیه رفته و میزان آن به حداقل می رسد و کاربرد کلمات عاشقانه مانند عزیزم، دلبندم یا امثال آن، بی مفهوم شده یا صرفاً از روی اجبار و برای دلخوشی همسر مورد استفاده قرار می گیرد.
4- میزان احترام به طرف دیگر کمتر و کمتر می شود که معمولاً از نوع صحبت طرفین مشخص است. آنها با هم با لحنی حرف می زنند که هرگز با کس دیگری آن گونه سخن نمی گویند. مرتب با انتقاد، غرولند و فحاشی با طرف دیگر حرف می زنند و حتی او را مورد تمسخر قرار می دهند. برای بی تفاوت بودن در مقابل شریک زندگی دلایل بسیاری را می توان برشمرد، ولی همه ی اینها این گونه رفتار را موجه نمی کند؛ نه استرس در کار و نه فراوانی مسؤولیت کاری در مقابل کارفرما و کارگذار و نه هیچ دلیل دیگری نمی تواند عاملی باشد که ما با مهمترین فرد در زندگی شخصی مان بی تفاوت و بی علاقه رفتار کنیم.

چه باید کرد؟
 

کسی که می خواهد رابطه ی او با همسر یا خانواده اش روتین و عادی نشود، باید زمان با کیفیت مفید را وارد رابطه شان کند. یعنی به طور مرتب زمان مشترکی را با او برنامه ریزی و سپری کند. یک شب در هفته، یا یک روز جمعه بطور کامل یا ساعاتی قبل از خواب؛ مهم نیست «کی؟» مهم این است که در طول آن زمان، تمام حواس و تمرکز شخص به طرف مقابلش باشد؛ بدون آنکه بخواهد به گرفتاری های شخصی یا خانوادگی فکر کند یا آنها را به بحث بگذارد. همواره باید زمان با کیفیت و مفید برای تبادل نظر و عقیده و ابراز احساسات در زندگی شخصی در نظر گرفته باشد. این مورد (سپری کردن زمان مفید با هم) بطور اتوماتیک ایجاد می شود: اگر به موارد زیر توجه شود.
الف- ایجاد علایق مشترک: یک زوج همواره باید موارد مشترکی داشته باشند که هر دو به آن علاقه داشته و با هم آن را انجام بدهند. این علاقه ی مشترک می تواند نوعی ورزش(تنیس؛ اسکی ؛پیاده روی و...) یا شرکت در یک فعالیت فرهنگی یا اجتماعی و نظایر آن باشد.مهم این است که چیز مشترکی در زندگی آنها باشد که مورد توجه و علاقه ی هردو طرف باشد. همواره وجود «وجه مشترک» (به غیر از بچه، فامیل، وابستگی های احساسی و امثال آن) به زندگی مفهوم خاصی می دهد و موجب استحکام رابطه می شود؛ استحکامی که ریشه در عنصری خارج از رابطه دارد، ولی جزیی از رابطه محسوب می شود.
ب- ارتباط وهمدلی: برقراری ارتباط، عامل مؤثری برای گذراندن زمان مفید با شریک زندگی است. مطالعات روانشناسی اثبات کرده است که زوجین احساس بهتری دارند اگر «ارتباط» بین آنها در زندگی برنامه ریزی شود. عامل «دوستی» به زندگی زوجین ثبات می بخشد و باعث تقویت حس «ما» در آنها می شود. عامل «ارتباط» نباید با روتین (عادت) برابر قرار داده شود؛ مثلاً اگر یک روز تعطیل با هدف قبلی، مراسمی (پیک نیک) برنامه ریزی و اجرا شود. این یک ارتباط درست است، بنابراین هرچه این یک زوج، زمان مشترک خود را با هدف و منظم تر برنامه ریزی کنند، به همان نسبت، خطر بی تفاوتی و عادی شدن در آنها کمتر می شود.
ج- قدرشناس و سپاسگزار بودن؛ زوجی که وجود آنها برای هم بدیهی شده است، نمی توانند نسبت به هم سپاسگزار باشند. اصولاً این یک علامت مشخصه در این نوع ارتباطات است که هریک از زوجین، کارهایی را که طرف دیگر برای او انجام می دهد عادی و جزو وظایف او به شمار می آورد. اما در یک زندگی مشترک بطور روزمره موارد زیادی پیش می آید که خیلی عادی و حتی کوچک به نظر می رسد. ولی باید به خاطر آن از همسر خود ممنون و سپاسگزار باشیم. مثلاً اینکه همسر ما برای ما چای آماده می کند. بچه ها را برای رفتن به مدرسه آماده می کند، به کارهای مدرسه ای آنها رسیدگی می کند، منزل را مرتب نگه می دارد. وقتی که در مقابل تلویزیون چرت می زنیم برای ما پتو می آورد و ... باید به این جزییات توجه کرد و آنها را دید. زوجی که احترام و توجه میان آنها از بین رفته، این موارد و هزاران موارد کوچک قابل توجه دیگر را نمی بینند و قدر آنها را نمی دانند.
اگر چشمان ما در برابر کار به نظر کوچک شریک زندگی مان باز باشد و قدر آن را بدانیم، رابطه ی ما رابطه یی جذاب و با هیجان خواهد بود. داشتن زمان مفید با هم، توجه به هم و شاکر بودن از یکدیگر، شاخص هایی هستند که موجب می شوند زوجین به هم اعتماد داشته و با هم دوست باشند؛ یعنی برای هم احترام قایل شده و فقط همخانه نباشند، باید بدانیم که قفل و زنجیر باعث ثبات یک رابطه نمی شود، بلکه نخ های نازک و صدها نخ نامریی هستند که در درازمدت باعث ماندگار بودن یک رابطه می شوند.
منبع: هفت روز زندگی شماره(90)
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان