ماهان شبکه ایرانیان

اگر می‌خواهید فرزندتان از برچسب «بچهٔ طلاق» آسیب نبیند

مراقبت از بچه‌ها در مقابل کلیشهٔ «بچهٔ طلاق»

بچه‌هایی که پدر و مادرشان از هم طلاق گرفته‌اند ممکن است از سوی اطرافیان و دوستانشان حرف‌هایی بشنوند و برچسب‌هایی به آن‌ها زده شود. شاید به آن‌ها گفته شود پرخاشگر هستند، کمبود محبت دارند، نیازهای‌شان برآورده نمی‌شوند یا افسردگی دارند. بعضی‌ها هم به آن‌ها برچسب می‌زنند که شیطان یا ناسزاگو هستند.

مراقبت از بچه‌ها در مقابل کلیشهٔ «بچهٔ طلاق»

این روزها طلاق پدیده‌ای است که در بین خانواده‌ها زیاد دیده می‌شود. پدر و مادر بنا به دلایلی قادر به ادامهٔ زندگی نیستند و سرانجام تصمیم می‌گیرند از هم جدا شوند. با این وجود پذیرش طلاق برای بعضی از کودکان کار ساده‌ای نیست. حتی ممکن است در بین دوستان و افراد فامیل به دلیل طلاق والدین برچسب‌هایی بخورند که برای‌شان خوشایند نباشد و آسیب ببینند. اینجاست که والدین می‌توانند با چند توصیهٔ مفید کاری کنند که فرزندشان احساسات منفی و ناخوشایندی نداشته باشد و راحت‌تر با وضعیت موجود کنار بیاید.

بچه‌هایی که پدر و مادرشان از هم طلاق گرفته‌اند ممکن است از سوی اطرافیان و دوستانشان حرف‌هایی بشنوند و برچسب‌هایی به آن‌ها زده شود. شاید به آن‌ها گفته شود پرخاشگر هستند، کمبود محبت دارند، نیازهای‌شان برآورده نمی‌شوند یا افسردگی دارند. بعضی‌ها هم به آن‌ها برچسب می‌زنند که شیطان یا ناسزاگو هستند.

در صورتی که این برچسب‌ها دربارهٔ همهٔ بچه‌های طلاق عمومیت ندارد و به شیوهٔ جداشدن پدر و مادر مربوط می‌شود. گاهی اوقات علت جداشدن پدر و مادر، مشکلات اخلاقی است. البته بعضی وقت‌ها هم والدین به دلیل مشکلات افتصادی، بیماری‌های روانی یا آسیب‌های اجتماعی مانند اعتیاد و بیکاری طلاق می‌گیرند.

هر چقدر بچه‌ها از این عوامل بیشتر تأثیر گرفته باشند، این برچسب‌ها بین دوستانشان بیشتر مطرح می‌شود؛ بنابراین باید تلاش شود طلاق والدین کم‌ترین آسیب را بر کودکان داشته باشد تا آن‌ها هم کم‌تر برچسب بخورند.

حفظ احترام یکدیگر

بهترین راهکار عملی برای والدینی که در شرف جدایی هستند یا طلاق گرفته‌اند این است که احترام یکدیگر را حفظ کنند و در حضور بچه‌ها از اختلافاتشان حرف نزنند. اگر بین پدر و مادر تفاوت‌های اخلاقی وجود دارد یا انتظاراتشان به هر شکلی برآورده نشده، باز هم لازم است در حضور بچه‌ها حرمت‌ها را حفظ کنند. اینکه بچه‌ها بدانند چرا پدر و مادر از هم جدا شده‌اند اشکالی ندارد؛ اما پدر و مادر باید تلاش کنند بچه‌ها از طلاق کم‌ترین آسیب را ببینند.

مراجعه به روان‌شناس

توصیهٔ دیگر به والدین این است که قبل از طلاق به مشاور و روان‌شناس مراجعه کنند. حتی اگر طلاقشان قطعی است، پیشنهاد می‌شود شیوهٔ جداشدن را از طریق روان‌شناس و مشاور شناسایی کنند تا برای فرزندانشان مشکلاتی ایجاد نشود.

یکی از راهکارهایی که ما روان‌شناسان به والدین پیشنهاد می‌کنیم این است که بچه‌ها را در حد ادراکشان نسبت به مشکلات خودتان آگاه کنید. بهتر است فرزندان در جریان باشند که شما از لحاظ فکری توانِ درکنارِهم‌بودن را ندارید؛ اما نباید کاری کنید که فرزندتان از پدر یا مادرش دور شود.

اگر بچه نزد مادر می‌ماند، لازم است در طول هفته زمانی را برای دیدن پدرش مشخص کنید. در صورتی که با پدرش زندگی می‌کند، باید روزهایی با مادرش دیدار داشته باشد تا از حضور پدر یا مادر محروم نشود.

شرایط ارتباط محدود با والدین

بیکاری، اعتیاد و بیماری روانی سه عاملی هستند که اگر در یکی از والدین دیده شود، بهتر است حضور کودک در کنار او به حداقل برسد؛ اما در حالت‌های دیگر پدر و مادر باید حق داشته باشند بچه را در کنار خودشان ببینند و بچه هم باید حق داشته باشد به دیدن پدر و مادرش برود. به عبارت دیگر زن و شوهر نتوانسته‌اند باهم زندگی کنند، اما بچه‌ها از آن‌ها طلاق نگرفته‌اند؛ بنابراین حضور بچه‌ها در کنار پدر و مادر باید برنامه‌ریزی شود تا مشکل عاطفی، اجتماعی، اخلاقی و رفتاری برای فرزند به وجود نیاید.

بیماری روانی: در شرایط خاصی که پدر یا مادر بیمار روانی باشند و در روابط فردی، اجتماعی و خانوادگی نتوانند موقعیت درست را تشخیص دهند، توصیه می‌شود کودک با این پدر یا مادر در ارتباط نباشد؛ چون حضور کودک در کنار یک بیمار روانی تأثیر منفی برجای می‌گذارد و بهتر است کودک در کنار پدر یا مادری باشد که سلامت روانی دارد.

اعتیاد: دربارهٔ اعتیاد هم این طور است. اگر پدر یا مادری معتاد باشند و به همین دلیل طلاق صورت گرفته است، بودن یک فرد معتاد در کنار فرزند تأثیرات منفی به همراه دارد و بهتر است این ارتباط هم در حداقل خودش نگه داشته شود.

در واقع چنین نگرشی اشتباه است و این برچسب‌ها درست نیستند. بعضی از بچه‌های طلاق بسیار خوب و مؤدب هستند.

بیکاری: به بیکاری هم باید توجه شود. پدر یا مادری که احساس مسئولیت نداشته باشد و برای تأمین هزینه‌ها و مخارج زندگی تلاش نمی‌کند و به گدایی رو می‌آورد به طور طبیعی فرزندان آن‌ها هم چنین روندی را در پیش می‌گیرند؛ در نتیجه، این ارتباط هم مثبت نیست و بهتر است به حداقل برسد.

سین جیم‌های همکلاسی‌ها از بچه‌های طلاق

ممکن است بچه‌های طلاق در محیط مدرسه یا جامعه و در ارتباط با هم‌سن‌وسال‌های خودشان حرف‌وحدیث‌هایی را بشنوند یا با سؤالاتی روبرو شوند که برایشان ناراحت‌کننده باشد. شاید هم فرزندان نمی‌دانند آیا باید دربارهٔ طلاق والدین با دوستان صمیمی یا سایر همکلاسی‌های‌شان صحبت کنند یا خیر؟

در این وضعیت به والدین توصیه می‌شود به فرزندشان بگویند، زمانی که برای دوستانت سؤالی پیش نیامده، ضرورتی ندارد دربارهٔ طلاق ما صحبت کنی؛ مگر اینکه دوستان به طریقی از این موضوع مطلع شوند و سؤالاتی را بپرسند. البته باز هم بستگی به سؤالاتی دارد که پرسیده می‌شود. در این صورت بهتر است در حد اطلاعاتی که لازم است، توضیحاتی مطرح شود؛ مانند اینکه چرا پدر و مادر طلاق گرفته‌اند و در حال حاضر چطور زندگی می‌کنند.

بهتر است کودک جنبه‌های مثبت ارتباط را برای دوستانش مطرح کند؛ یعنی به آن‌ها بگوید در عین حال که پدر و مادر من طلاق گرفته‌اند، در شرایط خیلی خوبی باهم زندگی کردند، اما تا اینجا بیشتر نتوانستند به زندگی مشترک ادامه دهند و در نهایت تصمیم به جدایی گرفتند. یعنی جنبه‌های مثبت پدر و مادر را حتماً برای دوستانش مطرح کند تا این دوستان نسبت به والدین او نگرش مثبتی داشته باشند و احساس نکنند، چون پدر و مادرش از هم جدا شده‌اند، این بچهٔ طلاق به سمت کارهای خلافی مانند دزدی، دروغ‌گویی و… پیش می‌رود.

در واقع چنین نگرشی اشتباه است و این برچسب‌ها درست نیستند. بعضی از بچه‌های طلاق بسیار خوب و مؤدب هستند. همان طور که در یک بخش از جامعه می‌توانیم آدم‌های دزد، دروغ‌گو، پرخاشگر و فریب‌کار داشته باشیم، به صورت میانگین شاید به همان میزان، در میان بچه‌های طلاق هم آدم‌های مثبت و منفی وجود دارند. پدر و مادر طلاق را به صورت پدیده‌ای منفی در ذهن فرزندانشان ایجاد نکنند تا در انتقال این پیام به دوستان هم به‌عنوان اتفاقی عادی تلقی شود.

در واقع دو نفر نتوانسته‌اند با هم زندگی کنند، انتظارات و توقعاتشان از یکدیگر متفاوت بوده است. قادر به کامل‌کردن هم نبوده‌اند و به همین دلیل جدا شده‌اند.

وقتی بچه‌ها حسرت می‌خورند

پس از طلاق ممکن است برای بعضی از بچه‌ها حسرت‌هایی پیش بیاید. شاید این بچه‌ها فکر کنند چرا کودکان دیگر پدر و مادر را در کنارشان دارند، اما آن‌ها فقط با یک والد زندگی می‌کنند. در موقعیت‌های مختلف، مهمانی‌ها، جشن تولدها و… یکی از والدین همراهشان نیست و افسوس بخورند چرا اوضاع برای آن‌ها این طور شده است. در چنین شرایطی والدین باید به بچه بگویند، ما در واقعیت‌های زندگی حرکت می‌کنیم. واقعیت این است که پدرومادرهای سایر دوستان تو توانسته‌اند باهم زندگی کنند؛ اما ما نتوانستیم. من به عنوان پدر یا مادر احساس می‌کنم باید وظیفهٔ پدر یا مادر دیگر را انجام دهم.

یعنی یک والد هم باید نقش پدر را داشته باشد و هم نقش مادر. طوری باید این قضیه را به بچه تفهیم کنند که او احساس نکند پدر یا مادر را کم دارد. پدر یا مادری که با او زندگی می‌کند، باید بتواند نیازهایش را از والد دیگر هم تأمین کند تا احساس حسرت و افسوس برای فرزندان به وجود نیاید.

سربلندی به جای سرشکستگی

گاهی اوقات بچه‌های طلاق از جدایی والدینشان احساس سرشکستگی می‌کنند. تصورشان بر این است که آبروی آن‌ها در بین دوستان و سایر بچه‌های فامیل از بین رفته است و نمی‌توانند به راحتی با قضیهٔ جدایی کنار بیایند.

در این شرایط به والدین توصیه می‌شود توانمندی‌ها و استعدادهای بچه‌ها را شناسایی و زمینهٔ رشد بچه‌ها را فراهم کنند. بعضی از بچه‌ها در یادگیری زبان استعداد دارند و گروهی دیگر برنامه‌های کامپیوتری را بهتر یاد می‌گیرند. عده‌ای دیگر ورزش را دوست دارند، به کارهای هنری علاقه‌مندند یا اینکه در زمینه‌های تحصیلی موفق‌تر ظاهر می‌شوند.

به طور مثال ممکن است در ریاضیات و زیست‌شناسی استعداد داشته باشند و با پرورش این استعداد بتوانند تا سطح المپیاد پیش بروند. بنابراین والدین باید توانمندی و استعدادها را طوری رشد دهند تا موضوع بچهٔ طلاق بودن برای فرزندشان دیگر مطرح نباشد و آن ویژگی مثبت در بین دوستان، خانواده و فامیل بیشتر به چشم بیاید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان