مرور آیات شریفه قرآن کریم حکایت از این مسأله دارد که از منظر اسلام، انسان از ابتدای خلقت در محیط خانواده بوده است. آیات متعددی وجود دارد که خداوند آدم و حوا را مشترکاً خاطب قرار می دهد که این مسأله اهمیت جایگاه خانواده را از همان آغاز خلقت می رساند. این دیدگاه قرآنی در مقابل برخی از دیدگاه های غیر دینی قرار می گیرد. بر اساس این دیدگاه، خانواده از ابتدای خلقت وجود نداشته است و انسان های نخستین به صورت مشترک زندگی می کردند و نوعی زندگی گله وار در جوامع حاکم بود. در این جامعه، زن و شوهر هیچ نوع اختصاصی نسبت به همدیگر نداشتند و اساساً هیچ زنی به هیچ مردی اختصاص نداشت. این دیدگاه مورد قبول قرآن کریم نیست و از نگاه قرآن، از ابتدای خلقت، خانواده به معنی حضور زن و شوهر و فرزندان معنای خاص خود را داشته و خانواده دارای اصالتی خاص بوده است. بر اساس آیات قرآن، ضمن آنکه آدم و حوا همواره مورد خطاب خداوند بودند، در انجام امور خانواده نیز نوعی تقسیم کار میان آنها حاکم بود. به عبارت دیگر، تعامل و همکاری آدم و حوا در زندگی خود مورد تأیید قرآن کریم است.
زندگی نخستین با قواعدی که از سوی خداوند آموزش داده می شد و بخش هایی از آن در آیات شریفه قرآن کریم آمده است، سامان می یافت. به عنوان مثال، مسأله پوشش، که البته متفاوت با حجاب است، از جمله این قواعد بود. در این راستا، در قرآن کریم آمده است: «وَطَفِقا یَخصِفانِ عَلَیهما مِن وَرَقِ الجَنَّه»(1) همچنین در مورد نوع تعامل فرزندان با یکدیگر و نیز قواعد خاکسپاری نیز دستورات زیادی از سوی خدای متعال به آدم و حوا داده شد.
آیات شریفه قرآن بیانگر این مطلب است که انسان از خانواده به وجود آمده است و اولین خانواده هم خانواده آدم و حوا بوده است.
همچنین از همان ابتدا تقسیم کار در داخل خانواده وجود داشته است که در گذر زمان، این تقسیم کار به تدریج توسعه پیدا کرده است؛ البته توسعه تقسیم کار در خانواده لزوماً به این معنا نبوده است که باعث متزلزل شدن خانواده شده باشد عمق بیشتری به خانواده بخشیده شود. به عبارت دیگر، در نظام تقسیم کار معلوم شد که چه وظایفی برعهده زن است و مرد نیز باید مسؤولیت انجام چه اموری را برعهده گیرد و نحوه تعامل آنها با فرزندان چگونه باید باشد.
اصول تقسیم کار خانواده
یکی از نکات واجد اهمیت بسیار، که باید به آن توجه داشت، این مسأله است که مبنا و منشأ تقسیم کار در خانواده و بین زن و شوهر و فرزندان چه خاستگاهی دارد و از کجا می توان پی به وظایف زن و مرد و فرزندان در رابطه با خانواده برد. در این خصوص، اصولی ثابت و کلی وجود دارد که نباید از آنها غفلت کرد. یکی از این اصول کلی این است که ویژگیهای جسمانی انسان ها در مسؤولیت پذیری آنها تأثیر مستقیم دارد. به عنوان مثال، نمی توان از انسانی نابینا انتظار داشت همانند فرد سالم و بینا تیراندازی و هدف گیری کند. بنابراین باید به این نکته توجه داشت که بین مسؤولیت ها و ویژگی های طبیعی و تکوینی انسان ها رابطه مستقیم وجود دارد.
برخی خصوصیات انسانی انسان ها نیز در پذیرش مسؤولیت ها و تقسیم کار تأثیر دارد. البته منبع توزیع مسؤولیت ها باید فراتر از انسان ها باشد و بنابر آیه «ان الحکم الا لله» این مسأله باید از منشأ وحیانی سرچشمه گرفته باشد.
به طور طبیعی و در فرآیند زمانی، عرف و فرهنگ هر جامعه هم در توزیع نقش ها و در نتیجه انتظارات اجتماعی تأثیر دارد و این مسأله قابل چشم پوشی نیست. البته این موضوع مشروط به آن است که عرف و فرهنگ جامعه منافاتی با داده های وحیانی نداشته باشد.
بنابراین با توضیحات فوق می توان ویژگی های تکوینی، داده های وحیانی و فرهنگ و عرف جامعه را منابع اصلی نظام تقسیم کار خانواده دانست. البته باید همواره به این نکته توجه کرد که نظام تقسیم کار در درون خانواده نباید با داده های وحیانی تناقض و تعارض داشته باشد. از این جهت اصل داده های وحیانی بر ویژگی های تکوینی و فرهنگ و عرف رایج در جامعه تقدم دارد. بنابراین نمی توان بدون توجه به وحی، اقدام به استفاده از به کارگیری نظام تقسیم کار خانوادگی جوامع دیگر دارد. زیرا چنین نظامی تنها بر مبنای عرف و شرایط خاص آن جوامع شکل گرفته است و تنها دارای توافق عرفی است. چنین کاری به هیچ عنوان عاقلانه نیست و لازم است هر نوع استفاده از نظام تقسیم کار جوامع دیگر با لحاظ داده های وحیانی و آموزه های دینی باشد.
بنابراین قاعده های رفتاری باید ریشه در نظام وحیانی داشته باشد و تنها در مواردی که وحی سکوت کرده است، از عرف و فرهنگ مدد گرفت. در نتیجه در مواردی که بالصراحه حکم الهی و اسلامی وجود دارد، نمی توان به عرف و فرهنگ استناد کرد و باید حکم دین را بر هر مسأله دیگر مقدم دانست.
خانواده های غربی و خانواده اسلامی
خانواده در دنیای غرب تعریف خاصی داشته است و گذر زمان، تغییراتی را در این تعریف ایجاد کرده است. در آن فرهنگ، زن جایگاهی داشته و در گذر زمان، آن جایگاه، غلیظ تر یا رقیق تر شده در این مسیر تحولات بسیاری را سپری کرده است هم چنان که آمد هرگونه بهره گیری از ویژگی ها و کارکردهای خانواده باید با لحاظ مبانی دینی و وحیانی باشد و هر نوع تخطی از این اصل مهم ناپذیرفتنی است. بسیاری از مسائلی که اکنون در حوزه زن و خانواده در جامعه ایرانی وجود دارد و تلاش می شود تا برای آنها راه حلی پیدا شود، موضوعاتی وارداتی هستند. درغرب به دلیل عدم اتصال به وحی، قاعده های تعامل در خانواده فاقد ریشه وحیانی است و ریشه عرفی دارد. این در حالی است که در جامعه ایرانی، وحی و عرف حضوری جدی دارند. بنابراین این جامعه تفاوت های اساسی با عرف و جامعه غربی دارد و موضوعات و مسائل آنها متفاوت است، هرچند موضوع جهانی شدن باعث ورود مسائل جوامع غربی به جوامع اسلامی شده است و این مسائل امروزه خانواده های مسلمان را به طور جدی تهدید می کند.
دنیای غرب وارد مسیحیت تحریف شده است. در مسیحیت تحریف شده جایگاه خانواده، تفاوت زیادی با نگاه اسلامی
دارد. اصولاً در مسیحیت تحریف شده، هیچ تشویق و ترغیبی برای شکل گیری خانواده وجود ندارد بلکه به نوعی تجرد و رهبانیت سفارش شده است. به همین دلیل، در میان کشیشان مسیحی، ازدواج معنا و مفهوم مشخصی ندارد. این در حالی است که در اسلام، سفارش ها و تأکیدات زیادی در خصوص ازدواج و تشکیل خانواده وجود دارد.
همچنین در اسلام، جایگاه زن تفاوت بسیاری با مسیحیت تحریف شده دارد. در آیات شریفه قرآن کریم گفته می شود. زن باعث تسکین و آرامش است. اگر به عرف مسیحیت نیز توجه شود، مشخص خواهد شد که همواره زنان در طول تاریخ با محرومیت مواجه بوده اند. اما مواجهه پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) با همسران و زنان معاصرشان از اهمیت و جایگاه والای زن در آیین مسیحیت و مکتب تشیع خبر می دهد.
البته در طول تاریخ پس از اسلام، جریانات و افرادی بودند که در حق زنان ظلم هایی را روا داشته اند، اما این مسأله ارتباطی به وحی و سنت اسلامی ندارد.
بر اساس توضیحات فوق، باید متذکر شد که فمینیسم، مسأله جوامع اسلامی نیست و به غرب برمی گردد. در طول تاریخ غرب، به زن و خانواده ظلم شده است و زنان پس از رنسانس به تدریج با حقوق خود آشنا شدند و استیفای این حقوق را دعوی می کردند. فمینیسم را، به این ترتیب، می توان واکنش و عکس العملی به قرن ها ظلم جوامع غربی و مسیحی در حق زنان دانست که البته این مسأله ارتباطی با وحی و سنت الهی و اسلامی ندارد.
قواعد خانواده اسلامی
از جمله قواعدی که در خانواده وجود دارد، بحث مدیریت و رهبری خانواده است. آنچه از آیات شریفه قرآن کریم و قواعد معین در سنت معصومین(ع) برای زن و شوهر استفاده می شود، بیانگر این مسأله است که در محیط خانواده، مدیریت برعهده مرد است. البته بیان این نکته که مدیریت خانه با مردان است به معنای مرد سالاری مصطلح نیست. در نگاه مردسالاری، مرد مطلق العنان است و حرف اول و آخر را در محیط خانواده می زند. در رویکرد مردسالار، یعنی اتفاقی که در غرب باستان و قرون وسطی تا اوایل رنسانس و حتی امروزه رخ داده است، همه افراد در محیط خانواده تحت امر مرد هستند و او برای انجام هر کاری توانا است و هیچ عاملی نمی تواند او را باز دارد.
در مقابل، در نظام خانواده مورد تأیید زن، مدیریت خانواده به معنای مردسالاری نیست؛ بلکه مدیریت خانواده بر عهده کسی است که با رعایت و بررسی مصالح و در نظر گرفتن قواعد عمل و در این مسیر همواره به دستورها و سفارش های دینی توجه می کند و بدون لحاظ این موارد تصمیمی را اتخاذ نمی کند. به این ترتیب این مسأله که مدیریت خانواده بر عهده مرد است، به هیچ عنوان به این معنا نیست که مرد بر زن شرافت و فضیلت دارد.
مروری بر متون و منابع دینی نشان می دهد که رویکرد انسان شناختی اسلام این است که آنچه دارای اصالت است، تنها بعد روحانی انسان است و سایر ابعاد وجودی انسان باید در خدمت این بعد باشد. زیرا بقای انسان به بُعد روحانی او است و بعد جسمانی محل تغییر است و از بین می رود. با این توضیح باید به این نکته توجه کرد که بعد روحانی انسان جنسیت بردار نیست.
بنابراین اسلام برای جنسیت ارزش ذاتی قائل نیست و آن چیزی که از منظر اسلام، دارای ارزش است، تقوا و پرهیزگاری است. که در قرآن کریم به صراحت آمده است: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»(2) پرواضح است که در رسیدن به مقام تقوا، تفاوتی بین زن و مرد نیست و همگان می توانند به این جایگاه دست یابند.
در برخی از روایات در خصوص تقسیم کار بین زن و مرد آمده است که کارهای بیرون از منزل برعهده مرد و کارهای داخل خانه باید برعهده زن باشد. این مسأله به هیچ عنوان به معنی ناتوانی یا عدم توانایی زنان نیست؛ بلکه به معنی تنظیم دقیق وظایف است و بیانگر توانمندی بالای زنان در محیط خانواده است.
هر خانواده بر دو پایه و مبنا استوار است:
اولین مبنا، تأمین معیشت و مایحتاج خانواده است که محتاج فعالیت های بدنی شدید است و تا حدودی عواطف و احساسات در آن جایگاهی ندارد. بنابراین از آن جا که مرد به لحاظ تکوینی، عاطفی و احساسی آفریده نشده است، انجام این وظیفه مهم برعهده او گذاشته شده است.
پایه دیگر خانواده، عواطف و احساسات است. به عبارت دیگر، علاوه بر تأمین معیشت، خانواده نیازمند عشق، محبت و احساسات است که این مسأله بیش از هر چیز در طبع زنان وجود دارد. بنابراین اگر زنان نیز مانند مردان در امر تأمین معیشت خانواده وارد شوند، پایه دوم خانواده عملاً ناقص خواهد ماند و خانواده های ناموفق شکل خواهد گرفت؛ هر چند که شاید در امر تأمین معیشت موفق باشد.
همچنین اگر جایگاه زنان و مردان در خانواده ها عوض شود نتیجه مطلوبی حاصل نخواهد آمد؛ زیرا آنها در موقعیت هایی قرار خواهند گرفت که با طبیعت وجودیشان متفاوت است و از این رو خانواده ای متزلزل شکل خواهد گرفت که عوارض سنگینی را در برخواهد داشت.
این عوارض، بیش از همه، به فرزندان خانواده برخواهد گشت؛ زیرا فرزندان بیشتر به مادر وابستگی دارند و در صورتی که مادر بیشتر وقت خود را صرف امور خارج از خانه نماید و وظیفه تأمین معاش را عهده دار شود پدر نخواهد توانست خلأ عاطفی به وجود آمده در منزل را تأمین کند و از این حیث فرزندان دچار مشکلات عاطفی و احساسی زیادی خواهند شد و بتدریج از فضای خانواده خود را جدا و خود را در گروه های اجتماعی دیگر تعریف خواهند کرد. ذیل چنین شرایطی است که می بینیم بعضی از خانواده ها گسسته می شوند و، به هر دلیل، مادر در منزل حضور ندارد و همه مسؤولیت ها بر عهده پدر قرار می گیرد.
حاصل آنکه وی هر دو وظیفه تأمین معاش و برآوردن عواطف و احساسات را بر دوش می کشد. طبعاً عمل به این هر دو وظیفه در چنین وضعیتی به صورت مناسبی، آن گونه که باید و شاید، میسر نمی شود. در مقابل در خانواده های پیوسته و معمولی، این وظایف باید بین مرد و زن تقسیم شود تا خانواده ای نمونه و مورد تأیید دین مبین اسلام شکل گیرد. البته در شرایطی که مرد خانواده نمی تواند نیازهای معیشتی خانواده را تأمین کند، زن می تواند در این مسأله به مرد کمک و مساعدت کند. نکته دیگر آنکه مالکیت درآمدی که زن از این طریق به دست می آورد به خود او تعلق دارد و مرد، در این خصوص، هیچ گونه حقی ندارد. به دیگر سخن زن، در صورت به دست آوردن درآمد، چه از محل کار و فعالیت و چه از محل ارث یا هدیه، اختیار صرف مال و اندوخته خود را دارد؛ اگر چه هزینه کردن این درآمد نباید در مسیری باشد که باعث به خطر افتادن خانواده شود. این مسأله بیانگر ارزش والای زن در مکتب اسلام است، در حالی که چنین جایگاهی در بسیاری از مکاتب غیراسلامی وجود ندارد.
در خصوص نحوه ارتباط والدین و فرزندان نیز اسلام دستورها و سفارش های موثری ارائه داده است: از طرفی فرزندان بنا بر آیه شریفه «و لا تقل لهما اف»(3) حق ندارند تعرض و توهینی نسبت به والدین باید در برخورد با فرزندان، مصلحت آنها را در نظر بگیرند و سعی کنند که همواره آنان را به تعالی و سعادت برسانند و محیط مناسبی را در خانواده برای رشد و پیشرفت آنها فراهم آورند.
بنابراین از نظر آیین اسلام، اخلاق و رکن مهم خانواده مطلوب است و والدین و فرزندان باید همیشه با اخلاق با یکدیگر برخورد و از هر نوع رفتار غیراخلاقی پرهیز کنند. اسلام، در واقع، به دنبال طراحی نظام خانواده ای است که گامی در جهت رسیدن افراد به سوی فلاح، رستگاری و سعادت باشد و انسان ها در مسیر سعادت کمال قرار گیرند.
کارکردهای خانواده اسلامی
خانواده مطلوب از نظر اسلام، کارکردهای مشخصی دارد که از جمله این کارکردها، تنظیم و ارضای نیاز جنسی است. برقراری این رابطه نتایج قابل توجهی خواهد داشت که از جمله آن می توان به آرامش روحی و روانی اشاره کرد. نیاز جنسی از جمله نیازهای انسان مانند خوردن و خوابیدن است و تأمین آن از نظر عقل و دین یک ضرورت مهم است. از منظر اسلام، این نیاز باید در قالب خانواده تأمین شود. این مسأله دلایل گوناگونی دارد و بر مبنای قواعد و ضوابط خاصی صورت می گیرد. چنین مسأله ای با طبیعت انسانی سازگار است. همچنین از آن جا که انسان به دنبال بقای نسل است، اگر روابط جنسی ضابطه مند نباشد، نسل انسان نامشخص خواهد شد. بنابراین جهت بقای نسل انسان، روابط جنسی قاعده مند و در چارچوب خانواده مورد تأکید ویژه اسلام است و این مسأله با آموزه های عقلی و منطقی هم سازگار است.
در نهاد خانواده، زن و شوهر علاوه بر انجام کارکردها وظایف خود، نقش مراقب یکدیگر را نیز ایفا می کنند. به عبارت دیگر، نوعی دستگاه کنترل اجتماعی در خانواده شکل می گیرد و زن و شوهر همواره در راستای اصلاح مشکلات و عیوب رفتاری خود گام برمی دارند و از این جهت خانواده می تواند در مسیر تعالی و ستعادت قرار گیرد.
این مسأله در خصوص فرزندان نیز صدق می کند و از این جهت، پدر و مادر می توانند با همفکری چشم انداز آینده فرزندان را مشخص کنند و آنها را در مسیری صحیح و انسانی تربیت و کنترل های لازم را بر آنها اعمال کنند.
یکی دیگر از کارکردهای مهم خانواده، کمک به همسرگزینی فرزندان است. از این جهت، نقش خانواده ها بسیار مهم است و مشارکت آنها، تأثیر بسیار زیادی در انتخاب صحیح فرزندان خواهد داشت. در صورتی که این اتفاق رخ دهد و امر انتخاب همسر، با نظر و هماهنگی والدین باشد، فواید و آثار مثبت بسیار زیادی در پی خواهد داشت و پس از ازدواج، والدین نیز از فرزندان خود حمایت های زیادی خواهند کرد؛ اما در صورتی که ازدواج فرزندان بدون توجه خانواده ها به این مسأله مهم صورت گیرد، مشکلات زیادی به همراه خواهد داشت و اختلافات بسیاری پدید خواهد آمد. امروزه یکی از مشکلات جامعه ایرانی در حوزه خانواده، بی توجهی به نقش خانواده ها در امر ازدواج است که باعث رشد مسائلی مانند رشد اختلافات خانوادگی، ضعیف شدن پیوندهای خانوادگی، طلاق و متارکه شده است.
مهمترین نقش خانواده، کنترل اجتماعی است، بنابراین اگر این نقش تضعیف شود طبعات بسیار زیادی بر جامعه حادث خواهد شد. یکی از مشکلات امروز جامعه، ورود الگوهای وارداتی غربی است که باعث تضعیف جایگاه خانواده می شود. این الگوها با رواج فردیت و تجرد، نقش پدران و مادران را در خانواده ها کمرنگ و از این طریق جایگاه خانواده ها را سست کرده اند.
بنابراین باید با توجه و تأکید بر آموزه های وحیانی و مبانی دینی، اقدام به بازسازی و حفظ جایگاه نظام خانواده، و از این طریق، با الگوهای وارداتی و غربی برخورد کرد.
خانواده مطلوب از دیدگاه اسلام دارای کارکردهای مهمی است که می تواند باعث سعادت و پیشرفت انسان ها شود. چنین خانواده ای، از این جهت، برتری ها و مزیت های بسیاری بر خانواده های غیراسلامی دارد. تشریح و تبیین خانواده اسلامی در مجامع علمی و رسانه های عمومی می تواند باعث کاهش مشکلات اجتماعی امروز جهان شود و کانون خانواده ها را قدرتمندتر کند.
در واقع تقویت نقش خانواده ها، مهم ترین عامل در راستای حل مشکلات اجتماعی و فرهنگی جامعه است و لازم است که همه مدیران و برنامه ریزان فرهنگی به این مسأله مهم توجه کنند و برنامه های خود را در این راستا قرار دهند.
پی نوشت ها :
1. سوره مبارکه طه، آیه 121.
2. سوره مبارکه حجرات، آیه 13.
3. سوره مبارکه اسراء، آیه 23.
منبع: نشریه خردنامه هشمهری، شماره 87.
منبع: نشریه خردنامه هشمهری، شماره 87 .