مقدّمه
خوردن و آشامیدن از لوازم اصلی استمرار حیات مادی انسان است و بدون آن، هیچ انسانی قادر به انجام تکالیف اساسی خویش و حرکت در مسیر کمال یابی نخواهد شد. جسم انسان، هم چون مرکبی است که روح را حمل می کند واختلال در کار این مرکب، اختلال در کار روح پدید می آورد. این حقیقت، اقتضای آن داشته که حتی برترین موجودات نظام هستی، یعنی انبیا و اولیای الهی نیز وجود را بی نیاز از خوردن و آشامیدن ندانند و با بهره گیری از شیوه های صحیح و در عین حال ضروری، لوازم استمرار حیات و حرکت جسم خویش را فراهم کرده و آن را در خدمت روح بلندشان قرار دهند.
با توجه به آن چه گفته شد، در این نوشتار به بررسی روایات حاکی از سیره نبوی در این باره می پردازیم. مجموع اطلاعات موجود در این زمینه، در حقیقت پاسخ به این سؤال هاست که پیامبر اکرم … چرا، چه نوع، چند نوع، به چه میزان، چه هنگام، تنها یا با دیگران، و چگونه می خورد و می آشامید.
1.چـرا؟
سخن از چرایی خوردن و آشامیدن در سیره نبوی …، منطقاً باید پیش از دیگر مسائل مربوط به سیره آن حضرت در خوردن و آشامیدن، مورد توجه قرار گیرد. این که چرا انسان به خوردن و آشامیدن رو آورده، پرسشی است که پاسخ آن ابتدا بدیهی می نماید، زیرا به محض طرح چنین پرسشی، این پاسخ به ذهن می رسد که خوردن وآشامیدن لازمه طبیعی زندگی بشر و زنده ماندن اوست. این سخن در عین درستی، تمام پاسخ نیست، زیرا فلسفه خوردن و آشامیدن در نگاه اولیای دین، صِرف تأمین نیازهای جسمانی نیست، بلکه مسئله ای مهم تر و برتر مطرح است. طبق این دیدگاه، جسم، نقش آلی و ابزاری برای حقیقت انسان، یعنی روح او دارد، از این رو برای این که روح بتواند مسیر کمال یابی خود را طی کند باید نیازهای جسم به عنوان مرکب و ابزار روح، تأمین شود. بر اساس دیدگاه اول، انسان و حیوان مشترک و هم سان می شوند، اما در این نگاه، انسان در تأمین نیازهای جسم در پی تأمین هدفی بس والاست. در برخی روایات به نقش ابزاری خوردن در راستای عبادت و انجام فرائض و تکالیف اشاره شده است. درروایتی، از پیامبر اکرم … چنین نقل شده است که به خداوند عرضه داشت:
در نان به ما برکت عطا کن، و بین ما و نان جدایی میفکن، چرا که اگر نان نباشد قادر به ادای نماز و گرفتن روزه و انجام فرایض پروردگارمان نخواهیم بود.2
و در روایت امام صادق (علیه السلام) نیز آمده است: بنیان جسم بر نان نهاده شده است. 3بنا بر روایتی دیگر، هنگامی که مردی از ابوذر درباره برترین اعمال پس از ایمان پرسش کرد وی پاسخ داد: «نماز وخوردن نان! » و هنگامی که آن مرد با شگفتی به ابوذر نگریست، وی ادامه داد: «اگر نان نباشد خداوند عبادت نمی شود».و مراد ابوذر این بود که انسان برای کسب توانایی انجام عبادت باید از نان بهره ببرد.4
با توجه به این گونه روایات، هدف انسان مؤمن از خوردن غذا، آماده سازی جسم برای انجام تکالیف عبادی وفرایض دینی است، و ـ چنان که گذشت ـ این نوع نگاه به خوردن، به مراتب والاتر از نگاه طبیعی به آن است.
2.چه نوع؟
پرسش دیگر درباره سیره نبوی … در خوردن و آشامیدن، مربوط به نوع غذای آن حضرت است. بنابرروایات سیره می توان ویژگی هایی را در مورد غذای پیامبر اکرم … استنباط کرد که عبارت اند از:
حلال بودن
از مهم ترین این ویژگی ها حلال بودن غذاست. طبیعی است پیامبر اکرم … با توجه به جایگاه هدایتی اش در میان انسان ها، بارزترین مصداق برای رعایت این اصل است. در برخی روایات آمده است که آن حضرت آن چه را خداوند برایش حلال کرده بود به همراه خانواده و خدمتکار تناول می کرد.5
تنوع
ویژگی دیگر در غذاهای پیامبر اکرم … آن بود که اصرار بر نوع خاص و برجسته ای از غذاها نداشت وغذایی، هم چون غذای متعارف همه مردم را مصرف می کرد، و در این میان، به ساده ترین نوع آن قناعت می کرد و بر آن شاکر بود. بنا به نقل طبرسی، آن حضرت گونه های مختلف از غذاها را مصرف می کرد.6معنای این سخن می تواند آن باشد که حضرت اصرار بر نوع خاصی از غذاها نداشت و در این زمینه، تکلف نمی ورزید و در صورت دست رسی به غذاهای نافع، برای تأمین نیاز جسم از آن ها بهره می برد.
سادگی
در بیشتر موارد، آن حضرت نان جو، با آرد سبوس دار، و در حدّ عدم سیری مصرف می کرد. در برخی روایات، از نان جو به عنوان غذای انبیا یاد شده است. به عنوان نمونه در روایتی، به نقل از امام رضا(علیه السلام) چنین می خوانیم: هیچ پیامبری نبوده جز آن که مردم را به خوردن [نان ] جو فرا خوانده و برای آن، برکت طلبیده است. و [این غذا] در هیچ شکمی داخل نشده جز آن که بیماری را از میان برداشته است. و این، غذای پیامبران است و طعام نیکان. و خداوند ابا کرده ازاین که غذای انبیا را چیزی غیر از جو قرار دهد.7
از دیگر روایات مربوط به سادگی غذای پیامبر…، روایت قتاده است. وی گوید: ما گاه نزد انس بن مالک می رفتیم و می دیدیم که خدمتکار او مشغول پختن نان بود. روزی انس در همین حال، رو به ما کرده، گفت: [از این نان ها] بخورید، اما نسبت به پیامبر، من سراغ ندارم که حضرت نان با آرد الک کرده و بدون سبوس، و گوشت گوسفندکباب شده مصرف کرده باشد.8خورش غذای پیامبر… نیز معمولاً بسیار ساده بود. بنا به نقل کلینی از امام صادق (علیه السلام)، روزی پیامبر اکرم … به حجره ام سلمه وارد شد. ام سلمه قطعه نانی نزد حضرت آورد. پیامبر فرمودند: آیاخورش نیز داری؟ گفت: خیر یا رسول الله، جز سرکه ندارم. فرمود: سرکه خوب خورشی است، و خانه ای که سرکه درآن هست بی چیز نیست. 9
مضرّ نبودن
ویژگی مهم دیگر در غذاهای مورد استفاده پیامبر اکرم …، مضرّ نبودن است. از نظر آن حضرت، گذشته از مفید و نافع بودن، یک غذا ـ که در ادامه، به آن خواهیم پرداخت ـ می بایست فاقد آثار منفی بر بدن باشد. به عنوان مثال، بنا به نقل کلینی از امام صادق (علیه السلام)، و آن حضرت از امیرالمؤمنین (علیه السلام)، هنگامی که برای پیامبراکرم … غذای داغی آوردند، فرمود:آن را بگذارید تا سرد شود، خداوند آتش را غذای ما قرار نداده و برکت در غذای غیر داغ است. 10بنا بر بعضی روایات، آن حضرت از خوردن برخی غذاها یا گیاهان که بوی آن ها در دهان می ماند نیز اجتناب می کرد.البته این پرهیز، ناشی از آثار خانوادگی یا اجتماعی بقای بوی این غذاها در دهان بود و نه به سبب ضرر آن برای بدن. بنا به نقل طبرسی، پیامبر اکرم … سیر، پیاز، تره و عسلی که مغافیر11 در آن بود تناول نمی کرد، زیرا بوی آن ها در دهان می ماند.12
سودمندی
ویژگی دیگر غذاهای مورد استفاده پیامبر اکرم …، میزان نافع بودن غذا برای بدن بود. بنا بر روایتی که پیش از این گذشت، حضرت سادگی را در مجموع زندگی و از جمله تغذیه، رعایت می کرد، اما این، منافات با توجه به سودمندی غذاها ندارد و در مواردی که گشایش اقتصادی برای مسلمانان و خود حضرت پدید می آمد با تنوع بخشی به غذای خود و خانواده، از غذاهای سودمند بهره می برد. در برخی روایات، ضمن اشاره به این موارد، از زبان پیامبر… و دیگر معصومان(علیهم السلام) فوایدی برای برخی غذاها بیان شده است. مجموع این روایات، حکایت از آن دارند که پیامبر اکرم … به علت اتصال به منبع علم الهی و آگاهی از خواص غذاها، نافع ترین آن ها را برای بدن ـ در صورت دست رسی به آن ها ـ بر می گزیده، ضمن آن که در میزان مصرف نیزاصول سلامت را رعایت می کرد. در روایتی که پیش از این از امام رضا(علیه السلام) نقل کردیم، به خاصیت درمانی نان جو اشاره شد.13 به جزآن، در برخی روایات، امام صادق (علیه السلام) شیر، سرکه، روغن و سویق (نوعی حلیم از گندم یا جو، و شکر و خرما) راغذای پیامبران، و گوشت و شیر را، شوربای (آبگوشت ) آنان معرفی کرده است. 14
هم چنین گفته شده است که محبوب ترین غذاها نزد پیامبر اکرم … گوشت بود و می فرمود:«گوشت موجب افزونی قوه شنوایی و بینایی می شود». و در کلامی دیگر فرمود: گوشت، سرآمد غذاها در دنیا و آخرت است و اگر از خدایم می خواستم که هر روز مرا با آن اطعام کند چنین می کرد.15آن حضرت گوشت را گاه به صورت پخته [با آب ] و گاه به صورت کباب، همراه نان مصرف می کرد.16بنا به نقل طبرسی، پیامبر اکرم … تگرگ را جمع کرده و تناول می کرد و می فرمود: این موجب نابودی عوامل فساد دندان ها می شود.17 نیز از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که پیامبر اکرم … در صورت دست رسی به شیرینی جات با آن افطار می کرد، و اگر بدان دست رسی نداشت با آب گرم افطار می کرد و می فرمود:این باعث پاکسازی کبد و معده، و موجب خوشبو شدن بوی دهان، و سبب تقویت دندان ها و چشم، و عامل تیزی بینایی می شود؛ و گناهان را می شوید و عروق تحریک شده را ساکن، و تلخی غالب را از بین می برد و بلغم را قطع می کند و حرارت را ازمعده فرو نشانده و سردرد را زایل می کند.18گفتنی است، تأثیر افطار با آب ولرم در شسته شدن گناهان می تواند به لحاظ فضیلتی باشد که شخص روزه دار در اثرگرسنگی و سپس افطار با نوشیدنی ساده ای چون آب به دست می آورد. پیامبر اکرم … عسل را بسیار دوست داشت و خوردن آن را همراه با قرائت آیاتی از قرآن و جویدن کندر موجب زوال بلغم می دانست. 19 پیامبر اکرم … مطلوبیت بعضی غذاها را گاه با تعبیر «طیب » تأیید می کرد. به عنوان مثال، هنگامی که یکی از اصحاب حضرت فالوده ای به ایشان هدیه کرد و حضرت قدری تناول کردند، پرسیدند: «ای ابا عبدالله، این را از چه چیزی فراهم کرده ای؟ » عرض کرد: پدر و مادرم فدایت، روغن و عسل را در ظرفی سنگی ریخته، با آتش تفت می دهیم و سپس مغز گندم را آسیاب کرده و با آن مخلوط می کنیم تا به خوبی با هم عجین شوند و چنین چیزی فراهم آید. حضرت فرمود: «این غذایی نیکو و گواراست ».20
3.چند نوع؟
روح ساده زیستی در پیامبر اکرم … مانع از آن بود که بر سر سفره غذای آن حضرت بیش از یک نوع غذا یافت شود. علت این امر در روایت صحیحه کلینی از امام صادق (علیه السلام) بیان شده است. بنا بر این نقل، پیامبراکرم … در شام گاه پنجشنبه ای که در مسجد قبا حضور داشت، برای افطار، نوشیدنی طلب کرد و اوس بن خولی انصاری کاسه بزرگی حاوی شیر مخلوط با عسل آورد. حضرت چون آن را به لب های مبارک رسانید ناگاه آن را کنار نهاد و فرمود: این، دو نوع نوشیدنی است که به یکی از آن ها نیز می توان بسنده کرد. من آن دو را با هم نمی نوشم، اما تحریم نیز نمی کنم، لکن من برای تواضع در برابر خداوند چنین می کنم، و هر کس برای خدا تواضع کند خداوند او را بلند مرتبه سازد، و هر کس تکبّر ورزد خداوند او را فرود آورد. و هر آن کس که در معیشت، راه میانه برگزیند خداوند روزی اش دهد، و هر آن که اهل تبذیرباشد خداوند او را محروم سازد، و هر آن که فراوان یاد مرگ کند خداوند دوستش دارد.21 این روایت چندین پیام دارد:
.قناعت پیامبر اکرم … بر یک نوع از نوشیدنی و غذا؛
.این قناعت، بُعد استحباب و ترجیح داشته و ترک آن حرام نیست؛ و این در حقیقت، ناشی از شریعت سهله ای است که پیامبر… خود را مروّج و آورنده آن معرفی کرد.22 و از این رو فرمود: من این دونوشیدنی را با هم نمی نوشم، اما تحریم نیز نمی کنم؛
.زهد مثبت در سیره معصومان(علیهم السلام) و اولیای صالح خداوند عبارت از همین است که با وجود دست رسی به مواهب دنیوی جز در حد ضرورت، از آن ها چشم پوشی می کردند؛
.پیامبر اکرم … سرّ این اقدام خویش را تواضع در برابر خدا معرفی می کند، و این، جلوه ای دیگر ازصفت تواضع است که عبارت از تواضع در برابر خداست. افراد متکبّر و دنیازده با گردن کشی و روحیه طلب کارانه دربرابر خداوند ظاهر شده و نعمت های الهی را بی توجه به مُنْعِم مصرف می کنند، در حالی که بندگان حقیقی خداوند با اظهار کوچکی و تواضع در برابر خداوند، خود را مستحق کوچک ترین نعمت ها نیز ندیده و نسبت به توان برشکرگزاری برای کمترین نعمت نیز اظهار عجز می کنند و درصدد افزون خواهی همراه با ناسپاسی نیستند؛
.توصیه کلی پیامبر اکرم … در این حدیث، به اعتدال و میانه روی در زندگی، و ترک تبذیر است؛
.و نهایتاً در راستای اصول و سیره و شیوه تربیتی پیامبر اکرم …، مسئله یاد مرگ مطرح می شود که بهترین وسیله حفظ انسان ها از کژی است.
4.به چـه میزان؟
اولیای دین و نیز حکیمان، همواره به کم خوری و پرهیز از پرخوری سفارش اکید داشته اند. این مسئله امروزه نیز مورد تأکید پژوهشگران علوم پزشکی است و به عنوان راز سلامت و پیش گیری از بیماری ها مطرح است. در روایت کلینی ازامام باقر(علیه السلام) آمده است: چیزی نزد خداوند، مبغوض تر و ناپسندتر از شکم پر نیست. 23در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است: آن گاه که شکم پر شود، ره طغیان در پیش گیرد.24
و به گفته برخی حکما: زیاد نخورید تا زیاد بنوشید تا زیاد بخوابید تا زیاد حسرت بخورید.25در روایات نبوی … نیز بر این امر تأکید شده است. آن حضرت، پرخوری را موجب فساد بدن، بروزبیماری، کسالت در عبادت، قساوت و مردن قلب، دوری از خدا، مبغوض خداوند واقع شدن، ضرر زدن به دین فرد واز ویژگی های افراد کافر و منافق معرفی فرموده است. 26 در بعضی روایات، آن حضرت میزان مناسب برای خوردن را چنین تعیین کرده است: فرزند آدم! هیچ ظرفی بدتر از شکم را پر نکرده، برای او تنها چند لقمه که سبب قوام وجودش شود کافی است. و اگر ناچار ازغذا خوردن شد، پس ثلث [معده ] برای غذایش، و ثلث آن برای نوشیدنی اش، و ثلث دیگر را برای نفس بگذارد.27در این زمینه، از بعضی همسران پیامبر اکرم … نقل شده است که: «هیچ گاه شکم پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم از غذا پر نشد».28
5.چه هنگام؟
پرسش دیگر درباره سیره نبوی … در تغذیه، این است که آن حضرت در چه اوقاتی غذا صرف می کرده است؟ از برخی روایات می توان اصلی کلی در این باره استنباط کرد و آن این که آن حضرت جز به وقت گرسنگی و احساس نیاز بدن، اقدام به صرف غذا نمی کرده است. 29 در روایتی از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
بخور در حالی که اشتها به خوردن داری، و دست بکش در حالی که هنوز اشتها به خوردن داری. 30
و بنا به نقل انس بن مالک: هیچ گاه در روز یا شب، آن حضرت گوشت یا نان مصرف نکرد مگر هنگامی که بدن نیاز به آن داشت. 31بر این اساس، نقل شده است که پیامبر اکرم … شخصاً با مردم مواسات و همراهی می کرد، به گونه ای که ازار (لنگ ) خود را با پوست وصله می کرد و هیچ گاه، هم صبحانه (یانهار) و هم شام نخورد تا این که از دنیا رحلت فرمود.32بنا بر بعضی روایات، معصومان(علیهم السلام) دو وعده غذایی را در طول شبانه روز سفارش می کردند و از صرف غذابین آن دو وعده، نهی می کردند.33 و از برخی روایات، بر می آید که معصومان(علیهم السلام) تأکید بر آن داشتند که افراد، شب هنگام چیزی خورده و بخوابند، ولو بسیار اندک باشد. امام صادق (علیه السلام) در این زمینه فرموده است: خوردن شام را ترک نکن، حتی اگر سه لقمه به همراه نمک باشد. و کسی که شام خوردن را [به کلی ] ترک گوید رگی در بدنش می میرد که هرگز احیا نخواهد شد.34پیامبر اکرم … نیز می فرمود: شام بخورید هر چند یک مشت خرمای غیرمرغوب باشد، چرا که ترک شام خوردن موجب پیری است. 35
6.تنها یا با دیگران؟
بخش دیگری از روایات سیره نبوی … در باب خوردن و آشامیدن، از آن حکایت دارد که پیامبراکرم … در حدّ امکان، به تنهایی غذا نمی خورد و می فرمود: آیا شما را از بدترینتان خبر دهم؟ کسی که به تنهایی بخورد و برده اش را بزند و میهمانش را ردّ کند.36 آن حضرت، غذا خوردن جمعی، حلال بودن غذا، و گفتن بسم الله در ابتدا و حمد خدا در پایان را از اسباب کمال در غذا خوردن معرفی می فرمود.37 و نیزمی فرمود:بهترین غذاها نزد خداوند آن است که دستان زیادی آن را بخورند.38و بنا به نقل امام صادق (علیه السلام) از امیرالمؤمنین (علیه السلام)، پیامبر اکرم … می فرمود:جماعت، موجب برکت است و غذای یک نفر، دو نفر را، و غذای دو نفر، چهار نفر را کفایت می کند.39گفتنی است که هر چند زیادتر شدن افراد ممکن است سهم هر فرد از غذا را کاهش دهد، اما مراد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می تواند آن باشد که حتی با وجود عدم سیری، نیاز بدن همراه با کم خوری که مطلوب است، تأمین می شودو این می تواند در نتیجه ایثار افراد در اختصاص سهم خود به دیگران باشد.40 امروزه نیز ثابت شده است که صرف غذا بادیگران، همراه با نشاط و گوارایی می شود و این امر، در جذب نیکوی غذا و تعادل گوارش نقش مهمی دارد. بنا به نقل طبرسی، پیامبر اکرم … آن چه را خوردنش بر وی حلال بود، همراه اهل و خادم یا همراه کسانی که حضرت را دعوت به غذا خوردن می کردند، روی زمین یا آن چه دعوت کنندگان بر آن غذا می خوردند، و ازآن چه آنان می خوردند تناول می فرمود، مگر آن که میهمانی بر حضرت وارد می شد که در این صورت، به همراه میهمان غذا می خورد.41 بنابه نقل دیگر طبرسی، هنگامی که کسی به پیامبراکرم … عرض کرد: ماغذا می خوریم، اما سیر نمی شویم! حضرت فرمود: شاید به صورت متفرق غذا می خورید؛ در حال غذا با هم جمع شوید و نام خدای بر زبان آرید تا موجب برکت برای شماشود.42 آن حضرت، گاه غذا را در میان مساکین و نیازمندان و همراه آنان میل می کرد و از برکت حضور حضرت، آنان نیز سیرمی شدند، بنا به نقل حمیری از امام باقر(علیه السلام)، شبی پیامبر اکرم … همراه مساکینی که در مسجدمی خوابیدند در کنار منبر، روزه خود را افطار کرد و از غذایی که در دیگی سنگی نهاده شده بود میل فرمود، و به برکت حضور حضرت، سی نفر از آنان از آن غذا خورده و سیر شدند، سپس آن ظرف نزد همسران حضرت باز گردانده شد وهمه آنان نیز سیر شدند.43 این گونه روایات هرچند از یکی از معجزات آن حضرت حکایت دارد، اما پیش ازآن ـ با توجه به آن چه گذشت ـ حاکی از اهتمام حضرت بر ایثار و نیز توجه به غذا خوردن در جمع می باشد.
7.چـگونه؟
درباره این که پیامبر اکرم … چگونه غذا می خورد و چه آدابی را رعایت می کرد روایات زیادی دردست است و طبیعی است که سیره نبوی … در این زمینه نزد مسلمانان جذابیت بسیاری دارد، چراکه آنان مایلند در آداب و شیوه عمل، به آن حضرت تأسّی کنند. ویژگی ها و آدابی که برای غذا خوردن یا نوشیدن حضرت نقل شده بدین قرار است:
7 ـ 1. شروع با نام خدا و دعا؛ و ختم با حمد خدا
پیامبر اکرم … هم چون دیگر کارها، خوردن و آشامیدن را نیز با جاری کردن نام خدا بر زبان آغازمی کردند.44 پیش از این، از آن حضرت نقل شد که می فرمودند: هنگامی که غذا چهار ویژگی بیابد کامل شود:حلال باشد، و دستانی که از آن می خورند زیاد باشند، و با بسم الله آغاز شود، و با حمد ختم شود.45 هنگامی که مقابل حضرت غذا نهاده می شد می فرمود: بسم الله، خدایا آن را نعمتی مورد سپاس قرار ده که به واسطه اش نعمت بهشت را دریابیم. و یا می فرمود: بسم الله، خدایا در آن چه به ما روزی کرده ای برکت عطا کن وآن را استمرار بخش. 46 نکته قابل توجه در این روایت این است که برخلاف عادت رایج، پیامبر اکرم … پیش از شروع غذادست به دعا بر می داشته است که قابل حمل بر پیش دستی در شکر پیش از تنعم و در آستانه آن است.
آن حضرت به وقت نوشیدن نیز نام خدا و دعا را در ابتدا، و حمد خدا را در پایان بر زبان جاری می ساخت، و چون آب را در سه نفس می نوشید، لذا سه بسم الله و سه حمد اشت 47 و هنگام شروع به نوشیدن، چنین دعامی کرد: حمد خدایی را که نازل کننده آب از آسمان، و تبدیل کننده امور است به هرگونه که بخواهد. به نام خدا که بهترین نام هاست. 48در روایت امام صادق (علیه السلام) از پدران گرامی اش از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز آمده است: بارها دیدم پیامبر اکرم … هنگام نوشیدن، سه بار نفس می کشید، و با شروع به نوشیدن، بسم الله، و درپایان آن حمد خدا می گفت. 49بنا به نقلی دیگر، پیامبر اکرم … هنگام نوشیدن شیر می فرمود: خدایا، برای ما در آن برکت ده و بیشتر از این روزی کن. و هنگام نوشیدن آب می فرمود: حمد خدایی را که با رحمتش ما را از آب گوارا و زلال سیراب کرد و به واسطه گناهانمان، آب شور و تلخ بر ماننوشانید.50
7 ـ 2. نوشیدن در سه جرعه
آن سان که گذشت، روش و سیره پیامبر اکرم … در نوشیدن، چنین بود که هر وعده نوشیدن را در سه جرعه تقسیم می کرد، و در هر جرعه نیز نام و حمد الهی را بر زبان جاری می نمود. در روایات معصومان(علیهم السلام)،تفاوت انسان و حیوانات در نوع نوشیدن، چنین معرفی شده است که انسان هم چون بهائم به یک باره آب ننوشد. ازامام باقر و امام صادق ‡ نقل شده است که فرمودند: نوشیدن در سه نفس بهتر از یک نفس است. و آن دوبزرگوار اکراه داشتند از این که انسان، هم چون شترِ بسیار تشنه سر در آب فرو بَرَد و سر بر ندارد تا سیراب شود.51 اما از ابن عباس نقل شده است که پیامبر اکرم … هنگام نوشیدن، دو بار نفس می کشید.52 نیز بنا به نقلی از طبرسی، آن حضرت گاه با یک نفس می نوشید.53 البته این دو روایت رامی توان بر مواردی حمل کرد که حضرت آب اندکی می نوشیده و نوشیدن با سه نفس لزومی نداشته است.
7 ـ 3. پرهیز از نوشیدن از داخل ظرف
از دیگر آداب نوشیدن که مورد تأکید پیامبر اکرم … بود، پرهیز از نوشیدن از داخل ظرف است. آن حضرت هنگامی که مردی را دیدند که دهان در آب کرده و هم چون حیوانات از وسط آب می نوشد به وی فرمودند: آیا مثل بهائم سر در آب کرده و می نوشی؟ اگر ظرف نداری با دستانت بنوش که از پاکیزه ترین ظروف تو به شمارمی روند.54البته روشن است که توصیه حضرت به نوشیدن با دست، هنگام پاکیزگی دستان است که نکته بهداشتی مهمی است. از دیگر شیوه های پیامبر… در نوشیدن، این بود که آب را با حال مکیدن تناول می نمود ومی فرمود: آب را با مکیدن بنوشید و به یک باره سر نکشید که موجب درد کبد می شود.55 امروزه نیز از نظر علمی ثابت شده که نوشیدن تدریجی آب در رفع تشنگی مؤثرتر است.
7 ـ 4. خوردن از غذای مقابل و نزدیک خود
ویژگی دیگر اخلاق نبوی در تغذیه، این بود که در صورت حضور دیگران بر سر غذا، آن حضرت به غذای متقابل خودبسنده کرده و دست به سمت غذایی که در مقابل دیگران بود، دراز نمی کرد.57 این، نوعی ادب اجتماعی است که از ظرافت خاصی برخوردار است، و گرچه به اخلاق اجتماعی حضرت مربوط است، اما به لحاظ ارتباط آن باسیره حضرت در تغذیه در این جا بدان اشارت رفت.
7-5. عدم تنفس در ظرف آب
پیامبر اکرم … هنگام نوشیدن، برای نفس کشیدن، ظرف آب را از دهانش دور می کرد.56 واین شیوه، به خوبی گویای رعایت دستورات بهداشتی توسط آن حضرت، در شرایطی است که مردم عرب جاهلی درشرایط نامناسب بهداشتی می زیستند و با این گونه نکته های ظریف بهداشتی، کاملاً بیگانه بودند.
7 ـ 6. شروع قبل از دیگران و ختم بعد از دیگران
این ویژگی ـ به خصوص ـ در آن جا که دیگران میهمان حضرت بودند، بیشتر نمود می یافت. 58 روشن است که این اقدام حضرت نه برای پرخوری، بلکه برای رفع حجب و حیا در میهمان، و آسودگی وی در خوردن بود. این صفت نیز از ظرافت خاص اخلاقی برخوردار است و همواره می تواند مورد توجه پیروان آن حضرت باشد.
7 ـ 7. رعایت ادب در خوردن
به عنوان نمونه، در برخی روایات، درباره چگونگی گوشت خوردن پیامبر… آمده است که حضرت سر را به سوی غذا خم نمی کرد، بلکه گوشت را به دهان نزدیک کرده و با دندان آن را جدا می کرد.59 این می تواند ناشی از آن باشد که حضرت، هم چون برخی افراد، حرص بر خوردن از خود نشان نمی داد و تأنّی و ادب را درخوردن رعایت می کرد.
7 ـ 8. خوردن و آشامیدن با دست راست
در فرهنگ دینی ما دست راست به عنوان نماد و سمبل یمن و برکت مطرح است. در قرآن کریم «اصحاب المیمنه» یا«اصحاب الیمین» به فلاح و رستگاری معرفی شده اند، و نیز آمده است که نامه اعمال نیکان نیز به دست راست ایشان داده می شود.60 پیامبر اکرم … نیز کارها، از جمله خوردن و آشامیدن را با دست راست انجام می داد. طبرسی ضمن برشماری مکارم اخلاق حضرت چنین گفته است: ... و دست راست حضرت برای خوردن و نوشیدن و گرفتن و دادن بود و جز به دست راست نمی گرفت و جز به دست راست عطانمی کرد، و دست چپ حضرت برای کارهای دیگر بود. و آن حضرت تیمّن (عمل با دست راست ) را در تمام کارهایش دوست داشت؛ در لباس پوشیدن، در کفش پوشیدن، در حرکت کردن و.... 61هم چنین بنا بر روایت امام صادق (علیه السلام) از پدران گرامی اش، پیامبر اکرم … از خوردن و آشامیدن بادست چپ نهی کردند.62 روایات دیگری نیز وجود دارد که حاکی از تأکید پیامبر اکرم … دراین زمینه است. 63
7 ـ 9. تواضع در نشستن برای غذا
روایاتی حاکی از آن است که پیامبراکرم … به وقت خوردن، به حال تواضع و هم چون برده و بدون تکیه و بی شباهت به وضع نشستن ملوک و پادشاهان می نشستند. از امام صادق (علیه السلام) در این باره چنین نقل شده است: پیامبراکرم … از آن گاه که به نبوت مبعوث شد تا وقت مرگ، هیچ گاه در حال تکیه کردن غذا نخورد، و این به سبب تواضع در برابر خداوند بود.... 64در روایت محمد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نیز آن حضرت ضمن تأکید بر این که پیامبر… هیچ گاه با حال تکیه کردن غذا نخورد، این گونه حالات را نتیجه تواضع خاص پیامبر… در برابر خداونددانسته اند.65در روایتی دیگر، بشیر دهّان از امام صادق (علیه السلام) پرسید: آیا رسول الله… با حال تکیه بر چپ یاراست غذا می خورد؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: رسول الله… هیچ گاه چنین نبود که در حال تکیه کردن بر سمت راست یا چپ خویش غذا بخورد، بلکه اوهم چون عبد می نشست، و این به سبب تواضع در برابر خدا بود.66 نیز امام صادق (علیه السلام) به معلی بن خنیس فرمود: پیامبر… از وقتی که به پیامبری مبعوث شد با حال تکیه کردن غذا نخورد، و آن حضرت اکراه داشت که شبیه پادشاهان و ملوک رفتار کند.67 این که مراد از نخوردن در حال تکیه کردن چیست، آن چه ابتدا از واژه «متکی ء» به ذهن می رسد، تکیه به پشت یا چپ وراست در حال خوردن است و دلیل پرهیز از این گونه خوردن نیز ـ چنان که از روایات یاد شده بر می آید ـ پرهیز از تشبّه به ملوک، و اظهار تواضع در برابر حق است. نوع نشستن متواضعانه پیامبر اکرم … بر سر سفره غذا، در روایتی از خود آن حضرت و دیگرمعصومان(علیهم السلام) به نشستن عبد تشبیه شده است؛ یعنی همان گونه که بندگان نه با حال تبختر و غرور، بلکه با حال تذلل و خشوع بر سر سفره غذا حاضر می شوند، پیامبر… نیز چنین بود. خود آن بزرگوار در این باره می فرمود: من، بنده ای هستم که هم چون بندگان می خورم، و چون آنان می نشینم. 68امام باقر(علیه السلام) نیز در این باره فرمود: پیامبر اکرم … هم چون بندگان می خورد و چون آنان می نشست و روی زمین غذا می خورد ومی خوابید.69 نیز از امام باقر(علیه السلام) از پیامبر اکرم … چنین نقل شده است: پنج چیز است که تا هنگام مرگ آن ها را ترک نخواهم کرد: خوردن روی زمین همراه بردگان، سواری بر چهارپای بی پالان، دوشیدن شیر بز با دستانم، پوشیدن لباس پشمینه و سلام کردن بر کودکان، تا این ها پس از من سنّت شوند.70 روشن است که مرادِ حضرت از سنّت شدن این امور، پیامی است که در پس این رفتارهای ظاهری نهفته است که همان داشتن روحیه تواضع در برابر بندگان است، چراکه امروزه زمینه عمل به برخی از موارد یاد شده، برای بسیاری از افرادـ به ویژه شهرنشینان ـ وجود ندارد و طبعاً هر فردی باید به تناسب وضعیتی که در آن زندگی می کند تلاش کند خود رادر داشتن روحیه تواضع، با پیامبر اکرم … منطبق سازد. از ابن عباس نیز نقل شده است که: پیامبر اکرم … بر زمین می نشست و روی زمین غذا تناول می کرد و شخصاً گوسفندان را می بست و دعوت بردگان را برای صرف نان جو می پذیرفت. 71
امام صادق (علیه السلام) نیز فرمود: پیامبر اکرم …، هم چون عبد غذا می خورد و هم چون عبد می نشست و می دانست که عبداست. 72نشستن حضرت هم چون عبد را چنین تفسیر کرده اند که حضرت مثل بردگان به نشانه تذلل در پیشگاه الهی بر دو زانومی نشستند. این معنا در نقل طبرسی چنین آمده است: پیامبر اکرم … در غالب اوقات، هنگام غذا خوردن، از غذای مقابل خود می خورد و دو زانو و دو پا را جمع می کرد همان گونه که نمازگزار هنگام تشهد می نشیند، جز آن که حضرت یک زانو را روی زانوی دگر، و یک پا را بر پای دیگرمی نهاد و می فرمود: من بنده ای هستم که چون عبد می خورم و چون عبد می نشینم. 73به جز آن چه گذشت، در بعضی روایات می خوانیم که پیامبر اکرم … از خوردن در حال خوابیده بر قفایا بر شکم نیز نهی می فرمود، و این نیز علاوه بر جهت ادب و تواضع، ناشی از رعایت مسائل طبّی در خوردن بوده است. 74
7 ـ 10. عدم تقید به وجود لوازم اضافی
در برخی روایات آمده است که پیامبر اکرم … تقیدی به وجود سفره و لوازم آن نداشت و غذا را روی زمین نهاده و تناول می کرد،75 به ویژه در صورتی که چیزی یافت نمی شد تا آن را به عنوان سفره یا در حکم سفره قرار دهد. به عنوان مثال، روزی یکی از انصار مقداری خرما برای حضرت هدیه آورد و چون در خانه ظرفی نیافتند، حضرت با لباس خود زمین را جارو کرده و فرمود: این جا بریز؛ به خدا قسم اگر دنیا نزد خدا به قدر بال مگسی ارزش داشت چیزی از آن را به کافر و منافق نمی داد.76
7 ـ 11. خوردن با دست
در راستای پرهیز پیامبر اکرم … از هرگونه رفتاری که به گونه ای شائبه تشبّه به سلاطین و اهل کبر راتقویت می کرد، آن حضرت هنگام غذا خوردن نه هم چون آنان از دو انگشت، بلکه ـ بسته به اقتضای مورد ـ از سه یاچهار انگشت و گاه از تمام دست یا هر دو دست برای تناول غذا بهره می جست. 77 امام صادق (علیه السلام) دراین خصوص فرموده است: پیامبر اکرم …، هم چون عبد می نشست و دست بر زمین می نهاد و با سه انگشت غذا می خورد؛ او هم چون جبابره با دو انگشت نمی خورد.78 طبرسی نیز در توصیف این معنا گفته است: پیامبر اکرم … با سه انگشت ابهام و دو انگشت کنار آن، و گاه با کمک گیری از انگشت چهارمی و [گاه ] باتمام دست غذا می خورد، و با دو انگشت نمی خورد و می فرمود: خوردن با دو انگشت [هم چون ] خوردن شیطانی است. 79
7 ـ 12. اسراف گریزی
پیامبر اکرم … پس از صرف غذا، انگشتانی را که با آن ها غذا خورده و باقی مانده غذا به آن ها چسبیده بود، و هم چنین باقی مانده غذای ظرف را مصرف کرده و دست خود را پس از خوردن غذا و پاک کردن تمام انگشتان، با دستمال پاک می کرد و می فرمود: «معلوم نیست که برکت در کدام انگشت [نهاده شده ] است ».80 آن حضرت درباره مصرف غذای مانده در ظرف نیز می فرمود: «بیشترین برکت در آخر غذاست ».81 از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است که فرمود: پیامبر اکرم … ظرف غذا را می لیسید و می فرمود: کسی که چنین کند گویا به اندازه غذای آن ظرف، صدقه داده است. 82بنا به روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام)، پیامبر اکرم … می فرمود: آن گاه که یکی از شما پس از خوردن، غذای باقی مانده در انگشتان را بلیسد خداوند خطاب به او می فرماید: برکت خداوند برتو باد.83این که لیسیدن انگشتان یا ظرف غذا منشأ برکت دانسته شده، می تواند ناشی از آن باشد که در این کار به نوعی شکرنعمت و پرهیز از اسراف و کفران نعمت، نهفته است و از این رو، صاحب چنین عملی مشمول «لئن شکرتم لازیدنّکم»84 می شود. بنا بر روایتی دیگر، پیامبر اکرم … ظرف غذا را می لیسید و می فرمود آخر غذا بیشترین برکت رادارد، و فرشتگان بر کسانی که چنین می کنند درود فرستاده، برای وسعت روزی آنان دعا می کنند. و چنین کسی حسنه ای دو چندان دارد.85 از آن جا که حکمت لیسیدن انگشتان توسط پیامبر… و دیگر معصومان … پس ازصرف غذا، پرهیز از اسراف، و ادای شکر نعمت های الهی بود، آنان قبل از پاک شدن کامل دستان از غذا، آن ها را بادستمال پاک نمی کردند. بنا به نقل عیاشی امام صادق (علیه السلام) فرمود: پدرم اکراه داشت از این که دستانش را در حالی که چیزی از غذا بر آن مانده بود، پاک کند مگر پس از مکیدن انگشتان توسط خود ایشان یا کودکی که حضور داشت، و این به خاطر تعظیم [و رعایت حرمت] غذا بود.86روشن است که این گونه رفتارها برای تواضع در برابر خداوند، رعایت عظمت و حرمت رزق او، پرهیز از تشبّه به ملوک و رفتار جباران بوده است. 87
7 ـ 13. رعایت بهداشت غذایی
از جمله ویژگی های مهم پیامبر اکرم … توجه به بهداشت در ابعاد مختلف بود. در همین راستا، درخوردن و آشامیدن نیز نمودهای این امر دیده می شود. به عنوان مثال، ایشان بر شستن دست ها، هم قبل و هم بعد ازغذا، بسیار تأکید می کرد، به ویژه که در آن عصر، معمولاً غذا را با دست تناول می کردند. بنا بر روایتی، آن حضرت فرموده است: شستن دست ها قبل و بعد از غذا موجب از بین رفتن فقر و جلب روزی است. 88و در برخی روایات نیز بر داشتن وضو قبل و بعد از غذا تأکید شده است. 89 بنا بر نقل امیرالمؤمنین (علیه السلام)، پیامبر اکرم … فرمود:کسی که می خواهد فزونی در خیر یابد، هنگام حاضر شدن غذا وضو سازد.90و در روایتی دیگر، فرمود:وضو قبل از غذا موجب نفی فقر، و وضوی بعد از غذا موجب نفی جنون و موجب صحت بینایی است. 91و نیز فرمود: کسی که قبل از غذا وضو سازد با وسعت روزی زندگی کرده و از بیماری جسم رهایی می یابد.92 نمود دیگر بهداشت غذایی در سیره نبوی …، تأکید حضرت بر بهداشت ظرف آب و غذاست. بنا برروایتی از امام صادق (علیه السلام)، پیامبر اکرم … دوست داشت که از ظروف شامی که از شام برایش هدیه می آوردند، آب بنوشد93 و می فرمود که: «این، نظیف ترین ظرف های شماست ».94 هم چنین آن حضرت در ظروف چوبی، پوستی و سفالی، و هم در کف دو دست آب می نوشید و می فرمود: «هیچ ظرفی تمیزتر از کف دست نیست».95 پیش از این گذشت که توصیه و عمل حضرت بر نوشیدن با کف دودست باید در کنار توصیه و عمل حضرت بر شستن دستان قبل از خوردن و آشامیدن مورد توجه قرار گیرد. بنا بر بعضی روایات، پیامبر اکرم … از این که کسی در مشک را خم کرده و آب بنوشد نهی می فرمودو خود نیز چنین نمی کرد و می فرمود: این عمل آن را بدبو و متعفن می کند.96 گفته شده که این نهی ممکن است ناشی از دو چیز باشد: نخست، این که ممکن است در چنین حالتی حیوانی که داخل مشک رفته، به این وسیله داخل دهان شود. دوم، ـ چنان که ذیل روایت تصریح شده ـ ممکن است به سبب بدبو شدن آب مشک در نتیجه خم شدن و کثیفی و آلودگی تدریجی قسمت خم شده باشد، چرا که با وجود مرطوب بودن مشک و خم شدن یک قسمت و مرطوب ماندن طولانی و مکرر دهانه آن، امکان کثیفی و عفونت آن قسمت بیشتر است. 97 و این، نکته بهداشتی ظریفی است. پیش از این، اشاره به روایتی شد که طبق آن، پیامبر اکرم … هنگام تنفس در اثنای نوشیدن آب، ظرف آب را از مقابل دهان دور کرده و پس از تنفس، آن را مجدداً به دهان نزدیک می کرد،98 و این می تواند ازتوجه آن حضرت به ظریف ترین اصول بهداشتی و تربیتی حکایت کند، زیرا تنفس در ظرف آب، به ویژه اگر دیگری نیزبخواهد از آن بنوشد، با ادب و اصول بهداشتی، هم خوان نیست.
نتیجه
می توان با تأمل در آنچه گذشت به این حقیقت دست یافت که رفتار به ظاهر طبیعی و ساده ای که موجودات زنده چون انسان و حیوان در آن مشترکند، می تواند از آداب و قواعدی برخوردار باشد که انسان های برجسته ای چون انبیاء ـ ازجمله پیامبر خاتم … ـ و نیز امامان معصوم(علیهم السلام) مقید به رعایت آن ها بوده اند. این رفتار طبیعی وساده نیز همچون دیگر نمودهای حیات این بزرگان، جلوه توحیدی داشته و مقدمه حرکت و سلوک معنوی شان بوده است. در نوع غذا، تنوع، مقدار، زمان و چگونگی مصرف آب و غذا، آداب دقیق و قابل تأملی وجود داشته که برای بشر امروز از ضروری ترین دستورات زندگی دنیایی است. بشر ناچار از تغذیه است و بسیاری از مشکلات بهداشتی ـ وحتی روانی ـ او به دنبال سوء رفتار او در تغذیه پدید می آید، و معصومان(علیهم السلام) در سیره و سخن خود تلاش داشته اند الگوهایی ثابت و ماندگار در این باره از خود برجای نهند.
پی نوشت ها
1دکتری علوم قرآن و حدیث.
2قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «بارک لنا فی الخبز و لاتفرّق بیننا و بینه، فلولا الخبز ما صلینا و لا صمنا و لا ادّینا فرائض ربنا» (کلینی، الکافی، ج 5، ص 73، ح 13 و ج 6، ص 287، ح 6).
3«انما بنی الجسد علی الخبز»؛ (همان، ج 6، ص 286، ح 3 و 7).
4«قال ابوذر حین سأله رجل عن أفضل الأعمال بعد الایمان. فقال: الصلوه و اکل الخبز. فنظر الیه الرجل کالمتعجب. فقال: لولا الخبز ما عبداللَّه تعالی؛ یعنی بأکل الخبز یقیم صلبه فیتمکن من اقامه الطاعه» (شمس الدین سرخسی، المبسوط، ج 30، ص 258).
5«... و کان یأکل ما احلّ اللَّه له مع أهله و خدمه أذا أکلوا...» (طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 26 و مجلسی، بحار الانوار، ج 16، ص 241).
6«... کان یأکل کل الاصناف من الطعام...» (طبرسی، همان، ص 26 و مجلسی، همان، ج 16، ص 241).
7و عن ابی الحسن الرضاعلیه السلام: «ما من نبی الاّ و قد دعی لأکل الشعیر و بارک علیه. و ما دخل جوفا الاّ اخرج کل داء فیه، و هو قوت الانبیاء و طعام الابرار، ابی اللَّه ان یجعل قوت انبیائه الا شعیراً» (کلینی، همان، ج 6، ص 305، ح 1).
8«عن قتاده: کنّا نأتی الانس و خبازه قائم، فقال یوما: کلوا فما اعلم رسول اللَّه رأی رغیفاً مرققا و لا شاه سمیطا قطُّ» (مسند احمد، ج 3، ص 134 و صحیح البخاری، ج 6، ص 206).
9«دخل رسول اللَّه صلی الله علیه وآله الی ام سلمه رضی اللَّه عنها فقربت الیه کسره، فقال: هل عندک ادام؟ فقالت: لا یا رسول اللَّه، ما عندی الّا خلّ، فقال: نِعْمَ الإدام الخلّ ما اقفر بیت فیه خل» (کلینی، همان، ج 6، ص 329، ح 1 و مجلسی، همان، ج 16، ص 267، ح 70).
10عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: «قال امیرالمؤمنین علیه السلام: اقرّوا الحار حتی یبرد فان رسول اللَّه قرب الیه طعام حارّ فقال: اقروه حتی یبرد ما کان اللَّه عز و جل لیطعمنا النار و البرکه فی البارد» (ر.ک:کلینی، همان، ج 6، ص 322، ح 4-1، باب الطعام الحارّ).
11مراد از مغافیر، بقایای گیاهان در شکم زنبور عسل است که آن را در عسل داخل می کند.
12«... و کان صلی الله علیه وآله لا یأکل الثوم و لا البصل و لا الکرات و لا العسل الذی فیه المغافیر، و هو ما یبقی من الشجر فی بطون النحل فیلقیه فی العسل فیبقی ریح فی الفم» (طبرسی، همان، ص 30 و ر.ک: طبری، دلائل الامامه، ص 11 و بیهقی، السنن الکبری، ج 7، ص 50 و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 2، ص 262).
13کلینی، همان، ج 6، ص 305، ح 1.
14عن خالد بن نجیح عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: «اللبن من طعام المرسلین» (برقی، المحاسن، ج 2، ص 491)؛. .. عن خالد بن نجیح عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: «الخلّ و الزیت من طعام المرسلین» (همان، ص 482)؛... عن خالد بن نجیح عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: «السویق طعام المرسلین» (کلینی، همان، ج 6، ص 306)؛ عن هشام بن سالم عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: اللحم باللبن مرق الانبیاء» (برقی، همان، ج 2، ص 467).
15کان احبّ الطعام الیه اللحم، و کان یقول: «هو یزید فی السمع و البصر». و «اللحم سید الطعام فی الدنیا و الاخره، و لو سألت ربّی أن یطعمینه کلّ یوم لفعل» (طبرسی، همان، ص 30).
16«وکان صلی الله علیه وآله یأکل اللحم طبیخاً بالخبز و یأکله مشویاً بالخبز» (همان).
17«و کان صلی الله علیه وآله یأکل البرد و یتفقد ذلک اصحابه فیلتقطونه له فیأکله و یقول انه یذهب بأکله الأسنان» (همان، ص 31).
18عن الصادق علیه السلام: ان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله کان یفطر علی الحلو، فاذا لم یجده یفطر علی الماء الفاتر و کان یقول: «انه ینقی الکبد و المعده و یطیب النکهه و الفم و یقوی الاخراس و الحدق، و یحدّ الناظر و یغسل الذنوب غسلا، و یسکن العروق الهائجه و المره الغالبه و یقطع البلغم، و یطفی ء الحراره عن المعده و یذهب بالصداع» (نیسابوری، روضه الواعظین، ص 341؛ طبرسی، همان، ص 27 و 28 و مجلسی، همان، ج 16، ص 242). در برخی از آثار یاد شده برای افطار با آب ولرم در روایتی از امام صادق علیه السلام نیز آمده است:... عن ابن ابی عمیر عن رجل عن ابی عبداللَّه علیه السلام «اذا افطر الرجل علی الماء الفاتر نقی کبده و غسل الذنوب من القلب و قوی البصر و الحدق» (کلینی، همان، ج 4، ص 152).
19عن ابی عبداللَّه: «کان النبی صلی الله علیه وآله یأکل العسل و یقول: آیات من القرآن، و مضغ البان، یذیب البلغم» (همان، ج 6، ص 332). در روایتی مشابه، از امام صادق علیه السلام درباره امیرالمؤمنین علیه السلام چنین نقل شده است:. .. عن محمد بن مسلم عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: «قال امیرالمؤمنین علیه السلام: لعق العسل شفاء من کل داء. قال اللَّه عز و جل: یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس و هو مع قرائه القرآن. مضغ اللبان یذهب البلغم» (همان).
20و لقد جاءه صلی الله علیه وآله بعض اصحابه یوماً بفالوذج فأکل منه و قال: ممّ هذا یا اباعبداللَّه؟ فقال: بابی انت و امّی، نجع السَّمْن و العسل فی البُرْمه و نضعها علی النار ثم نقلیه ثم نأخذ الحنطه اذا طحنت فنلقیه علی السمن و العسل ثم نسوطه حتی ینضج فیأتی کما تری. فقال علیه السلام: «ان هذا الطعام طیب» (طبرسی، همان، ص 28).
21محمد بن یعقوب الکلینی، عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن عبدالرحمن بن الحجاج عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: «أفطر رسول اللَّه صلی الله علیه وآله عشیه خمیس فی مسجد قبا فقال: هل من شراب؟ فأتاه أوس بن خولی الانصاری بُعسّ مخیض بعسل، فلما وضعه علی فیه نحّاه، ثم قال: شرابان یکتفی بأحدهما من صاحبه، لا أشربه و لا احرّمه، و لکن أتواضع للَّه فان من تواضع للَّه رفعه اللَّه، و من تکبّر خفضه اللَّه، و من اقتصد فی معیشه رزقه اللَّه، و من بذر حرمه اللَّه، و من اکثر ذکر الموت احبّه اللَّه» (کلینی، همان، ج 2، ص 122، ح 3؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 219، ح 31 و مجلسی، همان، ج 16، ص 265 و ج 75، ص 126، ح 25). این روایت را حسین بن سعید اهوازی نیز در کتاب الزهد، ص 55، ح 148، از ابن ابی عمیر و او از عبدالرحمان بن حجاج نقل کرده است و در بحارالانوار، ج 16، ص 265، ح 64، ج 75، ص 126 در ادامه روایت 25 آمده است.
22ولکن بعثنی بالحنیفه السهله السمحه» (کلینی، همان، ج 5، ص 494)؛ «جئتکم بالشریعه السهله السمحاء» (سید مرتضی، الانتصار، ج 9، ص 407).
23قال ابوجعفرعلیه السلام: «ما من شی ء ابغض الی اللَّه عز و جل من بطن مملوء» (الکافی، ج 6، ص 270، ح 11).
24عن ابی جعفرعلیه السلام: «اذا شبع البطن طغی» (همان، ح 10).
25قال بعض السلف: «لا تأکلوا کثیراً فتشربوا کثیراً فترقدوا کثیراً فتحسروا کثیراً» (یحصبی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی صلی الله علیه وآله، ج 1، ص 85).
26نوری، مستدرک الوسائل، ج 16، ص 221-209.
27عن المقدام بن معدیکرب: قال سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول: ما ملأ ابن آدم وعاء شرّاً من بطن، حسب ابن آدم أکلات یقمن صلبه، فان کان لا محاله فثلث لطعامه و ثلث لشرابه و ثلث لنفسه» (احمد بن حنبل، مسند، ج 4، ص 133). روایت مشابهی با همین مضمون از امام صادق علیه السلام نقل شده است (ر.ک: برقی، همان، ج 2، ص 440 و کلینی، همان، ج 6، ص 269).
28و عن عایشه: لم یمتلی ء جوف النبی علیه السلام شبعا قطّ» (یحصبی، همان، ج 1، ص 85).
29«و کان احبّ الطعام الیه ما کان علی ضفف، فلا یأکل مع الشبع» (طبرسی، همان، ص 27 و مجلسی، همان، ج 16، ص 241). «ضفف» را گاه حاجت و نیاز معنا کرده اند و گاه به اجتماع چند نفر بر غذا، و بنا بر معنای دوم، این روایت به مبحث بعد مربوط خواهد بود (ر.ک: صحاح جوهری، ماده ضفف و مجلسی، همان، ج 16، ص 254 و 255).
30و قال صلی الله علیه وآله: «کل و أنت تشتهی، و أمسک. و أنت تشتهی» (نوری، همان، ج 16، ص 221).
31«عن انس: انه صلی الله علیه وآله لم یجتمع عنده غداء و لا عشاء من خبز و لحم الاعلی ضفف» (مسند احمد، ج 3، ص 270و ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص 318).
32.عن منصور بن زادان عن الحسن قال: «کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یؤاسی الناس بنفسه حتی جعل ]یرقع [ ازاره بالأدم و ما جمع بین عشاء و غداء ثلاثه ایام حتی قبضه اللَّه» (ابن ابی شیبه، المصنف، ج 8، ص 143، ح 126).
33عن ابی اخی شهاب بن عبدربه، قال: شکوت الی ابی عبداللَّه علیه السلام ما القی من الاوجاع و التخم، فقال: تغد و تعش، و لا تأکل بینهما ]شیئا[ فان فیه فساد البدن. اما سمعت اللَّه عز و جل یقول: «لهم رزقهم فیها بکره و عشیا» (کلینی، همان، ج 6، ص 288، ح 2).
34عن الصادق علیه السلام:«لا تدع العشاء ولو بثلاث لقم بملح و من ترک العشاء لیله، مات عرق فی جسده لا یحیی ابداً» (طبرسی، همان، ص 195).
35.عن انس بن مالک عن النبی صلی الله علیه وآله، انه قال: «تعشوا ولو بکفّ من حشف، فان ترک العشاء مهرمه» (سنن الترمذی، ج 3، ص 188 و مجلسی، همان، ج 66، ص 346، ح 22).
36عن ابی حمزه عن ابی جعفرعلیه السلام قال: خطب رسول اللَّه صلی الله علیه وآله الناس فقال: «الا أخبرکم بشرارکم؟ قالوا بلی یا رسول اللَّه، قال: الذی یمنع روزه، یضرب عبده و یزود وحده...» (کلینی، همان، ج 2، ص 290).
37عن عبداللَّه بن مسکان عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «الطعام اذا جمع أربعا فقد تمّ: إذا کان من حلال و کثرت الایدی علیه و سمّی اللَّه فی اوله و حمداللَّه فی آخره» (برقی، همان، ج 2، ص 398).
38قال صلی الله علیه وآله: «أحبّ الطعام الی اللَّه ما کثرت علیه الایدی» (نوری، همان، ج 16، ص 227، ح 11، به نقل از: مستغفری سمرقندی، طب النبی صلی الله علیه وآله).
39الجعفریات باسناده عن جعفر بن محمد عن ابیه عن جده علی بن الحسین عن ابیه علی بن ابیطالب علیه السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «الجماعه برکه و طعام الواحد یکفی الاثنین، وطعام الاثنین یکفی الاربعه» (نوری، همان، ج 16، ص 230، ح 1، به نقل از: الجعفریات، ص 159). هم چنین از امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روایتی مشابه بدین صورت نقل شده است:. ..عن غیاث بن ابراهیم عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «طعام الواحد یکفی الاثنین و طعام الاثنین یکفی الثلاثه و طعام الثلاثه یکفی الاربعه» (برقی، همان، ج 2، ص 398 و کلینی، همان، ج 6، ص 273 باب اجتماع الایدی علی الطعام).
40قاضی نعمان ذیل روایتی مشابه از امام صادق علیه السلام، سخنی شبیه آن چه گفته شد، دارد. روایت و نیز سخن قاضی نعمان چنین است: و عن جعفر بن محمدعلیه السلام انه قال: «الثرید برکه، و طعام الواحد یکفی الاثنین»، یعنی علیه السلام انه یقوتهم، لا علی الشبع و الاتساع (تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج 2، ص 111).
41«کان صلی الله علیه وآله یأکل کل الاصناف من الطعام، و کان یأکل ما احلّ اللَّه له مع اهله و خدمه إذا أکلوا، و مع من یدعوه من المسلمین علی الارض و علی ما أکلوا علیه و مما أکلوا، الاّ أن ینزل بهم ضیف فیأکل مع ضیفه...» (طبرسی، همان، ص 26 و 27 و مجلسی، همان، ج 16، ص 241).
42سأل رجل رسول اللَّه صلی الله علیه وآله، فقال: یا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله، انا نأکل و لا نشبع! قال: «لعلکم تفترقون عن طعامکم، فاجتمعوا علیه، و اذکروا اسم اللَّه علیه، یبارک لکم ]فیه [» (طبرسی، همان، ص 149 و نیز ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 62، ص 420).
43ابوالبختری، عن جعفر، عن أبیه علیه السلام،«أنّ المساکین کانوا یبیتون فی المسجد علی عهد رسول اللَّه صلی الله علیه وآله، فأفطر النبی صلی الله علیه وآله مع المساکین الذین فی المسجد ذات لیله عند المنبر فی بُرْمه، فأکل منها ثلاثون رجلا، ثم ردّت الی ازواجه شبعهن» (حمیری بغدادی، قرب الاسناد، ص 148 و مجلسی، همان، ج 16، ص 219، ح 9).
44«کان صلی الله علیه وآله اذا أکل سمّی...» (طبرسی، همان، ص 27).
45برقی، همان، ج 2، ص 398.
46«و کان صلی الله علیه وآله اذا وضعت المائده بین یدیه قال: بسم اللَّه، اللهم اجعلها نعمه مشکوره نصل بها نعمه الجنه»؛ «و کان صلی الله علیه وآله اذا وضع یده فی الطعام قال: بسم اللَّه، اللهم بارک لنا فی ما رزقتنا و علیک خلفه» (طبرسی، همان، ص 27 و مجلسی، همان، ج 16، ص 242-241).
47«و کان صلی الله علیه وآله اذا شرب بدء فسمّی و حساحسوه و حسوتین ثم یقطع فیحمد اللَّه ثم یعود فیسمّی ثم یزید فی الثالثه، ثم یقطع فیحمداللَّه فکان له فی شربه ثلاث تسمیات و ثلاث تحمیدات...» (طبرسی، همان، ص 31 و مجلسی، همان، ج 16، ص 246).
48«الحمدللَّه منزل الماء من السماء و مصرف الامر کیف یشاء، بسم اللَّه خیر الاسماء» (طبرسی، همان، ص 151 و مجلسی، همان، ج 16، ص 475).
49و عن علی علیه السلام: «تفقدت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله غیر مره و هو یشرب الماء، تنفس ثلاثا، مع کل واحده منهنّ تسمیه إذا شرب، و حمد اذا قطع» (تمیمی مغربی، همان، ج 2، ص 130، ح 453).
50و عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله انه کان اذا شرب اللبن قال: اللهم بارک لنا فیه و زدنا منه، و إذا شرب الماء قال: الحمدللَّه الذی سقانا عذبا زلالاً برحمه، و لم یسقنا ملحا أجاجا بذنوبنا» (همان، ح 456).
51و عن ابی جعفر و ابی عبدالله علیهماالسلام انهما قالا: «ثلاث انفاس فی الشراب افضل من نفس واحده.» و کرها أن یتشبّه الشارب بشرب الهیم، یعنیان الابل الصادیه، لاترفع رؤوسها من الماء حتی تروی» (تمیمی مغربی، همان، ج 2، ص 130، ح 454).
52عن ابن عباس: «ان النبی صلی الله علیه وآله کان اذا شرب تنفّس مرّتین» (همان).
53«... و کان صلی الله علیه وآله ربّما شرب بنفس واحد حتی یفرغ» (طبرسی، همان، ص 31).
54.و عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله انه مرّ برجل یکرع فی الماء بفیه، یعنی بشربه من اناء أو غیره من وسطه، و قال: «أتکرع ککرع البهیمه؟ ان لم تجداناء فاشرب بیدیک، فانهما من أطیب آنیتک» (تمیمی مغربی، همان، ج 2، ص 130، ح 451).
55.و عنه صلی الله علیه وآله انه قال: «مصوّا الماء مصّاً و لا تعبّوه عبّا، فان منه یکون الکباد» (همان، ح 452 و طبرسی، همان، ص 31).
56.«و کان صلی الله علیه وآله لایتنفس فی الاناء اذا شرب، فان أراد أن یتنفس، أبعد الاناء عن فیه حتی یتنفس» (طبرسی، همان، ص 31).
57.«کان صلی الله علیه وآله اذا اکل سمّی و یأکل بثلاث اصابع و ممایلیه و لا یتناول من بین یدی غیره» (همان، ص 23 و 28).
58.«و کان صلی الله علیه وآله إذا أکل مع القوم، کان أول من یبدء و آخر من یرفع یده» (همان، ص 23).
59.«و کان صلی الله علیه وآله إذا أکل اللحم لم یطأطی ء رأسه الیه و یرفعه الی فیه ثم ینتهشه انتهاشاً» (همان، ص 30).
60.«فَأَصْحابُ الْمَیمَنَه ما أَصْحابُ الْمَیمَنَه. .. فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ...» (واقعه(56) آیه 8)؛ «وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیمِینِ فسلام لک من اصحاب الیمین...» (همان، آیه 90)؛ «فَأَمَّا مَنْ أُوتِی کتابَهُ بِیمِینِهِ * فَسَوْفَ یحاسَبُ حِساباً یسِیراً...» (انشقاق (84) آیه 7).
61.«... و کان یمینه صلی الله علیه وآله لطعامه و شرابه و اخذه و اعطائه، فکان لا یأخذ الا بیمینه، و لا یعطی الا بیمینه، و کان شماله لما سوی ذلک من بدنه، و کان یحبّ التیمّن فی کل اموره: فی لبسه و تنعّله و ترجّله...» (طبرسی، همان، ص 23).
62.روینا عن جعفر عن ابیه عن آبائه علیهم السلام: «ان رسول الله صلی الله علیه وآله نهی عن الشرب و الاکل بالشمال، و أمر أن یسمّی الشارب اذا شرب، و یحمده اذا فرغ، یفعل ذلک کلما تنفس فی الشراب أو ابتدء او قطع» (تمیمی مغربی، همان، ج 2، ص 130، ح 447).
63.و عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «انه نهی أن یأکل أحد بشماله او یشرب بمشاله، او یمشی فی نعل واحد. و کان یستحب الیمین فی کل شی ء» (همان، ج 2، ص 119، ح 399 و نیز ر.ک: نوری، همان، ج 16، ص 228، باب کراهه الاکل و الشرب و التناول بالشمال مع عدم العذر).
64....عن معاویه بن وهب عن ابی عبداللَّه علیه السلام: «ما أکل رسول اللَّه صلی الله علیه وآله متّکئا منذ بعثه اللَّه عز و جل نبیاً حتی قبضه اللَّه الیه متواضعاً للَّه تعالی....» (کلینی، همان، ج 6، ص 164، ح 175؛ طبرسی، همان، ص 23 و 27 و مجلسی، همان، ج 16، ص 242 و ج 41، ص 130، ح 41).
65....عن محمد بن مسلم قال: دخلت علی ابی جعفرعلیه السلام ذات یوم، و هو یأکل متکئاً، و قد کان بلغنا أن ذلک یکره، فجعلت انظر الیه، فدعانی الی طعامه، فلما فرغ، قال: یا محمد، لعلک تری ان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله ما رأته عین و هو یأکل متکئاً منذ بعثه اللَّه الی أن قبضه؟ ثم ردّ علی نفسه فقال: لا واللّه ما رأته عین و هو یأکل متکئاً منذ بعثهاللّه الی أن قبضه...فیختا را التواضع لربه عز و جل...» (کلینی، همان، ج 8، ص 129، ح 100؛ شیخ طوسی، الامالی، ج 2، ص 629 و مجلسی، همان، ج 16، ص 277، ح 116 و ج 40، ص 339، ح 25).
66....عن ابی خدیجه قال: سأل بشیر الدهان ابا عبداللَّه علیه السلام و انا حاضر، فقال: هل کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یأکل متکئاً علی یمینه و علی یساره؟ فقال: ما کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یأکل متکئاً علی یمینه و لا علی یساره، ولکن کان یجلس جلسه العبد. قلت: و لم ذلک؟ قال: تواضعاً للَّه عز و جل» (کلینی، همان، ج 6، ص 271، ح 7 و مجلسی، همان، ج 16، ص 262، ح 53).
67....عن المعلی بن خنیس قال: قال ابوعبداللَّه علیه السلام: «ما أکل نبی اللَّه و هو متکی ء منذ بعثه اللَّه عز و جل، و کان یکره أن یتشبه بالملوک، و نحن لا نستطیع ان نفعل» (کلینی، همان، ج 6، ص 272، ح 8).
- و کان صلی الله علیه وآله یقول: «انما أنا عبد آکل کما یأکل العبد و أجلس کما یجلس العبد» (یحصبی، همان، ج 1، ص 86).
69....عن جابر عن ابی جعفرعلیه السلام قال: «کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یأکل أکل العبد، و یجلس جلسه العبد، و کان یأکل علی الحضیض و ینام علی الحضیض» (کلینی، همان، ج 6، ص 271، ح 6؛ برقی، همان، ج 2، ص 457، ح 387 و مجلسی، همان، ج 16، ص 262، ح 55).
70....عن ابی جعفرعلیه السلام، قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «خمس لا أدعهنّ حتی الممات: الأکل علی الحضیض مع العبید، و رکوبی علی الحمار مؤکفا، و حلبی العنز بیدی، و لبس الصوف، و التسلیم علی الصبیان، لتکون سنّه من بعدی» (شیخ صدوق، الأمالی، ص 130 و مجلسی، همان، ج 16، ص 215، ح 2).
71....عن ابن عباس: «کان صلی الله علیه وآله یجلس علی الارض و یأکل علی الارض ویعتقل الشاه، و یجیب دعوه المملوک علی خبز الشعیر» (طبرسی، همان، ص 16 و مجلسی، همان، ج 16، ص 222، ح 19).
72....عن ابی بصیر عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: «کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یأکل اکل العبد، و یجلس جلوس العبد و یعلم انه عبد» (برقی، همان، ج 2، ص 456، ح 386 و مجلسی، همان، ج 16، ص 225، ح 29).
73.«و کان صلی الله علیه وآله کثیراً اذا جلس لیأکل أکل ما بین یدیه و یجمع رکبتیه و قدمیه کما یجلس المصلّی فی اثنتین، الا أنّ الرکبه فوق الرکبه و القدم علی القدم، و یقول صلی الله علیه وآله: أنا عبد آکل کما یأکل العبد، و اجلس کما یجلس العبد» (طبرسی، همان، ص 27).
74.و عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله انه نهی عن ثلاث أکلات: أن یأکل احد بشماله، او مستلقیاً علی قفاه، او منبطحاً علی بطنه» (تمیمی مغربی، همان، ج 2، ص 119، ح 399).
75.«و روی أن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لم یأکل علی خوان قطّ حتی مات...» (همان، ص 28).
76.مجلسی، همان، ج 16، ص 284، ح 133.
77.«و یستعین بالیدین جمیعاً» (طبرسی، همان، ص 29 و نیز ر.ک: تمیمی مغربی، همان، ج 2، ص 119، ح 402).
78....عن ابی عبداللَّه علیه السلام: «کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یجلس جلسه العبد و یضع یده علی الارض و یأکل بثلاث اصابع، و ان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله کان یأکل هکذا، لیس کما یفعل الجبّارون، أحدهم یأکل باصبعیه» (کلینی، همان، ج 6، ص 297، ح 6؛ برقی، همان، ج 2، ص 442 و مجلسی، همان، ج 63، ص 414).
79.و کان صلی الله علیه وآله یأکل باصابعه الثلاث، الابهام و التی تلیها و الوسطی، و ربما استعان بالرابعه، و کان صلی الله علیه وآله یأکل بکفّها کلها و لم یأکل باصبعین و یقول: ان الأکل باصبعین هو أکله الشیطان» (طبرسی، همان، ص 28).
80.«و کان صلی الله علیه وآله اذا فرغ من طعامه، لعق اصابعه الثلاث التی اکل بها، فان بقی فیها شی ء عاوده فلعقها حتی تنظف، و لا یمسح یده بالمندیل حتی یلعق اصابعه واحده واحده و یقول: انه لا یدری فی ای الاصابع البرکه» (همان، ص 30).
81.«و کان صلی الله علیه وآله یلحس الصحفه و یقول: آخر الصحفه اعظم الطعام برکه» (همان).
82....عن عمرو بن جمیع عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: «کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یلطع القصعه و یقول: من لطع قصعه فکأنما تصدق بمثلها» (کلینی، همان، ج 6، ص 297، ح 4؛ برقی، همان، ج 2، ص 443، ح 318 و شیخ حر عاملی، همان، ج 16، ص 496، ح 1).
83....عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:«إذا اکل احدکم طعاماً فمصّ اصابعه التی أکل بها، قال اللَّه عز و جل: بارک اللَّه فیک» (برقی، همان، ج 2، ص 443، ح 315).
84.ابراهیم (14) آیه 7.
85.و عنه صلی الله علیه وآله انه کان یلعق الصحفه، و قال: «آخر الصحفه اعظمها برکه. و ان الذین یلعقون الصحاف تصلی علیهم الملائکه و یدعون لهم بالسعه فی الرزق، و للذی یلعق الصحفه حسنه مضاعفه.» و کان صلی الله علیه وآله اذا أکل لعق اصابعه حتی یسمع لها مصیص (تمیمی مغربی، همان، ج 2، ص 120، ح 405).
86.عن جعفر بن محمدعلیه السلام قال: «کان أبی یکره أن یمسح بالمندیل و فیها شی ء من الطعام تعظیماً له، الا أن یمصّها أو یکون الی جانبه صبّی فیعطیه انامله یمصّها» (همان، ج 2، ص 120، ح 406).
87.همان.
88.ابوالقاسم الکوفی، فی کتاب الاخلاق، عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله، انه قال: «غسل الیدین قبل الطعام و بعده ینفی الفقر و یجلب الرزق» (نوری، همان، ج 16، ص 269، ح 11).
89.گفتنی است که برخی اندیشمندان وضو در این روایات را به معنای لغوی آن، یعنی شستن دست ها دانسته اند (ر.ک: سید مرتضی، الأمالی، ج 2، ص 58).
90 ....ان علیاعلیه السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «من سرّه أن یکثر خیر بیته فلیتوضاً عند حضور طعامه» (الجعفریات، ص 27؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 358 و نوری، همان، ج 16، ص 267).]90[
91.سهل ابن ابراهیم مروزی عن موسی بن جعفرعلیه السلام عن ابیه عن جدّه متصلا قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «الوضوء قبل الطعام ینفی الفقر، و بعده ینفی اللمّ و یصح البصر» (قضاعی، مسند الشهاب، ج 1، ص 205 و ر.ک: قطب الدین راوندی، الدعوات، ص 142).
92.قال جعفرعلیه السلام عن ابیه عن آبائه عن علی علیه السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «من توضأ قبل الطعام، عاش فی سعه، و عوفی من بلوی فی جسده» (فضل اللَّه راوندی، النوادر، ص 222).
93....عن طلحه بن زید عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: «کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یشرب فی الاقداح الشامیه یجاء بها من الشام و تهدی له صلی الله علیه وآله» (کلینی، همان، ج 6، ص 385، ح 1 و مجلسی، همان، ج 16، ص 268، ح 79).
94....عن طلحه بن زید عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: «کان النبی صلی الله علیه وآله یعجبه ان یشرب فی الاناء الشامی، و کان یقول: هذا انظف آنیتکم» (کلینی، همان، ج 6، ص 386، ح 8 و مجلسی، همان، ج 16، ص 286، ح 80).
95.«و کان صلی الله علیه وآله یشرب فی الاقداح التی یتخذ من الخشب، و فی الجلود، و یشرب فی الخزف، و یشرب بکفّیه، یصبّ فیهما الماء و یشرب و یقول: لیس اناء اطیب من الکف» (طبرسی، همان، ص 31).
96.«و کان صلی الله علیه وآله یشرب من افواء القرب و الاداوی و لا یختنثها اختناثاً و یقول: «ان اختناثها ینتنها» (همان).
97.و عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: أنه نهی عن اختناث الاسقیه، و هو أن یثنّی افواه القرب ثم یشرب منها. و قیل ان ذلک نهی عنه لوجهین: احدهما انه یخاف أن تکون فیها دابّه أو حیه فتنساب فی فم الشارب، و الثانی ان ذلک ینتنها (و هو الاحسن) (تمیمی مغربی، همان، ج 2، ص 129، ح 448).
98.«و کان صلی الله