برای شناخت عوامل استحکام و پایداری خانواده لازم است بدانیم چه انگیزهها، نیازها و کششهایی سبب تشکیل خانواده میشود و چه حکمتی در تشکیل خانواده و ازدواج وجود دارد؛ عوامل استحکام و پایداری را میتوان در همان عواملی یافت که سبب تشکیل آن میشود.
انگیزههای تشکیل خانواده، خود اساسیترین عوامل استحکام و پایداری آن نیز هستند؛ مثلاً انگیزه جنسی و عاطفی، اصلیترین عامل جفت طلبی برای موجودات زنده از جمله انسان است. پس تداوم این انگیزه میتواند سبب استحکام و پایداری آن نیز باشد. در انسان داشتن فرزند نیز از عوامل اساسی میل به ازدواج به حساب میآید؛ به ویژه در میان خانوادههایی که نیاز به نیروی کار و حمایت و دفاع خانواده فرزندان داشتهاند.
برای انسان مهم است جایی که پس از کار و تلاش روزانه بتواند در آن آرامش یابد و احساس تنهایی و سرگردانی نکند. هم چنین تأمین امنیت، غذا و نیازهای مادی خویش را نیز در آن جا بیابد اما نیازهای دیگری نیز هستند که در مرتبه بعد قرار دارند؛ مثل آداب، رسوم و باورهای خاص اجتماعی که هر کدام از اینها در جوامع مختلف کارکرد، تأثیر و انگیزش خاص خود را دارد و افراد را به تشکیل خانواده، همسرگزینی و داشتن فرزند تشویق میکنند.
پس میتوان نیاز جنسی، داشتن فرزند و داشتن جایگاه مناسب در جامعه را از عوامل مؤثر در تشکیل و استحکام خانواده دانست.
علاوه بر این عوامل طبیعی و اجتماعی، از عوامل دیگری هم میتوان یاد کرد که در پاسخ گویی به این نیازهای طبیعی و اجتماعی تأثیر دارند و آنها عبارتاند از: باورها و اعتقادات مردم و پایبندی آنها به احکام شرعی و رضای خداوند.
این عوامل در تشکیل و استحکام خانواده نیز بسیار مهم هستند؛ مانند توصیه به ازدواج، کراهت یا حرمت طلاق، سفارش دین به تحمل مشکلات خانواده و وعده پاداش به این افراد، و پاداش برای اصل ازدواج، با همین دیدگاه است که جهان بینی و باورهای یک ملت، به طور عام، و زن و شوهر، به طور خاص در تشکیل و پایداری خانواده نقش مهمی دارد.
در برخی جوامع و فرهنگها، عوامل مادی و انگیزههای اقتصادی، عامل تشکیل خانواده، هر چند به صورت ظاهری بوده است، مانند برخی ازدواجها در شوروی سابق که سبب میشد زن و مرد بتوانند از خانههای دولتی استفاده کنند؛ دوام آن خانوادهها مربوط به همان نیاز خاص بود. معروف بود که گاهی جوانان شهرستانی با زنان مسن مسکو یا شهرهای بزرگ محل تحصیل یا کار خود ازدواج میکردند. (1) طبیعی بود که آن زنان و مردان به ازدواج خویش به عنوان یک زندگی - که باید ادامه یابد - نگاه نمیکردند. نیاز متقابل بیرونی آنها را به ازدواج وا میداشت و این عمل صوری، با ازدواج حقیقی تفاوت داشت. گاهی ممکن است رویه دولت کارکردی برعکس داشته باشد؛ مانند قانون مربوط به مستمری و حمایت از زنان مطلقه در آمریکا که سبب شده برخی از زنان با برنامه قبلی، با اظهار عشق و محبت مردی را به دام ازدواج خویش بیندازند و پس از ثبت ازدواج، درخواست طلاق کنند تا از آن حمایتهای دولتی بهره مند شوند و آزادانه، بدون قید و بند شوهر داشتن، ممری برای زندگی داشته باشند و نیازهای جسمی خود را نیز با استفاده از آزادیهای بی بند و بارانه جامعه خویش برآورده سازند. به یقین این قانون و حمایت دولت با هدف خدمت رسانی بوده و اهداف خیرخواهانهای داشته، اما این پیامد را نیز داشته است.
با توجه به این مطالب، محبت و عشق واقعی، احساس نیاز عاطفی، نیاز جنسی و داشتن فرزند - که هدف آفریدگار از ازدواج و زوج آفریدن است - از مهمترین عوامل استحکام خانواده است و عوامل بیرونی و قوانین کشورها و فرهنگ جامعه میتواند این عوامل را تشدید یا تضعیف کند. منافع و غرض و مرضهای دیگران نیز گاهی بر خانوادهها تأثیر منفی میگذارند. دخالتهای جاهلانه، حتی از روی دوستی و به اصطلاح محبت نیز میتواند خانوادهها را از هم بپاشاند، بنابراین عوامل درشت و ریز دیگری در حاشیه خانواده هستند که میتوانند در استحکام یا فروپاشی آن اثر بگذارند. مجال پرداختن به همه مسائل ریز و درشت در یک مقاله نیست؛ از این رو ما برخی از مهمترین عوامل را از دیدگاه قرآن بررسی میکنیم.
عوامل پایداری و استحکام خانواده
این عوامل یا مربوط به اصل ماهیت خانواده است، یا مربوط به عوامل زمینهای، یا مربوط به مسائلی در جامعه که خانواده با آن روبهروست، و یا در نهایت، مربوط به عوامل کاملاً فردی بین زن و شوهر یا هر کدام آنهاست.
الف) تمایل و کشش طبیعی
اگر در موجودات زنده عامل طبیعی و درونی وجود نمیداشت که آنها را به سوی عمل جنسی میل دهد و اگر عمل تولید مثل برای آنها لذت بخش نمیبود، با سرعت هر چند بیشتر نسل موجودات زنده منقرض میشد. این حکمت الهی است که موجودات زنده به ویژه حیوانات را - که حرکت ارادی دارند - دارای کشش درونی برای تولید مثل قرار داده و قانون زوجیت را بر نظام حیات جاری ساخته است:
(أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ)؛ (2)
مگر در زمین ننگریستهاند که چقدر در آن از هرگونه جفتهای زیبا رویانیدیم؟
این نیاز به صورت تماس جنسی در حیوانات و گرده افشانی و تلقیح در گیاهان، سبب تولید مثل و به بار نشستن میشود.
در انسان نیز مانند دیگر موجودات زنده، جفت یابی نیازی جدی است؛ نه تنها برای ادامه نسل که برای تأمین بخشهای عاطفی و اجتماعی در زندگی. خداوند در قرآن میفرماید:
(وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً وَجَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ أَفَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ)؛ (3)
و خدا برای شما از خودتان همسرانی قرار داد و از همسرانتان برای شما پسران و نوادگانی نهاد و از چیزهایی پاکیزه به شما روزی بخشید. آیا [باز هم] به باطل ایمان میآورند و به نعمت خدا کفر میورزند.
(نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتوْا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِکُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ)؛ (4)
زنان شما کشتزار شما هستند، پس از هر جا [هرگونه] که میخواهید، به کشتزار خود [در]آیید و برای [آخرت] خودتان [توشه] از پیش بفرستید و تقوای الهی پیشه کنید و بدانید که شما خدا را ملاقات خواهید کرد، و مؤمنان را بشارت بده.
این نیاز آن قدر در انسان شدید است که اگر مانعی بر سر راه ارضای طبیعی آن قرار گیرد، انسان به هر قیمت ممکن تلاش میکند تا آن مانع را برطرف کند. حتی اگر به طور موقت هم مانعی وجود داشته باشد، برای انسان سنگین تمام میشود.
(أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ)؛ (5)
در شبهای روزه هم خوابگی با زنانتان بر شما حلال گردیده است. آنان برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید. خدا میدانست که شما با خودتان ناراستی میکردید، پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت. پس اکنون [در شبهای ماه رمضان میتوانید] با آنان هم خوابگی کنید و آنچه را خدا برای شما مقرر داشته، طلب کنید.
در آغاز، مسلمانان حق غذا خوردن در شبهای ماه رمضان را نداشتند؛ اگر پیش از افطار خوابشان میبرد، تا شب دیگر گرسنه میماندند و نیز حق هم بستر شدن در شبهای ماه رمضان نداشتند. این آیه با به رسمیت شناختن این نیاز، این ممنوعیت را برمیدارد، زیرا ممکن بود تعداد بسیاری از مسلمانان به خود خیانت کرده، مرتکب کار حرام شوند. تنها موردی که لحن قوانین حقوقی قرآن شدت یافته، مواردی است که زن، بدون دلیل موجه از این تعهد شانه خالی کرده و به نیاز طبیعی مرد پاسخ ندهد. نشوز و تمرد از پاسخ گویی به نیاز جنسی فقط در مورد زنان نیست، شوهران هم اگر ناشز باشند، بازخواست میشوند و باید به توافقی منطقی برسند:
(وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَیْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً)؛ (6)
و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یا رویگردانی داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر به آشتی گرایند که سازش بهتر است. ولی بخل و بیگذشت بودن، در نفوس، حضور [و غلبه] دارد؛ و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه نمایید، قطعاً خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است.
دین که براساس کتاب شریعت است، مطابق با کتاب تکوین این نیاز را به رسمیت شناخت، اما از آن جایی که کششهای انسان صرفاً غریزی نیست؛ شبه غریزی است، دین کیفیت ارضا و محدودیتهای آن را بیان کرده تا انسان را از میان حیوانات بیرون بیاورد.
ب) نیاز عاطفی و روحی
علاوه بر گرایش جنسی و غریزی مرد به زن و زن به مرد، باید از عامل دیگری یاد کرد که فراتر از تعامل جنسی است و میتوان از آن به عنوان نیاز عاطفی و روحی یاد کرد.
انسان که جویای انس و الفت است و در سایه محیط جمعی احساس آرامش روانی دارد، این احساس را به شکل کاملتری در محیط خانواده در پرتو حضور و الفت همسر تجربه میکند. قرآن میفرماید:
(هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا)؛ (7)
(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ). (8)
از این کاربردها به خوبی روشن میشود که معنای آرامش، همان چیزی است که انسان پس از آن اضطراب، خستگی و نگرانی و یا امنیت پس از خوف و ترس به دست میآورد. انسان پس از روزی پرکار، دلهره و صرف انرژی، شب را دارد که در آن استراحت میکند و این تاریکی آرامش شبانه، بار دیگر نیرویی به او میبخشد تا روزی دیگر را با امید و نیرو آغاز کند. انسان در میان تلاش و تنهایی، نگرانی و نیاز، خشونت و دلهرههای زندگی، کسی را با عواطفی زیبا و ژرف دارد که مانند آبی بر آتش، خستگی، دلهره، نگرانی و اضطرابهای او را فرو مینشاند. هرگاه همسران این نقش خود را به یاد داشته باشند و به خوبی ایفا کنند، خانواده مستحکم باقی خواهد ماند و راه خویش را به سعادت و خوشبختی ادامه خواهد داد.
گفتنی است که قرآن، آرامش روانی را برای مردان بیان میکند. مخاطب ظاهراً مردان هستند - هر چند در قرآن وقتی مخاطب هم زنان و هم مرداناند، باز هم فعل به لفظ مذکر میآید - اما در این مورد ممکن است که مذکر آمدن واژه به این دلیل باشد که:
1. خطاب این مطالب به مردان تا توجه کنند که زنانشان امانتی الهی و سبب آرامش روانی ایشاناند و شفقت با آنها نجات از عذاب خداوند و رسیدن به بهشت الهی را در پی دارد.
2. ممکن است آیه اشعار به این معنا داشته باشد که زنان بیشتر از مردان از این هنر برخوردارند که همسرانشان را به آرامش روحی برسانند.
برخی از دلایل نشان میدهد که مردانِ ازدواج نکرده، نسبت به زنان ازدواج نکرده، کمتر احساس خوشبختی میکنند و این میرساند که فایده ازدواج برای مردان بیشتر است تا برای زنان. (9)
آرامش روانی سبب میشود که شخص به بیماری روانی مبتلا نشود و این در افراد ازدواج کرده، بیشتر وجود دارد:
درصد احتمال این که افراد ازدواج کرده به بیماری عقلی و روانی مبتلا شوند، کمتر است به نسبت افراد ازدواج نکرده، مردانی که از زنانشان جدا شده یا زنانی که طلاق گرفتهاند، یا شوهرشان فوت کرده است، (درصد این احتمال ابتلای مجردان را به نسبت به متأهلین در جدول زیر ببینید.) (10)
عزب
|
با طلاق جدا شده بیوه (شوهر مرده)
|
مردان
|
زنان
|
13/1
|
74/4
|
09/5
|
80/2
|
53/2
|
43/1
|
ج) کنترل تمایلات جنسی و جهت دهی آن به سمت نظام همسری
کمترین اثر نگاه نداشتن چشم و دل از نامحرم، این است که هر روز هوس تازهای به سر بیننده راه مییابد؛ دل دادن به صورتهای زیباتر از همسر، همسر را در نظر مرد تکراری و نازیبا جلوه میدهد؛ از یک سو زمینه روابط آزاد و نامشروع را فراهم میآورد و از سوی دیگر، بنیان خانواده را متزلزل میسازد. همین مسئله، خانواده را در غرب تهدید کرده است؛ آزادی جنسی در اثر آزادی روابط، نه تنها تماس جنسی پیش از ازدواج را ترویج کرده و سبب عقب افتادن ازدواج یا بی میلی به آن میشود، بلکه زنان و مردان متأهل را نیز تشویق به بی بند و باری میکند و سبب گسترش هوس بازی و در نتیجه طلاق میشود.
گسترش تماس جنسی پیش از ازدواج، یکی از عوامل ویرانی بنیاد خانواده است؛ اگر مردم پیش از ازدواج به آسانی بتوانند با جنس مخالف تماس جنسی داشته باشند، دیگر انگیزه تشکیل خانواده به عنوان نیازی ضروری و عاجل آنها را به سوی تشکیل خانواده نخواهد کشاند. متأسفانه یکی از آثار شوم فرهنگ الحادی و جامعه سکولار، تماس جنسی بدون ازدواج است که خانواده را از ریشه تهدید میکند.
این اظهارات یک مورخ اجتماعی است:
"کاهش نفوذ مذهب و شاید آزادیهای جنسی، منجر به افزایش تعداد زوجهایی شد که با هم زندگی میکردند و حتی دارای فرزند میشدند، بدون این که به عقد قانونی یکدیگر درآیند. خانواده، مانند جامعه بورژوازی گذشته، دیگر یک واحد کاری - که بر مبنای تقسیم کار بین شوهر نان آور و همسر خانه دار ایجاد شده باشد - نبود. این امر به ویژه در کشورهایی که به سبب شرایط اقتصادی با نفوذ مذهب، خانواده هم چنان مرکز زندگی بود، سرآغاز تجدید ساختاری اساسی در جامعه اروپا به شمار میرفت؛ البته در سایر مناطق اروپا چنین وضعیتی کمتر وجود داشت." (11)
اسلام به عنوان دینی که ابعاد مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، زندگی انسان را مورد توجه جدی خود قرار داده، به این مسئله نیز عنایت داشته که باید با تدابیری، راه تحکیم بنیاد خانواده و اساساً تشکیل خانواده را تسهیل و هموار کرده، راههای انحرافی را سد کند. اسلام این ایده و ارزش را از دو راه دنبال کرده است:
1. وضع قوانین خاص اجتماعی برای روابط زن و مرد؛
2. هشدارهای اخلاقی - اعتقادی و تربیت نفوس و تقویت نیروی شناخت و اراده و تقوا در آنان.
این دو عامل که به صورت قوی و نیرومند در آموزهها و دستورهای اسلام آمده، سبب میشود که شخص برای تأمین صحیح و سالم نیازهای شبه غریزی خویش تلاش کند و مقدمات تشکیل خانواده را فراهم کند، چه این که تخلف از مرزهای عفاف کیفر شدید الهی را در پی خواهد داشت.
در قرآن این موضوع تحت عناوین، رهنمودها و توصیههای خاصی ارائه شده که با وجود تفاوت لحن و بیان، در مجموعه ایدهها و هدف مشترکی را دنبال میکند؛ از آن جمله:
1. ضرورت حفظ عفاف و پرهیز از حریم شکنی
(قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْعَادُونَ)؛ (12)
به راستی که مؤمنان رستگار شدند، همانان که پاک دامناند، مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانی که به دست آوردهاند که در این صورت، بر آنان نکوهشی نیست. پس هر که فراتر از این جوید، آنان از حد درگذرندگاناند.
2. بهره گیری از حجاب و عفاف برای حفظ تعادل و تمایل سالم
(قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ * وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلاَ یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)؛ (13)
و به زنان با ایمان بگو: دیدگان خود را از [هر نامحرمی] فروببندند و پاک دامنی ورزند و زیورهای خود را بر گردن خود آشکار نگردانند، مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست. و باید روسری خود را بر گردن خویش [فرو] اندازند، و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران شوهرانشان، یا برادرانشان یا پسران برادرانشان، یا [هم کیش خود] یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که [از زن] بی نیازند، یا کودکانی که بر عورتهای زنان وقوف حاصل نکردهاند، آشکار نکنند؛ و پاهای خود را [به گونهای به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته میدارند، معلوم گردد. ای مؤمنان، همگی [از مرد و زن به درگاه خدا توبه کنید، تا رستگار شوید.
عفاف آن قدر در اسلام مهم است که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام بیعت گرفتن از زنان مسلمان عفت را به عنوان یکی از مواد بیعت قرار میداد.
3. پاک دامنی از تعهدات اصلی و مهم پیمان دینی
(یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَى أَن لاَ یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَلاَ یَسْرِقْنَ وَلاَ یَزْنِینَ وَلاَ یَقْتُلْنَ أَوْلاَدَهُنَّ وَلاَ یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلاَ یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)؛ (14)
ای پیامبر، چون با ایمان نزد تو آیند که [با این شرط] با تو بیعت کنند تا چیزی را با خدا شریک نسازند و دزدی و زنا نکنند، و فرزندان خود را نکشند، و بچههای حرام زاده پیش دست و پای خود را با بهتان [و حیله] به شوهر نبندند، و در [کار] نیک از تو نافرمانی نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا برای آنان آمرزش بخواه، زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.
4. اهمیت انتخاب همسر پاک دامن
از آن جایی که مؤمنان، باید خانوادهای پاک و طاهر داشته باشند، زنان و مردان پاک، با پاکان ازدواج میکنند.
(الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ)؛ (15)
زنان پلید برای مردان پلیدند و مردان پلید برای زنان پلید. زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنان پاک، اینان از آنچه دربارهشان میگویند برکنارند، برای آنان آمرزش و روزی نیکو خواهد بود.
5. ممنوعیت همسری با روسپیان و آلوده دامنان
(الزَّانِی لاَ یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ)؛ (16)
مرد زناکار، جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد و زن زناکار، جز مرد زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد، و بر مؤمنان این [گونه ازدواج] حرام گردیده است.
د) گرمابخشی به روابط همسران از طریق اعطای محبت و مودت ویژه به آنان
قرآن در آیه 21 سورهی روم، از مودت به عنوان نعمت الهی یاد میکند که بین زن و مرد برقرار میشود. محبت میتواند خانواده را از خطر اضمحلال حفظ کند. دوستی به این معناست که طرفین نمیخواهند محبوب خود را از دست بدهند؛ دوری محبوب دشوار و تلخ است. خداوند میفرماید: دوستی را در اساس خلقت زن و مرد قرار دادهایم. پس هر چیزی که محبت را کم کند، خانواده را تهدید میکند؛ به ویژه با آسان شدن طلاق.
محبت یکی از اساسیترین نیازهای انسان است و بدون محبت، انسان نمیتواند شخصیت سالم و متعادلی داشته باشد. درست در زمانی که زن مانند کالایی خرید و فروش میشد، به ارث گذاشته یا تعویض میشد، قرآن نازل شد و مهمترین مسئله را در خانواده محبت قرار داد. به زن شخصیت انسانی بخشید و سپس ازدواج را از شکل تصاحب زن به قالب ازدواج درآورد؛ یعنی زوجیت؛ و محبت در این میان به عنوان یک عامل مهم در زندگی زناشویی مطرح شد.
در روان شناسی جدید، محبت جایگاه ویژهای دارد؛ در نظریه مزبور، محبت در سلسله نیازهای اساسی قرار دارد.
ه) تشویق به مهرورزی و تقویت آن از طریق پاداش اخروی
انسان و بلکه هر موجود زنده، به طور طبیعی و غریزی نسبت به همسر و جفت خویش احساس لطفی دارد که در مورد انسان، اوج آن و آگاهانهی آن را تحت عنوان محبت، شفقت و رحمت میتوان مشاهده کرد. اما اسلام علاوه بر تأیید این روحیه، از طریق ظرفیتهای اعتقادی و ایمانی، درصدد تقویت آن برآمده است. قرآن شفقت نسبت به خانواده را از ویژگیهای اهل بهشت میداند. این تصویر زیبا را ببینید: بهشتیان غرق نعمات الهی و لذتهای جاودانه و بی نقص بهشتی با هم گفت و گو میکنند، از این که چطور شد به بهشت آمدند میگویند: ما پیش از این در دنیا با خانواده خویش مشفق بودیم:
(قَالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ * فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ * إِنَّا کُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ)؛ (17)
ما پیش از این در میان خانواده خودمان با شفقت بودیم. پس خداوند بر ما منت نهاد و ما را از عذاب جهنم نگاه داشت.
و) تحکیم تکوینی خانواده از طریق فرزند و تحکیم مضاعف آن از طریق حقوق و قوانین الهی
فرزند چون وجود مشترک پدر و مادر را در خود دارد و سرنوشت او برای هر دو مهم است، سبب میشود که پدر و مادر با توجه به وجود او، برخی از ناملایمات را تحمل کرده، زود تصمیم به جدایی و فروپاشی خانواده خویش نگیرند.
در قرآن کریم به این نیاز انسان بارها و بارها اشاره شده است. گاهی به صورت عادی و گاهی به صورت ذکر نعمت الهی. یکی از این موارد، آن جاست که زکریا (علیه السلام) دعا میکند:
(هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ)؛ (18)
آن جا بود که زکریا پروردگارش را خواند و گفت: «پروردگارا! از جانب خود، فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن، که تو شنونده دعایی.
و حضرت ابراهیم (علیه السلام) که الگوی انسانهای سالم و کامل قرآنی است، از این که خداوند در پیری، اسحاق و اسماعیل (علیه السلام) را بدو عنایت کرده، چنین شکرگزاری میکند:
(الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاءِ)؛ (19)
سپاس خدای را که با وجود سال خوردگی، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید، به راستی پروردگار من شنونده دعاست.
در مواردی مثل آیه 72 سوره نمل، خداوند، این پدیده ارزشمند را نعمت بزرگ معرفی میکند.
خداوند در قبال این که والدین را به گونهای آفریده که زحمت به دنیا آوردن، بزرگ کردن و مراقبت فرزندان را بر دوش بگیرند، به آنان لذت را عطا کرده؛ این لذت با بسیاری از لذتهای دیگر قابل مقایسه و جا به جایی نیست.
«ابراهام هارولد مزلو»، از پیش گامان روان شناسی انسانگرا (یا به تعبیر خود او نیروی سوم) که با تولد اولین فرزندشان، دیدگاه روان شناختی خود را عوض میکند، میگوید: «رفتارگرایی (بیهاوریسم) نمیتواند این عواطف را تفسیر کند. (20) یا «فرانکل» میگوید: «از میان کسانی که از بازداشتگاههای نازی رهایی یافته بودند، آنهایی که کسی را داشتند تا به آن دلخوش باشند، راحتتر با زندگی کنار آمدند و رنجها را فراموش کردند، اما آنهایی که در بیرون کسی منتظر آنان نبود، غالباً به زانو درآمدند...». (21)
علاقه به فرزند به عنوان یک نیاز عاطفی در انسان بسیار شدید است و قرآن در مورد حضرت ابراهیم و حضرت زکریا (علیه السلام) دعاهای پراحساسی را نسبت به درخواست فرزند مطرح میکند. تجلی اوج دوستی فرزند در داستان یعقوب و یوسف (علیهماالسلام) خودش را نشان میدهد. در قرآن کریم ترتیب بیان مطالب معنادار است و به تلویح، این مطلب مورد اشاره قرار گرفته که علاقه به فرزند، میتواند پررنگتر از علاقه به خواهر و برادر، حتی والدین باشد. در سوره عبس آمده است:
(فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ * یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ * وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ * وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ * لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍشان یُغْنِیهِ). (22)
در این آیات، از هول عظیم روز قیامت سخن به میان آمده که در آن روز، شخص از برادر خویش (که دست و بازوی اوست) فرار میکند، و از مادر و پدرش (که او را به دنیا آورده، با عشق و محبت و مراقبت بزرگ کردهاند) و از همسر و فرزندان خویش (که در دنیا دل بستگی اصلی او بودند) فرار میکند.
این که قرآن از برادر آغاز میکند، سپس به پدر و مادر و سپس به همسر و فرزندان میرسد، به این معناست که مطابق قاعده ادبی، قدم به قدم درجه وابستگی بیشتر شود و تا ترقی از پایین به بالا باشد. این واقعیت در زندگی ملموس است؛ یعنی این که توجه پدران و مادران به فرزندان خویش بیشتر از توجه به هر کس دیگری است... از این رو داشتن فرزند در زندگی میتواند عامل استحکام خانواده و رابطه محکمتری بین پدر و مادرش باشد، به ویژه در دنیای که تکیه بر محسوس است، فرزند موجودی است که وجود خارجی و ملموس دارد؛ میتواند خاطر والدین را به خویش معطوف کند و سبب شود که والدین احساس کنند یک موجود واقعی و محسوس و ملموس آن دو را به هم پیوند میدهد. بنابراین وجود فرزند، به طور طبیعی و برای انسانهای سالم، از عوامل مهمی است که شخص را به سوی ازدواج میکشاند:
یک نظریه جالب درباره علل ازدواج از طرف جامعه شناس آلمانی، «مولر لیر» در کتاب تحول ازدواج در دوران معاصر اظهار شده؛ وی خاطر نشان میکند که سه عامل افراد را به طرف ازدواج کشانیده است که عبارتند از: نیاز اقتصادی، میل به فرزند و عشق. (23)
در خانواده امروز آمریکا، طلاق نسبتاً فراوان است. قسمت اعظم طلاقها بین زوجهایی صورت میگیرد که تنها مدت کمی است ازدواج کردهاند. گذشته از این، در آمریکا بیش از نیمی از زنان و شوهرانی که طلاق میگیرند و یا طلاق میدهند، از داشتن فرزند محروم هستند. طبق آماری که اداره بیمه زنگی «متروپولیتن» منتشر ساخته، حد متوسط طلاق بین زوجهای بی فرزند 3/15 در هزار خانواده است.
در میان خانوادههایی که یک فرزند دارند، 6/11 در هزار، در میان خانوادههایی که دو فرزند دارد، 6/7 در هزار، در میان خانوادههایی که بیش از سه فرزند دارند، 6/4 در هزار است و به طور کلی 85% طلاقها برای زوجهایی جاری میشود که فرزند ندارند و یا این که فقط صاحب یک فرزند هستند». (24)
ز) مسدود ساختن راههای انحراف جنسی، به منظور تحکیم روابط همسری
هم جنس گرایی یا لواط در نظام طبیعت - جز بین انسانها - دیده نشده و این حکایت از غیر طبیعی بودن این روشها دارد. این عمل در هر دو طرف انحراف است و کیفر شدید الهی را در پی دارد. قرآن کریم درباره قوم لوط، عذاب شدیدی را در دنیا اعمال کرد و در آخرت نیز وعده عذاب داده است.
خداوند خطاب به قوم لوط - که آلوده به زشتترین گناه در روابط جنسی بودند - تذکر میدهد: زنان برای شما آفریده شدهاند، چرا زنان را رها کرده، دنبال مردان میروید. آنان این تذکر را ناشنیده گرفتند. از این آیات بر میآید که هم جنس بازان دوره حضرت لوط نیز از تشکیل خانواده با یک زن سرباز میزدند، و این یعنی تأثیر مخرب هم جنس بازی بر اساس خانواده. در نهایت هم خداوند آنان را به کیفر سختی دچار کرد.
(أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ * وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ * قَالُوا لَئِن لَمْ تَنتَهِ یَا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ * قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُم مِنَ الْقَالِینَ * رَبِّ نَجِّنی وَأَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ * فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ * ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ * وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِم مَّطَراً فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِینَ). (25)
در این آیات، هم جنس بازی آنان سبب فروگذاری همسرانشان شمرده شده و سبب شده خانواده از هم بپاشد. و همین گناه بزرگ و عمل خلاف فطرت و مخالفت حکمت زوجیت، سبب فرود آمدن عذاب الهی میشود.
در تاریخ اروپا به ویژه پس از جنگ جهانی، فرهنگ لیبرالیستی در نهایت به قانونی شدن هم جنس بازی منتهی شد و اثر آن نیز بر کیان خانواده از نظر تاریخ دانان و جامعه شناسان به دور نماند:
"عامل فرهنگی نیز به شکل کاملاً آشکار بر نرخ ازدواج تأثیر میگذاشت. بر روی هم، احتمال ازدواج کردن اروپاییان نسبت به دو قرن پیش بیشتر شده بود، زیرا لازم نبود منتظر بمانند کارگاه پیشه وری یا مزرعهای خالی شود و فرصت اشتغال مناسبی فراهم آید. هر چند علنیتر شدن هم جنس بازی به تدریج بر تعدد ازدواجها تأثیر میگذاشت." (26)
ح) تقسیم وظایف حقوقی و اجتماعی میان زن و مرد براساس اقتضائات طبیعی
کار زنان در بیرون از خانه چند جنبه دارد:
- کوچک و حقیر شدن خانه داری، فرزندداری و شوهرداری از نظر زن؛
- متکی شدن به خود، استقلال اقتصادی زن، و جرئت اقدام به درخواست طلاق؛
- بی حوصله شدن در کارهای ضروری مادرانه و همسران در منزل و حتی در صورتی هم که به این کارها بخواهد تن دهد از عهده محبت مادرانه به فرزند و محبت کافی متقابل بین زن و شوهر برنخواهد آمد.
- کار زنان در بیرون از خانه سبب خواهد شد که زنان و مردان اجنبی در بیرون از خانه با زنان و مردان فراوان دیگر برخورد داشته، همسران خود را با آنان مقایسه کنند و در موارد فراوانی آرزو کنند که کاش این زن یا مرد به جای همسر من بود... و مواردی که گفت و گوها به شوخیهای جنسی کشیده شود نیز کم نخواهد بود، به ویژه اگر حضور زنان بدون رعایت ضوابط اخلاقی و دینی، همراه با جلوهگری و آرایشهای زنانه باشد، اگر به خیانت نینجامد، سبب نارضایتی از وضعیت خانوادگی خود خواهد شد که خود عامل مهمی در سردی روابط و یا فروپاشی آن خواهد بود.
"نسبت طلاق در میان زنان شاغل و حرفهای تقریباً دو برابر این نسبت در میان جمعیت زنان به طور کلی، بالغ میشود. با توجه به گروه بندی اجتماعی - شغلی شوهرها - هرچه که باشد - معلوم میشود که نرخ طلاق برای زوجهایی که زن نیز شاغل است، به مراتب از آنهایی که زن دارای شغل نیست، فراتر میرود. نسبت (نرخ طلاق در گروه) اول به طور متوسط به چهار برابر (این نرخ در گروه) دوم بالغ میگردد." (27)
"امروزه افزایش زنان شاغل در طبقه متوسط (همان طبقهای که در گذشته زنان آن به طور سنتی فاقد «شغل رسمی و درآمد مستقل» تلقی میشدند) پدیدهای عمده و نوین است که به بروز تغییراتی مهم در نقشهای زناشویی و فرزندداری منجر شده است. زنان در تمام سطوح، به ویژه از نظر اقتصادی، استقلال بیشتری یافتهاند؛ نتیجه این که در صورت جدایی زن و شوهر، زن مطلقه از استقلال نسبی برخوردار خواهد بود. پیامد چنین وضعی همانا افزایش در تعداد زنان متقاضی طلاق بوده است." (28)
خداوند حکیم که وظیفه مادری را به طور تکوینی و تشریعی به عهده زن گذاشته، این حق را هم به او داده است که به فکر معاش نباشد و مخارج خوراک، پوشاک و نیازهای زندگی او را برعهده مرد گذاشته است.
اسلام با کار زن در بیرون از خانه - در صورت نیاز - مخالفتی ندارد؛ در شرایطی حتی کار زن در بیرون از خانه میتواند سبب استحکام یک خانواده شود، اما در اروپا مسائل فرهنگی، مانند آزادی جنسی، هم جنس بازی، مسئله مد و لباس و... نیز دست به دست هم دادند و سبب شدند که کار زنان عاملی برای طلاق و شکست ازدواجها شود.
پینوشتها:
1. در سفرنامه جلال آل احمد به شوروی نیز به این مسئله اشاره شده است.
2. شعراء، آیه 7.
3. نحل، آیه 72.
4. بقره، آیه 223.
5. همان، آیه 187.
6. نساء، آیه 128.
7. اعراف، آیه 189.
8. روم، آیه 21.
9. مایکل ارجایل، سیکو لوجیة السعادة (روان شناسی خوشبختی)، ترجمه د. فیصل عبدالقادر یونس، (سلسله کتابهای عالم المعرفة، شماره 1414، ص 30).
10. همان، ص 42.
11. فرانک ب. تاپسون و رابرت آلدریج، تاریخ اقتصادی و اجتماعی اروپا، ترجمه کریم پیرحیاتی، ص 230.
12. مؤمنون، آیات 1 و 5-7.
13. نور، آیات 30 و 31.
14. ممتحنه، آیه 12.
15. نور، آیه 26.
16. همان، آیه 3.
17. طور، آیات 26-28.
18. آل عمران، آیه 38.
19. ابراهیم، آیه 39.
20. دوآن شولتس، روان شناسی کمال، ترجمه گیتی خوشدل، ص 109.
21. ویکتور فرانکل، انسان در جست و جوی معنا، ترجمه دکتر علی اکبر معارفی، فصل اول.
22. عبس، آیات 33-37.
23. ساموئیل کنیگ، جامعه شناسی، ترجمه مشفق همدانی، ص 151.
24. همان، ص 166.
25. شعراء، آیات 165-173.
26. تاریخ اقتصادی و اجتماعی اروپا، ص 211.
27. مارتین سگالن، جامعه شناسی خانواده، ترجمه حمید الیاسی، ص 181.
28. همان.
منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان، (1391)، زن و خانواده در افق وحی، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول