ماهان شبکه ایرانیان

نه پرخوری، نه کم خوری!

باورهای درست کمک می کنند بهتر غذا بخوریم و از زندگی خود بیشتر لذت ببریم. عده ای از مراجعان به درمانگاه های روان شناسی و روان پزشکی، از مسائل و مشکلات مرتبط به غذا خوردن خود رنج می برند

نه پرخوری، نه کم خوری!
باورهای درست کمک می کنند بهتر غذا بخوریم و از زندگی خود بیشتر لذت ببریم.
عده ای از مراجعان به درمانگاه های روان شناسی و روان پزشکی، از مسائل و مشکلات مرتبط به غذا خوردن خود رنج می برند. آنها عمدتا توجه خود را معطوف به آن بخش از زندگی و اطرافیان خود می کنند که آنها را مسبب اصلی مشکلات هیجانی و رفتاری خود می دانند. مشکلاتی که ممکن است حالات روان رنجورانه به خود گرفته و جزء اختلالات روانی در طبقه بندی تشخیصی مطرح شود و در عین حال، در وضعیت علائمی مراجعان به شکلی مرتبط با نوع و ماهیت غذا خوردن آنان قلمداد شود، با عنوان های «کم خوری عصبی» و «پرخوری عصبی» شناخته می شود. در این مقاله هدف، تشریح انواع باورهای نامعقول و غیرمنطقی این قبیل افراد و به چالش کشیدن منطقی-هیجانی این عقاید و در نهایت، معرفی و توصیف انواع باورهای معقول جایگزین آنهاست.
نظریه رفتار درمانی منطقی-هیجانی که توسط دکتر «آلبرت الیس»، روان شناس آمریکایی، در سال 1955 بنیان گذاری شد، رویکردی به روان درمانی است که به مراجعان می آموزد نحوه فکر کردن و اندیشیدن آنها در خصوص رویدادهای زندگی و اطرافیانشان، موجبات تظاهرات رفتاری به خصوص در آنها می شود. این رویکرد، ریشه نظری خود را از جمله معروف فیلسوف رواقی، «اپیکتتوس» دریافت کرده است که بیان می دارد: «این رویدادهای زندگی نیستند که موجب پیامدهای رفتاری و هیجانی انسان ها می شوند، بلکه نحوه تفکر و اندیشه آنها در خصوص یک رویداد است که موجب پیامدهای رفتاری و هیجانی آنها می شود.»
در نظریه رفتاردرمانی منطقی- هیجانی، روی باورهای نامعقول مراجعان کار می شود و با زیر سوال بردن و به چالش کشیدن آنها، سعی می شود یک باور منطقی و یا دسته ای از باورهای معقول جایگزین آنها شود. یکی از نامعقول ترین سبک های غذا خوردن، مربوط به کسانی است که دچار کم خونی عصبی و پرخوری عصبی هستند. نظریه های زیادی در مورد اختلالات خوردن مطرح شده است، از نظریه های عصب شناختی گرفته تا نظریه های جامعه شناختی، اما توقع لاغری نقش مهمی در این اختلالات بازی می کند. البته تمایل به لاغر بودن به خودی خود موجب اختلال خوردن نمی شود، زیرا مردم امروزه تمایل شدیدی به لاغر بودن دارند؛ پس اگر میل به لاغر بودن علت اصلی اختلالات خوردن بود، همه بایستی دچار این قبیل اختلالات می شدند. عمدتا کسی که اختلال خوردن دارد، اختلال شخصیت هم دارد، هر چند نه لزوما از نوع شدید آن.

کم خوری عصبی
 

فرد مبتلا به کم خوری عصبی، به خطر ترس اغراق آمیز از اضافه وزن، وزن خود را شدیدا کم می کند و همواره سعی دارد وزن خود را 15 درصد یا بیشتر، زیر حداقل وزن خود نگه دارد. شخص مبتلا به کم خوری عصبی از چاق شدن خیلی می ترسد و خودش را به رغم این که شواهد حاکی از لاغر بودن او هستند، چاق در نظر می گیرد. شخص مبتلا به کم خوری عصبی، نسبت به گرسنگی کشیدن تعهد هیجانی دارد. احساس گرسنگی او با عزم جزم وی برای لاغر شدن ارتباط تنگاتنگی دارد و همین قضیه باعث می شود که از خوردن مقداری غذا که از نظر دیگران زیاد نیست، افسرده و از خودش متنفر شود.
شخص مبتلا به کم خوری عصبی معمولا ساکت، منفعل، گوشه گیر و دارای رفتارهای عجیب و غریب است. کسانی که کم خوری عصبی دارند، آدم های گوش به زنگی هستند و محیط را با دقت زیر نظر می گیرند تا مبادا کسی به حیطه کوچک تحت کنترل آنها تجاوز کند. کم خوران عصبی به شدت به تایید دیگران نیازمندند و خود را محتاج آن می دانند.
حال می خواهیم بدانیم که کم خوران عصبی چه باورهای نامعقول و مطلق گرایانه ای دارند که آنها را در زندگی عادی شان بیچاره تر از آن که باید باشند نشان می دهد. آنها در واقع به خود چه می گویند و با اعمال و رفتارهای خود چه می کنند که به نظر غیرعادی و غیرمعمول می رسند؟ آنها باورهای جزم اندیشانه و نامعقول ذیل را دارند که به دنبال هر کدام، عمدتا به چالش کشیدن منطقی-هیجانی آنها را آورده ایم تا باور معقول مناسبی را در پی آن جایگزین کنیم.
این که من باید (بله باید) کاملا لاغر و نحیف باشم، چربی زننده، به هر شکل و اندازه ای که باشد، زشت و کثیف است، کوچک بودن مطمئن تر است و گنده بودن (یعنی چاق بودن)نشانگر این است که با دیگران در رقابت هستم، این که با غذا خوردن کنترل خودم را از دست می دهم و نباید به کسی اجازهاین که من باید (بله باید) کاملا لاغر و نحیف باشم، چربی زننده، به هر شکل و اندازه ای که باشد، زشت و کثیف است، کوچک بودن مطمئن تر است و گنده بودن (یعنی چاق بودن)نشانگر این است که با دیگران در رقابت هستم، این که با غذا خوردن کنترل خودم را از دست می دهم و نباید به کسی اجازه دهم تا مجبورم کند غذا بخورم، اگر جثه من بزرگ باشد، دیگران از من متوقع می شوند و نمی توانم توقعات آنان را برآورده کنم، این که هر چه لاغرتر شوم آدم استثنایی تری خواهم شد و... همگی از جمله باورهای نامعقولی هستند که کم خوران عصبی دارند.

کم خوری عصبی

ارزشمندی من به لاغر بودنم نیست. من چاق باشم یا لاغر، اصالتا همان آدم هستم.

چربی زننده، زشت و کثیف است.

چربی با پوست، گوشت و خون فرقی ندارد و مقداری از آن برای زندگی کردن لازم و ضروری است.

کوچک بودن مطمئن تر است و گنده بودن به این معناست که با دیگران رقابت دارم.

اگر چه بهتر است راحت و خوش زندگی کنم، اما ضعیف و نحیف کردن خودم دردسرهای بیشتری دارد و به صلاحم نیست.
به جای آسیب رساندن به خودم، سعی خواهم کرد زندگی خودم را اداره کنم و به گونه ای از این استقلال اداره کردن زندگی ام لذت ببرم.

با غذا خوردن کنترل خودم را از دست می دهم و نباید به کسی اجازه دهم تا مجبورم کند غذا بخورم.

لاغر و نحیف بودن، انسان را دوست داشتنی تر می کند.

شخصیت دوست داشتنی من در گرو لاغر و نحیف بودنم نیست و حتی اگر دوست داشتنی هم نباشم، باز هم می توانم زندگی شادی را رقم بزنم.

اگر جثه من بزرگ باشد، دیگران از من متوقع می شوند و من نمی توانم توقعات آنها را برآورده کنم.

توقع داشتن از انسان ها به هیچ وجه به جثه آنها مربوط نیست، بلکه عقلانیت حکم می کند مسئولیت هایم را به درستی انجام دهم و اگر هم نتوانستم، خودم را سرزنش نکنم.

هر چه لاغرتر شوم، آدم استثنایی تری خواهم بود.

نیازی به استثنایی بودن ندارم و می توانم آن گونه که شایسته است، استثنایی باشم.

اما آیا «باید اندیشی» در مورد لاغر بودن، کاملا درست است؟ مسلما این صحیح نیست که ارزشمندی خودمان را به لاغر بودن گره بزنیم. با این که می دانیم ملاک های لاغری و چاقی همگی توسط فرهنگ و عادات یک جامعه تعیین می شوند، آیا درست است که در مورد آن مطلق اندیش باشیم، یا بهتر است که به خودمان بگوییم شاید لاغری چیز خوشایندی باشد ولی من چاق باشم یا لاغر، اصالتا همان آدم هستم، چه بسا اگر چاق بودنم را کنترل کنم، راحت تر می توانم وزنم را نیز کنترل کنم.
این که آیا هر نوع چربی ای به نظر زننده می آید و یا این که ما انسان ها آن را زننده می دانیم، آیا اگر یک مقدار چربی که به نظر ما زننده آمد بایستی کاملا مطرود اعلام شده و زشت و کثیف قلمداد کنیم، یا می توانیم به جای آن به خودمان بقبولانیم که چربی با پوست، خون و بافت عصبی فرقی ندارد و اگر واقع گرایانه بیندیشیم، مقداری از آن برای زندگی کردن با جسمی سالم لازم و ضروری است.
در بعضی از شرایط، کوچک بودن به نظر نوعی رفع مسئولیت و فرار از زیر بار وظایف و مشتقات زندگی محسوب می شود، ولی طرز فکر نامعقولی است که خودمان را وابسته به راحتی حتمی کنیم و تصور کنیم که با کوچک بودن می توانیم مسئولیت را از دوش خود برداریم. در واقع، افراد مبتلا به این باور نامعقول بهتر است به خودشان بگویند که اگر چه بهتر است راحت و خوش زندگی کنم، ام ضعیف و نحیف کردن خودم دردسرهای بیشتری دارد و نه تنها به صلاحم نیست، بلکه مرا زمین گیر می کند. در ضمن برخی از کم خوران عصبی به غلط تصور می کنند که دیگران سعی دارند حق انتخاب را از آنان بگیرند و کنترل کردن پرخوری و غذا نخوردن تنها راه حل استقلال و حق انتخاب داشتن است. توصیه روان شناسان منطقی-هیجانی به این دست افراد این است که به جای تبعیت کردن از باور نامعقول فوق، به خودشان بگویند که به جای آسیب رساندن به خودم سعی خواهم کرد زندگی ام را اداره کنم و به گونه ای از این استقلال کردن زندگی ام لذت ببرم. این که لاغر و نحیف بودن انسان را دوست داشتنی تر می کند نیز یک باور غلط و نامعقول دیگری است، چرا که دوست داشتنی بودن منوط به لاغر بودن نیست، پس چرا با کم خوری عصبی -روانی و زجر دادن تان باید این گونه تصور کرد که می توان با این ابزار، محبت مردم را جلب کرد، ضمن این که هیچ گونه تضمینی هم برای دوست داشتنی بودن مان در صورت لاغر شدن نمی توان داد.
چرا بایستی افراد مبتلا به کم خوری عصبی تصور کنند که نمی توانند توقعات دیگران را برآورده کنند و در صورت چاق بودن و بزرگ بودن جثه، دیگران از آنان توقعات بیشتری خواهند داشت؟ توقع داشتن از انسان ها برای انجام کارهای بزرگ، به بزرگ بودن یا کوچک بودن جثه آنها مربوط نیست، بلکه عقلانیت حکم می کند انسان ها با واقع اندیشی، نه صرفا مثبت اندیشی، مسئولیت های محول شده به خود را مقتدرانه پی گیری کنند و به انجام برسانند، و در صورت عدم توانایی در انجام برخی از آنها نیز خودشان را همان گونه که هستند و با تمام خوبی ها و بدی هایشان بپذیرند.
تلاش برای استثنایی بودن یک تلاش بی هدف است. چرا که استثنایی بودن هرگز نمی تواند خودش به تنهایی تعریف هدف باشد. بله، این که با گرسنگی کشیدن و لاغری یک انسان استثنایی جلوه خواهیم داد درست است، اما در صورت بیش از حد لاغر بودن، دیگران برای ما تاسف خواهند خورد و با ما همدردی خواهند کرد و به نحوی در صدد محافظت از ما یا کمک به ما خواهند بود که این مورد نیز رفتار محترمانه ای محسوب نمی شود. پس بهتر است که کم خوران عصبی به جای دنبال کردن استثنایی بودن، در پی امر مهم تر دیگری که هدف واقعی آنهاست باشند و اگر هم می خواهند استثنایی باشند سعی کنند در کار، فعالیت های هنری و روابط با سایر دوستان استثنایی باشند. اگر چه بهتر است بدانند که نیازی به استثنایی بودن ندارند و در صورت عادی و معمولی جلوه دادن نیز می توانند خودشان را بپذیرند.
 

پرخوری عصبی
 

پرخور عصبی کسی است که غذای زیادی می خورد و در فاصله کمی، حجم زیادی از غذا را می بلعد و کنترل این رفتار برای او سخت است. پرخور عصبی برای مقابله با تهدید زیاد خوردن خود، به روش های ناسالم رفتاری مثل تخلیه کردن اجباری معده و روده خود روی می آورد.

پرخوری عصبی

باورهای نامعقول

باورهای معقول

وقتی که معده ام پر است، حتما باید آن را خالی کنم.

پر بودن معده لزوما به معنای چاقی نیست و اگر به دنبال کنترل کردن سالم و سازنده وزن خودم باشم، برایم مفیدتر و مناسب تر است.

تنها راه رهایی از ناراحتی های تحمیلی دیگران صرفا غذا خوردن و در پی آن استفراغ کردن است.

دیگران هرگز قصد ناراحت کردن مرا ندارند و اگر هم به اشتباه مرتکب برخی اعمال نادرست شوند، جبرانش پرخوری و استفراغ کردن نیست.

اگر متوسل به پاک کردن اجباری معده و روده هایم نشوم، حتما چاق خواهم شد.

پر بودن معده همیشه به معنای چاقی نیست و حتی اگر مقداری هم چاق باشم هرگز زشت و ناپسند نیست.

پر بودن شکم، از من یک فرد پلید و بد می سازد.

احساسات من در مورد پر بودن یا خالی بودن معده ام همیشه درست نیستند و حتی اگر هم درست باشند نشان دهنده پلید بودن من نیستند.

لاغری تنها راه حل این است که از شر اذیت و آزارهای دیگران در امان بمانم.

دیگران قصد اذیت و آزار مرا ندارند و چه بسا برای دفاع کردن بهتر از خودم، به جای این که سعی کنم لاغر بمانم، بهتر است سعی کنم اندام مناسبی داشته باشم.

قبضه کردن حالت تدافعی برای رهایی یلفتن از ناراحتی های دیگران راه حل عاجلی است.

به جای این که حالت تدافعی در مقابل دیگران به خودم بگیرم، بهتر است به روش عاقلانه ای با آنها رودر رو شوم و مسائلم را حل کنم.

خالی کردن معده و روده هایم تنها راه حل نشان دادن خشم و نفرتم است.

بهتر است خصومتم نسبت به دیگران را با روش های معقولی حل و فصل کنم و با آنها روابط مناسب تری برقرار کنم.

جبران بی اعتمادی ام به دیگران، خوردن اجباری و مشغولیت ذهنی برای پاک کردن معده و روده هایم است.

بهتر است به دیگران اعتماد کنم و حتی اگر کسی هم ثابت کرد لایق اعتماد من نیست، نبایستی به خودم لطمه جسمی وارد کنم.

در صورتی که چاق باشم، دیگران از من متنفر خواهند شد.

تنفر دیگران از من و یا دوست داشتن من، در گرو چاقی من نیست و تماما به شخصیت من بستگی دارد.

پرخوران عصبی، اجباری ورزش کردن و استفاده کردن و استفاده از ملّین ها را در دستور برنامه های روزانه خود قرار می دهند. اما به دلیل عدم استفاده درست و منطقی از هر کدام از روش های ذکر شده، عمدتا وزن های مختلفی دارند و متاسفانه خیلی پیش می آید که چاق هم باشند.
اما پرخوران عصبی همانند کم خوران عصبی که شرح آنها قبلا ذکر شد، دسته ای از باورهای نامعقول و غیرمنطقی دارند که با توسل به آنها سعی می کنند زندگی خود را از شر چاق شدن احتمالی ناشی از پرخوری نجات دهند، که البته این باورها فقط نشانه ها و ناراحتی های آنها را تشدید می کنند.
این که این گونه افراد وقتی احساس می کنند معده شان پر است، حتما آن را خالی کنند، و یا تنها راه رهایی از ناراحتی های تحمیلی دیگران صرفا غذا خوردن و در پی آن استفراغ کردن است؛ و یا این تصور که اگر فرد متوسل به پاک کردن اجباری معده و روده هایش نشود و استفراغ نکند، لزوما و حتما چاق خواهد شد؛ این که پر بودن شکم، از انسان یک فرد پلید و بد می سازد؛ و یا این که لاغری تنها راه حل این است که از شر اذیت و آزارهای دیگران در امان بمانند و قبضه کردن حالت تدافعی برای رهایی یافتن از ناراحتی های دیگران راه حل عاجلی است؛ و این که خالی کردن معده و روده تنها راه نشان دادن خشم و نفرت است، همگی از جمله باورهای نامعقول و غیرمنطقی پرخوران عصبی است.
البته باید بدانیم که تمام پرخوران، پرخور عصبی نیستند، اما تمام پرخوران عصبی یک یا چند مورد از این باورهای نامعقول را دارند.
بسیاری از پرخوران عصبی به اشتباه تصور می کنند احساس پر بودن معده، یعنی احتمال قریب الوقوع بودن چاقی و در پی این تفکر خود، احساس چاقی را احساسی زشت و نفرت آور معرفی می کنند. اگر آنها به دنبال خالی کردن معده شان نبوده و به دنبال کنترل کرده سالم و سازنده وزن و خوردن خود باشند، برای آنها مفیدتر و مناسب تر است.
پرخوران عصبی بر اثر ناکامی خشمگین می شوند و در نتیجه به روش های ناسالم رفتاری روی می آورند، اما اگر آنها را محتاج محبت دیگران ندانسته و توانایی تحمل عدم تایید شدن از جانب دیگران را داشته باشند، در واقع راه سازنده ای برای زندگی خود تدارک دیده و از لذت تلخ و شیرین ناشی از پرخوری و سپس استفراغ کردن رهایی می یابند. همچنین پرخوران عصبی به دلیل این که زمینه چاقی دارند، احساس می کنند که هر وقت چیزی بخورند لزوما و حتما چاق خواهند شد، که البته این باور غلطی است که احتمالا آنها را برای هر نوع غذا خوردن، حتی اگر مشمول پرخوری نیز نباشد، تنبیه و سرزنش می کند. توصیه به این قبیل افراد این است که به جای تلاش برای پاک کردن اجباری معده و روده، سعی کنند نوع مفید و موثری از رژیم غذایی را اتخاذ کرده و از آن تبعیت کنند و مغلوب باورهای نامعقولی که به آنها می گوید در صورت پر بودن معده و روده هایشان لزوما چاق خواهند شد، نشوند.
این که بی اعتمادی به دیگران برای کسب احترام و ارزش، تنها جبرانش پرخوری کردن و مشغول کردن ذهن و جسم برای تصفیه کردن معده و روده است، و یا این که اطرافیان در صدد ناراحت کردن و بی احترامی به ما هستند، یک باور نامعقول برای پرخوری بوده و افراد را مجبور به غذا خورد افرادی و در پی آن بالا آوردن های نابهنجار می کند که هیچ کدام روش سازنده ای برای کسب اعتماد و یا اعتماد کردن به دیگران نیست. بلکه اگر افراد به دنبال اشخاص مطمئن تر بوده و قبول کنند که هیچ کس در صدد ناراحت کردن آنها نیست و در نتیجه در پی برقراری روابط سالم انسانی با اطرافیان خود باشند، بسیار برای آنها مفیدتر و سازنده تر است. افراد پرخور عمدتا در مورد معنای احساسات خودشان افراط می کنند و به دلیل بازتاب نفرت جامعه از انسان های چاق، همواره از این موضوع که دیگران آنها را افرادی چاق در نظر بگیرند، واهمه دارند و به همین خاطر است که آنها هر گونه احساسی را که تداعی کننده چاقی باشد یک احساس نفرت آور دانسته و با داشتن این قبیل احساسات، خود را آزار می دهند. البته آنها می توانند با تشخیص درست، به این نتیجه برسند که احساساتشان در مورد پر بودن شکم و چاقی منطقی-هیجانی می توانند قبول کنند که ترس های افراطی شان در مورد چاقی بی اساس هستند و احساس پر بودن شکم گاهی اوقات ضرری ندارد. لاغر بودن صرف، لزوما نمی تواند موجبات رهایی انسان از اذیت و آزارهای دیگران و جامعه را فراهم کند. این که پرخوران عصبی مدام با تخلیه کردن معده و روده های خود در تلاش برای لاغر بودن هستند و لاغر بودن را تنها راه حل ضعیف جلوه دادن و در نتیجه فرار از رقابت و مورد آزار و اذیت دیگران بدانند، کاملا غیر عادی و نامعقول است، چرا که انسان با قوی بودن در امان است نه با لاغر و ضعیف بودن. البته توصیه نمی شود که برای امنیت بیشتر حتما بایستی چاق و قوی هیکل بود، زیرا در عصر کنونی این شخصیت انسان هاست که جوابگوی موثر روابط اجتماعی است نه قوی بودن یا ضعیف بودن جسمانی آنها.
پرخوران عصبی به جای تلاش برای لاغر شدن بهتر است به دنبال محک زدن های خود برای برقراری روابط سازنده تر باشند و مقداری از طرد شدن های احتمالی را تحمل کنند و قبول کنند که دیگران آنها را صرف نظر از چاق بودن و لاغر بودنشان خواهند پذیرفت؛ و حتی اگر عده کمی از اطرافیان این گونه نکردند، باز هم شرایط قابل تحمل است.
پرخوران عصبی این گونه احساس می کنند که در صورت مبتلا شدن به اختلال خوردن و یا در صورت لاغر و نحیف کردن خودشان، می توانند در دیگران ناراحتی و رنج ایجاد کرده و موجبات آزردگی خاطر آنها را فراهم آوردند.
البته این درست است که وضعیت ناگوار اشخاص می تواند موجب ناراحتی دیگران شود، اما مقدار رنجی که به صورت عمدی توسط فرد پرخور بر خودش تحمیل می شود، بسیار بیشتر از مقدار رنج و عذابی است که می تواند با این عمل خود به دیگران و اعضای خانواده اش وارد سازد. پس بهتر است به جای رنج و عذاب توام با ناراحتی، سعی کند که سالم تر و خوشحال تر زندگی کند.
افراد پرخور، ظرفیت شناختی خودشان را محدود به توجه کردن افراطی به دور و بر خود می کنند و همواره با حالتی از گوش به زنگی سعی می کنند به صورت تدافعی با اطرافیان خود رفتار و برخورد کنند. آنها نسبت به این موضوع که دیگران درصدد ناراحت کردن آنها هستند، سوء ظن داشته و احساس می کنند هرگز تحمل ناراحتی دیگران را ندارند؛ که البته این یک احساس غلط و برگرفته از نوعی خطای شناختی به نام تعمیم افراطی است و از این احساس آنها نشات می گیرد که چون قبلا دیگران آنها را ناراحت کرده اند، پس از این به بعد هم آنها را ناراحت خواهند کرد. اما آنها می توانند با درست و منطقی اندیشیدن، این باور عقلانی را داشته باشند که گذشته هیچ ارتباطی با وضعیت حال و آینده شان نداشته و در صورت ضربه خوردن از دیگران در گذشته، دلیلی برای تکرار این موضوع در زمان حال و آینده نیست؛ و صرف کردن انرژی برای این موضوع، انسان را فقط ناراحت تر و تنهاتر می کند.
همچنین پرخوران عصبی به نوعی خشم و نفرتی از دیگران دارند که موجب عصبانیت دائم آنها برای باز پس گرفتن حق و حقوقشان می شود، چیزی که هرگز وجود نداشته و عصبانی و خشمگین بودن به خاطر آن صرفا امری کاذب و هدفی دست نیافتنی است.
این که دیگران به ما نوعی بدهکاری دارند چرا که ما را در دوران های مختلف زندگی فریب داده اند، یک تفکر غیرعقلانی است. آیا دیگران باید همواره بر طبق میل و خواسته ما عمل کنند و باید همواره متوجه درخواست های ما باشند، و یا این که ما می توانیم بدون داشتن توقعات جزم اندیشانه از اطرافیانمان سعی کنیم با برقراری ارتباط سالم و موثر به شکلی سازنده تر نیازی های اجتماعی و خانوادگی خودمان را رفع کرده و شادتر زیستن را الگوی زندگی قرار دهیم.
 

نتیجه گیری
 

رفتاردرمانی منطقی-هیجانی محوریت فرایند یک زندگی عاری از اختلال روانی و عصبی را بر مبنای سه اصل «خویشتن پذیری نامشروط»، «دیگرپذیری نا مشروط» و«زندگی پذیری نامشروط» معرفی کرده و در بدو هر گونه تفکری برای اصلاح وضعیت و حالات روحی و روانی، دستیابی به بینش عقلانی را سرلوحه رویکردش قرار داده است.
افراد که مبتلا به طیف وسیعی از باورهای نامعقول در رابطه با کم خوری عصبی و پرخوری عصبی هستند، در صورت تکرار افکار غیرمنطقی در ذهنشان و تسلیم شدن در مقابل پیامدهای رفتاری این قبیل از باورها، هرگز فرصتی برای تدارک اوضاع به نفع خودشان پیدا نکرده و در صورت رعایت یا تبعیت از هر گونه رژیم غذایی نیز، حتی اگر به صورت جزئی به موفقیت های گذرا در رابطه با چاقی و لاغری شان دست یابند، باز هم با عقاید نابسامانشان خود را از لذت زندگی شیرین محروم می کنند.
در رویکرد رفتاردرمانی منطقی-هیجانی که پرکاربردترین و مشهورترین نوع از درمان های شناختی-رفتاری در روان شناسی است، توصیه می شود کم خوران عصبی و پرخوران عصبی برای بهتر شدن اوضاعشان گام های زیر طی کنند:
1- اوضاع فعلی جسمانی تان را جدا از ماهیت شخصیتتان ارزیابی کنید.
2- شخصیت خودتان را با تمام ابعاد وجودی آن، همان گونه که هست دوست بدارید و خودتان را با تمام نقاط مثبت و منفی که دارید به صورت کاملا نامشروط بپذیرید.
3- عملکردتان را (البته جدا از شخصیتتان) مورد ارزیابی دقیق قرار دهید و سعی در بهبود اوضاع جسمانی تان داشته باشید.
4- از یک رژیم غذایی مناسب و متناسب با فیزیولوژی بدنی تان زیر نظر یک متخصص تغذیه پیروی کنید.
5- همواره این موضوع را مد نظر قرار بدهید که هر فردی نوع خاصی از آناتومی بدنی را بر حسب ویژگی های تعریف شده ژنتیکی اش دارد، و تلاش برای مقابله با آن، بیهوده و غیرمنطقی است.
6- پس از آنکه سعی تان را برای بهبود اوضاع کردید، اوضاع فعلی را هر آن چه که باشد بپذیرید تا از بودن در اوج شادی زندگی لذت ببرید.
این راهبردها تماما بیانگر این است که اگر چه برای بهبود اوضاع زندگی مان لازم است از هیچ تلاش عاقلانه ای دریغ نکنیم، اما رد کردن شخصیت و تمامیت خودمان، فرصت های مناسب و سودمند را از ما خواهد گرفت؛ و تنها در صورت پذیرفتن کلیت وجودیمان بدون هیچ قید و شرطی است که می توانیم از فرصت هایمان بهترین بهره را برده و در صورت عدم دستیابی به قسمی از آرزوهایمان، باز هم زندگی شاد و توام با لذت فراوان داشته باشیم.
با تمام این اوصاف، رفتاردرمانگران منطقی-هیجانی توصیه می کنند که واقع نگر باشید و ابعاد مثبت و منفی زندگی تان را بدون هیچ گونه تحریفی، توامان با هم در نظر بگیرید و توجه داشته باشید همان گونه که بدبینی افراطی زیان آور است، خوش بینی افراطی نیز می تواند مضر باشد.

واژه نامه
 

کم خوری عصبی-Anorexia Nervosa
 

نوع و حالتی از اختلال روانی است که فرد مبتلا به غلط تصور می کند اضافه وزن داشته و همواره سعی در کاهش وزن خود و یا پایین نگه داشتن آن به هر طریق ممکن (و عمدتا با توسل غذا نخوردن) دارد.

پرخوری عصبی- Bulimia Nervosa
 

فرد مبتلا به این اختلال روانی، بیش از حد لازم غذا مصرف کرده و به علت ترس ناشی از چاق شدن، همواره سعی در خنثی کردن پرخوری خود با توسل به روش های رفتاری ناسالم دارد.

باورهای نامعقول-Irrational Belief
 

دسته ای از باورها، کیفیتی از اندیشه ها و نوعی از عقاید هستند که به صورت منطقی قابل تشریح نبوده و ضمن ایجاد انسداد فکری در فرد دارنده این باورها، موجبات عدم دستیابی به اهداف وی را فراهم می سازند.

چالش منطقی-هیجانی-Rational -Emotive Challenge
 

عبارت است از زیر سوال بردن فلسفی، علمی، منطقی و تجربی باورهای نامعقول افراد برای ایجاد تغییرات فکری و جایگزین کردن افکار و اندیشه های معقول و منطقی.

منبع: ماهنامه دانشمند شماره 570
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان