معرفی و بررسی فیلم «محافظِ مزدور» The Hitman’s Bodyguard

فیلم «محافظِ مزدور» The Hitman’s Bodyguard فیلمی اکشن-کمدی و محصول سال ۲۰۱۷ است. کارگردانی این اثر را پاتریک هیوز (Patrick Hughes) بر عهده داشته است و تام او‌کانر (Tom O&#۸۲۱۷;Connor) فیلم‌نامه را نوشته است

فیلم «محافظِ مزدور» The Hitman’s Bodyguard فیلمی اکشن-کمدی و محصول سال 2017 است. کارگردانی این اثر را پاتریک هیوز (Patrick Hughes) بر عهده داشته است و تام او‌کانر (Tom O’Connor) فیلم‌نامه را نوشته است. بازیگران این فیلم رایان رینولدز (Ryan Reynolds)، ساموئل ال جکسون (Samuel L. Jackson)، گری اولدمن (Gary Oldman)‌ و سلما هایاک (Salma Hayek) هستند.
این فیلم در 18 آگوست 2017 در آمریکا به اکران عموم درآمده تاکنون 68 میلیون دلار فروش داشته است. منتقدین نظرات متفاوتی داشته‌اند اما اکثر منتقدین رابطه و هماهنگی میان رینولدز و جکسون را ستوده‌اند.داستان فیلم به دنبال مایکل با بازی رینولدز می‌رود. بادیگاردی فوق حرفه‌ای که در خانه‌ای مجلل زندگی می‌کند. همه‌چیز خوب است تا زمانی که یکی از مشتری‌های او در طی حادثه‌ای در زمان مراقبت او کشته می‌شود. رینولدز مقام و جایگاه اجتماعی‌اش را از دست می‌دهد و به‌عنوان بادیگاردی معمولی به کار مشغول است.
در همین زمان در طرف دیگری از شهر پلیس اینترپل در حال محاکمه‌ی دیکتاتور بزرگ بلاروس، دوکوویچ با باری اولدمن است. به سراغ داریوس (ساموئل جکسون) که قاتلی حرفه‌ایست و ظاهراً در جنایت‌های دوکوویچ دست داشته می‌روند و او با شرط آزادی همسرش (سونیا با بازی هایاک) قبول می‌کند که بر ضد دوکوویچ در دادگاه بین‌المللی شهادت دهد. اما انتقال او به هلند و دادگاه بسیار مشکل است زیرا عوامل دوکوویچ تمامی کسانی را که ممکن است بر ضد او شهادت دهند را در طی چند روز گذشته به قتل رسانده‌اند. برای انتقال این زندانی فوق امنیتی گروهی از افسران کارکشته اینترپل به کار گرفته می‌شوند. اما به‌سادگی کار از دست آن‌ها درمی رود و درنهایت افسر زن (امیلیا نامزد سابق مایکل) و داریوس با بدبختی از صحنه فرار می‌کنند و به خانه‌ای امن می‌روند. امیلیا به علت شک وجود جاسوس در سازمان به اداره گزارش نمی‌دهد و در عوض نامزد سابق خود را برای رساندن داریوس به هلند به کار می‌گیرد. داریوس و مایکل در رودررویی اول باهم درگیر می‌شوند و دشمنی چندین سال آن‌ها برای بینندگان آشکار می‌شود.اینترپل خانه امن را زیر نظر می‌گیرد و متوجه می‌شود که داریوس در آن خانه است امیلیا بازداشت می‌شود اما ازآنجایی‌که مشکوک به وجود جاسوس است چیزی را لو نمی‌دهد. مایکل و داریوس با کل‌کلی مداوم به راه خود ادامه می‌دهند در طول راه به علت بی‌توجهی داریوس از استفاده از موبایل و تماس با زنش در زندان، عوامل دوکوویچ به سراغشان می‌آیند و داریوس با هنرمندی همه را از سر راه برمی‌دارد. رابطه‌ی عاشقانه بین داریوس و سونیا قابل‌فهم است، آهسته‌آهسته فیلم داستان عشق مایکل و امیلیا را نیز برای بیننده باز می‌کند و داریوس به‌عنوان راهنمای عشقی مایکل سعی می‌کند او را به آغوش امیلیا بازگرداند. پس از گذراندن خطر و زدوخوردهای فراوان داریوس و مایکل بالاخره به هلند می‌رسند و اکشن ماجرا در هلند بیش‌ازپیش است. پس از خراب کردن چند منطقه از هلند و با داشتن تنها چند ثانیه به پایان زمان حضور در دادگاه به دادگاه می‌رسند و داریوس شهادت خود را بر ضد دوکوویچ به دادگاه ارائه می‌دهد. اما بازهم دوکوییچ و عواملش درگیری ایجاد می‌کنند در طی حادثه‌ای مایکل در دفاع از داریوس تیر می‌خورد و پس از تعقیب و گریزهای زیاد بالای پشت‌بام سرانجام داریوس درصدد تلافی تیر خوردن بادیگاردش، دوکوویچ را به پایین ساختمان پرت می‌کند. اینترپل با عمل به قول خود سونیا را آزاد می‌کند و مایکل و امیلیا هم به هم می‌رسند.

نظر منتقدین راجع به فیلم متفاوت بوده چکیده‌ای ازنظر چندین منتقد را بخوانیم.اولین منتقد منتخب، منتقد ویلج ویس (villagevoice) است که در میان منتقدین این مقاله بالاترین امتیاز را به فیلم داده است. به نظر این منتقد فیلم نه‌تنها دقیقاً همان چیزییست که انتظارش می‌رفته و آنونسها وعده داده بودند، بلکه وحشی‌تر، خنده‌دارتر و بی‌مسئولیت‌تر (منظور بی‌مسئولیتی کاراکترهاست) از آن چیزیست که فکرش را می‌کرده. فیلم اکشنی که احتمالاً بچه‌ها برای دیدن یواشکی آن از هر حیله‌ای استفاده خواهند کرد. هر آن ممکن است در کوچه‌های لندن یا آمستردام زدوخورد پیش بیاید. خاطرات گذشته‌ای که گاهی برای بیننده زنده می‌شوند و تعقیب و گریزها بامهارت فرار و مقابله از طرف دو شخصیت اصلی داستان کشش فوق‌العاده‌ای را برای بینندگان به وجود می‌آورد. چیزی که درباره‌ی فیلم خیلی به چشم این منتقد آمده استفاده درست از فیلم‌نامه برای نشان دادن خرابکار بودن درست‌وحسابی ساموئل جکسون است. هنرپیشه‌ای این‌چنین، شایسته‌ی داشتن متنی قوی برای ارائه استعدادش است و جملاتی چون “لطف سفید پوستانه‌تان شامل حال ما شده” و “من خودم یه مشکل سر راهتم” از آن مدل جمله‌هاست.منتقد بعدی که همچنان امتیازی بالا (کمتر از منتقد قبل) به فیلم داده است، منتقد ورایتی (variety) است. به نظر او وجود رینولدز و جکسون در کنار هم و هماهنگی آن‌ها باهم این فیلم را به یک سورپرایز دیرهنگام تابستانه تبدیل کرده است. این دو هنرپیشه دو روش مختلف بازی دارند و طبیعی‌ست که فیلم‌نامه بارها و بارها دوباره نوشته‌شده تا بتواند خاصه‌ها و توانایی‌های هر دو بازیگر را به بهترین نحو به بازی بگیرد. مثلاً اشاره به بددهنی شخصیت جکسون در فیلم از طرف مایکل (با بازی رینولدز) اتفاقی ست که درواقعیت هم می‌توانست بیافتد -کلمه‌ی رکیکی که ساموئل جکسون از آن در فیلم استفاده می‌کند کلمه‌ای ست که درواقعیت هم زیاد از آن استفاده می‌کند و رینولدز در زندگی روزمره‌‌اش بسیار مؤدب و اتوکشیده است. این منتقد اتفاقات فیلم را به کارتون کایوتی (Coyote) و رود رانر (Roadrunner) تشبیه کرده که هر بلایی سر کایوتی می‌آید دوباره بلند می‌شود و در جاده به دنبال رود رانر می‌دود. در فیلم هم هر اتفاقی که می‌افتند مایکل و داریوس از مهلکه نجات پیدا می‌کنند.منتقد راجر ایبرت (rogerebert) امتیازی متوسط به فیلم داده است، شخصیت‌های فیلم و بازیگرانش را بسیار خوب توصیف کرده اما سرعت داستان، تعداد اتفاقات و حجم آن را بیش‌ازحد و اضافه‌کاری دانسته است. کل‌کل بین مایکل و داریوس هم با توجه به فیلم‌نامه‌نویس و پیشینه او (فیلم‌هایی چون «خانم و آقای اسمیت» Mr. and Mrs. Smith و یا‌ «48 ساعت» 48 HRS) عجیب نیست و کاملاً قابل‌درک است و در سال‌های گذشته فیلم‌های هالیوودی به تیم کردن زوجی نه‌چندان مشابه علاقه‌مند شده‌اند. اما به نظر او بینندگان سن و سال دار سینما توقع بیشتری از داستان فیلم‌ها دارند و این فیلم بیشتر جنبه‌ی سرگرمی دارد و احتمالاً بینندگانی جوان‌تر را به خود جلب خواهد کرد.
و اما منتقد تلگراف (telegraph) که کمترین امتیاز در میان منتقدان منتخب ما و درواقع امتیازی بسیار پایین در کل، به فیلم داده است. به نظر او این ساخت دوباره از فیلم «گریز نیمه‌شب» Midnight Run اصلاً قابل‌مقایسه با فیلم سال 1988نیست! و با پایان فصل تابستان به بدترین فیلم تابستانه برخورده‌ایم. رینولدز را همانند نقشش در «ددپول» Deadpool دیده و ساموئل جکسون را مانند همیشه پر سروصدا و بددهن. گری اولدمن را در نقش تبه‌کار ناموفق دانسته و لهجه‌اش را به تمسخر کشیده است. داستان فیلم هم کمبود دارد، به برخی مسائل به‌اندازه‌ی کافی پرداخته نشده و سریع از روی آن‌ها رد شده‌اند و برخی مسائل بیش‌ازحد به نمایش گذاشته‌شده‌اند.

اگر بخواهم به‌طور کل به فیلم نگاه کنم می‌توان گفت که فیلم مانند بسیاری فیلم‌های دیگر تابستان امسال، قسمت‌های قوی و ضعیف دارد و با توجه به سلیقه‌های مختلف ممکن است از آن راضی باشید یا نباشید. اما برای گذراندن بعد ظهری آرام و مفرح این فیلم خیلی هم خوب است، من که از دیدنش راضی بودم!

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان