روانشناسان اختلال اضطراب اجتماعی را این گونه تعریف میکنند؛ ترس شدید و مداوم از موقعیتهای اجتماعی که احتمال خجالتزدگی در آنها مطرح است. این اختلال از رایجترین اختلالهای روانشناختی است و در زنان بیشتر از مردان شایع است. مبتلایان به این اختلال ممکن است، در یک موقعیت یا همه موقعیتهای اجتماعی احساس اضطراب و پریشانی کنند.
درجاتی از خجالتیبودن یا اضطراب در موقعیتهای اجتماعی در بسیاری از افراد دیده میشود و اسم آن را خجالتیبودن میگذاریم؛ اما شدت ناراحتی و اضطراب در مبتلایان به اختلال اضطراب اجتماعی به اندازهای است که در زندگی روزمره این افراد را با مشکلات جدی مواجه میکند. اگر شما هم با این مشکل دست به گریبان هستید، میتوانید برای کاهش اضطراب خود در محیطهای اجتماعی از راهبردهای زیر استفاده کنید. باید دقت داشته باشید که این راهکارها در طولانی مدت و با تمرین زیاد اثربخش خواهد بود.
از تواناییهای خود اطمینان پیدا کنید
اگرچه بسیاری از افراد خجالتی و یا مبتلا به اضطراب اجتماعی، در زمینه مهارتهای اجتماعی مشکل قابلملاحظهای ندارند، برخی از آنها از کمبود مهارتهای اجتماعی رنج میبرند. در گام نخست بررسی کنید که شما جزو کدام یک از این دو دسته هستید. آیا مهارتهای کافی را دارید؟ مثلاً شاید علت خرابکردن آخرین سخنرانی شما این بوده که به علت اضطراب زیاد، فرصت نکرده بودید، بر موضوع بحث تسلط کافی پیدا کنید. در این صورت، کسب مهارتهای اجتماعی مانند مهارت شروع مکالمه، تنظیم تُن صدا، برقرارکردن ارتباط چشمی، نهگفتن و رفتار غیرکلامی میتواند بسیاری از مشکلات شما را حل کند. برای ارزیابی این موضوع میتوانید از دوستان صمیمی خود کمک بگیرید. همچنین میتوانید با تمرین جلوی آینه و یا ضبط تصاویر خود، نقصهای خود را تشخیص دهید.
کنار بیایید
بپذیرید که برخی از تجربههای اجتماعی ناخوشایند است. هر کسی ترجیح میدهد در موقعیتهای ناخوشایند قرار نگیرد؛ ولی اگر بخواهید زندگی خود را بر پایه اجتناب از این موقعیتها برنامهریزی کنید، روزبهروز دایره زندگی شما تنگتر خواهد شد.
اضطراب ناشی از برخوردهای اجتماعی منفی و ناخوشایند هستند، نه وحشتناک و غیرقابلتحمل. موقعیتهای شدیدتر از این را هم تحمل کردهاید، چون خود را مجبور به انجام آن میدانستید. تا زمانی که اجتنابکردن را بهعنوان یک راهحل ساده برای مشکلات خود بدانید، اوضاع هیچ گاه بهتر نخواهد شد. به خاطر داشته باشید هرچه از یک موقعیت، چه اجتماعی، چه غیراجتماعی، فرار کنید، در طولانیمدت ترس شما بیشتر خواهد شد و از طرف دیگر هرچه بیشتر در معرض آن قرار بگیرید، اضطراب شما کاهش خواهد یافت؛ همان طور که در روزهای اول رانندگی، دودستی فرمان را میگرفتید و مدام نگران بودید و الان در حین رانندگی تخمه میشکنید و با تلفن همراه هم صحبت میکنید!
فاجعه نسازید
در میان مبتلایان به اضطراب اجتماعی، فاجعهسازی بسیار متداول است: «اگر در وسط جلسه رسمی تپق زدم چی؟ همه فکر میکنند بیکفایتم. اگر شانس بیاورم و اخراجم نکنند، حتماً مرتبه شغلیام را پایین میآورند، دیگر کسی روی من حساب نمیکند…» تعجبی ندارد اگر فرد با چنین افکاری چنان مضطرب شود که از همکارش بخواهد به جای او در جلسه شرکت کند.
اگر فرد دیگری در جلسه تپق بزند یا صورتش قرمز بشود، شما فکر میکنید بیکفایت است، یا اینکه کمی هول شده؟ اگر کسی در یک مهمانی نتواند به سؤال شما جواب درستی بدهد، شما فکر خواهید کرد که او احمق است، یا فکر میکنید دستوپایش را گم کرده؟
ممکن است دیگران درباره شما نظر منفی داشته باشند. این موضوع چقدر در زندگی شما تأثیرگذار است؟ مثلاً اگر یک فروشنده یا مسافری که کنار شما در مترو نشسته، واقعاً احساس کند که شما بیکفایت و حتی احمق هستید، چه اتفاقی برای شما خواهد افتاد؟ شکی نیست که برخی از موقعیتهای اجتماعی تاثیر بیشتری در زندگی شما دارند؛ اما سعی کنید همواره به مشکلات خود منطقی نگاه کنید.
واقعبین باشید
دانشجویی را تصور کنید که قرار است کنفرانس بدهد. مصاحبه مطبوعاتی سخنگوی دولت را تماشا میکند. آقای سخنگو با اعتمادبهنفس به همه سوالها پاسخ میدهد و گاهی با خبرنگاران شوخی هم میکند. دانشجو غمگین میشود و با خودش فکر میکند: «این آقا سخنرانی میکند و من هم سخنرانی میکنم. نه صدایش میلرزد و نه صورتش قرمز شده. انگار که از جلوی دوربین بودن خوشش میآید. اگر من الان جای او بودم، همه خبرنگارها از خنده رودهبر شده بودند.» فردای آن روز، او میخواهد برای کنفرانس هفته بعد تمرین کند؛ ولی آن قدر سخنرانی خودش را با آقای سخنگو مقایسه میکند که ناامید و مضطرب، تمرینکردن را رها میکند.
بسیاری از افراد معیارهای بالای اجتماعی برای خودشان ترسیم میکنند و به هیچ عنوان حاضر نیستند، از آنها کوتاه بیایند. اگر به آنها بگوییم که هدفتان واقعبینانه نیست، احتمالاً میگویند: «هدفهای کوچک به چه درد میخورند؟ هدفهای بزرگ باعث میشوند بیشتر تلاش کنی. همیشه باید یک وجب آنطرف جوی را نگاه کنی و بپری.» این افراد به این موضوع دقت نمیکنند که هدفهای غیرواقعبینانه چه اضطرابی به آنها وارد میکنند و چقدر موجب ناامیدی میشوند.
واقعبین باشید. با توجه به مهارتهای فعلی و میزان اضطرابی که تجربه میکنید، هدفهای واقعبینانهای برای خود ترسیم کنید و برای رسیدن به آنها حداکثر تلاش خود را انجام دهید. هدف واقعبینانه برای یک دانشجو این است که بتواند علیرغم همه استرسی که دارد، سر کلاس حاضر شود و مطلب خود را منتقل کند؛ حتی اگر لحن کلامش بینقص نباشد، مقداری سرخ شود و یکی دو بار هم صدایش بگیرد. او میتواند حرفهایشدن در سخنوری را به عنوان یک هدف بلندمدت در نظر بگیرد. از طرف دیگر باید بداند که برخلاف تصور او، دیگران از وی انتظار بینقصبودن و حتی کمنقصبودن را ندارند. اگر این کنفرانس کلاسی آن قدر که او فکر میکند مهم بود، استاد مربوطه برای ارائه آن از یک مجری کارآزموده یا یک سخنران حرفهای دعوت میکرد. اشتباهها و لغزشها، جزء جداناپذیر تعاملات اجتماعی روزمره هستند.
در موقعیت قرار بگیرید
تمامی راهکارهای ارائهشده تا به اینجا، مقدمه است برای رسیدن به این مرحله. هیچکس با مطالعه دربارهٔ شنا، شناگر ماهری نشده است. شما هم برای کاهش اضطراب و بهبود عملکرد خود در موقعیتهای اجتماعی، باید با چنین موقعیتهایی مواجه بشوید. برخی از شما چندین بار تلاش کردهاید تا با ورود به موقعیتهای اجتماعی از اضطراب خود بکاهید؛ ولی موفق نشدهاید. پیشنهادات زیر میتواند موجب افزایش احتمال موفقیت شما شود.
- از موقعیتهای سادهتر شروع کنید. شاید یکی از علل عدمموفقیت شما در تجربههای مواجهه قبل، این بوده که از موقعیت دشواری شروع کردهاید. میتوانید به نسبتِ ترسهایی که دارید، فهرستی تهیه کنید و تمرین را از موقعیتهای ساده آغاز کنید. هر تمرین باید آن قدر تکرار شود که دیگر برای شما اضطراب شدید نداشته باشد. چند مورد ساده مانند: تماسگرفتن با یک مرکز پاسخگوی تلفنی و دریافت اطلاعات، خریدکردن اجناس ساده مثل نوشابه که احتیاجی به صرف زمان زیادی ندارند، پرسیدن ساعت از یک عابر، پرسیدن یک سوال ازپیشتعیینشده در کلاس.
- خلاقیت به خرج دهید. بعد از اینکه هر یک از این تمرینها برایتان ساده شد، سعی کنید همان تمرین را به گونهای انجام دهید که دشوارتر از قبل شود. مثلاً وقتی مغازهدار نوشابه شما را آورد، بپرسید نوشابه رژیمی دارد یا نه. به یک بار و دو بار اکتفا نکنید. این اضطراب سالها با شما زندگی کرده و به این سادگی دست از سر شما بر نمیدارد. هر تمرین را چندین و چند بار تکرار کنید.
- به عدمموفقیت هم فکر کنید. ممکن است شرایط آن طور که انتظار داشتید پیش نرود. اسم این رویداد را شکست نگذارید. مواجهه شما با چیزی که از آن میترسید، صرفنظر از موفقیت یا عدمموفقیت شما، یک پیروزی است. با افزایش تجربه، در موقعیتهای دیگر عملکرد بهتری خواهید داشت.
- با انجام مکرر مواجههای اجتماعی به تدریج متوجه خواهید شد که دیگران آن طور که فکر میکردید، متخاصم و ایرادگیر نیستند؛ بلکه معمولاً مایل هستند به دیگران کمک کنند. ما ایرانیها بیشتر از آنچه حدس میزنید خونگرم هستیم.
- اگر این راهکارها را استفاده کردید و پیشرفتی نداشتید، احتمالاً شدت اضطراب شما خیلی زیاد بوده و یا مشکل دیگری بر سر راهتان است. در چنین شرایطی میتوانید از یک روانشناس مجرب کمک بگیرید.