خبرگزاری مهر- گروه هنر- حمیدرضا جلالی: استودیو والت دیزنی بخاطر نگرش و توجه ویژه ای که به داستان های کلاسیک و افسانه های ملل داشت، همواره در نزد مخاطبان خویش و منتقدان سینما یک جایگاه ویژه بدست آورده است. این موضوع باعث شده است تا از رهاورد چند دهه فعالیت این استودیو شخصیت هایی خلق شود که همچنان علیرغم گذشت زمان تازگی خویش را از دست نداده باشند. یکی از این موارد افسانه «گیسو کمند» است.
فیلم «tangled» یا «در هم پیچیده» که در ایران با نام «گیسو کمند» شناخته شده است، بر اساس یکی از همین داستان های کلاسیک ساخته شده است؛ داستانی که منشاء آن دارای شهرت زیادی نیست و استنادی برای واقعی یا غیر واقعی بودن آن نیز یافت نشده است.
«گیسو کمند» داستانی است راجع به یک شاهزاده دختر که توسط جادوگری پیر و شرور در دوران کودکی ربوده می شود و در یک ساختمان بلند مرتبه توسط او نگهداری می شود. در حقیقت این ربایش چاره حیات و ادامه زندگانی جادوگر شرور است. در آن سرزمین گلی وجود دارد که قدرتی جادویی از نور خورشید دریافت می کند و خاصیت شفابخش دارد. جادوگر برای ادامه حیات خویش و ماندن در سنین جوانی نیاز دارد تا از این گل نیرو بگیرد و از نور آن بهره مند شود. در همین حال، پادشاه این سرزمین و همسرش صاحب یک دختر می شوند که دچار بیماری شده است، برای درمان آن بیماری آنها به دنبال همان گل جادویی می گردند و سرانجام با بدست آوردن تنها ساقه باقی مانده گل دخترشان نجات می یابد. حالا جادوگر تنها راه چاره خویش را از دست داده است و برای بقاء خویش و جوان ماندن مخفیانه به قصر می آید تا تکه ای از موی دختر شاه را بچیند و با خود ببرد زیرا موی او خاصیت جادویی نور افشانی و شفابخشی گل را در خود جذب کرده و نگاه داشته است اما تلاش او فایده ای ندارد زیرا با چیدن موهای دختر پادشاه این خاصیت از بین می رود. جادوگر نیز دختر را که کودکی بیش نیست می رباید تا بتواند جوانی اش را حفظ کند.
پس از سال ها حالا دختر که راپونزل نام دارد تبدیل به دختری نوجوان با موهایی بسیار بلند شده است که در این عمارت بلند مرتبه به تنهایی زندگی می کند و از محیط بیرون و انسان های دیگر اطلاعی ندارد و تنها کسی که با او در ارتباط است همان جادوگر است که به اشتباه او را مادر می داند.
ماجرا اینگونه نمی ماند و با ورود یک جوان دزد به نام رایدر که از دست سربازان پادشاه در حال فرار است و تصادفی به مخفیگاه راپونز راه یافته است شرایط کاملا تغییر می کند. راپونزل او را دستگیر می کند و تاج سرقت شده را مخفی می کند. راپونزل به او پیشنهاد می دهد تا اگر او را برای تماشای مراسم پرواز فانوس ها به شهر ببرد او هم تاج را به او برگرداند. با قبول این پیشنهاد آنها از برج خارج می شوند. دنیای بیرون کاملا برای راپونزل غریبه است و سرشار از شگفتی برایش به نظر می آید. آنها به سمت شهر می روند و در کافه ای با دار و دسته خلافکار های شهر که از دست رایدر بسیار عصبانی هستند برخورد می کنند و این اتفاق با دخالت راپونزل تبدیل به دوستی می شود تا جایی که آنها رایدر و راپونزل را از دست سربازان فراری می دهند. راپونزل و رایدر وارد شهر می شوند و در جشن و پایکوبی مراسم های شهر شرکت می کنند. از سوی دیگر جادوگر پیر دو برادر دو قلو که شریک رایدر بودند و او آنها را قال گذاشته بود، پیدا می کند و با دادن تاج طمع آنها را برای همکاری و دریافت پول بیشتر با او بر می انگیزد.
راپونزل حالا به آرزویش می رسد و مراسم رها کردن فانوس ها را که هر سال به یاد دختر گمشده پادشاه رها می شوند می بیند. او از کودکی این مراسم را از دوردست ها دیده و در آرزوی تماشای آنها از نزدیک بود، در این بین شرکای رایدر او را می بینند و موفق می شوند تا او را دست بسته در قایقی به سوی نگهبانان بفرستند و راپونزل را هم بربایند که با صحنه سازی جادوگر و بیهوش کردن آنها، نقشه جادوگر کامل می شود و راپونزل که حالا فکر می کند رایدر به او هم حیله زده و در پی مقاصد خویش بوده است دل شکسته با جادوگر به برج می رود.
اما در برج ناگهان خاطرات او دوره می شود و چهره پدر و مادرش را می بیند و در یک آن تمام ماجرا را متوجه می شود. راپونزل که بسیار عصبانی است در پی خروج از برج بر می آید ولی جادوگر پیر که این کار برای او به معنی نابودی کامل است او را به زنجیر می کشد.
رایدر در زندان قصر برای به دار آویخته شدن آماده می شود اما در مرور وقایع متوجه اصل موضوع می شود و تلاش می کند تا به نجات راپونزل برود اما دیر شده است و او زندانی است و دیگر کاری از دست او بر نمی آید. ناگهان دار و دسته خلافکار ها به کمک او می آیند و با هماهنگی او را از قصر فراری می دهند. رایدر سوار بر اسب خویش که در تمام طول فیلم در حال نزاع و شیطنت با او است به سمت برج راپونزل می رود. در هنگام ورود توسط جادوگر با خنجر زخمی می شود.
راپونزل از جادوگر می خواهد تا اجازه دهد با استفاده از موهای بلندش٬ زخم رایدر را شفا دهد و در مقابل او هم جادوگر را برای فرار و رفتن از اینجا همراهی می کند اما رایدر بر خلاف انتظار در یک لحظه موهای راپونزل را می چیند که این به معنی از بین رفتن خاصیت جادویی و شفا بخش آنها است. جادوگر که دیگر منبعی برای قدرت خویش نمی یابد به سرعت پیر شده و از بین می رود.
رایدر هم بعد از مدتی بهبود می یابد و راپونزل را به قصر نزد پدر و مادرش می رساند.
نقد و تحلیل:
بی گمان والت دیزنی از چهره های تاثیرگذار قرن بیستم بود و توانست مکتب و تفکر خویش را در خلق انیمیشن ها و کسب درآمد و انتفاع رسانه ای از آنها به خوبی بنیان نهاده و به ارث بگذارد. استودیو والت دیزنی در طول این دوران به مرور از خط مشی نسبتا اخلاق گرایی که در آثار کلاسیک خویش بدان پایبند بود فاصله گرفته است و این مسیر به دست فراموشی سپرده شده است.
در آثار کلاسیک والت دیزنی همواره نقش خانواده یا ارزش های اخلاقی احساس می شد و روی آنها مانند صداقت، وفای به عهد و نیکی تاکید می شد و در جایی که یکی از این ارزش ها وجود نداشت دیگری جای آن ها را پر می کرد. این موارد اکنون تبدیل به گمشده ای در فیلم «گیسو کمند» شده استدر آثار کلاسیک والت دیزنی همواره نقش خانواده یا ارزش های اخلاقی احساس می شد و روی آنها مانند صداقت، وفای به عهد و نیکی تاکید می شد و در جایی که یکی از این ارزش ها وجود نداشت دیگری جای آن ها را پر می کرد. این موارد اکنون تبدیل به گمشده ای در فیلم «گیسو کمند» شده است.
بر خلاف تصور افسانه ای که متعلق به ملل دیگر بوده است به صورت دلخواه توسط استودیو والت دیزنی مصادره به مطلوب شده است. داستان فیلم تنها به خاطر نقاط طلایی و عطف افسانه «گیسو کمند» دارای انسجام است و زد و خورد و تعقیب و گریز رایدر و همدستان دوقلو و دار و دسته خلاف کارها و اسب عجیب و غریب و سفید رنگ او به آن اضافه شده است.
داستان با وجود خاصیت شفابخشی گل جادویی که قدرت خود را از خورشید می گیرد و احتیاج جادوگر پیر بدان، شروع می شود. تاکیدی بر قدرت خورشید که در طول فیلم با نمادهای فراوانی در میان شهر و مردم آن اشاره بدان می کند شبهه خورشید پرستی ساکنان این شهر خیالی را مطرح می کند. از سوی دیگر داستان باز هم انسجام ندارد.
نقاط عطف داستان که همان ربودن دختر توسط جادوگر و نابودی او در انتها و بازگشت او به قصر است به سرعت روایت می شود. در واقع آنها همان محل کنش داستان هستند که هیچ توجهی بدان نمی شود و تنها در حد یک نریشن ساده مورد اکتفا واقع می شوند. بستر اصلی همان شخصیت راپونزل است که دختری بلوند و عاشق طبیعت است. او صادقانه حرف جادوگر پیر را که همان رباینده اصلی او است سال ها باور می کند که نمادی از معصومیت نهفته اش است. در سن 18 سالگی او از جادوگر درخواست می کند تا بتواند به محیط بیرون برود. به نظر می آید تقارن این سن با سن قانونی بزرگسالی در قوانین تصادف نباشد. در واقع فیلمساز تلاش دارد تا اختیار عمل و آزادی فردی را برای نوجوانان در برابر والدین به نحوی نرم و تربیتی تبیین کند. راپونزل بر خلاف اجازه مادرش که همان جادوگر است به بیرون از منزل می رود و با رایدر همراه می شود. رایدر در نوع خود شاید جالب توجه باشد، خلافکاری بذله گو و شاد و جوان و خوشرو اما با نگاهی به آثار ساخته شده دیزنی شخصیتی تکراری و خسته کننده به نظر می آید چرا که در واقع انعکاسی مدرن شخصیت های خلافکار اما پایبند به اصول اخلاقی چون رابین هود است اما این شخصیت دیگر تناسب چندانی با رابین هود ندارد و تنها در پی منافع خویش است و از هیچ حقه و حیله ای در راه رسیدن به اهدافش دوری نمی کند.
خانواده در این فیلم فاقد جایگاه است و والدین راپونزل تنها در حد اشک و ناله در فراق او دیده می شوند. فضاسازی و طراحی لباس و اکسسوری های کاراکترها نیز برگرفته از فضای قرون وسطی اروپا است. لباس ها و تجهیزات شباهت زیادی به این دوره یافته اند. گرچه مواردی نقیض این مورد نیز یافت می شود مانند کلاهخود سربازان که شباهت هایی به ارتش امپراطوری آلمان و فرانسه در چند قرن گذشته یافته است اما با این وجود فضای کلی اثر اروپای سده های گذشته را متصور می سازد.
در عین حال ساخت این انیمیشن در زمان خویش یک قمار بزرگ توسط دیزنی به شمار می رفت. شاید باور این موضوع برای مخاطبان سخت باشد اما بودجه ساخت این انیمیشن 260 میلیون دلار اعلام شده است در حالی که انیمیشن های امروزی با ارقامی در حدود 100 الی 150 میلیون دلار ساخته می شوند. «گیسو کمند» در گیشه فروش توانست به رقم 591 میلیون دلار دست یابد که می توان موفقیت نسبی را برای این فیلم در نظر گرفت.
ابعاد فنی این فیلم نیز درخور توجه هستند. برای نخستین بار دیزنی اقدام به شبیه سازی مو و لباس در یک اثر سینمایی با تکنیک سه بعدی کرد، حاصل کار نیز بسیار عالی بود. تا پیش از «گیسو کمند» هیچ اثر سینمایی نبود که تا این اندازه موفق به شبیه سازی مو و لباس کاراکترها در ابعاد زیاد پرداخته باشد. متحرک سازی روان و نرم و در عین حال پر احساس این انیمیشن نقطه قوت و قدرت این اثر شده است. حرکت کاراکترها و مخصوصا ادای جملات و اجرای آنها بسیار هنرمندانه و لطیف از آب درآمده است.
جالب است بدانید شبیه سازی مو در این پروژه حاصل تلاش دانشجوی ایرانی بوده است که مشغول تحصیل در رشته کامپیوتر بوده است و موضوع پایان نامه خویش را شبیه سازی مو در رایانه یا انیمیشن های رایانه ای انتخاب کرده بود. استودیو والت دیزنی نیز با آغوش باز از این دانشجوی خلاق و باهوش استقبال کرد و دانش فنی و نبوغ او باعث شد تا دیزنی بتواند در ابعاد سینمایی یک سیستم شبیه سازی مو را ایجاد کرده و از آن بهره برداری نماید. بدون شک جلوه های شیبه سازی شده مو در این اثر سبب جذب مخاطبان زیادی شد، نکته ای که در واقع حاصل همکاری علم و تجارت و هنر است.