رکسانا خوشابی؛ کارشناس ارشد مشاوره
یک نفر یک جمله میگوید، نفر دوم باور میکند. نفر دوم همان (یا همان جمله به علاوه یکی دو تا کلاغ) را در جای دیگری میگوید، نفر سوم باور میکند. نفر سوم میگوید و... همین طور الی آخر.
اما حتی اگر شایعات به این شکل منتقل شوند، آنچه در انتقال و گسترش آنها نقش کلیدی دارد، بیش از جذابیت موضوع و مهارت سازنده شایعه نحوهی بیان او، خصوصیتی است که به شنونده مربوط میشود; خصوصیتی که باعث میشود افراد در هر سمت و ردهای که باشند بدون تفکر، بدون تامل کافی و بدون تحلیل و بررسی، حرفی را که میشنوند دربست بپذیرند و باور کنند و حتی آن را به حافظه سپرده و سپس در اولین فرصتی که به دست میآید برای شخص دیگری بازگو نمایند و البته همین ویژگیاست که افراد را سادهلوح معرفی کرده یا قابلیت اعتمادپذیری آنها را خصوصا در سمت و مسئولیتهایی که دارند، تحت تاثیر قرار میدهد!
به نظر شما این خصوصیت یا ویژگی چیست و چه نام دارد؟ بعضیها میگویند این ویژگی، همان تلقینپذیری است! وقتی سخن از تلقین و تلقینپذیری به میان میآید، به یاد آزمایشهای قرن 19 میافتیم، یعنی زمانی که برای درمان بیماریها از روش تلقین و هیپنوتیزم استفاده میشد.
اولین بار در سال 1842، جیمز برید از این روش استفاده کرد و متوجه شد که اگر فردی به طور مداوم و ثابت به نقطهای نورانی و شفاف خیره شود، به علت تمرکز حواس و خستگی عضوی، پس از مدتی به خواب میرود اما بعدا متوجه شد که این تصور صحیح نیست و عامل اصلی این خواب، تاثیرات ناشی از تلقین است. یعنی ناشی از تکرار یک کلمه در حالت هیپنوز.
بعدها هم «شارکو» که هیپنوتیزم را از جنبهی مادی و فیزیولوژیکی بررسی کرد، معتقد شد که استعداد تلقینپذیری در همه افراد یکسان نیست و عوامل دیگری مانند خواست فرد و درجه تلقینپذیری هم موثر هستند. با این توضیحات میتوانیم نتیجه بگیریم که تلقینپذیری حالتی است که در خواب مصنوعی (در حالت هیپنوتیزم) کاربرد ویژه خود را دارد. در حالی که آنچه مورد نظر ماست در بیداری انجام میشود، نه در خواب!
حال این سوال پیش میآید که آیا تلقین در بیداری هم داریم یا نه؟ در جواب باید به نوع دیگری از تلقین اشاره کنم که «تلقین به نفس هوشیارانه»، نامید میشود و مبدع آن، آن را زمانی ابداع کرده که متوجه شده سوژههای تلقین، در مقابل تلقینات هیپنوتیزمی مقاومت میکنند و به تدریج به این نتیجه رسید که تلقین، یعنی تحمیل یک اندیشه به مغز انسان، و این عملا محقق نمیشود.
مگر در شرایطی که مفهوم تلقین، قبلا مورد قبول سوژه قرار گرفته باشد، که البته این هم دیگر تلقین نیست، بلکه خودتلقینی است و در این حالت، سوژه یا آن را قبول میکند و یا لااقل به آن فکر میکند، پس تلقین در خواب مصنوعی را تبدیل به تلقین در بیداری کرد و اسمش را گذاشت: تلقین به نفس هوشیارانه.
البته به این روش به عنوان یک روش درمانی، انتقاداتی وارد است که در حوصله بحث ما نیست، منتها متوجه میشویم که حتی در تلقین در بیداری هم، نوعی فکر و بررسی و تامل وجود دارد و از آن مهمتر «تکرار» نقش اساسی در آن بازی میکند. در حالی که خصوصیت مورد نظر ما، اغلب حتی بدون تکرار هم کار خود را انجام میدهد...
برای خواندن بخش دوم- شایعات را باور نکنید- اینجا کلیک کنید.