پنج محله، پنج نام! این تمام چیزی است که کن امروز از بزرگی و شکوه گذشته به یادگار دارد. کنی که یک روز محدوده اش از میانه جاده چالوس بود تا جنوب شهر تهران، امروز در این پنج محله خلاصه می شود. سرآسیاب «جردن» کن! می توان گفت سرآسیاب «جردن» کن است. در ضلع شمالی و نزدیک به شهران و جاده سولقان. به همین خاطر از شمال منطقه ـ سرآسیاب ـ شروع می کنم. به هرحال در این بلاد تمام رده ها به شمال شهر ختم می شود!اما قبل از وارد شدن به محله، طرح این پرسش بد نیست که چرا «سرآسیاب»؟ می گویند در کن آسیاب های زیادی وجود داشته و یکی از آنها در نزدیکی تکیه کنونی سرآسیاب بوده. در حول این یک محل و در کنار نانوایی محله جایی وجود داشته به نام «سوختون» که در آنجا هیزم می ریختند تا نان بپزند و چون نزدیک به آسیاب بوده این محل به سرآسیاب مشهور شده. طبق آنچه از روستاهای کهن در دست است، بیشتر این روستاها محلی به نام سرآسیاب دارند و آنهم به خاطر وجود آسیاب در زندگی آن روز این جماعت است. درقاضی و کوچه های تودرتو کوچه های در قاضی عموماً پیچ در پیچ اند. از این کوچه پسکوچه های تنگ و پیچ در پیچ راهی می یابم به امامزاده در قاضی یا امامزاده کابل حسین! به داخل حرم امامزاده می روم. اتاقی کوچک که قبری را در میانه خویش جای داده! روی سنگ قبر بدون حفاظ امامزاده نوشته شده: «از فرزندان امام سجاد که در کن در کوچه گهوارتراشان به مدت سه روز در منزل شخصی به نام حاج احمد حلوایی بودند، مأموران اطلاع پیدا کردند و ایشانرا به شهادت رسانیدند.» قدمت کن و محله های وابسته درست معلوم نیست. حداقل اهالی درست از آن اطلاعی ندارند. اما گویا در زمان تجدید بنای ساختمان مسجد که قبل ها فقط یک دیوار گلی داشت سنگی پیدا می شود با نوشته ای کهن که مربوط می شده به هزار و صدو هفتاد سال پیش! اما شاید معماتر از قدمت نام در قاضی باشد که اتفاق اهالی از معنای آن بی خبرند. تنها و تنها می گویند و بیشتر نیز در پی آن که بفهمند این نام یعنی چه نیستند. اما احتمالاً و به قول یکی از اهالی محل سکونت یک قاضی یا یک عالمی بوده است و گمان می رود که «دارقاضی» یا «دارالقاضی» باشد. که امروزه به درقاضی تبدیل شده. میون ده یا محله حاج فتاح «میون ده» همانطور که از نامش پیداست، در میانه کن واقع شده است. نمی دانم رونق آن روزهای میون ده چگونه بوده است، اما امروزه که چندان رونقی ندارد، خلوت شده و بدون تب و تاب. حاج اسدالله فتاح از آنگونه آدم هاست که در اولین نگاه به نظر می آید شناسنامه محله است. من همین فکر را می کنم و به همین خاطر «میون ده» را محله حاج فتاح نامگذاری کردم. به نزدیکی خانه حاج اسدالله و خیابان حاج فتاح می رسم. گویا حدسم درست بود. حیاط کوچک و شاداب خانه، میزبان گپ کوتاه من و حاج اسدالله است ،می گوید: «تمام محله ها با هم دعوا داشتند! هیچ کس از «میون ده» مثلاً به سرآسیاب نمی رفت. خیلی بد بود، اما الان خوب شده. خدا رحمت کند حاج آقا تهرانی را که همه را صلح داد. اعمال او باعث شد که صلح و صفا برقرار بشه.» بالون، پایین یا بالای ده؟! می گویند قدیمی ترین محله کن از میان این پنج محله و اماکن کهنی که حتی نشانی هم ازشان نیست محله بالون است. به قول رندان کنی مکان هبوط آدم (ع) در این زمین بوده. یعنی«سراندیب» کن! گشت در کوچه های بالون نکات جالبی را پیش روی آدمی می آورد. اینکه بیشتر پیرمردهای بالون صندلی تاشویی دارند که در کوچه و خیابان روی دوش می گذارند و هر جا احساس خستگی کردند، باز می کنند و رویش می نشینند. نمونه ابوالقاسم یعقوبی با هفتادسال سن که در حین گپی کوتاه نکات جالبی را نیز به ما گفت. نکاتی از محله بالون و گذشته اش! این پیرمردها تاریخ زنده این محله اند و خاطراتشان به اندازه کتابی قطور است که حوصله ای می خواهد تا آن را از سینه اینان بیرون بکشد.بالون اماکن کهن زیادی دارد. از مسجد و حسینیه و حمام گرفته تا آب انبار و درختان کهن! می گویند از اماکن بسیار قدیمی که شناسنامه محله و حتی کن محسوب می شود. «تکیه» بالون است. مدتی نمی گذرد که در هنگام تعمیر این تکیه به سنگ نوشته ای برخورده اند که نشان از «وقف کنندگان» این تکیه می دهد. سنگی قدیمی که الان در دیواره کناری تکیه کار گذاشته شده. اما اهالی می گویند قدمت این تکیه بیش از سیصدسال است. اگر چه به نظر می رسد از این هم بیشتر باشد. محله بالون با چهارهزارنفر جمعیت امروز از محله های پرجمعیت کن است که در ضلع جنوبی این منطقه واقع شده با محصولاتی کشاورزی مانند: گندم، سیب، توت، انار، خرمالو و …! البته گندم در سال های دوردست کشت می شده و امروزه زمینی برای کشت گندم در این اطراف نیست. در بالون یکی دو قنات جاری است که یکی از آنان قنات فرمانفرما نام دارد که حکایت طولانی و جالبی دارد. اما از آن جالب تر و حیرت انگیزتر مسجد قدیمی سر چاه است که جزو میراث فرهنگی شناخته شده. در مسجد دوچنار قدکشیده که طبق محاسبات قدمت آنها به بیش از نهصدسال می رسد. اسماعیلیان یا همون اسمالون خودمون اسمالون یا اسماعیلیان محله ای است در حاشیه کن و ضلع غربی کن. چیزی از اسمالون در دست نداشتم حتی نمی دانستم چرا اسماعیلیان؟! آیا خاندانی در این محله سکونت داشتند یا …! به هرحال برای روشن شدن نکات تاریک بحث به سراغ حاج شعبان علی از اهالی قدیمی رفتم. حاج شعبانعلی درست نمی داند. ولی احتمال می دهد قدمت اسمالون به بیش از چهارصد یا پانصدسال برسد. بناهای قدیمی مانند آب انبار و حمام که نشان می دهد قدمت این محله شاید از آنچه می پندارند بیشتر باشد. این حمام توسط میراث فرهنگی ضبط شده است .