صبور است و با متانت سخن میگوید، از آنجایی که مدرس آداب معاشرت است، با آداب کامل در دفتر کوچک موسسه خود نشسته است و بر آموزش هنرجویان نظارت میکند.
دفترش اگرچه کوچک، اما دلگشاست؛ پر است از کتابهای مرتبط و نامرتبط و جزواتی که برای هنرجویان تدارک دیده است. در ویترین در کنار همه دستاوردهای قدیمی، دو نشان جدید خودنمایی میکنند. تندیسهایی که حسن روحانی، رییسجمهور و مسعود سلطانیفر، رییس سابق سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری، هنگام تجلیل به عنوان چهره ماندگار گرشگری به او تقدیم کردهاند. جلال نصیریان اکنون به تدریس در دانشگاه و موسسات آموزش گردشگری مشغول است، اما از سال 1348 به عنوان کارشناس تسهیلات جهانگردی وارد سازمان جلب سیاحان شده تا سال 1380 که از سازمان گردشگری بازنشست شده، سابقه کار مدیریتی و دولتی در صنعت گردشگری ایران را دارد. مدرک کارشناسی خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران و کارشناسیارشد خود را در رشته مدیریت جهانگردی از انگلستان دریافت کرده است. به فارسی، انگلیسی، فرانسه و عربی تسلط دارد و اشعار شاعران و ادبای ایرانی و غیرایرانی را با شوق و ذوق میخواند. متعصب است: هم بر کشور و فرهنگ ایران – که میتوان این مساله را از تاکیدش بر آوردن صفت «بزرگ» بعد از نام شعرا و اساطیر ایرانی فهمید- و هم بر حوزه تخصصی کار خودش. معتقد است که توسعه گردشگری، تنها راه برونرفت اقتصاد کشور از رکود در شرایط حاضر است، چراکه میتواند مشاغل مستقیم و غیرمستقیم بسیاری ایجاد کند. البته به شرط آنکه از فرصتها و امکانات به درستی استفاده شود. البته شیوایی سخن و نحوه استدلالش به شنونده میقبولاند که این تعصب بیجا نیست.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، اکنون بازنشسته شده، اما کماکان مشغول فعالیت است. به غیر از موسسه آموزش گردشگری خودش، در دانشگاه علامه طباطبایی و چند دانشگاه دیگر تدریس میکند. مسوول واژهگزینی گردشگری و هتلداری فرهنگستان لغت و ادب فارسی است و نخستین لغتنامه گردشگری کشور که او تالیف کرده، به زودی منتشر میشود. عضو اداره استانداردسازی خدمات گردشگری نیز هست و تقریبا همهجا از او با عنوان استاد پیشکسوت صنعت گردشگری یاد میکنند. پیشکسوتی که امیدوار است رسیدن ایران به جایگاه واقعی خود در صنعت گردشگری را به چشم ببیند.
به عنوان نخستین سوال از تاریخچه صنعت گردشگری در ایران میپرسم. این صنعت از کی شروع به کار کرد؟ شما کی وارد آن شدید؟
از 1314 دفتری به نام دفتر جهانگردی در وزارت کشور گشایش یافت و در سال 1342 سازمانی مستقل و وابسته به نهاد نخستوزیری به نام سازمان جلب سیاحان تاسیس شد. من نیز از سال 1348 به عنوان کارشناس تسهیلات جهانگردی وارد این سازمان شدم. بعد از مدتی به عنوان نخستین ماموریت خارج از تهران مسوول سازمان جلب سیاحان کرمان شدم. سازمان جلب سیاحان خود داستان جالبی دارد، چراکه در طول تاریخ بارها نام عوض کرده است.
بعد از مدتی به سمت معاون اداره کل اطلاعات جهانگردی در خوزستان منصوب شدم، سازمانی که از ادغام بخش اطلاعاتی سازمان رادیو تلویزیون و جلب سیاحات به وجود آمده بود و پس از مدتی خود تبدیل به وزارت اطلاعات و جهانگردی. سپس به مقام مدیرکل اداره کل ارشاد ملی استان نائل آمدم و بعد از آن به عنوان مدیرکل اداره کل ارشاد اسلامی به استان آذربایجانشرقی رفتم. بعدتر این اداره با وزارت فرهنگ ادغام شد و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به وجود آورد. سپس بخش جهانگردی منفک شد تحت عنوان سازمان ایرانگردی جهانگردی. بعد با سازمان میراثفرهنگی ادغام شد. در آخر صنایعدستی هم اضافه شد و سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری زیرنظر نهاد ریاستجمهوری پدید آمد. من نهایتا از این سازمان در سال 80 بازنشسته شدم و موسسه خصوصی خود را برای آموزش گردشگری تاسیس کردم.
آیا پیش از این فعالیت آموزشی در حوزه گردشگری داشتید؟
بله، من و چند نفر از همکاران برای نخستین بار بعد از انقلاب دانشکده صنعت جهانگردی را در سال 1370 با مکافات بسیار در میگون تاسیس کردیم. جالب اینجاست که آن سالها معاون گردشگری آقای میرسلیم، وزیر فرهنگ، با وجود موافقت خود آقای میرسلیم مخالف فعالیت ما بود چراکه آن اوایل کلمه توریسم و جهانگردی معنای فعلی را نداشت. بعد از برف بیسابقه سال 73 در میگون به تهران کوچ کردیم. اول در طبقه همکف هتل لاله ساکن بودیم، ولی بعد با اینکه این هتل متعلق به سازمان جهانگردی بود، از آنجا بیرون انداخته شدیم. بعد از آن به جای جهانگردی، تهرانگردی را شروع کردیم: دانشجویان را در توانیر، فاطمی، الهیه، طبقه زیرزمین یک مهدکودک و دیگر جاها گرداندیم. مثل فلسطینیها آواره شده بودیم. خانم عماد خراسانی و مسعود نوربخش که شخصیتهای ارزشمند این مملکت هستند هم همراه ما بودند. تمام دانشآموختههای آنجا که از اساتید برجسته برخوردار بودند، مثل دکتر پرویز پیران، دکتر کروبی که بیحقالزحمه و تنها به خاطر عرق ملی به تدریس مشغول بودند.
الان این دانشجویان سابق و دانشآموختگان کنونی نه تنها بیکار نیستند، بلکه مشاغل مهمی دارند: مدیرعامل هتلهای هما، مدیرعامل شرکت سرمایهگذاری ایرانگردی و جهانگردی و… همه از دانشآموختگان دانشکده گردشگری هستند. اینها خستگی را از تن آدم به در میبرد.
به زمان حال برگردیم، مزیت ایران در صنعت گردشگری چیست؟
ایران با داشتن یکمیلیون و 145هزار مترمربع مساحت، مقام 18 را در بین کشورهای جهان دارد و 0.01 مساحت کل دنیا را به خود اختصاص داده است. اما 0.07 منابع زیر زمینی جهان در ایران هستند. غیر از نفت و گاز، 64 نوع مواد کانی در ایران یافت میشود که در نوع خود بینظیر است.
از لحاظ چهار اقلیمی غیر از قاره امریکا و شبهقاره هند، هیچ جا در دنیا نیست که در آن بتوان با یک ساعت پرواز پس از شنا در آبهای گرم خلیج همیشه فارس به اسکی در دامان قله سرافراز دماوند پرداخت. از نظر ضریب هوشی مردم ما بالای میانگین جهانی هستند. حدود یکمیلیون و 200هزار اثر در این کشور وجود دارد، یعنی به عبارتی در هر 1200متر از خاک این سرزمین یک اثر نهفته است. چه آثار طبیعی و چه آثار انسان ساخت. هر یک هم دو نوعند: ملموس و غیرملموس. یکی از کشورهای پر جاذبه دنیاست.
تمدن ایران نیز اگر نگوییم کهنترین یکی از کهنترین تمدنهای دنیاست. یک فرهنگ داریم که فرهنگ ملی است، اما چندین خرده فرهنگ نیز داریم. فرهنگ ترکمن، ساروی، گیلک، آذری، کردی، بلوچ، عرب ایرانی و… اینها مثل تکههای کوچک سرامیک هستند که نقش و نگار هستند و به فرهنگ اصلی زیبایی بخشیدهاند. این خود یکی از جاذبههاست.
اما مهمترین جاذبه ما در طول تاریخ میهماننوازی ما بوده است. حتی میتوانیم، بگوییم: Hospitality is made in Iran (میهماننوازی در ایران پدید آمده است.) در واقع فرهنگ میزبانی که در قرون پیشین از ایران به سایر کشورها راه یافته بود در قرن گذشته با زرورقی تحت عنوان صنعت گردشگری به کشور بازگردانده شده و ما فکر میکنیم که این کالا، کالای وارداتی است. در حالی که اصالتا صادراتی است. هنوز هم در دنیا میهماننوازی ایران زبانزد است.
جاذبههای فرهنگی و ادبی را نیز اضافه کنید. بزرگان ادبیات اروپا از ادبیات ایران وام گرفتهاند. از هرودوت گرفته تا دانته و از لامارتین و شکسپیر گرفته تا گوته. گوته در 60سالگی برای اینکه مرادش که حافظ باشد را بهتر بشناسد، شروع به یادگیری فارسی میکند. البته ما هم به آنها بدهکاریم. مثلا فیتزجرالد خیام بزرگ را که پیشتر ناشناخته بود به خوبی به جهان معرفی کرد.
آیا ما توانستهایم از این مزیت در رقابت با سایر رقبای خود استفاده کنیم؟
متاسفانه خیر، تنها 31 اثر از یکمیلیون و 200هزار اثر ایران به ثبت جهانی در یونسکو رسیدهاند. در این زمینه کوتاهی کردیم. خیلی کشورها از نداشتههاشان جاذبه میسازند، ما داشتههایمان را ول کردیم. ما در بین کشورهای دنیا از نظر جاذبههای طبیعی جزو 5 کشور اول دنیا و از منظر جاذبههای انسان ساخت جزو 10کشور برتر دنیا هستیم. اما مقام ما از جهانگردی تا قبل از این دولت زیر 100 نبود. الان خوشبختانه در چند سال اخیر به زیر 50 رسیده است. اما این هنوز جایگاه حقیقی ما نیست.
البته دولت در زمینه گردشگری وسعت فکر و فراخی اندیشه پیدا کرده است، ولی رشد گردشگری فقط به خاطر فعالیت دولت نیست. منطقه ناامن است، بنابراین گردشگران به اینجا روی آوردهاند. ما باید از این موقعیت حسن استفاده را کنیم و نگذاریم این مساله خود به معضلی برای صنعت گردشگری بدل شود.
یعنی در نظر شما رشد جمعیت گردشگران در حال حاضر، خود میتواند علتی برای زیان صنعت گردشگری در آینده باشد؟
بله، در آموزههای سازمان جهانگردی ملل متحد، گفته میشود که اگر میهمان یا توریست از یک کشور خشنود برگردد، یک نفر دیگر را به آن کشور میفرستد یا خود سفر را تکرار میکند. اما اگر ناخشنود برگردد از طریق تبلیغات سینه به سینه مانع از آمدن 10 تا 14نفر میشود. بنابراین باید کاری کرد که توریستها ناخشنود برنگردند.
چه کاری میتوان انجام داد؟
مهمترین عامل نیروی انسانی است. نیروی انسانی مهمترین رکن توسعه گردشگری است. بایستی از مبدا ورود، یعنی مامور گذرنامه تا راننده تاکسی تا پذیرشگر هتل، فروشنده تور و… آموزش قوی ببینند. چون در بخش جهانگردی میزان تاثیر بر میهمان 4 دایره است. دایره کوچکتر با تاثیر 8 تا 10درصد، مربوط به زیبایی محیط و اتمسفر مکان است. دایره بزرگتر حدود 15درصد تاثیر را دارد و هزینههای وابسته را شامل میشود. مهمتر از آن با اهمیت 20درصد کیفیت موارد ارائه شده است. اما دایره بزرگتر که بیش از 50درصد از تاثیر را به خود اختصاص میدهد، مربوط به کیفیت و نحوه اجرای خدمات میشود.
به عنوان مثال تحقیقات نشان میدهد که 64درصد از میهمانان یک رستوران با فضای دلپذیر و قیمت پایین و غذای خوب با سرویس بد، به دلیل بیتفاوتی و کمتوجهی میزبانان دیگر به آن واحد برنگشتند. ادامه حیات مراکز خدماتی، پذیرایی، اقامتی و بهطور کلی گردشگری به بازگشت میهمان بستگی دارد. آموزش در اینجا رکن اصلی را ایفا میکند. باید با سامانههای مهم میهمانداری آشنا شویم و یادمان باشد که با وجود یکمیلیون و 200هزار جاذبهیی که داریم، مهمترین جاذبه کشور ما گردشگری است.
به آموزش اشاره کردید، متاسفانه آموزش در ایران ضعیف است. بسیار دیده شده که آموزش تجاریسازی شده و گواهی حضور در دوره آموزشی که لازمه شرکت در آزمونهای سازمان میراثفرهنگی است، به عنوان یک کالا خرید و فروش میشود. آیا این مساله مشکلزا نیست؟
من همیشه گفتهام. دزدی در هر صنفی کار زشتی است، اما دزدی آموزش از دزدی خانهها بدتر است. پزشکی که خوب آموزش نبیند مریض را به جای آنکه از بیمارستان به خانه بفرستد به گورستان میفرستد. در گردشگری هم همینطور است. کسی که آموزش ندیده باشد، صنعت گردشگری را نابود میکند. من نام نمیبرم، اما هستند موسساتی که تنها از بعد اقتصادی به مساله آموزش نگاه میکنند و اهمیتی به کیفیت آن نمیدهند. در مورد انتشارات هم به همین صورت است.
البته لازم است، گفته شود که سازمان میراثفرهنگی هم کوچکترین کمکی به موسسات آموزشی گردشگری نمیکند. خود من گاهی اوقات در پرداخت کرایه دفتر موسسه با مشکل مواجه میشوم.
اجازه دهید به این موضوع بپردازیم که اساسا چرا باید به صنعت توریسم پرداخته شود؟
با پرداختن به معانی توریسم میتوان به این اهمیت پی برد. توریسم چندین معنی دارد. یک معنی عبارت است از فعالیت انسانهایی که خارج از محل زندگی خود به سفر میپردازند، نباید کمتر از 24 ساعت و نباید بیشتر از 12 ماه باشد. برایهای مختلف، تجارت، تمدد اعصاب و غیره.
سازمان جهانی جهانگردی سازمان ملل متحد این تعریف را ارائه کرده و 3 نوع توریسم نام برده است اما و غیره را نیز در آخر تعریف آورده است. چون صنعت گردشگری متنوع و داینامیک است و هر روز بر شاخههای آن افزوده میشود. امروزه و غیره بیش از 300 نوع توریسم را نمایندگی میکند. این تعریف تکنیکی است.
اما چند تعریف مجازی نیز وجود دارد. در یک تعریف، توریسم عبارت است از ژنراتور شغل. هیچ فعالیتی در دنیا به اندازه گردشگری شغل ایجاد نمیکند. در ظاهر ماجرا ما فقط مشاغل مستقیم را میبینیم. یعنی کسانی که مستقیما در 5 بخش صنعت گردشگری کار میکنند و با توریستها رخ به رخ میشوند. این حدود 10 تا 11درصد کل مشاغل دنیا را در بر میگیرد. اما مهمتر مشاغل غیرمستقیم هستند. یعنی مشاغلی که ظاهرا در ارتباط با صنعت گردشگری نیستند اما مستقیما مشاغل مستقیم را همراهی میکنند. مثل کارخانههای هتلسازی، اتوبوسسازی و غیره. اما شاید مهمتر از همه مشاغل القایی باشند. یعنی توریست فرضا میآید اینجا لبنیات مصرف میکند و بر تقاضای مواد لبنی میافزاید. به تبع آن کارخانههای لبنی و دامداریها رونق میگیرند. این مساله بسیار مهم است.
یک تعریف دیگر این است که میگویند توریسم کلید صلح جهانی است. گردشگران همدیگر را میبینند و با فرهنگ هم آشنا میشوند. این باعث وفاق جهانی میشود. در داخل کشور هم باعث وفاق ملی میشود. آذری به خانه گیلک میرود، گیلک به خانه مازنی و به همین ترتیب.
در تعریف دیگر توریسم صادرات نامرئی است. هدف از صادرات چیست؟ شما یک انارستان ساوه را پیش خرید میکنید. بعد از 6 ماه که از بلایای طبیعی مصون ماند، میچینید، مجزا میکنید، بستهبندی میکنید، بازاریابی میکنید و صادر میکنید که ارز وارد کشور کنید. توریسم ارز وارد میکند بیآنکه کالایی صادر کند. مشتری را میآورد سر خرمن و کالای خود را به او میفروشد.
توریسم همچنین کارخانه بدون دودکش است. تولید دارد اما آلایندگی ندارند. اینها همه مزایای توریسم است. نهایتا به این موضوع توجه داشته باشید که به قول سعدی بزرگ، بسیار سفر باید تا پخته شود خامی، صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی.
اما گسترش گردشگری منتقدانی هم دارد
بله، عدهیی میگویند توریسم باعث تهاجم فرهنگی میشود. البته جوابی برای این عده وجود دارد: شما در هوای بهاری پنجره را باز میکنید که هوای لطیف بیاد، اما برای آنکه مگس نیاد توری میزنید. میتوان در را به روی گردشگران گشود، اما ورودشان را مدیریت کرد.
از طرف دیگر میگویند برای محیط زیست خطرناک است، چراکه جنگلها را خراب میکند و… یا اینکه فرهنگ غذایی کشور را مکدونالدیزه میکند. یا کوکاکولا را جایگزین دوغ میکند و…
ما کارشناسان توریسم میگوییم گردشگری آتش است. میتوانید خوراکتان را با آن بپزید یا خانهاتان را به آتش بکشید. یعنی توسعه توریسم باید برنامهریزی شده باشد. باید تعریف شود که چه نوع توریسمی میخواهیم بیاوریم، چه مقاصدی تعریف کنیم.
باید مقاصد متنوع تعریف کنیم برای اقشار مختلف. نگوییم ما هتل 4 یا 5 ستاره نداریم. هتل یکی از اقامتگاههای 50 گانهیی هست که امروزه وجود دارد. هتل کم داریم، اما اقامتگاه از انواع دیگر واقعا کمتر داریم. یکی از دیگر تعاریف مجازی گردشگری این است که توریسم یعنی دیدن تفاوتها، توریسم اینجا میآید که قورمهسبزی بخورد و تختجمشید را ببیند. اگر اینها را داشت که اینجا نمیآمد. گردشگر نمیآید اینجا که استیک و کوکاکولا بخورد!
پس به نظر شما ایران باید صنعت گردشگری خود را توسعه دهد
با صراحت عرض میکنم که با توجه به وضعیت اقتصادی موجود ما فعلا در دیگر صنایع توان رقابت با کشورهایی چون کره و ژاپن را نداریم. تنها چیزی که میتواند اقتصاد ما را از بیکاری نجات دهد توسعه توریسم برنامهریزی شده است. یادمان باشد که مهمترین دل مشغولی همه، مخصوصا والدین، بیکاری جوانان مملکت است. شیطان برای آدم بیکار کار درست میکند. جوان بیکار به هر رذلی تن میدهد. بهترین چاره توسعه توریسم است. کسانی که در صدر سازمانند باید نه تنها مدیر باشندکه کارشناس هم باشند یا اتاق فکر ایجاد کنند. این بر جنبه سیاسی اولویت دارد. نه مثل آن کسی که میگفت من آنقدر هتل 7 ستاره میسازم که قابل شمارش نباشد!!! غیر از مکارم الهی که قابل شمارش نیست همه چی قابل شمارش است. چندی پیش کارشناسان برای اینکه بررسی کند که آیا ایران شایستگی این را دارد که همایش بینالمللی راهنمایان گردشگری را برگزار کند یا نه، به ایران آمده بودند. گفتند امکانات ما بیش از حد تصور است. اما دو مشکل اساسی گرفتند. 1- چرا هتلها استاندارد نیستند، 2- چرا دستشوییهای بین راهی چنین وضعیتی دارد؟ ما به آن مدیر سابق گفتیم به جای آنکه هتل 7 ستاره بسازید، توالت عمومی بسازید!
حتی واژگان دولت در جذب گردشگر تاثیر مستقیم دارد. رییسجمهور نباید بگوید آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه دانتان پاره شود، اینها گردشگر را از آمدن به کشور منصرف میکند. از سوی دیگر رایزنهای فرهنگی باید ایران شناس باشند، یا حداقل آن 31 اثر ثبت شده را ببینند. مثلا این باید گفته شود که تخت جمشید را بر خلاف اهرام ثلاثه و دیوار چین، بردهها نساختند، کارگرانی ساختند که بیمه بودند.
منظورتان از اتاق فکر چیست؟
صنعت گردشگری 5 بخش مرتبط دارد. بخش اول حمل و نقل است، اعم از هوایی، جادهای، ریلی، و دریایی. بخش دوم مربوط به اقامت و پذیرایی است، اعم از هتل، متل، و 50 نوع و انواع رستورانها. بخش سوم جاذبههاست. بخش چهارم سفرسازان، مانند گشتگردانها، آژانسها و بخش پنجم و شاید مهمترینها «دی ام ام او»ها یعنی سازمانهای مدیریتی و بازاریابی مقصد. در ایران متولی سازمان گردشگری و میراث فرهنگی است. منتها این سازمان به تنهایی نمیتواند اثر گذار باشد. تمام سازمانها باید همکاری کنند.
امیدواریم رییس جدید سازمان که بعد از آقای سلطانیفر معرفی شدند مدیری مناسب باشند. در اتاق فکری که تشکیل میشود باید هم افراد دانشگاهی و هم افراد باتجربه حضور داشته باشند. فعالیت گردشگری علمی-کاربردی است. همچنین باید سازمانهای ذیربط، تابع وزارت کشور، وزارت امور خارجه، صاحبان حرفه، موسسات آموزشی حضور داشته باشند تا برنامهریزی دقیق و کاربردی انجام شود.
توریسم صنعتی است چتری. شما را محافظت میکند، اما اگر یک تکه از آن سوراخ باشد دیگر جوابگو نیست. آن 5 بخش باید همه سلامت باشند. اگر یکی ایراد داشته باشد، بقیه را نیز از کارایی خواهد انداخت.
در بین مدیرانی که بعد از انقلاب آمدند کمتر کسی بوده که با مقوله جهانگردی آشنا باشد یا درست مدیریت کند. من آقای مرعشی را جدا میدانم. آقای مرعشی جهانگردی بلد نبود اما مدیر خوبی بود. کارگروهی درست کرده بود که به قول آقای خاتمی یک کابینه کوچک بود. از وزارت ارشاد، اماکن عمومی و… در آن جمع بودند و تصمیم میگرفتند. اگر مجوز کنسرتی در آن صادر میشد، اماکن نیز موظف به تامین امنیت آن میشد، نه اینکه برود و به هم بزند.
یکی از ویژگیهای مدیریت وحدت فرماندهی است. توریسم باید وحدت فرماندهی داشته باشد. نه اینکه عدهیی را تحریک کنند که بروند گردشگران را در شهر سوخته کتک بزنند. بعد عده دیگری بروند و عذر خواهی کنند. نخستین تاثر آخرین تاثیر است. ماندگارترین تاثیر است. اگر میهمان دعوت کنیم و بد سرویس بدیم، نه تنها خودش دیگر نخواهد آمد، که مانع از آمدن دیگران نیز خواهد شد.
یک سوال هم در مورد سرمایهگذاران میپرسم، آیا مانعی پیش روی سرمایهگذاران خارجی در حوزه گردشگری وجود دارد؟
سرمایهگذاری باید تک گیشهیی باشد. سرمایهگذار باید با یک نفر طرف باشد. الان ساخت یک واحد بین راهی نیاز به اخذ تایید از 14 مرجع دارد. استعلام باید گرفته شود، منتها باید کارگروهی باشد که نماینده وزارت راه، اماکن، محیط زیست و… در آن حضور داشته باشند و دو هفته یک بار نشست داشته و جوابگو باشند. سرمایهگذار باید به یک جا درخواست دهد و از یک جا جواب بگیرد. اما متاسفانه اینگونه نیست.
در پایان اگر صحبتی دارید مطرح بفرمایید.
اجازه دهید سخن را با این بیت از نظامی پایان دهم.
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود، یقین باشد