در بین مدعیانی که در سالیان اخیر ظهور کردند برخی سابقهای طولانی در این ماجرا دارند و با انتشار کتب متعدد در این خصوص ضمن بیان مسائل روحی و معنوی ، به شرح چگونگی سیر و سلوک و کشف و شهود ادعایی خود پرداختند. مطلبی که در ذیل خواهد آمد مشروح ماجرای یکی از مدعیانی است که در قبل و بعد انقلاب از بعد تبلیغاتی و روانی برای تاثیر گذاری بر ذهن مخاطبان جوان تلاش زیادی کرد و حتی در نزد مریدان، خود را به عنوان رابط امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مطرح ساخت.
ادعای کسب معارف دینی: روضه خوان بودن یک افتخاراست
«ح. پ» یکی از مدعیانی است که قبل از انقلاب فعالیتهای فرهنگی خود را شروع کرد. وی در یکی از شهرهای استان خراسان، مرکزی را به منظور پاسخگویی به شبهات مذهبی دایر و بدین وسیله برخی از جوانان مشتاق مباحث دینی را به دور خود جمع کرد.
وی به منظور جلب توجه بیشتر مردم دست به انتشار کتابهایی با موضوعات ارتباط با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زد. محتوای برخی از این کتاب، بیان سیر روحی و عرفانی یکی از استادان «ح.پ» است که تنها یک روضه خوان معمولی بود اما در کتابهای «ح.پ» در سطح فقیه، اصولی، فیلسوف، اهل عرفان، کشف و شهود و طی الارض معرفی شده است.
«ح. پ» مدعی بود که امام زمان (علیه السلام) و حضرت رضا(علیه السلام) آن مرحوم را بعنوان استاد به او معرفی و تعیین کردهاند. استاد «ح.پ» در سال 1335 به رحمت خدا رفت و در آن هنگام «ح. پ» 21 سال داشت. برابر با ادعای این مدعی، وی فراگیری دروس حوزوی را از 18 سالگی آغاز کرد و بنابراین ادعای کسب علوم، معارف و سیر و سلوک در مدت سه سال طلبگی آن هم در حد شاگردی در محضر استادش امری دور از ذهن مینماید.
«ح. پ» در یکی از آثارش مینویسد: در همان اوائلی که با ایشان آشنا شده بودم در عالم رویا دیدم که سر کوه تیزی که از دو طرف پرتگاه است ولی راه مستقیمی است به طرف خورشید میروم و گاهی میخواهد پایم بلغزد و به ته پرتگاه بروم ولی میبینم حاج آقا (استاد ح. پ) از پشت سرم میآید و نمی گذارد پرت شوم. مرا میگیرد و در صراط مستقیم قرارم میدهد.
در صفحه 42 کتاب مذکور میگوید: دوستی میگفت روزی... در خدمت مرحوم حاج آقا...(بودیم)... برای ما از کلمات حضرت امام موسی بن جعفر «علیه السلام» میگفت. من حالم منقلب شده بود. سرم را روی زانویم گذاشته بودم و قطعاً به خواب نرفته بودم ولی در عین حال دیدم، حضرت موسی ابن جعفر «علیه السلام» در کنار حرم ایستادهاند و آنچه حاج آقا... برای ما میگوید آن حضرت به او تلقین میفرماید.
در صفحه 105 همان کتاب از قول مرحوم حاج آقا... پس از زیارت کاظمین نقل میکند: من وقتی وارد حرم شدم دیدم حضرت موسی ابن جعفر «علیه السلام» و امام جواد «علیه السلام» نشستهاند و من به آنها سلام کردم، آنها جواب دادند.
ح. پ پس از طرح مطالب عجیب، بالاخره روزهای پایانی عمر استادش را به تصویر کشیده و در صفحه 142 کتاب مینویسد: چند روزی در ... ماندم و نمی دانستم که این آخرین دیدار من با او خواهد بود. از ایشان اجازه مسافرت به عراق را گرفتم و پس از چند روز به عراق حرکت کردم. تقریباً هر هفته از معظم له نامهای میرسید و برنامه کار و زندگی مرا تنظیم میکرد. تا آنکه یک روز سیل تلگراف تسلیت به سوی من سرازیر شد. دوستان فوت او را اعلام میکردند زیرا اکثر دوستان ایشان میدانستند که حاج آقا... رفیقی صمیمی تر از من ندارد.
در صفحه 162 و 163 و 164 همان کتاب مینویسد: در همان سفر که پس از 14 سال بعد از فوت معظم له به ... رفته بودم... بر سر قبر ایشان رفتم. دیدم مرقد پاکش در میان قبرستان عمومی زنجان بدون هیچ امتیازی واقع شده که با خود تصمیم گرفتم که مقبرهای برایش بسازم. شب در عالم خواب حاج آقا... را دیدم. اول از ایشان سوال کردم که در کجای بهشت سکونت دارید؟ فرمود من دربان حضرت سیدالشهداء هستم... گفتم مایلم قبرتان را بسازم که فرمود اگر قبور مجاور صدمهای نمی بیند مانعی ندارد... یکی دو سال بعد... قبر مطهر او را بدون آنکه بر آن قبر، مقبرهای ساخته شود مرمت کردم و قبر او در قبرستان تا حدی مشخص شد و مردمی که این کتاب را مطالعه کرده بودند و به مقام معنوی آن مرحوم پی برده بودند، دسته دسته به زیارت قبرش میرفتند. شبی در عالم رویا دیدم کنار قبرش ایستاده و به خاطر آنکه قبرش را ساخته ام از من تشکر کرده و میگوید برای آنکه تو این عمل را انجام دادهای من حاضرم هر چه بخواهی برایت از آقا بگیرم. گفتم کدام آقا؟ فرمود من به تو گفته بودم که در بهشت دربان حضرت سیدالشهداء هستم. من از او تقاضا کردم که سه حاجت یکی مربوط به دنیا و دو تای دیگر مربوط به آخرتم بود، از حضرت سیدالشهداء بگیرد. به من گفت بسیار خوب و از خواب بیدار شدم و بحمدالله آنکه مربوط به دنیایم بوده به من داده شد و امیدوارم آنچه مربوط به آخرتم هست نیز عطا شود.
رویای صادقه یا جماعت خواب زده
«ح. پ» در صفحه 365 کتاب دیگرش مینویسد: یک روز در مسجد ... صاحب الزمان مشهد نماز ظهر و عصر خواندم. دیدم شخصی که در پاکی و تقوی حرف ندارد، کنار من نشست و گفت حاج آقا، منزل ما در خارج از شهر است. یک اطاق بیشتر ندارم و من پنج بچه دارم و عیالم هم هست. برق نداریم. شبها چراغ نفتی را خاموش میکنیم. در چوبی بدون شیشه را میبندیم. چشم چشم را نمی بیند. دیشب.. نصفههای شب از خواب بیدار شدم، دیدم فوق العاده تشنه ام. هر چه فکر کردم اگر از جای برخیزم و بخواهم آب بخورم علاوه بر آنکه بچهها را لگد میکنم، معلوم نیست در آن تاریکی آب را پیدا کنم... ناگهان دیدم حضرت بقیه الله کنار من ایستادهاند و به من فرمودند این پول را بگیرید و به مسجد ... نزد ح. پ برو و این پول را به او بده و بگو برایت برق بکشد. در این بین پسر هفت سالهای داشتم او هم بیدار شد... حضرت بقیه الله به او هم سی و پنج تومان عنایت فرمودند. به هر حال من به او گفتم فعلاً این پولها متعلق به تو است. آیا اجازه میدهی که ده تومان از آنها را برای برکت جیبم بردارم و بیست تومان بجایش بگذارم و برق منزلت را بکشم؟ گفت حاج آقا شما اختیار دارید. من ده تومان از پولها را برداشتم و بیست تومان روی آن گذاشتم و با آنکه کشیدن برق در آن زمان بسیار مشکل بود ولی با کمال سهولت توانستم برای او تقاضای برق کنم و در ظرف چند روز برای او برق بکشند و حتی مخارج آنها را حساب کردیم ده تومان زیادی آمده بود. معلوم شد این ده تومان همان پولی است که من روی پولها اضافه کرده ام.
وی برای باورپذیر بودن ادعاهایش، وقایع و خاطرات و رخدادهای زیادی را برای مریدانش بیان میکرد و در کتابهایی که تالیف کرد شرح بسیاری از مدعیات خود را آورده است. این نوع ادعاها البته برای برخی از پیروانش جالب توجه بود و علاقه مندان و آشنایان فکر میکردند که وی از چنان توانمندی روحی برخوردار است که میتواند به محضر ائمه شرفیاب شود. کم کم طرح گفتههایی از این دست برای «ح. پ» کسب وجهه کرد و او جمعی را برای اشاعه افکارش تشکیل داد.
ابداع مراحل سیر و سلوک
«ح. پ» مدعی آموزش مراحل سیر و سلوک و تهذیب نفس بود و به مریدانش راه و روش رسیدن به مقامات معنوی را یاد میداد. او در راستای تصویر کردن شخصیتی عارف و سالک از خود در نزد هوادارانش اقدام به ابداع هفت مرحله سیر و سلوک شامل یقظه، توبه، استقامت، صراط مستقیم، محبت، جهاد نفس و عبودیت کرد.
وی در جایی چنین اظهارنظر کرد. در سال 1358 از طریق کتاب... خواستم به خود جنبه معنوی هم بدهم... جمعی به من مراجعه کردند که ما باید چه کنیم که مثل ملا ... شویم، من گفتم این برنامه را که قبلاً توضیح دادم باید انجام دهید که آنها مشغول شدند. با اینکه خودم سرتا پا هوای نفس و تابع شیطان بودم از آنها خواستم که با نفسشان جهاد کند.
«ح. پ» مراحل سیر و سلوک را وجهه تشکیلاتی خود قرار داد و از داوطلبین امتحان ورودی میگرفت و کارت عضویت برای آنان فراهم میکرد و در هر کدام از مراحل پیش گفته که با دادن اذکار، عبادات و دستورات شاق و طاقت فرسا و به مدت یکسال آنان را مشغول میکرد، از آنان میخواست که در دفتری حالات روحی و خوابها و مکاشفات خود را ثبت کنند و بدین وسیله اعضای جمع را مدتی با چنین مسائل واهی مشغول میکرد.
آغاز برخورد
وی در سال 77 به مرجع قضائی فراخوانده شده و ضمن اعتراف و اذهان به انحرافی بودن افکار و اقداماتش، مصرانه درخواست میکرد که در قبال تعطیلی تشکیلات موسوم به سیر و سلوک و تهذیب نفس و خلع ید و تحویل مراکز و دفاتر تشکیلاتی خویش، به برخورد پیشگیرانه اکتفا و حرمت اجتماعی و خانوادگی وی حفظ شود که بر همین اساس دفتر خود را در مشهد و تهران تعطیل کرد و از برخی از مستغلات وی خلع ید شد.
همچنین وی در تعهدنامهای ضمن ابراز ندامت از اقدامات گذشته در تاریخ 6/9/77 عنوان کرد: همانطور که قبلاً نسبت به عدم انجام کارهای خلاف و سوء، متعهد شده بودم از این تاریخ نسبت به عدم انجام محورهای ذیل تعهد میدهم و در غیر این صورت حاضرم طبق قانون و شرع با اشد مجازات با من برخورد شود.
1 عدم برگزاری جلسات به اصطلاح تزکیه و سیر و سلوک
2 عدم تالیف و نشر کتاب در راستای به اصطلاح تزکیه و سیر و سلوک
3 عدم اقدام به چاپ مجلد و انتشار کتابهای سابق
4 عدم ارتباط با مریدان و به اصطلاح استادیاران سابق
5 عدم برگزاری جلسات مرید و مراد بازی
6 عدم تشکیل جلسات خاصی نسوان از جمله کلاسهای خودسازی و مطهرات و عدم ارتباط با مریدان نسوان
7 عدم اخذ وجوهات و صادقات و شهریه از مریدان بدون وکالت کتبی مراجع معظم
8 عدم ادعای ارتباط مستقیم و غیر مستقیم با ائمه
9 عدم ادعای کشف و کرامات
10 تحویل کلیه دفاتر تزکیه افراد که نزد بنده میباشد به برادران ذیربط
ترک عادت و تشدید بیماری
البته چنین تذکراتی باعث نشد که این فرد مدعی از اقدامات گذشته خود دست بردارد و علیرغم تعهدات قبلی توسط شاگردانش از 1377 تا 1385 در 16 شهر داخل کشور و کشورهایی نظیر امارات، کانادا، بحرین و لبنان دفتر تاسیس کرد.
اقدام دیگر او در راستای مطرح کردن خود به عنوان یک استاد علوم حوزوی، انتشار رساله احکام بود. وی تلاش کرد که خود را به عنوان مجتهد و مرجع تقلید قلمداد کند و طی چهار سال از طرح این ادعا علاوه بر اینکه وجوهات بسیاری را از این طریق اخذ کرد، به استادیاران خود هم مدرک اجتهاد داد.
وی قرآنی نیز ترجمه کرد و با تیراژ 6 هزار در دو نوبت به چاپ رساند و در سخنرانی مورخه 5/3/85 مدعی شد که این قرآن بیشتر از قرآنهای دیگر در منزل شما بخاطر عدم توجه از شما شکایت میکند.
اقدام تبلیغاتی دیگر او انتشار نشریهای با همیاری یکی از مریدانش بود که به صورت ماهیانه از سال 80 تا 85 چاپ میشد و برای انتشار آن از سهمین نیز استفاده میکرد. در هر شماره این نشریه بدون استثناء عکس و سخنان ح. پ درج میشد.
او در یکی دیگر از کتابهایش مدعی شد که امام زمان با امضای صفحهای از یک نسخه قرآن چاپ سعودی و وقف مسجدالحرام آن را از طریق یکی از مریدان وی که به عمره مشرف شده بود، به او هدیه داده و بدین وسیله کار او را در امر سیر و سلوک تایید کرده است.
برخورد قضایی
با تشدید اقدامات این فرد مدعی، در نهایت مرجع قضائی اقدامات لازم را برای برخوردهای تنبیهی در دستور کار قرار داد و دستور بازداشت موقت او را صادر کرد. وی از تاریخ 85/3/28 تا 85/5/20 در زندان بود از آن به بعد با قرار وثیقه آزاد شد.
مرجع قضائی بعد از تشکیل جلسه و بررسی پرونده در نهایت به شرح ذیل اقدام به صدور حکم مینماید:
متهم ردیف اول آقای ح. پ در خصوص نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی از طریق فعالیت تشکیلاتی و شخصیت سازی برای خود با سخنرانی و توزیع مجلات و تالیف و نشر کتابها و ادعای موهوم رویای صادقانه و مکاشفات و ملاقاتها با امام زمان و انتساب دستخط جعلی و ادعای دریافت قرآن امضا شده به امضای حضرت و جعل مراحل هفتگانه تهذیب نفس با ابزار قرار دادن آیات و روایات و اهانت به مقدسات دینی و مذهبی مستنداً به ماده 698 قانون مجازات اسلامی و رعایت ماده 47 قانون مذکور به تحمل یکسال حبس تعزیری و در خصوص تحصیل مال نامشروع از طریق ادعای مرجعیت تقلید و اخذ و تصرف در وجوهات شرعیه به صورت مستقیم و یا از طریق ایادی و مریدان خویش به مبلغ یکصد میلیون تومان و کسب حق التالیف از بیش از 50 عنوان کتاب با محتوای خلاف واقع و گمراه کننده که هر کدام از کتب مذکور به طور میانگین 20 بار منتشر گردیده مجموعاً دویست میلیون تومان و تهیه منازل و ویلاهای متعدد از محل وجوه یاد شده از قبیل...مستنداً به ماده 2 قانون تشدید مجازات مرتکبین اختلاس، ارتشاء و کلاهبرداری به استرداد مبلغ یکصد میلیون تومان وجوه شرعی و تحمل یکسال حبس تعزیری و در اجرای ماده 10 قانون مجازات اسلامی مقرر میگردد کلیه املاک و مستغلات هشتگانه فوق الذکر و مبلغ 813 میلیون ریال وجه نقد و 3050 دلار مشکوفه در بازرسی از منزل متهم که همگی از طریق اموال نامشروع فوق تهیه گردیده، به استثنای منزلی که در حد متعارف و مورد نیاز زندگی متهم و همسران وی خریداری و در اختیار وی قرار میگیرد، ضبط گردد و بخاطر اینکه کتابهای چاپ شده از متهم تماما حاوی مطالب کذب و خلاف واقع و گمراه کننده و اغراق آمیز بوده و در جهت شخصیت سازی وی چاپ و منتشر گردیده و بعد از سال 1377 که به تعهد عدم چاپ و انتشار آنها عمل ننموده است فلذا کلیه کتابهای وی با عناوین قبلی یا با هر نام و عنوان دیگر، حق و چاپ و نشر را نداشته و مقرر میگردد فیلم و زینگ و ادوات چاپ و نسخ موجود در انتشارات و هر جای دیگر هم جمع آوری و ضبط گردد. همچنین مجلاتی چون... و دیگر مجلات که در تمجید و تعریف از تشکیلات متهم چاپ و منتشر میگردیده حق ادامه انتشار را نخواهد داشت و مراکز انتشاراتی... و سایتهای مربوط به نام و تشکیلات متهم به نحو مقتضی تعطیل گردد...از آنجا که متهم به ارتکاب اعمال فوق، موجبات هتک حیثیت روحانیت را فراهم نموده است مستندا به ماده 43 آیین نامه اصلاحی دادسراها و دادگاهها به خلع لباس روحانیت محکوم میگردد و بر اساس ماده 19 قانون مذکور متهم به مدت ده سال حق سکونت در غیر از شهرستان قم را نخواهد داشت.
منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارشهایی از فرقههای نوپدید و عرفانهای دروغین)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.