صنایع خلاق در ایران بهدلیل تنوع و گستردگی محصولاتش در پهنه جغرافیایی ما، بستری موثر برای حرکت در مسیر توسعه پایدار محسوب میشود. دانش فنی بومی، مواد اولیه در دسترس، بازار مصرف داخلی بزرگ، خصلتهای زیباییشناسانه و ظرفیت بالای اشتغالزایی از جمله ویژگیهای این تولیدات فرهنگی به شمار میروند که در گذشته با تاکید بر آنها، دستاوردهای ارزشمندی برای جامعه ایران به دست آمده است. با اندکی تامل شاید بتوان موارد متعدد دیگری هم به این ویژگیها افزود و باید در نظر داشته باشیم که مبتنی بر همین خصایص میتوان صنایع خلاق، بهویژه صنایعدستی را بستری موثر برای حرکت به سوی توسعه پایدار و رشد اقتصادی در کشور به شمار آورد؛ مقولهای که در مناطق کمتر برخوردار بسیار کارآمد خواهد بود. از سوی دیگر، یکی از رویکردهایی که در حرکت به سوی توسعه پایدار در جوامع توسعهیافته اساس برنامهریزیهای اجرایی و نقشه راه قرار میگیرد، آمایش سرزمین است؛ مفهومی که پس از جنگ جهانی دوم بهطور جدی در دنیا مطرح شد و به عنوان مولفهای مهم، اساس برنامهریزی کشورهای دنیا قرار گرفت. اهمیت این موضوع تا آنجاست که امروزه توجه به آن به مثابه شاخصی مهم برای سنجش توسعهیافتگی کشورها محسوب میشود. به عبارت دیگر کشورهای توسعهیافته دنیا برنامههای اساسی خود را منطبق بر آمایش سرزمین و با توجه به مطالعات آن صورت میدهند.
آمایش سرزمین، نوعی برنامهریزی بلندمدت است که با هدف توزیع متناسب امکانات و منابع برای سطح رفاه و کیفیت زندگی شهروندان صورت میگیرد و پایدارترین، منصفانهترین و متناسبترین چیدمان و تعامل را میان مولفههای مهمی همچون منابع طبیعی، جمعیت و سرمایههای موجود ایجاد میکند. در واقع بهدلیل همین نگرش جامع این برنامه نسبت به جنبههای اجتماعی، داشتههای طبیعی و ظرفیتهای اقتصادی، فرهنگی و جغرافیایی است که به عنوان یکی از شاخصهای توسعهیافتگی کشورها محسوب میشود. در این نگرش توجه به اقلیم، زیست بوم، ظرفیتهای انسانی و جغرافیا اولویت دارد تا از ظرفیتهای موجود در یک سرزمین برای ایجاد مناسبترین وضعیت حیات انسانی استفاده شود.
وضعیت ایران
در کشور ما با نگاه آمایش سرزمینی، حوزههای متنوعی مثل محیطزیست، جاذبههای تاریخی، طبیعی و صنایع فرهنگی از کلیدواژههای مهم و تعیینکننده به شمار میروند. بهدلیل تنوع و گستردگی صنایع فرهنگی و خلاق و در صدر آنها صنایعدستی، این عرصه را میتوان نگین برنامهریزی بر پایه آمایش سرزمین به شمار آورد؛ چراکه این هنر-صنعت اصیل براساس ظرفیتهای انسانی، محلی، مواد طبیعی موجود و شیوهها و نقشمایههای فرهنگی هر منطقه تولید شده و بهدلیل قرابت فرهنگی و کاربردی بودن و همچنین ارزش و صرفه اقتصادی برای ساکنان همان منطقه، دیگر نقاط و مردم دیگر کشورها میتواند مورد استفاده قرار گیرد. حال با اندکی تامل میبینیم توسعه صنایع دستی در مناطق مختلف میتواند زمینه اشتغال و بهبود معیشت بهویژه در نواحی دور از مراکز بزرگ شهری را فراهم آورد و زمینه مساعدی برای تحقق اهداف آمایش سرزمین ایجاد کند. توجه به ظرفیتهای بالقوه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی صنایعدستی در مراحل مختلف آمایش سرزمین از مطالعات اولیه گرفته تا سنجش وضعیت موجود و آیندهنگری، خواهد توانست این قابلیتها را به فعلیت درآورد.
تردیدی نیست که در صورت توجه واقعی به صنایع دستی و باور داشتن به ظرفیتهای آن در مسیر اجرای برنامههای آمایش سرزمین میتوان انتظار داشت این مقوله در زمینه مباحث مربوط به جمعیت و پراکندگی انسانی، رونق اشتغال و اقتصاد و نیز احیای هویتهای فرهنگی بسیار مثمرثمر باشد. با وجود پیشینه چند دهه برنامه آمایش سرزمین در ایران، این عرصه آنطور که در کشورهای پیشرفته نتایج مهمی را محقق ساخته، نتوانسته در کشورمان چندان اثربخش باشد. به نظر میرسد چنانچه بحث آمایش سرزمین و برنامهریزی مبتنی بر آن، بهطور جدی و واقعی مبنای کار در ایران قرار گیرد، حوزهای مانند صنایعدستی بتواند ظرفیتهای بالقوه خود را به صورتی محسوس و اثربخش نشان دهد و بخشی از بسترهای تحقق توسعه پایدار را در کشور فراهم آورد.
حجتالله مرادخانی
پژوهشگر هنر و مشاور معاونت صنایع سنتی کشور