هنر مفهومی که به آن هنر به مثابه ایده هم گفته میشود، یک اثر هنری است که مدیوم آن ایده یا یک مفهوم است. معمولا هم به وسیله ابزارهایی مثل زبان و گاهی عکاسی روی آن کار میشود.
این هنر، ایده محور است و نه فرم محور. هنر مفهومی توسط تعدادی از هنرمندان آمریکایی دهه شصت و هفتاد میلادی از جمله سول لی ویت، جوزف کوسات، لارنس واینر، رابرت بری، مل بوشنر و جان بالدساری معرفی شد. در اروپا هم با گروه انگلیسی «هنر و زبان» متشکل از تری اتکینسون، مایکل بالدوین، دیوید بینبریج و هارولد هارل، در هلند با یان دیبتس و در فرانسه با دانیل بورن شناخته شده است.
اولین بار در سال 1961 میلادی نام هنر مفهومی توسط آهنگساز و تئوریسین آمریکایی، هنری فلینت، در یکی از مقالاتش استفاده شد و در اواخر این دهه به صورت رسمی به این جریان اختصاص یافت.
به رغم اوجگیری هنرهای تصویر-مدار سنتی در اواخر دهه هشتاد میلادی، هنر مفهومی یکی از بانفوذترین جریانهای هنری اواخر قرن بیستم بوده و در واقع ادامه راهی است که مارسل دوشان هنرمند فرانسوی در سال 1914 آغاز کرد تا تقدم ادراکی را در هنر از میان ببرد.
هنر مفهومی به معنای تعریفی دوباره از رابطه سنتی میان هنرمند و مخاطب است و به هنرمندان این قدرت را میدهد که داخل و خارج از سیستم گالریها فعالیت کنند. سایر رشتهها مثل فلسفه، تئوریهای ادبی و علوم اجتماعی هم نقش مهمی را در هنر مفهومی ایفا کردند.
بسیاری از پروژهها، طرحهای پیشنهادی و نمایشگاهها به عنوان اولین مدیومها برای هنرمندان مفهومی تبدیل شدند تا ایدهها و آثارشان را عرضه کنند و نشر دهند. به این ترتیب بود که عکاسی محبوبیت بیشتری پیدا کرد، چرا که ابزاری برای ثبت اجراهای یک هنرمند از یک ایده یا یک سند تاریخی از آن اجرا بود.
نفوذ «هنر مفهومی» گسترده بود و در دهه هشتاد میلادی در آثار هنرمندانی مثل شری لوین و باربارا کروگر که روی عکسها و متون کار میکردند، جلوه یافت. در دهه نود میلادی هم هنر مفهومی توسط داگلاس گوردون اسکاتلندی در زمینه ویدئو و سوفی کال فرانسوی در زمینه عکاسی به کار گرفته شد.