بازی محبوب و مورد علاقه تان تازه وارد بازار شده و منتقدها دست به کار می شوند؛ نمرات 9 الی 10، ساعت به ساعت به لیست تعداد نقد ها اضافه شده و میانگین بازی را به عددی همچون 94 می رساند. ناگهان منتقدی تصمیم می گیرد به این بازی باکیفیت و سرگرم کننده نمره 5 یا 4 دهد.
میانگین بازی بسیار پایین می رود، مردم عصبانی می شوند و اصلاً برایشان اهمیتی ندارد طرف مقابل چه می گوید؛ نظرات پر از ناسزا و توهین به منتقد است.
سایتی که هیچ وقت بازدید چندان بالایی نداشته و نظرات منتشر شده از 6 عدد تجاور نمی کند، در یک مدت کوتاه 60 الی 70 نظر منفی نسبت به منتقد فرستاده می شود و طرفداران با این تفکر که چرا این منتقد به بازی نمره پایین داده، نقد را تا آخر و با دقت می خوانند.
چنین سناریویی شاید چندین بار برای طرفداران بازی های ویدیویی رخ داده، اما شاید هیچ کدامشان متوجه نشدند که در ناخودآگاه خودشان چنین موضوعی لذت بخش است!
اشتباه نخواندید، شما از دادن نظرات منفی و تنفر ورزیدن نسبت به منتقد و نقدهای منفی لذت می برید. شاید خودتان متوجه نشوید، اما چنین مسئله ای باعث می شود بازدید یک سایت بالا رود و در نهایت به نفع منتقد و دارنده سایت تمام شود.
هیچ کس نقد یک سایت اسپانیایی یا ایتالیایی نه چندان معروف که به یک بازی خوب نمره 10 داده توجه خاصی نمی کند، اما اگر نمره 3 بدهد چطور؟
سوال مهم تر این جا است که چرا از تنفر ورزیدن به نقدهای منفی لذت می بریم؟ جیمی مدیگان، در این مطلب تصمیم دارد با استفاده از علم روانشناسی و دانش تجربی که خود کسب کرده به این سوال پاسخ دهد. با دیجیاتو همراه باشید.
بگذارید شرایطی را برایتان توصیف کنم که شاید چندین بار شاهد آن بودید. بعضی از منتقدان بازی های ویدیویی (شاید یک منتقد حرفه ای یا یک کاربر معمولی) درباره یک بازی جدید که شما به آن علاقه مند هستید صحبت می کند.
اشتباه نخواندید، شما از دادن نظرات منفی و تنفر ورزیدن نسبت به منتقد و نقدهای منفی لذت می برید
نقد مورد نظر، به طور کلی مثبت است. فرض کنید به بازی نمره 8 از 10 می دهد، اما یک پاراگراف در نقد وجود دارد بخشی از المان های بازی را نابود می کند. شاید منتقد آن قدر جرات داشته تا یکی از مکانیک های گیم پلی یا حتی روایت بازی را به طور کل زیر سوال ببرد.
در آخر متن شاید چنین چیزی نیز بنویسد: «بازی جنگجوی فکاهی 3 اکشن بسیار سرگرم کننده ای دارد، هسته بازی بسیار قوی است، و بخش شخصی سازی اسلحه ها نیز فوق العاده درست شده. اما سیستم ارتقا اسلحه ها کاملاً پوچ و بی هدف است و شخصیت همراه نیز تا آخر بازی با اعصاب و روانتان بازی می کند.»
نتیجه همین بخش کوتاه از یک نقد بلند، منجر به این فرضیه از نگاه طرفداران می شود که منتقد از بازی بدش آمده است. آنها با عصبانیت نظر خود را نسبت به نقد اذعان می کنند، و به منتقد تهمت می زنند که او کلاً با این سبک از بازی های ویدیویی مشکل دارد، یا معنی سرگرم شدن را نمی فهمد، یا اصلاً به ویژگی های خوب بازی اهمیتی نمی دهد.
خوانندگانی که چندان خودشان را درگیر مسائل نمی کنند، با خواندن این پاراگراف شاید احساس کنند بازی مورد نظر آن قدر هم خوش ساخت نبوده و متوسط است؛ در حالی که منتقد به طور کلی بازی را تحسین کرده و بیشتر نقد را به چرایی این موضوع می پردازد.
چرا مردم نسبت به این نقد برداشت اشتباه کردند؟ یکی از دلایل به خود انسان ها بر می گردد که به اطلاعات منفی بیشتر توجه می کنند و با یک قضاوت نادرست، به یک برداشت اشتباه می رسند. یکی دیگر از دلایل مهم نیز طرفداران تعصبی یک سری از عناوین هستند که باید در مقاله ای جدا بررسی شود، در حال حاضر می خواهیم راجع به تمام انسان ها صحبت کنیم.
آنها با عصبانیت نظر خود را نسبت به نقد اذعان می کنند، و به منتقد تهمت می زنند که او کلاً با این سبک از بازی های ویدیویی مشکل دارد، یا معنی سرگرم شدن را نمی فهمد، یا اصلاً به ویژگی های خوب بازی اهمیتی نمی دهد.
با وجود آن که انسان می داند چنین چیزی اشتباه است، درباره اطلاعات منفی بیشتر فکر می کند و آن ها را بهتر به یاد دارد. اگر با یک فرد تازه آشنا شوید و در او یک المان مثبت و یک المان منفی پیدا کنید، به طور کلی نظر منفی نسبت به او دارید و به بخش منفی فرد بیشتر توجه می کنید.
محققان روی نظرات کاربران نسبت به اخبار روز دنیا در شبکه های اجتماعی مطالعاتی انجام دادند. یکی از موضوعات مطالعه شده مربوط به یک پست فیس بوک درباره قانونی شدن ماریجوانا بود که در آن پست، متن کامل را به صورت لینک در اختیار کاربران گذاشت.
محققان براساس نوع نظرات آن ها را تقسیم بندی کردند. مثل همیشه بعضی از نظرات مثبت و بعضی از نظرات منفی بودند. در میان دسته بندی نظرات مثبت و منفی، آن ها دو دسته دیگر به عنوان نظرات «شخصی» و نظرات «استدلالی» به دسته بندی مذکور اضافه کردند.
در نظرات شخصی، کاربران تنها نظر خود را می گفتند و علاقه ای به بحث کردن یا استدلال موضوعی نداشتند؛ همانند «قانونی کردن مواد مخدر کار اشتباهی است.».
در نظرات استدلالی، کاربران قصد داشتند که نوعی «بحث» راه بیاندازند؛ همانند «ممنوع کردن موجب ایجاد یک بازار سیاه و آسیب دهنده می شود. قانونی کردن ماریجوانا موجب تضعیف کارهای خلافکاران می شود و مصرف کننده ها، در انتخاب نوع ماریجوانا یا میزان خلوص آن آزادی عمل بیشتری دارند و در نهایت، معامله امن تری خواهند داشت.»
آن ها برای اینکه نگرش کلی مردم را در حالت های مختلف، نسبت به مطلب بررسی کنند به صورت تصادفی فرض می کردند اگر این نظر منفی یا مثبت وجود نداشت خوانندگان چه دیدگاهی داشتند، و برای تمام نظرات چنین کاری کردند.
آن ها متوجه شدند که حضور نظرات منفی استدلالی (همانند پاراگرافی که درباره معایب یک بازی صحبت می کرد و دلایل آن را توضیح می داد) تاثیر منفی زیادی روی نگرش خوانندگان نسبت به مسئله می گذارد. این نتیجه برای نظرات منفی شخصی صدق نمی کرد.
بازی Prey با وجود تمام ویژگی های خوبش، مشکلات زیادی داشت. این مشکلات طوری در نقدها نمایان می شد که کاربران نسبت به بازی واکنش منفی نشان دادند در حالی که Prey واقعاً بازی خوبی است.
هیچ کدام از نظرات مثبت شخصی و استدلالی تاثیر نظر منفی استدلالی را نداشتند؛ در واقع هیچ کدام آن ها نتوانستند در مقابل نظرات منفی استدلالی مقاومت کنند. تعصبات منفی، فرضیه ها، و شاید محققان در وجود چنین مسئله ای مقصرند.
هنگامی که روی نقدهای کاربران در سایت هایی همچون آمازون، استیم و دیگر فروشگاه های مجازی مطالعه می کردم متوجه شدم این قضیه تنها به فیس بوک و دیگر شبکه های اجتماعی محدود نیست.
مردم دیدگاه و واکنش خود را نسبت به بازی توضیح می دهند، و خوانندگان نظرات آن ها را می خوانند و در ذهن خود یک قضاوت شخصی نسبت به قضیه انجام می دادند.
درحالی که نقدهای با نمره بالا به شدت دقیق موضوعات را بررسی می کنند و شامل تفکرات مثبت و منفی نسبت به بازی هستند، بخش منفی نقد توجه بسیاری از خوانندگان را به خود جلب می کند و موجب بحث و جدل در بخش نظرات می شود. حقیقت تلخ این است که اطلاعات منفی، جذابیت بسیاری دارد.
آیا شما با نویسنده موافق هستید؟ به نظر شما آیا انسان با وجود چنین تاثیری می تواند یک قضاوت درست انجام دهد؟ چگونه باید با این مسئله روانشناختی مقابله کرد؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.