در قسمت قبل به بررسی 5 فیلم کمدی برتر سال 2016 پرداختیم. در ادامه به بررسی 5 فیلم برتر باقیمانده نگاهی خواهیم انداخت.
بدون شک تاکنون سال 2016 سال دردسرسازی بوده است. اگر شما جزو دنبالکنندگان وضعیت سیاسی در دنیا باشید متوجه هستید که با دنیای جدیدی روبهرو خواهیم بود و احتمالاً به جای اینکه بهتر شود بدتر خواهد شد. اگر هم عاشق فیلم دیدن باشید بعضی از ابرقهرمانان، شما را ناامید کردهاند (بتمن در مقابل سوپرمن، مردان ایکس) و یا فیلم گوستباستر را دیدهاید و متوجه شدهاید که اصلاً باعث خندهی شما نمیشود.
اما چون پاول فیگ (بازیگر) در این فیلم به صورت غمانگیزی بازی کرده بود دلیلی ندارد امسال مسئله ی خندهداری وجود نداشته باشد. در این فهرست ما نگاهی دقیق به فیلمهایی کردهایم که ذهن شما را از این سال دردسرساز دور کند. این فیلمهای کمدی همه متعلق به سبک خاصی نیستند و هر کدام با استایل خاصی باعث خندهی شما خواهند شد. از فیلمهای کودکان تا کمدیهای سیاه و از کمدیهای خالص تا کمدیهایی با زبان تلخ و زننده.
1- خرچنگ
برای تعداد زیادی از علاقهمندان سینما سخت است که فیلم دنداننیش از یورگوس لانتیموس که پدر و مادری افراطی را نمایش میدهد، را فراموش کنند. شما انتظار ندارید تا نام آن را در فهرست خندهدارترین کمدیهای سال 2016 ببینید اما فیلم خرچنگ او، اینجا حضور دارد. با دانستن این نکته که او چه تواناییهایی در زمینهی ایجاد یک مجموعهی آزاردهنده را دارد کسی نباید انتظار یک فیلم پر نشاط را داشته باشد. خرچنگ یک کمدی تاریک است با خط و ربطهایی از پوچگرایی که هر بینندهای را آزار میدهد.
مفهوم اصلی این فیلم روایتگر ناکجا آباد ترسناکی است مبنی بر اینکه ا اگر فراد مجرد نتوانند زوج مورد علاقهی خود را پیدا کنند، بعد از یک بازهی زمانی تبدیل به حیوان میشوند. کولین فارل در نقشی درست مقابل نقشهای همیشگیاش ظاهر میشود. اینجا او در نقش دیوید ظاهر میشود که به هتلی فرستاده میشود تا بتواند شریک خود را در 45 روز پیدا کند وگرنه به حیوانی که خودش انتخاب کند تبدیل خواهد شد.
در این مورد او انتخاب میکند به یک خرچنگ تبدیل شود که بر طبق گفتههای مدیر هتل (اولیویا کلمن) یک انتخاب خیلی خوب است. فیلم با نگاهی شاعرانه و طنزآلود به قواعد رابطهها دارد و نگاه سادهی هالیوود به عشق را محکوم میکند. خندهدارترین صحنههای فیلم جایی است که مردم از روی ناچاری به هم ابراز علاقه میکنند و از روی استیصال به دنبال پیدا کردن نقاط مشترک میگردند درحالی که طبیعت بشر پیچیدهتر از این است.
نقطهی اوج فیلم نقطهی ضعف آن است که فیلم را به سمتی جذاب اما نه چندان راضیکننده میبرد. (لانتیموس) فیلم را به مکانهایی پیشبینی نشده میبرد و طنز سیاه مملو از تراژدی و حتی خشونتهای شوکه کننده است. پایان فیلم تماشاگران را به دو دسته تقسیم میکند و باعث میشود تماشگران از خود در مورد اعتقادات انسانیشان سوال کنند. اینکه آیا ما میتوانیم برای عشق خود فداکاریهای بزرگی را انجام بدهیم یا اینکه ما تنها افرادی خودخواه هستیم.
2- آدمهای خوب
کمدی دو دوست از جمله مفاهیمی است که هرگز از مد نمیافتد. مهمترین نکته، هماهنگی 2 نفر در نقشهای خودشان است. مهم نیست فیلمنامه چقدر جالب باشد و بازیگرها چقدر حرفهای باشند، شما باید یک هماهنگی بین دو بازیگر پیدا کنید وگرنه فیلم هیچ قلبی نخواهد داشت و اگر قلبی نباشد کل بدن از دست رفته است!
شین بلک (فیلمنامه نویس) چند مورد از بهترین نمونههای این ژانر را نوشته است مثل: سلاح کشنده، آخرین پیشاهنگ و کیسکیس بنگبنگ. این 3 فیلم همه دارای صحنههایی از افراد تنهای ضد قهرمانی است که باقیماندهی دههی باشکوه هفتاد است.
آدمهای خوب نیز از همین ارزشهای دههی 70 استفاده میکنند اما کمدی های زیادی را در خود دارند که به جذابیت شخصیتها فکر میکنند. فیلم در دههی 70 داستان خود را روایت میکند که ستارههای آن راسل کرو و رایان گاسلینگ (2 کاراگاه شخصی) هستند که درون یک داستان پر از دسیسه گرفتار شدهاند.
داستان این فیلم نسبت به فیلم قبلی آنها نسبتاً پیچیده تر است و اهمیت کمتری دارد، چرا که شوخی بین دو شخصیت است که فیلم را میسازد. گاسلینگ که اخیراً در فیلمهای کمدی زیادی حضور داشته است منبع خندهی فیلم بوده است و بیشترین کمدی داستان از او ناشی میگیرد.
از آنجایی که بلک با ژانر کمدی اکشن کاملاً آشنا است او اغلب این ژانر را به سخره میگیرد و آن را تبدیل به چیز دیگری میکند. درست مثل این میماند که این شخصیتها فیلمهای زیادی در این ژانر را نگاه کردهاند و تلاش میکنند به همان صورت بازی کنند و زمانی که واقعیت خودش را نشان میدهد به طرز فجیعی شکست میخورند.
گاهی خشونت در فیلم لازم است. قربانیهایی که در میانهی تیراندازیها گیر افتادهاند به داستان اهمیت و ضرورتی واقعی را میدهند که این قهرمانان عجیب را به پایانی حتی قهرمانهتر میرساند.
چیزی که این فیلم را اینقدر قابل توجه کرده است علاقهی بلک به این ژانر است. او نگاهی را به این فیلم میدهد که نمونههای دیگر در این ژانر به شدت از آن دور شدهاند و از همه بهتر هماهنگی فوقالعاده گاسلینگ و کرو است.
3- استرانگلر چرب
به احتمال زیاد جنجالیترین فیلم این فهرست استرانگلر چرب است که فقط با تماشا کردنش میتوان به خوبی آن پی برد. همیشه افرادی خواهند بود که به سرعت به دنبال یک انتقامگیری تمام عیار از سازندهی فیلم خواهند بود چرا که وقتشان را تلف کرده است و بعضی دیگر آن را یک نعمت خدایی میدانند که میتواند درمانی آشفته بر ضد فیلمهای هالیوودی باشد.
بله این فیلم هنوز روایتگر رابطهی یک پدر و پسرش است که به ناچار تلاش میکنند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. به نظر خیلی معمولی به نظر میرسد و یک علاقهمند به سینما نمونههای متعدد آن را مشاهده کرده است. با این حال شخصیت پدر خود را با چربی میپوشاند و در شب افراد را خفه میکند و چشمان آنها را میخورد! بله این چیزی نیست که شما هر روز ببینید.
این وسط داستان عشقی هم وجود دارد. پیمانی برای استقلال و خوشبختی در آغوش فردی دیگر. اما دو شخصیت نه چندان جذاب دیگر را دارید که به صورت لخت فریاد میکشند و آنقدر این کار را ادامه میدهند تا همه چیز عجیب میشود. طرفداران فیلم تروما عاشق این فیلم خواهند شد اگر فقط تمام فیلمهای تروما از لحاظ کیفیت مثل این فیلم بودند، اما این اتفاق به ندرت میافتد.
(بن ویتلی) به عنوان یک تهیهکننده فعالیت کرده است و زمانی که چنین نامی در کنار یک فیلم قرار دارد میتوان مطمئن بود که باید به پروژه احترام بیشتری گذاشت. این بدون شک یک فیلم فرقهگرای کلاسیک است و اگر مثل فیلم لبوسکی بزرگ درخشش خاصی ندارد اما طرفداران برای دههها از این فیلم نقل قول خواهند کرد.
اگر توانایی تحمل صحنههای این فیلم را دارید به شما خوش خواهد گذشت. هشدار: اشتهای شما را خراب خواهد کرد. اما مهم نیست این فیلم چقدر مشمئزکننده باشد، سبکی در این دیوانگی وجود دارد که شما را همچنان گرسنه نگه میدارد.
4- مهمانی سوسیسها
اگر سال 2016 چیزی را به اهالی سینما ثابت کرده باشد این است که تماشاگران برای تغییر آمادهاند. نه چیزی که ذهن شما را به خود مشغول کند بلکه سبکی که دهان مخاطب را کمی باز کند.
(ددپول) ثابت کرد که مخاطبان چنین فیلمی بیشتر از افرادی هستند که به دنبال فیلمهای ابرقهرمانی معمولی هستند و در قسمت انیمیشن فیلم مهمانی سوسیسها ثابت کرد که این مخاطبان آمادهی دریافت چیزی بیشتر از ماجراجوییهای دیزنی هستند. درست است که مهمانی سوسیسها موفقترین انیمیشن سال نبوده است اما بدون شک موفقترین انیمیشن مخصوص بزرگسالان بوده است و این خود کلی حرف با خود دارد.
بدون شک (ددپول) اولین فیلم ابرقهرمانی مخصوص بزرگسالان نبوده و همین طور مهمانی سوسیسها نیز اولین انیمیشن بزرگسالان نبوده است اما حقش بوده که در این فهرست در کنار آثار خندهدار سیاسی دیگری از مت استون و تری پارکر (خالقان مجموعه پارک جنوبی) قرار بگیرد .
یکی از نکاتی که باید به آن اشاره کرداین است که این فیلم از آثار سطح پایین انیمیشن بالاتر قرار میگیرد. از آنجایی که سث روگن و ایوان گولدبرگ دستی در نوشتن فیلمنامه داشتهاند، این مخلوقات شبیه انسان، به ناچار ماریجوآنا میکشند اما زیبایی فیلم به خاطر کلام آنها و انفجار صحنههای کمدی و خشن نیست، بلکه بخاطر این موضوع است که فیلم چگونه تا پایان، روی پیام خود تمرکز میکند.
وقتی مواد غذایی متوجه میشوند که بهشتی در کار نیست، متوجه میشوند که از باورهای مذهبی خود فاصله گرفتهاند. هر چند به طرز شگفتانگیزی به صورت چرخشی به سمت وجود خود می رود و وارد مسائل جنجالی مذهبی میشود. چطور مذهب از یک جنایت گسترده چشمپوشی میکند.
نگاهی به یکی از داستانهای فرعی فیلم: رقابت بین یک نان بیگل یهودی (با صدای ادوارد نورتون) و یک نان لواش خاورمیانهای (با صدای دیوید کرومهولتز) که در مورد اشغال سرزمینشان توسط دیگری با هم به مجادله میپردازند. خیلی سخت نیست تا منظوری که در اینجا نهفته است را کشف کرد، اما اینکه آنها تا اینجا جلو رفتهاند قابل ستایش است.
آیا اینکه فیلم با این موضوعات حساس به صورتی مسئولانه برخورد میکند جای بحث دارد اما سازندگان فیلم ثابت کردهاند که جدای از طنز مهاجم، فیلم آنها حرفی برای گفتن دارد.
5- ددپول
ددپول به نظر قمار بزرگی برای استودیو بوده، اما فیلمی بوده که علاقهمندان سالها منتظرش بودهاند. هنوز نمایش این فیلم، یک معجزه است. چه کسی فکرش را میکرد استودیویی که شخصیتهای ایکس من را سلاخی کرده بود میتوانست در مورد ددپول کار درست را انجام بدهد؟ این فیلم یکی از وفادارترین سازگاریها با این ژانر بوده است، هم در زمینهی محتوا و هم لحن فیلم. خالقان این فیلم به خوبی روح شخصیت را درک کرده بودند.
طبیعتاً آنها به اندازهی ایکس من و سایر فیلمهای مارول در این پروژه سرمایهگذاری نکردهاند اما این فیلم به آن نیازی نداشت. مقدار کم تنها چیزی بود که فیلم به آن نیاز داشت. چرا که این آخرین شانس حضور این شخصیت بود اما خوشبختانه باید منتظر دنبالههای این مجموعه هم باشیم.
کمپین بازاریابی فیلم یکی از بهترین و بزرگترینها بوده است. بیشترین تقدیر باید از رایان رینولدز به خاطر تعهد بالایش به این نقش صورت بگیرد.
بدون شک ددپول، خندهدار و تازهترین ابرقهرمان سال است (مخصوصاً نسبت به یک سری شخصیتهای افسرده شرکت دیسی). نه تنها خندهدار است بلکه یک خط داستانی رمانتیک هم دارد. این فیلم، فیلمی است که همهی علاقهمندان منتظرش بودهاند. به نظر میرسد غیرممکن باشد اما اینجاست. در سالی پر از فیلمهای پرفروش ناامیدکننده، این یکی جای شکر دارد.