-*بهروز بیرشک: دیدگاه مردم برای مراجعه به روانشناس یا مشاور نسبت به گذشته بسیار تغییر کرده و این نگرش موجب شده این مساله را بسیار راحت بپذیرند و بدانند مراجعه به روانشناس یا مشاور صرفا برای افرادی که مشکل حاد روانی دارند نیست.
به گزارش ، آرمان نوشت: همه ما دغدغههای ذهنی داریم، گاهی اوقات احساس راحتی نمیکنیم، عملکرد خوبی نداریم، رفتارمان با دیگران بسیار تغییر میکند و استرس و اضطراب زیادی را تحمل میکنیم؛ همه این موارد میتواند دلیلی باشد برای اینکه آرامش فکری و ذهنی خود را از دست بدهیم و به روانشناس و مشاور مراجعه کنیم؛ مراجعهای که میتواند بسیار کمککننده و کارساز باشد. اما اینکه بعضی از دوستان اعتقادشان بر این است که هزینه رواندرمانی بالاست، باید بگویم که هنوز در ایران در مقایسه با بسیاری از جوامع زیاد نیست. باید به این نکته توجه کنیم که زمان زیادی صرف رواندرمانی یا مشاوره میشود. البته ما درصددیم خدمات بیمه را وارد حوزه رواندرمانی کنیم که این امر تا حدودی تسهیل یابد. با وجود این، مراکز دولتی وجود دارند که با هزینه کمتر خدمات رواندرمانی ارائه میکنند. از سوی دیگر، توجه به این نکته ضروری است که مشاوره حضوری میتواند کارسازتر باشد و مسلما همانطور که اشاره کردم مشاور و روانشناس زمان زیادی صرف مراجعهکننده میکنند که از لحاظ هزینه بیشتر از یک ملاقات معمولی یا یک ویزیت کوتاهمدت است.
ضرورت گسترش کلینیکهای کنترل خشم
در بسیاری از جوامع بهدلیل سبک زندگی ماشینی مردم استرسهای زیادی را تجربه میکنند و همین موضوع میتواند آستانه تحمل را کاهش دهد و موجب شود ما با کوچکترین مسالهای از خود واکنش نشان دهیم. بر اساس آمارهای ارائهشده ما یکی از خشنترین جوامع هستیم و میزان استرس، اضطراب، درگیری و پرخاشگری در کشورمان بالاست، آنچنان که میزان خشونتهای خانوادگی بالا رفته و همین مساله موجب شده دولت در دو سه سال اخیر به این فکر بیفتد که کلینیکهای کنترل خشم را گسترش دهد. بنابراین مردم باید یاد بگیرند چگونه میتوانند آرامش بهتری داشته باشند، چگونه میتوانند راهحلهای دیگری را به کار گیرند و جای اینکه با کوچکترین محرکی رفتار پرخاشگرانه از خود نشان دهند، به کنترل خود بپردازند.
افرادی که شاهد رفتارهایی از جمله افزایش حساسیت، کمشدن آستانه تحمل و ... هستند و تمایل دارند، میتوانند از جلسات مشاوره و رواندرمانی استفاده کنند و به نتایج خوبی دست یابند. اگر به مصرف دارو نیاز بود، همکاران روانپزشک تصمیماتی نسبت به وضعیت فرد مراجعهکننده میگیرند، اما اگر نیازی به مصرف دارو نبود، افراد باید با آموزش مهارتهای زندگی و چگونگی برخورد با مسائل به رشد شخصیتی خود کمک کنند. افرادی که دچار اختلالات جدی روانی هستند، ممکن است به وضعیتشان آگاه نباشند یا فکر کنند اختلالات روانی ندارند، در حالی که مشکلساز هستند. رسانهها در این زمینه نقش تاثیرگذاری دارند و میتوانند به مردم کمک کنند و به آنها آموزش دهند که چگونه با مشکلات خود برخورد کنند. از سوی دیگر، مردم باید برای کاهش مشکلات خود به روانشناسان و مشاوران مراجعه کنند و از خدمات رواندرمانی بهرهمند شوند.
کمبود تخت برای بیماران روانی
در مقایسه با گذشته تعدادی تخت در بیمارستانها به بیماران روانی اختصاص یافته است، اما همچنان انجمن روانپزشکی نسبت به کمبود تخت شکایت دارد، چرا که میزان تختهای موجود در مقایسه با افرادی که مراجعه میکنند و نیازمند خدمات رواندرمانی هستند بسیار کم است. همچنین باید در بسیاری از بیمارستانهای عمومی بخشی به افرادی که مشکلات حاد روانی ندارند اختصاص یابد تا آنها با بستری کوتاهمدت تحتکنترل قرار بگیرند و مشکلاتشان از بین برود. باید دید ریشه این مشکلات چیست؟ افرادی که مشکلات بیولوژیکی و مسائل ژنتیکی دارند و این مساله در سلامت روان آنها تاثیر گذاشته است، میبایست توسط همکاران پزشک تحت درمان قرار بگیرند، ولی در بسیاری از مشکلات روانی جنبه بیولوژیکی آنچنان قوی نیست و فرد نیاز به بستریشدن ندارد و مشکلاتش با درمانهای غیردارویی قابل حل است. فقط فرد مذکور باید در جلسات رواندرمانی بهصورت مستمر حضور یابد تا به نتیجه موثر برسد.
امیدواریم ذهنیت مقامات وزارت بهداشت و درمان به این مساله معطوف باشد، چون با توجه به اوضاعی که در جامعه وجود دارد، ما به افزایش تخت برای بیماران روانی در بیمارستانها نیاز مبرم داریم. برایمثال باید برخی افراد بهصورت اورژانسی بستری شوند و ظرف چند روز تحت کنترل قرار بگیرند تا به آرامش نسبی دست یابند، در حالی که درمان بسیاری از این افراد بهصورت سرپایی ادامه دارد. بنابراین باید مسئولان به این موضوع توجه بیشتری داشته باشند. نباید بیماران روانی رها شوند؛ باید بتوانیم از حداقل امکان درمانی که برای این بیماران وجود دارد، استفاده کنیم تا بتوانیم آنها را بهحدی از عملکرد قابل قبول برسانیم. بسیاری از بیمارستانهایی هم که وابسته به دولت هستند، اگر بخشی را هم برای این بیماران داشته باشند، زمان محدودی را به این افراد اختصاص میدهند، چرا که هم هزینه دارد و هم مراجعه برای این مساله بسیار زیاد است.
بیتوجهی به سلامت روان
بهعنوان یک روانشناس که سالها در حوزه روان درمانی کار و تدریس کردهام، انتقادی از وزارت بهداشت و درمان دارم و آن این است که پزشکمحوری در حوزه نظام سلامت غالب است و به جنبههای سلامت روان توجهی نمیشود، در حالی که ارتباط تنگاتنگی بین مسائل روان، احساسات و خصوصیات شخصیتی افراد وجود دارد که اگر بخواهیم جامعه سالمی داشته باشیم که در آرامش باشد، باید به مساله سلامت روان توجه کنیم. با وجود این، توجه وزارت بهداشت و درمان بیشتر به بیماریهای جسمی است و سلامت روان نادیده گرفته شده است. بهعبارت دیگر کملطفی و کمتوجهی به حوزه سلامت روان تبعاتی را با خود بهدنبال دارد، تا جایی که شورای شهر این مساله را در دستور کار خود قرار داده است، چرا که جامعه ما بهلحاظ سلامت روان دچار مشکل است و اعضای شورای شهر خواهان این هستند که راهحلهایی را پیدا کنند و اقداماتی را انجام دهند که ما بتوانیم سطح سلامت روان را در جامعه افزایش دهیم.
* روانشناس