ماهان شبکه ایرانیان

به مناسبت سالگرد ترور مهاتما گاندى

مرگ با لبخند و دعا

جمعه، ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸ ساعت: سه بامداد؛ مهاتما طبق معمول در تاریک _ روشنایى روز برمى خیزد تا آخرین صبح زندگى خود را به چشم ببیند. ابتدا خود را براى مراسم دعاى بامداد آماده مى کند سپس طبق برنامه روزانه کار خود را شروع مى کند. صبحانه یک لیوان آبلیمو، عسل با آب گرم مى خورد.

مرگ با لبخند  و دعا
فرادید؛ جمعه، 30 ژانویه 1948 ساعت: سه بامداد؛ مهاتما طبق معمول در تاریک _ روشنایى روز برمى خیزد تا آخرین صبح زندگى خود را به چشم ببیند. ابتدا خود را براى مراسم دعاى بامداد آماده مى کند سپس طبق برنامه روزانه کار خود را شروع مى کند. صبحانه یک لیوان آبلیمو، عسل با آب گرم مى  خورد.

هوا هنوز تاریک است و او طرح خود را که شب پیش براى مجمع کنگره ملى نوشته بود تصحیح مى کند. سپس به نامه ها پاسخ مى دهد، ساعاتى نخ ریسى مى کند و دیدار ها آغاز مى شود. به دلیل ضعف عمومى ناشى از روزه هاى پى درپى براى بازگرداندن صلح و آرامش به هند ساعت 10.30 به خواب مى رود.

ساعت 17.17 عصر: پاهاى گاندى دیگر چندان توان نداشت تا جسم 49 کیلوگرمى او را به راحتى به مراسم دعاى شامگاهى برساند. هنوز نمى توانست به تنهایى قدم بردارد. «آبا» و «مانو» - نوه هاى دخترى خواهرش _ چون همیشه باپو (به معناى پدر) را همراهى مى کردند. هر چند صبح آن روز بعد از دوره روزه گیرى توانسته بود به تنهایى راه رود.

مانو به او گفته بود «باپوجى! چه خوب به تنهایى قدم برمى دارى.» گاندى با لبخند گفت: «خوب است، نه؟ به تنهایى گام زدن، به تنهایى گام زدن.» این عبارات، اشعارى از تاگور بود. گاندى از اینکه سر وقت کارى را انجام ندهد، دلخور مى شد.

آن روز به دلیل مذاکره با سردار والابهباجى پاتل معاون نخست وزیر دولت تازه استقلال یافته مراسم دعا دیر شده بود. پاتل و نهرو، نخست وزیر، با هم اختلاف داشتند. گاندى از ساعت 16 با پاتل دیدار کرد تا بتواند اختلافات را رفع کند. قرار بود شامگاه نیز با نهرو دیدار داشته باشد؛ شامگاهى که هیچ گاه براى گاندى سر نرسید.

ساعت 17.10 از پاتل عذر خواهى کرد: «مجبورم بروم» به آبا و مانو اعتراض کرد که «شما ساعت من هستید!» و در میانه راه به خاطر هویج تازه اى که آن روز به او داده بودند با آنها شوخى کرد: «پس شما خوراک گاو به من مى دهید؟» آبا گفت که «با» (همسر درگذشته گاندى به معناى مادر) مى گفت خوراک اسب.

به دلیل دیر شدن، آنها از راه سنگ چین به سمت جایگاه نرفتند بلکه از روى چمن ها میان بر زدند. مردم راهرویى درست کرده بودند جایى که ناتورام قدس براى سومین بار انتظار او را مى کشید. او گاندى را متوقف کرد. گویى خم شد تا پا هاى او را ببوسد.

مانو گفت: «برادر مگر نمى بینید باپو دیرش شده است؟» قدس با دست چپ مانو را به کنار هل داد و تپانچه خود را بیرون آورد و سه گلوله از فاصله کم به سینه گاندى شلیک کرد. گلوله سوم که به سینه او نشست هنوز ایستاده بود، زمزمه کرد: «He Ram, He Ram» (خدایا، خدایا) با لبخندى بر لب و دستانى به شکل احترام به قاتل خود گویى براى او دعا مى کند. سپس چون برگى بر زمین نشست.

ساعت 17.17 عصر بود. برخلاف تصور رایج گاندى چندین بار مورد سوءقصد قرار گرفت. 30 ژوئن 1946 او در مراسم دعایى در پونا بعد از ترور نافرجامى گفت: «به لطف خدا هفت مرتبه از آرواره هاى مرگ نجات پیدا کردم. من تا به حال به کسى صدمه نزده  ام، هیچ تنابنده اى را دشمن خود ندانستم اما درک نمى کنم چرا بار ها تلاش مى کنند که زندگى ام را بگیرند؟ سوءقصد دیروز ناکام ماند. هنوز آمادگى مردن ندارم. من بعد از 125 سال خواهم مرد.» البته این پیش بینى او درست از آب درنیامد.

پنج مورد از این ترور ها را شاخه حزب «هندو مهاسابها» در پونا صورت داد. در سه مورد آنها پاى ناتورام قدس (Nathuram Godse) و نارایان آپته (Narayan Apte) در میان بود. هر دوى اینها عضو حزب مهاسابها بودند؛ حزبى ناسیونالیست افراطى که معتقد بود هند از طریق خشونت باید استقلال پیدا کند و تنها هندوها باید این کشور را هدایت کنند نه هیچ یک از اقوام و مذاهب هندى از جمله مسلمانان. این حزب همچنین داراى شاخه نظامى مخفى (Rss) بود و بارها دست به عملیات تروریستى زده بود.

قاتلین گاندى سه توجیه عمده براى کار خود داشتند:
1- گاندى باعث تشکیل دولت مستقل پاکستان شد تا مسلمانان بتوانند دولتى مستقل به وجود آورند. (گفتنى است که دشمنى هندوها و مسلمانان در هند سابقه طولانى داشت و گاندى این خصومت و خشونت را بدتر از خشونت انگلیسى ها و استثمار هند مى دانست).

2- به رغم مناقشه کشمیر، گاندى با روزه دولت هند را مجبور کرد که به تعهد خود مبنى بر پرداخت 550 میلیون روپیه به پاکستان پایبند باشد.

3- خصومت مسلمانان هند به دلیل سیاست باج دهى گاندى به آنها است!

اولین سوءقصد 25 ژوئن ،1934 پونا: روز 25 ژوئن مهاتما و کاستورباى، همسرش با دو ماشین تشریفات که کاملاً شبیه هم بودند براى سخنرانى به پونا دعوت شدند براى بهبود وضع هاریجان ها (مطرودین که گاندى بسیار از آنها حمایت مى کرد.) در میانه راه ماشین گاندى را متوقف کردند.

ماشین اول به محل مربوطه وارد شد و مردم و کمیته استقبال تصور کردند که گاندى آمده است. در همین هنگام بمبى به طرف ماشین پرتاب شد که زخمى شدن رئیس انجمن شهر، دو پلیس و هفت تن دیگر را در پى داشت. طبق گفته پیارلعل منشى گاندى بمب را افراطى هاى هندو پرتاب کردند.

او نوشته است: «نقشه خیلى خوبى طراحى و اجرا کردند... این افراد براى نشان دادن نفرت خود عکس هاى گاندى، نهرو و دیگر رهبران کنگره را در کفش خود مى گذاشتند. عکس مهاتما را به عنوان هدف درست کرده بودند و به آن شلیک مى  کردند. اینها همان افرادى بودند که وقتى گاندى تلاش کرد در دهلى، صلح و آرامش را برقرار کند او را به قتل رساندند.»

بعد از این سوءقصد گاندى گفت: «چقدر غم انگیز است که این اتفاق وقتى روى مى دهد که من براى بهبود وضع هاریجان ها آمده  ام. تمایلى براى شهادت ندارم اما اگر بیاید از آن استقبال مى کنم. کشتن من ساده است اما به بى گناهانى که همراه من هستند چه کار دارند؟ همسرم و سه دختر جوان که مانند دخترانم هستند با من در این ماشین سفر مى کنند. چطور نسبت به آنها نفرت دارید؟»

مهاجمین فرار کردند و هیچ کوششى براى دستگیرى آنها نشد. عده اى مى گویند این نقشه کار باند ناتورام قدس و نارایان آپته بود. باند  آنها مخالفان خود را با بمب از بین مى بردند یعنى هر کس که با ایدئولوژى برترى «کاست» آنها مخالف بود.

دومین سوءقصد جولاى 1944 پانچگانى: مه سال 1944 گاندى به خاطر بیمارى مالاریا از زندان «قصر آقاخان» آزاد شد. پزشکان براى او استراحت تجویز کردند. او به پانچگالى منطقه اى کوهستانى حوالى پونا رفت که هواى پاک و مدارس شبانه روزى پارسى آن معروف بود.

حدود بیست نفر از پونا براى مخالفت با او در محل اقامتش تجمع کردند و شعار هایى ضد او سر دادند. گاندى از رهبر آنها یعنى ناتورام قدس دعوت کرد که به بحث بپردازند. اما قدس نپذیرفت و به تجمع خود ادامه داد. شامگاه هنگام مراسم دعا قدس با لباس مبدلى شبیه نهرو به سمت جایگاه گاندى رفت با دشنه اى در دست علیه مهاتما شعار مى داد.

شاهدان این واقعه را در برابر کمیته کشف توطئه شهادت دادند این مسئله مراسم دعا را آشفته کرد اما مهاتما آرام بود. او از قدس درخواست کرد هشت روز را با او بگذراند تا دیدگاه قدس را درک کند. قدس باز هم نپذیرفت و به خاطر بزرگوارى و بلندنظرى گاندى اجازه رفتن یافت.

در گزارش پلیس شعار هاى قدس علیه گاندى ثابت شد اما مسلح بودن او نه. دکتر سوشیلا نایار پزشک معالج و دستیار گاندى وجود دشنه در دست فردى را شهادت داد اما نتوانست تصدیق کند که او قدس بوده است. دو شاهدى که بعد ها در حزب کنگره به مقامى رسیدند گفتند که قدس را خلع سلاح کردند. اما در هر حال در آن زمان مشخص نشد او جزء باند مسلحى است که بعد ها مهاتما را به قتل رساند.

سومین سوءقصد سپتامبر 1944 سواگرام: گاندى قصد داشت با محمدعلى جناح رهبر مسلم لیگ در رابطه با جدایى مسلمانان از هندو ها گفت وگو کند. 9 سپتامبر در بمبئى به مدت 18 روز با او مذاکره کرد. او مى خواست نظر جناح را در رابطه با جدایى پاکستان تغییر دهد. حزب «هندو مهاسابها» و قدس و تاته (Thatte) با این کار مخالف بودند.

مرگ با لبخند  و دعا
«ساوارکار» (Savarkar) رهبر حزب افراطى مهاسابها درباره جدایى مسلمانان از هندو ها گفته بود که: «با جناح مخالفتى نداریم، ما هندوها خود یک ملت هستیم و این واقعیت تاریخى است که هندو ها و مسلمانان دو ملت جداگانه اند.» البته منظور او برترى هندو ها بر مسلمانان بود. گاندى از سواگرام به سوى بمبئى حرکت کرد. قدس و تاته گروهى را اجیر کردند تا جلوى گاندى را بگیرند.

این باند، اشرام (اقامتگاه) گاندى را محاصره کردند. دکتر نایار در برابر کمیته تحقیق کاپور شهادت داد که از ورود قدس به اشرام در حالى که دشنه اى در دست داشت جلوگیرى شد. گزارش پلیس هم همین گونه بود اما گفت معلوم نیست قصد صدمه زدن به مهاتا داشته یا خیر؟  

پیار لعل در نامه اى مى نویسد: «افسرى که سردسته مخالفان را با دشنه بازداشت کرده بود از او پرسید آیا مى خواهد شهید شود؟ سردسته پاسخ داد که هر وقت گاندى کشته شود، یکى از ما شهید خواهیم بود. افسر دوباره مى پرسد چرا وقت و زندگى خود را بر سر جدال بین رهبران خود و گاندى هدر مى دهد؟ اگر گاندى قرار بود از این سفر بازداشته شود چرا این کار را به رهبر خود یعنى «ساوارکار» واگذار نکردند؟

سردسته باند مى گوید: «اگر ساوارکار با گاندى گفت  وگو کند، این افتخار براى گاندى خواهد بود. او با گاندى گفت  وگو نخواهد کرد.گاندى هم شأن دون پایه ماست.» پیار لعل مى گوید این سردسته ناتورام قدس بود.

چهارمین سوءقصد 29 ژوئن 1946 با قطار در راه بمبئى به سمت پونا: قطارى که مقصدش پونا بود، مسافر مخصوصى داشت. مهاتما آن روز نیز از سوءقصدى جان سالم به در برد. بین دو ایستگاه قطار توقف کرد. راننده قطار ادعا کرد مانعى بر سر راه قطار گذاشته بودند تا آن را از ریل منحرف کند، او زودتر توانسته بود قطار را نگه دارد.

در گزارش پلیس آمده بود که راهزنان این مانع را براى غارت قطار هاى بارى گذاشته بودند. اما در آن هنگام هیچ قطار بارى از آنجا عبور نمى کرد جز قطارى که گاندى را با خود مى برد. گاندى در همان روز مى گوید که قصد دارد 125 سال عمر کند. اما قدس عقیده اى دیگر داشت: «چه کسى به تو اجازه چنین عمر درازى را مى دهد؟»

آخرین معجزه گاندى 13 تا 19 ژانویه 1948: هنگامى که استقلال هند سررسید و انگلیس قصد واگذارى این کشور به خود هندیان را داشت محمدعلى جناح، رهبر مسلمانان هند با موضع انعطاف ناپذیرى خواستار تشکیل پاکستان شد.

مهاتما روز هاى بى شمارى را با او وارد بحث شد و از او درخواست کرد، مسلمانان را جدا نکنند. حتى به او گفت که از جواهر لعل نهرو مى خواند نامزدى نخست وزیر هند را پس بگیرد و به جاى او جناح نخست وزیر هند شود.

بى شک چنین حرفى خشم هندیان را نسبت به گاندى برمى انگیخت. اما مهاتما معتقد بود جداسازى مسلمانان و هندو ها بدترین عمل است و خود را سرزنش مى کرد که پنجاه سال مبارزه او به باد رفته است. گاندى در جشن استقلال شرکت نکرد و اندوهگین در گوشه اى از هند با خود خلوت کرد. نهایتاً نهرو و جناح در آگوست 1947 در حضور نایب السلطنه وقت هند یعنى لرد مونت باتن تصمیم به جدایى گرفتند.

بنابراین باید ثروت کشور محاسبه و به نسبت بین هندى ها و پاکستانى ها تقسیم مى شد. سهم پاکستان به طور نقدى 550 میلیون روپیه بود. پاکستان مى خواست کشمیر را نیز به خود الحاق کند هند نیز از پرداخت این مبلغ امتناع مى کرد. اما این در اخلاق گاندى نمى گنجید زیرا باعث بى اعتمادى بیشتر مى شد.

پس از تصمیم به جدایى مسلمانان و هندو ها کشور در نزاع  و خون فرو رفت. بیش از چند صد هزار تن کشته و میلیون ها نفر آواره  شدند. در منطقه پنجاب، کلکته و دهلى جنگ هاى خونینى بین مردمى که روزگارى همسایه بودند، رخ داد. گاندى وارد دهلى شد و در روز 13 ژانویه تصمیم گرفت «روزه تا سر حد مرگ» بگیرد، هفت شرط براى دست کشیدن از روزه خود گذاشت که در غیر این صورت آنقدر روزه مى گرفت تا بمیرد.

روز اول در «بیرلاهاوس» محل اقامتش عده اى جمع شدند و شعار دادند «بگذارید گاندى بمیرد» اما طى شش روز توانست هندو ها، پارسیان، مطرودین، مسلمانان و سیک ها را متحد کند و هند در صلح و آرامش فرو رفت. او خود را وجدان هند مى دانست که با تحمل رنج دیگران را به خود آورد.

نایب السلطنه گفته بود: گاندى در هند معجزه کرد. او آخرین معجزه خود را در سن 78 سالگى انجام داد.

پنجمین سوءقصد 20 ژانویه 1948 بیرلاباوان دهلى ساعت 17.15 عصر: دو روز از آخرین «روزه تا سر حد مرگ» گذشته است. مهاتما به خاطر کشتار خونین مسلمانان و هندو ها دست به این روزه زد. اکنون قصد دارد خود را به مراسم شامگاه دعا برساند جایى که هفت تن انتظار او را مى کشند تا ناکامى خود را در کشتن گاندى جبران کنند: پاوا، ناتورام قدس، آپته، کارکار، باج، گوپال قدس و کیشتایا.

قرار بر این بود که با علامت قدس، ابتدا پاوا بمبى دست ساز را به طرف جایگاه مهاتما پرتاب کند سپس باج که به بهانه عکاسى در پشت سر او قرار داشت، گاندى را با تپانچه هدف قرار دهد.

در لحظات آخر باج خود را باخت چرا که احساس کرد راه فرارى ندارند، بنابراین بى آنکه به دیگران اطلاع دهد، آنجا را ترک کرد. در همین هنگام پاوا بمب را پرتاب کرد که چاشنى آن خوب عمل نکرد. مهاتما جمعیت را دعوت به آرامش کرد. او فکرش مى کرد مشق نظامى سربازان است.

پلیس پاوا را دستگیر مى کند، اما تا شب هنگام از نقشه به پلیس اطلاعى نمى دهد تا دوستانش فرار کنند. گرچه پاوا از نام حقیقى سردسته خود آگاه نبود، فقط مى دانست که او سردبیر هفته نامه اى  است که به حزب افراطى «هندو مهاسابها» تعلق دارد. معدن لعل پاو «Madan Lal Pahwa» یکى از قربانیان کشتار هاى مسلمانان و هندو ها در پنجاب، منطقه اى مسلمان نشین، بود.

او بعد از دستگیرى در دادگاه گفت: «من با چشم هاى خودم شاهد فجایعى در پاکستان بودم و شاید کشتار هندوها در پنجاب...» این جوان قتل پدر خود را نیز شاهد بود. او به بمبئى مى آید و وارد شاخه نظامى حزب «مهاسابها» مى شود.قدس و آپته به پونا از توابع بمبئى برمى گردند تا 29 ژانویه که براى سوءقصدى دیگر علیه گاندى به دهلى بازگردند. بقیه اعضا متوارى مى شوند.
 
دادگاه 28 مه 1948: «ویر ساوارکار» رهبر 67 ساله حزب ناسیونالیست و افراطى «مهاسابها» به عنوان متهم ردیف سوم در دادگاه مربوط به قتل گاندى حاضر شد. در تمام طول دادرسى هرگونه ارتباط خود را با قدس و آپته انکار کرد. «باج » از متهمان ردیف دوم اعتراف کرد که پیش از توطئه سه نفرى به اقامتگاه ساوارکار و دفتر حزب رفتند. قدس و آپته به طبقه بالا رفته و بعد از پنج تا ده دقیقه بعد با ساوارکار پایین مى آیند.

او به آنها مى گوید: «موفق باشید و بازگردید» در تاکسى آپته به باج مى گوید: «ساوارکار پیش بینى کرده که عمر طولانى گاندى سرآمده پس شکى نیست ماموریت با موفقیت انجام خواهد شد.»

ساوارکار رهبر افراطى در طول عمرش به سه سوءقصد متهم بود که هرگز اثبات نشد. سال 1909 جوانى را برانگیخت تا «سر کورزن وایلى» را بکشد.

به او گفت: «اگر موفق نشدى دیگر به صورت من نگاه نکن و اگر او را کشتى در راه آزادى هند شهیدى و نامت براى قرن ها باقى مى ماند.» پلیس لندن شواهدى بر عمل مجرمانه او در دست داشت اما نتوانست آن را اثبات کند. او در قتل «جکسون» نیز متهم بود. ساوارکار و گاندى در دوره جوانى در لندن ارتباط نزدیکى داشتند. اما کسى نمى دانست سال ها بعد ساوارکار برانگیزاننده جوانانى براى قتل گاندى خواهد بود.

گاندى درباره او گفته است: «در انگلستان او را خوب مى شناختم و روح وطن پرستى و فداکارى اش شهره بود.» در مارس 1927 آخرین دیدار آنها گفت: «ما درباره مسائلى اختلاف داریم اما امیدوارم با تجربه کردن هاى من مخالف نباشى.» ساوارکار آدم خوش برخوردى نبود: «باید تجربه هایت در راستاى ارزش ملى باشد.» دادگاه نتوانست جرم او را اثبات کند و او تبرئه شد. در سال 1967 در 83 سالگى مرد.

ناتورام قدس جوان 37 ساله از طبقه برهمانان و شغل او خیاطى بود. او در دادگاه خود را آزاداندیشى دانست که نحله هاى فکرى را مطالعه کرده بود. روزگارى به خاطر نافرمانى مدنى که گاندى مبدع آن در هند بود، به زندان افتاد. اما از گاندى روى گردانید و شیفته افکار ساوارکار شد.

«فکر کشتن گاندى آگوست 1947 در ذهنم شکل گرفت. زیرا گاندى باعث جدایى پاکستان از هند شد... در دهه بیست تاثیر گاندى افزایش یافت و بر هند مسلط شد. فعالیت هاى آگاهى بخشى او تحت شعار حقیقت و عدم خشونت بود. هیچ آدمى نمى تواند این شعار ها را نفى کند... اما اشتباه _ حتى خطرناک _ است که فکر کنیم توده مردم قادر است یا مى تواند در زندگى روزمره تابع این اصول شریف باشد. در واقع افتخار و وظیفه و عشق به خویشان و کشور ما را مجبور مى کند تا به عدم خشونت بى اعتنا باشیم و متوسل به زور شویم. هرگز متقاعد نشدم که مبارزه مسلحانه در برابر تعدى اشتباه یا غیر اخلاقى است. وقتى باید با دشمنى جنگید که خشن، ظالم یا بى  رحم است... وظیفه مذهبى و اخلاقى است که چنین دشمنى را با زور مغلوب کنیم. احترام من به مهاتما عمیق و بى پایان است. پس کشتن او برایم ناخوشایند بود. گاندى را ترور کردم نه به خاطر خودخواهى و نفرت شخصى بلکه به خاطر وظیفه مقدسى که ناشى از عشق پاکم به سرزمین مادریم است... و از این کار پشیمان نیستم.»

17 مه 1949 «رامداس گاندى» پسر سوم گاندى درباره ترور پدرش در نامه اى به قدس نوشت: «این ترور مى تواند به برترى عدم خشونت بر خشونت تعبیر شود... شما خود را مردى معقول و منطقى مى  دانید اما آیا کشتن مردى که صلح را نوید مى دهد، کارى عاقلانه و منطقى است؟... به نظر من از کشتن او پر غرور هستید... من به فرماندارى کل دلایلى ارائه دادم که نباید شما مورد مجازات اعدام قرار گیرید. زیرا گاندى از مجازات اعدام متنفر بود.»

قدس در جواب او را برادر خطاب و اظهار تاسف کرده از اینکه روح او و خانواده اش دچار جراحت شده است اما «احساس مى کنم که همیشه این نمایش رافت چیزى جز کارى مزخرف نیست. تا به حال کارى نکرده ام که پشیمان شوم.» در این نامه نگارى ها آنها تفسیر خود را از «بهاگوادگیتا» - کتاب مقدس هندوها _ ارائه دادند. قدس معتقد بود که کریشنا (خدا) به آ رجونا دستور داد که نبردى مرگبار با دشمنانش راه بیندازد. رامداس مثل پدرش معتقد بود که این مبارزه در روح و قلب آدمى رخ مى دهد. خود گاندى گفته بود «تفسیر من از گیتا از جانب محققین متعصب مثل قطعه «موعظه بر بالاى کوه عیسى» مورد نقد واقع شد.»

قدس به اسطوره «مهابهاراتا» اشاره مى کند که در آن جنگ و خشونت وجود دارد: «... به اعتقاد من هند در غیاب گاندى پراتیک مى شود و قادر خواهد بود با دشمنانش مقابله به مثل کند و نیروى نظامى قدرتمندى تشکیل دهد. بى شک آینده من کاملاً حرام شده اما این ملت از تهاجم پاکستان درامان خواهد بود.»

 15 نوامبر 1949 نزدیک به دو سال بعد از ترور گاندى، حکم اعدام در مورد ناتورام قدس و نارایان آپته اجرا شد. سایر متهمان ردیف دوم بعد از تحمل حبس آزاد شدند.

گاندى آنچنان که مى خواست و پیش بینى مى کرد مرد. گویى ناملایمات و اوضاع هند گاندى و قدس را همزمان در ناخودآگاه یکدیگر فرا مى خواند تا این کار صورت گیرد. مهاتما دو روز پیش از مرگش گفته بود که با لبخند و دعا در برابر قاتلش مى میرد. صبح روز 30 ژانویه به آبا گفته بود اگر من چنین بمیرم بدان که یک مهاتماى واقعى هستم.

منبع: روزنامه شرق. شماره 403. سال 1383
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان