افراد زیادی بیان می کنند که عاشقانه همسر خود را دوست دارند ولی در عملکردشان بنا به شرایط روحی و نوع تربیت متفاوت عمل می کنند گاهی عشق از یک احساس خوب تبدیل به خشم و نفرت می شود در واقع مرز باریکی بین عشق و نفرت وجود خواهد داشت.
همه انسانها از بدو تولد نیاز عمیقی به دوست داشتن و دوست داشته شدن دارند. عشق ورزی برای افراد بنا به سطح فرهنگی، اجتماعی تعاریف متعددی دارد.
افراد زیادی بیان می کنند که عاشقانه همسر خود را دوست دارند ولی در عملکردشان بنا به شرایط روحی و نوع تربیت متفاوت عمل می کنند گاهی عشق از یک احساس خوب تبدیل به خشم و نفرت می شود در واقع مرز باریکی بین عشق و نفرت وجود خواهد داشت.
زمانی که ارکان اساسی عشق ورزی نادیده گرفته شود و افراد با خودشیفتگی و خودخواهی با این احساس روبرو شوند احساس عشق تغییر جهت داده و در مسیر دیگری رشد می کند این همان چیزی است که ارتباطات زنان و مردان بسیاری دیده می شود.
به عنوان مثال همه در اطراف شان زوجین خوشبختی را می شناسند که با عشق و محبت زندگی مشترک خود را آغاز کرده و در نهایت زمانی که تمامی اطرافیان تصور می کردند زوج خوشبختی هستند از یکدیگر جدا شده اند به واقع آنچه این اتفاق را موجب می شود چیزی نیست به جز نادیده گرفتن ارکان عشق سالم.
آنچه سبب می شود عشقی پایدار بماند میزان صمیمیت، شفافیت، آزادی و تماس فیزیکی بین زوجین می باشد.
صمیمیت
بدین معنا که زوجین بتوانند به احساسات یکدیگر نزدیک شوند و احساسات یکدیگر را درک نمایند بدین معنا که مدام نگران نباشند در صورتی که احساسات مثبت و منفی خود را با همسرشان در میان می گذارند مورد مواخذه، سرزنش قرار گیرند و یا حتی نادیده انگاشتن احساسات توسط شریک زندگی.
زمانی که زوجین بیاموزند به احساسات یکدیگر احترام گذاشته و با عشق به این احساسات گوش فرا دهند بدین معنا است که به صمیمیت لازم رسیده اند و در عشق و محبت یکدیگر شکی ندارند و می توانند حتی در مورد احساسات منفی شان نیز با یکدیگر به گفتگو بنشینند و ترس از دست دادن و کم شدن محبت طرف مقابل را نداشته باشند.
شفافیت
زوجین باید در بروز احساسات شان نسبت به یکدیگر شفافیت لازم را داشته باشند بدین معنا که تا چه حد می توانند موضع و احساس خودشون را به صورت شفاف به طرف مقابل انتقال دهند.
یا از سویی تا چه اندازه قادرند خود را جای شریک زندگی بگذارند . و وی را درک نمایند بسیاری از زوجین متاسفانه به دلایل مختلف قادر نیستند احساسات خود را به گونه ای شفاف نشان دهند و این سبب بروز سو تفاهمات بسیاری در زندگی مشترک شان می شود.
حفظ حریم و آزادی
حفظ حریم در واقع بدین معنا است که زوجین تا چه اندازه نسبت به وضعیت جسمی و روانی طرف مقابل شان دغدغه دارند. تا چه حد به یکدیگر آزادی می دهند و از سویی تا چه اندازه به حریم خصوصی یکدیگر احترام می گذارند.
دادن آزادی به شریک زندگی به معنای از دست دادن وی نیست بلکه بدین معنا است که شریک زندگی را به عنوان موجودی منحصر به فرد که علایق خاص خود را دارد پذیرفت.
بسیاری از زوجین تصور می کنند چنانچه در تمامی لحظات درکنار همسرشان باشند و حتی لحظه ای او را تنها نگذارند یعنی عشق واقعی به وی ارائه می دهند فارغ از اینکه عشق سالم عشقی است که به حریم های خصوصی و علایق فردی و آزادی های فردی شریک زندگی احترام گذاشته شود.
زمانی که حریم خصوصی از شریک زندگی گرفته شود و آزادی ها و علایق اش محدود شود رابطه در مسیر متفاوتی قرار گرفته و به تدریج شریک زندگی نسبت به همسر اش که سبب بروز محدودیت ها شده است احساس ناخوشایندی کسب خواهد کرد.
تماس فیزیکی
بدین معنا که زوجین قادر باشند با یکدیگر رابطه فیزیکی موثری برقرارنمایند. نیاز به در آغوش گرفته شدن از همان ابتدای دوران رشد در آدمی بنا نهاده شده است و در بسیاری از تحقیقات از آغوش درمانی بسیار سخن گفته شده است.
زمانی که زوجین بتوانند تماس فیزیکی خوبی برقرار کنند نیاز به عشق شان ارضاء شده و درون شان از عشق پر می شود. چه بسیارند زوجینی که مهارت برقراری تماس فیزیکی موثر با شریک زندگی شان را ندارند و با وجود عشق و علاقه ای که به یکدیگر دارند در ابعاد مختلف زندگی دچار اختلاف می شوند.
منبع: زندگی آنلاین