ماهان شبکه ایرانیان

پیامدهای سوءظن

اولین زیان بدبینی متوجه خود شخص بدبین می گردد و کسی که گرفتار چنین بیماری اخلاقی است قبل از اینکه آثار بد چنین روحیه ای را متوجه دیگران گرداند خود با درد و رنج روحی و روانی دست به گریبان می شود و پیوسته با مشکلات روحی به سر می برد

پیامدهای سوءظن

1- خودآزاری

اولین زیان بدبینی متوجه خود شخص بدبین می گردد و کسی که گرفتار چنین بیماری اخلاقی است قبل از اینکه آثار بد چنین روحیه ای را متوجه دیگران گرداند خود با درد و رنج روحی و روانی دست به گریبان می شود و پیوسته با مشکلات روحی به سر می برد. این روحیه موجب می شود شخص بدبین همواره در رعب و هراس و نگرانی به سر برد. زیرا افراد بدبین نمی توانند اعمال دیگران را خالی از غرض و سوء نیت تصور نمایند. امام علی علیه السلام فرمود:

سُوءُالظَّن یردی مصاحبهُ[1]

بدبینی صاحب خود را هلاک می کند.

2- دیگرآزاری

افراد بدبین خواسته یا ناخواسته زمینه آزار روحی و روانی دیگران را فراهم می کنند دکتر «اسوت ماردن» (روانشناس) می نویسد افراد بدبین هر جا قدم می گذارند، محیط غم و اندوه می آفرینند. [2]

3- گسستن رشته الفت

از زیان بارترین نتایج سوءظن این است که رشته الفت و مودّت مردم را از هم می گسلد و موجب تفرقه و جدایی می شود.

امام علی علیه السلام می فرماید:

من غَلَبَ علیه سوء الظنّ لم یتْرک بینَه و بین خَلیلٍ صلحاً[3]

بر هر کسی بدگمانی غلبه کند هرگونه صلح و صفا میان او و دوستانش از بین می رود.

و در سخنی دیگر می فرماید:

أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَی دِینِ اللَّهِ مَا فَرَّقَ بَینَکمْ إِلَّا خُبْثُ السَّرَائِرِ وَ سُوءُ الضَّمَائِر[4]

شما برادران دینی یکدیگرید، چیزی شما را از هم جدا نکرده، جز درون پلید و نهاد بد که با آن به سر می برید.

همچنین می فرماید:

لایعْدِمُک مِنْ حَبیبٍ سُوءِ الظَّنِ[5]

مراقب باش سوءظن، دوستت را از تو نستاند.

 

ظن بد بر کس مبر تا بد نگردی پیش خلق

ظن بد بردن به مردم محو سازد خیر تو

                                                                          

4- تحلیل نادرست

بدبینی آفتی بزرگ برای سنجش منطقی انسان است بدبینی در طرز تفکر و ادراک انسان اختلال به وجود می آورد به گونه ای که هرگز نمی تواند به صورت عقل پسند و واقع بینانه از حوادث داوری و تحلیل کند.

امام علی علیه السلام فرمود:

مَنْ سَاءَ ظَنُّهُ سَاءَ وَهْمُه[6]

کسی که سوء ظن داشته باشد تفکر او بد می شود.

5- تلخی زندگی

فرد بدبین زندگی را برخود و خانواده خود تلخ می کند این شخص دچار نوعی وسواس شده و همه چیز را نشانه خیانت می داند و همواره در فکر این است که مدرکی جهت خیانت پیدا کند؛ لذا سلام، گفتگو اظهار علاقه، نامه، پاسخ تلفن و... را دلیل خیانت می داند.

از نظر فرد بدبین اغلب رفتارهای همسر مشکوک و نادرست است و همین خیال واهی موجب اعتراض های بی اساس، پرخاشگری ها و دخالت های ناروا می شود.

درصد بسیاری از طلاق ها در رابطه با سوءظن نسبت به همسر است. که از حرکات و رفتارهای مشکوک یا روابط نامشروع گذشته یکدیگر سرچشمه می گیرد.

از زنی که از دادگاه درخواست طلاق کرده بود سؤال شد: چرا تقاضای طلاق داده ای؟ گفت: کارمند یکی از شرکت های خصوصی بودم حدود هشت سال پیش ازدواج کردم. همسرم بسیار بدبین بود و به همه چیز شک داشت. حتی به من می گفت با خانواده ام رفت و آمد نکنم. من هم چون در ابتدای زندگی مشترکمان بودیم برای این که او را راضی نگه دارم بدون هیچ اعتراضی خواسته هایش را قبول می کردم. تا این که یک روز به من گفت باید از کارم استعفا دهم. من هم برای تداوم زندگی بر خلاف میل باطنی ام خواسته اش را پذیرفتم. چند ماه پیش به عروسی دخترخاله ام دعوت شدیم و همگی به جشن عروسی رفتیم. همسرم در راه به من توصیه کرد نباید از کنارش تکان بخورم و بدون اجازه او با کسی صحبت کنم. پدر و مادرم هم از این بدبینی همسرم ناراحت بودند. از شدت حساسیت او در جلسه جشن، بحثمان شد و در اثر شدت بحث آن جشن به درگیری تبدیل شد و با دخالت پلیس جشن عروسی به هم ریخت و ما ساعت ها در کلانتری بودیم و قرار شد فردای شب حادثه به دادسرا برویم. زن در حالی که گریه می کرد به قاضی گفت: شوهرم به جهت بیماری بدبینی اش، دائماً مرا متهم به خیانت می کرد.[7]

6- حوادث و جنایات

بدبینی از نظر جامعه شناسی آفت بزرگ هم بستگی اجتماعی است و گاه موجب اختلاف و نزاع در جامعه می شود، به طوری که گاه امنیت جامعه به خطر می افتد.

در بسیاری از موارد، بدبینی عامل بسیاری از جنگ ها، نزاع ها، حوادث، مصائب و پرونده های جنایی می شود. مخصوصاً در مواردی که افراد سوءظن به نوامیس خود پیدا کنند یا گمان کنند که دیگران در پی اموال یا نوامیس آنها هستند. به گونه ای که می توان گفت یکی از عوامل حوادث ناگوار سوءظن های بیجا است که بی گناهان را هدف گیری کرده است.

امام علی علیه السلام فرمود:

سُوءُ الظَّن یفسِدُ الامُور و یبعَثُ عَلَی الشرور[8]

سوءظن کارها را به فساد می کشد و مردم رابه انواع بدی ها وادار می کند.

مردی که به اتهام قتل خواهر خود مورد محاکمه قرار گرفته بود، ضمن قبول اتهام خود گفت: من عکس مردی را داخل کیف خواهرم دیده بودم. از او درمورد این موضوع پرسیدم ولی او جواب نداد، عصبانی شدم و بدون انگیزه قبلی، او را خفه کردم.

یکی ازپزشکان به هنگام بازدید از تیمارستانی به فرد مجنونی برخورد می کند که مرتب کلمه دستمال را تکرار می کرد. هنگامی که پیگیری می نماید، به اینجا می رسد که عامل جنون او این بوده است که روزی در کیف همسرش دستمالی را می بیند که محتوی ادکلن و بعضی از هدایای مناسب مردان است، بلافاصله نسبت به همسرش بدبین می شود و در نتیجه بدون تحقیق بیشتر، همسر خود را بر اثر خشم زیاد به قتل می رساند، بعد که دستمال را باز می کند کاغذی در آن می بیند که روی آن نوشته شده است: «همسر عزیزم! تولدت مبارک» ناگهان شوک شدیدی به او دست می دهد و دیوانه می شود و مرتب به یاد آن دستمال می افتد.

7- اعتماد زدایی

اعتماد، مهم ترین سرمایه جامعه است و از مهم ترین آثار سوءظن بی اعتمادی است. امام علی علیه السلام فرمود:

شَرُّ النّاس مَن لایثِقُ بِاحَدٍ لِسوءِ ظَنِّه وَ لایثِقُ بِهَ احَدٌ لِسُوءِ فِعلِه[9]

بدترین مردم کسی است که به خاطر سوءظن به کسی اعتماد نمی کند و به خاطر اعمال بد او، کسی نیز به او اعتماد نمی کند.

همچنین فرمود:

مَن سائَتْ ظُنُونُه اعتَقَدَ الْخیانة بمن لایخُونهُ[10]

کسی که بدگمان باشد نسبت به کسی که به او خیانت نکرده بدبین می شود و او را خائن می پندارد.

 

گفت هر مردی که باشد بد گمان

نشنود او راست را با صد نشان

مولوی

8- عامل گناهان دیگر

سوءظن موجب ارتکاب گناهان دیگر می شود، فرد بدبین، به طور مرتب، آمدوشُدهای دیگران را زیرنظر می گیرد در زندگی آنان تجسس می کند و به دلیل اضطرابی که پیدا می کند، پشت سر کسانی که در اثر پندار غلطش معتقد به ناپاک بودن آنان می باشد زبان به غیبت و سخن چینی می گشاید و اسرار آنان را فاش می سازد و به دنبال تأیید نظرات دیگران و همراه ساختن آنان با خود در متهم کردن فرد مذکور می باشد.

امام علی علیه السلام فرمود:

مَن کثُرَت ریبَتَهُ کثُرَت غَیبَتَه[11]

هرکه شک اش بیشتر باشد، غیبتش از مردم زیادتر می شود.

نکته: علمای اخلاق سوء ظن را از مصادیق غیبت قلب می دانند به این معنا که اگر انسان در دل خود نسبت به برادر مسلمان بدبین شد، در دل از او غیبت کرده است.

9- اضطراب و گوشه گیری

از زیان های سوءظن این است که شخصِ بدگمان به دلیل نگرانی و عدم اعتماد به مردم، همیشه در رنج و ناراحتی به سر می برد و کسی را شایسته معاشرت نمی یابد و در اثر این نگرانی و بدگمانی چاره ای جز گوشه نشینی و دوری از مردم ندارد.

علی علیه السلام می فرماید:

من لم یحْسِنْ ظَنُّه اسْتَوحَشَ مِن کلِّ احَدٍ[12]

کسی که بدبین است از همه وحشت دارد.

10- تباهی عبادت

یکی دیگر از آثار سوءظن این است که عبادات آدمی را تباه می کند و بار گناهانش را زیاد می گرداند.

امام علی علیه السلام می فرماید:

ایاک ان تَسیئی الظَّنَّ فانَّ سوءَ الظَّنِّ یفسدُ العبادةَ و یعَظمُ الوَزرَ[13]

بر حذر باش از اینکه گمان بد بورزی، براستی که سوء ظن عبادت را فاسد می کند و بار گناهان را بزرگ می کند.

در مثل آمده است:

ظن بد بردن به مردم، محو سازد خیر تو.

11- فراموش کردن عیوب خود

کسی که بدبینی به مردم خوی او شد، هیچ گاه عیب و نقص های خود را نمی بیند تا در مقام درمان خود برآید و همه روزه بر عیبش افزوده می شود تا هلاک گردد. امام علی علیه السلام فرمود:

سوء ظن به مردم انسان را از عیب های خود غافل می کند.[14]

12- زوال امنیت روانی

فرد بدبین ارزش و احترامی برای دیگران قائل نیست، نقاط روشن و خوب زندگی مردم را نمی بیند و تنها به ضعف های دیگران توجه دارد.

به قول یکی از دانشمندان، حدود امنیتی که اسلام برای جامعه مسلمانان تعیین کرده منحصر به جان و مال و آبرو نیست بلکه علاوه بر امنیت های سه گانه مذکور، امنیت چهارمی را نیز خواستار شده است و آن امنیت از نظر قضاوت های دیگران است. یعنی افراد دیگر در محیط فکر خود، او را مورد هجوم افکار و قضاوت های بد و ناروا قرار ندهند، احترام و شخصیت او علاوه بر مرحله ظاهری در فضای جامعه، باید در محیط افکار دیگران نیز محفوظ بماند. از این رو اسلام هرگونه بدگمانی و بدبینی که منجر به لکه دار ساختن شخص در محیط فکر و پندار شود حرام نموده و دستور داده در جامعه مسلمانان، از هرگونه سوءظن نسبت به دیگران بپرهیزند.

13- ایجاد تفرقه در میان اجتماع

یکی دیگر از آفات اجتماعی سوءظن، ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است و عامل دشمنی ها، تکفیرها، تفسیق ها و خون ریزی ها می باشد.

14- نفاق و دورویی

سوءظن، محبت و دوستی را نابود و نفاق و دورویی را در میان دوستان پرورش می دهد. زیرا چنین کسی در ظاهر ناچار است تظاهر به دوستی با رفیقان خود کند در حالی که در باطن چنین نیست و نسبت به آنها بدبین می باشد و همین طرز رفتار موجب پرورش روح نفاق و دورویی می گردد.

15- تجسس در کار دیگران

تجسس یعنی تلاش برای دست یابی به اسرار، لغزش ها و عیب های پنهان دیگران. علامه طباطبایی در ذیل آیه «وَ لا تَجَسَّسُوا» می فرماید:

تجسس به معنای پیگیری و تفحص از امور مردم است. اموری که مردم عنایت دارند پنهان بماند.[15]

کسی که به دیگری بدبین است آرام نمی گیرد بلکه در مقام تجسس بر می آید تا شواهدی بر بدگمانی خود پیدا کند و بدین وسیله امنیت دیگران را به خطر می اندازد. تجسس در عین آن که از سوءظن سرچشمه می گیرد، سبب تشدید سوءظن می شود. پیامبر اکرم (ص) فرمود:

شَرُّ النّاسِ الظانّون و شَرُّ الظّانین المُتَجَسِّسون وَ شَرُّ المُتجسِّسین القَوّالون وَ شَرُّ القَوّالین الهَتّاکون[16]

بدترین مردم بدگمان ها و فاسدترین بدگمان ها تجسس کننده ها هستند و پست ترین تجسس کننده ها پرگوترین آنها و بدترین پرگویان، هتاک ترین آنهاست.

آثار تجسس

جستجوگری در کار دیگران آثار بسیار منفی در زندگی فردی و اجتماعی دارد. در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره می شود:

الف) به خطر افتادن امنیت روانی جامعه

اگر روحیه تجسس در جامعه ای رواج یابد افزون بر آثار منفی فردی، امنیت اجتماعی و روانی افراد جامعه به خطر می افتد و اعتماد و دوستی و برادری از جامعه رخت بر می بندد.

کسی که در کارهای خصوصی دیگران تجسس می کند نمی تواند برای خود دوست پیدا کند. امام صادق علیه السلام می فرماید:

لا تُفَتِّشِ النّاسَ فتبقی بِلاصَدیقٍ[17]

تجسس مکن که بدون دوست باقی خواهی ماند.

ب) اشاعه زشتی ها

تجسس موجب اشاعه فحشا و منکرات می شود. زیرا کسی که از ضعف ها و گناهان به وسیله تجسس با خبر شده، این ضعف ها را در اختیار دیگران می گذارد و به فرض که قصد سوئی نداشته باشد، باز هم نمی تواند برای همیشه رازداری کند.

ج) رسوایی خود شخص

پیامبر (ص) فرمود:

مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ الْمُسْلِمِینَ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یفْضَحْه وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیتِه[18]

لغزش های مؤمنین را جستجو نکنید، زیرا هر که لغزش های برادرش را جستجو کند، خداوند لغزش هایش را دنبال کند، و هر که را خداوند لغزش هایش را دنبال کند رسوایش می سازد گر چه در درون خانه اش باشد.

تجسس مثبت

بدون شک تجسس در اسرار مردم حرام است ولی در صورتی که مصالح تجسس مهم تر از حفظ اسرارمردم باشد، تجسس جایز بلکه گاهی واجب است. باید در نظر داشته باشیم که تجسس جایز یا واجب در حد ضرورت است و بیشتر از آن حد، حرام خواهد بود، همچنان که پس از تجسس کردن اگر ضرورت اقتضا نکند، افشا کردن و بردن آبروی اشخاص حرام است. در اینجا به چند نمونه از موارد جواز تجسس اشاره می شود:

الف) برای افشای خیانت

در اخبار فتح مکه آمده است که پیامبر (ص) به سبب پیمان شکنی قریش و حمله به قبیله خُزاعه که در پناه رسول خدا (ص) بودند، تصمیم گرفت مکه را با نیروی نظامی از دست قریش آزاد کرده و این مکان مقدس را از اشغال آنان درآورد. ابتدا رفت و آمد میان مکه و مدینه را قطع نمود و در همه راه هایی که امکان تردد بود مأمور گماشت.[19] یکی از مسلمانان مدینه به نام خاطب بن ابی بلتعه جریان تصمیم پیامبر (ص) را در نامه ای برای اهل مکه نوشت و آن را به وسیله زنی به نام ساره برای قریش فرستاد. حضرت از قضیه باخبر شد و امام علی علیه السلام را به همراه زبیر و مقداد فرستاد تا نامه را از آن زن بگیرند. آنان وسایل سفر او را تفتیش کردند و چیزی نیافتند، زبیر گفت: یا علی برگردیم، چیزی نیست، علی علیه السلام فرمود: رسول خدا خبر داده است که نامه، پیش این زن است، سپس دستور فرمود تا همه لباس های او را تفتیش کرده و نامه را پیدا کردند.[20]

ب) انتخاب همسر

امام صادق علیه السلام فرمود:

إِنَّمَا الْمَرْأَةُ قِلَادَةٌ فَانْظُرْ مَا تَتَقَلَّد[21]

زن گردن بند است، دقّت کن که چه چیز را بر گردن خود می آویزی.

و با تحقیق می توان در ابعاد شخصیت فردی، خانوادگی و اجتماعی او شناخت مناسبی به دست آورد.

ج) گزینش و کنترل نیرو

یکی از مواردی که تجسس جایز است، در گزینش نیرو یا در کنترل نیروها[22] و کنترل وضعیت بازاریان است. امام علی علیه السلام می فرماید:

وَ ابْعَثِ الْعُیونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَک فِی السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیةِ[23]

و جاسوسی راستگو و وفا پیشه بر ایشان بگمار که مراقبت نهانی تو در کارهایشان، وادار کننده آنهاست به رعایت امانت، و مهربانی بر رعیت.

راه های درمان تجسس

تا ریشه های این خوی زشت و عادت به جستجوگری در زندگی خصوصی دیگران از وجود انسان برچیده نشود، ترک کردن آن غیر ممکن است بنابراین آنها که می خواهند خودسازی کنند و این خوی زشت را از خود دور کنند، در درجه اول باید سوءظن را از خود دور نمایند، چرا که همیشه سوءظن انسان را به جستجوگری وا می دارد. حسد و کینه توزی، عداوت و تکبر، هریک می تواند عاملی برای تجسس در زندگی خصوصی دیگران باشد که اگر از وجود انسان برچیده نشود، انگیزه تجسس نیز از بین نخواهد رفت.

توجه به پیامدهای سوء تجسس برای فرد و جامعه و کیفرهای شدید الهی آن در دنیا و آخرت و این که هرکس برای فاش کردن اسرار دیگران تلاش کند خدا اسرار و عیوب او را برملا خواهد نمود، می تواند اثر مهمی در باز دارندگی از این خوی زشت داشته باشد.

16- بیماری روحی

اثر سوء بدبینی تنها مربوط به روح نیست، بلکه بر روی جسم نیز آثار سوئی می گذارد و درمان بیماری ها را مشکل می سازد.

امام علی علیه السلام فرمود:

المُریبُ ابَداً عَلیلٌ[24]

آدم بدبین همواره بیمار است.

همچنین فرمود:

لَا یلْقَی الْمُرِیبُ صَحِیحا[25]

بدبین را سالم و صحیح نمی توان یافت.

 

جهان خوش بود بردل خوش نگر

همی بد بود بر دل بدنظر

                                                                          

خدابین دلارام و خوشبین بود

هواپیشه ناکام و بدبین بود

                                                                          

17- عقوبت اخروی

بدبینی به دیگران از گناهان کبیره است و قرآن به صراحت آن را گناه شمرده و اگر پس از این گناه توبه صورت نگیرد، عقوبت اخروی در پی خواهد داشت. [26]

18- کوتاهی در تعظیم، احترام و ادای حقوق کسی که مورد سوءظن قرار گرفته، یکی دیگر از آثار و پیامدهای بدبینی است.[27]

پی نوشت ها

[1] غررالحکم، ص 263، ح 5674.

[2] پیروزى فکر صفحه 60

[3] فهرست موضوعى غررالحکم صفحه 228

[4] نهج البلاغه، خطبه 113.

[5] بحارالانوار، ج 74، ص 232.

[6] تصنیف غررالحکم، ص 263.

[7] روزنامه ایران، 8/ 3/ 86.

[8] خصال صدوق، صفحه 624

[9] کشف الریبه، ص 21؛ کنزالفوائد، ج 2، ص 182.

[10] غررالحکم، ص 264، ح 5681.

[11] میزان الحکمه، پانزده جلدى، ج 7، ص 3398.

[12] غررالحکم، ج 2، ص 717.

[13] شرح غررالحکم، ج 2، ص 308؛ میزان الحکمه، ج 5، ص 626.

[14] نهج البلاغه، قصار 219.

[15] المیزان، ج 18، ذیل آیه 12 حجرات.

[16] مستدرک الوسائل، ج 9، ص 147، باب 141.

[17] میزان الحکمه، ج 2، ص 731، ح 2235.

[18] کافی، ج 2، ص 355.

[19] بحارالانوار، ج 21، ص 125.

[20] تفسیر نمونه، ج 24، ص 9.

[21] معانی الاخبار، ص 144.

[22] نهج البلاغه، نامه 53.

[23] نهج البلاغه، نامه 53.

[24] میزان الحکمه، ج 7، ص 3398.

[25] تصنیف غررالحکم، ص 72.

[26] فتح/ 6.

[27] جامع السعادات، ج 1، ص 280.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان