فرادید؛ تابهحال شده وقتی به پارک یا محیطهای بازی بچهها میروید کمی به چهره مادرها دقت کنید؟ تابهحال پای حرفهایشان درباره بچهها نشستهاید؟ اگر تا امروز این کار را نکردید بد نیست این بار که گذرتان به این مکانها افتاد سر صحبت را با مادران پر دلشوره نسل حاضر بازکنید.
به گزارش فرارو؛ مادرانی که از ماههای اول زندگی فرزندشان دغدغههای عجیب و بزرگی در سردارند. این مادران فقط در حال رقابت با دیگران و دنیا هستند تا بچههای بهتری تحویل جامعه دهند. اگر شما هم این دست مادران هستید کمی در رفتارتان تأملکنید و عواقب کارتان را ببینید.
حالا که مادر شدند انگار تمام دنیا را بسیج کردهاند که برای بهتر بودن بچهشان مسابقه بدهند
مادران قدیم
قدیم ترها مادران اکثراً خانهدار بودند و تعداد فرزندان زیاد بود. گاهی آنقدر تعداد بچهها زیاد بود که مادران یادشان میرفت امروز کدام بچه باید به کدام مدرسه برود. کلاسهای فوقبرنامه که اصلاً وجود نداشت اگر هم از 30 سال پیش این کلاسها و مهدکودک رفتن مد شد فقط نصیب بچههای تهتغاری و کوچک خانواده میشد.
نگاهی به زندگی مادران گذشته نشان میدهد آنها همیشه شاد بودند و با اینهمه بچه هیچوقت دل نگران و پر اضطراب از آینده بچههایشان نبودند. معمولاً این بچهها در سکوت و بدون جنجال خودشان راهشان را پیدا میکردند. گاهی مادرها وقت نداشتند حتی به بچه ها از مزایا یا معایب یک شغل و تحصیلات چیزی بگویند.
چشم باز میکردند میدیدند بچهها خودشان درس و راه مورد علاقهشان را پیدا کردند و رفتند.شاید در این بین خیلی از بچهها هم به راههای نادرست کشیده میشدند اما مهم این بود که مادران دیگر کوه نگرانی و خیالپردازی برای آینده بچه نبودند.
مادران جدیدهمان دختربچههای قدیم حالا که مادر شدند انگار تمام دنیا را بسیج کردهاند که برای بهتر بودن بچهشان مسابقه بدهند.اگر کمی دقت کنید قبلاً هیچ بچه شش ماه ای کلاس نمیرفت! درگیر رفتوآمد و برنامههای مخصوص نبود.او فقط یک نوزاد 6 ماهه بود که باید میخورد و میخوابید و بزرگ میشد.
اصلاً لزومی نداشت تا قبل از سن مدرسه مشغول برنامهای باشد.اما امروز انواع برنامهها برای بچهها از دوماهگی شروع میشود.همینکه خانمها خبردار میشوند قرار است مادر شوند راه میافتند از همهجا و همهکس پرسوجو میکنند برای کلاسهای مخصوص بچههای زیر یک سال.
اگر اعتراضی بشنوند فوراً میگویند همه بچههایشان را میبرند من هم باید ببرم.یا اینکه اگر نرود از کارهای مخصوص سنش عقب میماند.نه ماه انتظار میکشند و دلشوره دارند تا بچه را در دوماهگی درگیر کلاسهای به اصطلاح مخصوص بچهها بکنند.
غافل از اینکه این بچه هیچ لذتی از این برنامهها نمیبرد.او ترجیح میدهد در رختخوابش بخوابد و با اسباببازیهای ساده خودش مشغول شود. اما مادران در رقابت با دیگران مسابقه میگذراند و فکر میکنند فرزندشان از چیزی عقبمانده و باید زودتر برسد.
این رقابت بچهها را از دنیا شاد کودکی دورمیکند
تمام مکالمات مادران حولوحوش این موضوعات میچرخد که کدام کلاس با کدام برنامه برای بچهها بهتر است. اگر بچه بی تابی کند میگویند کلاس خوبی نبود. اگر زیادی شاد باشد میگویند بهترین کلاس بود. مبالغ سنگینی که میتواند برای آینده بچه پسانداز شود در این کلاسها خرج میشود و درنهایت هیچچیزی به معلومات بچه اضافه نمیشود. مگر بچه زیر یک سال توان آموزش دیدن هم دارد؟
عناوین مرتبط: بازار این کلاسها وقتی خیلی داغ شد که تقاضا برایش زیاد شد. اوایل فقط مهدهای کودک بودند که خب نیاز اساسی برای نسل حاضر است. مهدها تبدیل به خانههای کودک شدند که همان برنامههای مهدکودک را در ساعتی محدودتر با هزینههایی بالاتر اجرا میکردند.
مهدکودکهای ساعتی گزینه دیگری بود که به برنامهها اضافه شد. البته این گزینه در مراکز خرید برای راحتی مادران ساختهشده بود که کمکم این هم تبدیل به یک رقابت برای مادران شد. کلاس شنا برای بچههای زیر یک سال،آموزش موسیقی زیر 4 سال، آموزش زبان قبل از یادگرفتن زبان مادری بهطور کامل و انواع کلاسهای عجیبوغریب که هرگز هیچ بچهای در آینده یادش نمیآید در آنها حضورداشته است.
در واقع این کلاسها برای مادران ساختهشده چون هیچ بچهای از این کلاسها نه چیزی یاد میگیرد نه آموزشی میبیند. در علم روانشناسی شروع سن آموزش برای برخی رشتهها4 سال و بعضی دیگر 7 سال است. پس چطور میتوانید به بچه 6 ماهه آموزش شنا بدهید یا از بچه سهساله بخواهید زبان جدید بیاموزد.
بچهها در کودکی باید فقط دنیای بچگانه داشته باشند
رقابت برای بهترین بودندنیای تجارت و تبلیغات بهشدت در زندگی خانواده نفوذ کرده، آنقدر که گاهی خانوادهها زیر بار قرض و بدهی میروند تا مثلاً برای فرزندشان گرانترین ساز را بخرند تا او از فرزند فامیل بهتر ساز بزند.
گاهی وقتها مادران آنقدر در تکاپو و جنبوجوش برای رساندن بچهها به این کلاسها هستند که خود و زندگی خانوادگی را از یاد میبرند و شدیداً اعتقاد دارند بچه باید یاد بگیرد تا مادر بتواند به دیگران نشان دهد بچهاش چقدر استعداد و توانایی دارد.
این رقابت نه تنها مادران را همیشه نگران و مضطرب میکند بلکه بچهها را از دنیا شاد کودکی دور و همیشه درگیر زندگی بزرگتر از سنشان میکند.بچهها در کودکی باید فقط دنیای بچگانه داشته باشند.اسباببازی و پارک بهترین بخش زندگی بچههاست.
اگر اینها را برای بهتر شدن با اجبار ازشان بگیریم و مدام در کلاسهای گوناگون بنشانیم کمکم با یک بچه افسرده گوشهگیر مواجه میشویم که در آینده هیچ رغبتی برای شرکت در هیچ کلاسی ندارد.او به اجبار خانواده درس میخواند و برای دلخوشی آنها کار میکند. مادران با این کار فقط شادترین و لذت بخش ترین روزهای عمر بچه را تلف میکنند بیآنکه او چیزی برای آموختن نصیبش شود.
چطور میتوانید به بچه 6 ماهه آموزش شنا بدهید؟
دلشوره مدام
فکر کنید کودک شما 4ساله شده و هیچ کلاسی نمیرود.فقط با شما تفریح میکند و در پارک و شهربازی سرخوشانه میدود.این برنامه را برای مادران دیگر تعریف کنید.جوری با تعجب نگاهتان میکنند انگار از فضا آمدهاید.
هیچ استدلال و منطقی برای آنها کارساز نیست چون معتقدند بچه باید از کودکی همهچیز را یاد بگیرد. این فکرها مادران امروزی را از یک مادر تبدیل به یک مربی تماموقت کرده که جز فکر و خیال آموزش پیش از سن لزوم هیچ دغدغه دیگری ندارند. مادرانی نگران و پر از دلشوره که فکر میکنند اگر یک روز بچه عقب بماند حتماً فردا دنیا را از دست میدهد.
میگردند گرانترین کلاسها را پیدا میکنند چون شنیدهاند که عالی است، در دورترین منطقه به خانههایشان،ساعتها ترافیک و استرس رفتوآمد را به بچه منتقل تا یک ساعت بچه در این کلاس باشد.هیچوقت فکر کردهاید این فشار روحی که به خود و بچهتان وارد میکنید چه ضربه سنگینی به شخصیت و روحیه لطیف اوست؟
اگر اینهمه پولی که خرج کلاسهای بیمورد میشود برای یک سفر تفریحی خانوادگی صرف کنید فکر نمیکنید به بچه بیشتر خوش میگذرد و بودن در کنار مادر و پدر برایش بهترین کلاس آموزشی است؟ بچهها نیاز ندارند از کودکی همهچیز را بدانند،آنها در هر کلاسی که باشند باز الگوی زندگیشان خانواده است. اگر میخواهید بچههایی خوب تربیت کنید اول باید از خودتان شروع کنید.
بودن در کنار مادر و پدر برایش بهترین کلاس آموزشی است
کدام آینده
حالا به فردای این بچهها فکر کنید.کودکی که همبازی نداشته تنها با مادرش هر روز در کلاسهای مختلف پرسه زده و هیچ دنیای کودکانه رنگیای ندارد.چون مادرش آنقدر درگیر بردن او به این کلاسها بوده هیچوقت و علاقهای به داشتن فرزند دیگری نداشته،البته حق هم دارد مگر میشود اینهمه کلاس و رفتوآمد را دو بار انجام داد؟
این کودک در آینده هیچ تصویر روشنی از بچگی کردن ندارد احتمالاً تمام نداشته هایش را برای فرزند خودش اجرا میکند شاید فرزند بچههای نسل رقابت کودکی شیرینتری داشته باشند.اما بچهای که تمام زمانهای بچگیاش را شاد و بی استرس بوده و فقط دنبال بازی و شیطنت رفته بیاختیار عشق و رغبت زیادی برای رفتن به مدرسه و پیدا کردن دوست و همبازی دارد.
این مادران بچههای آرام و مفیدتری تربیت میکنند چون برایشان به معنای واقعی مادری میکنند نه مادرانی مجازی و مصنوعی که تمام مدت پشت در کلاس نشستهاند یا با بچههای زیر یک سال در کلاسهای به اصطلاح مخصوص نوزادان شرکت کنند.
عناوین مرتبط: قبول داریم که شرایط زندگی در نسل جدید خیلی با گذشته فرق دارد و بچههای این نسل تفکرات و حتی بازیهایشان هم متفاوت است اما برای این موضوع هم میتوان راهکار مناسب ارائه کرد. لازم نیست از نوزادی بچه را مشغول و مجبور به رفتن به کلاس بکنید. اگر میخواهید برایش تفریح و برنامه بگذارید صبر کنید کمی بزرگ شود و نیازش به خواب و بازیهای درون تخت خواب کمتر شود بعد دنبال برنامه ویژه باشید.
شروع سن آموزش برای برخی رشتهها4 سال و بعضی دیگر 7 سال است
یک نوزاد چندماهه همینکه شما را دارد و نهایتاً در کالسکهاش دراز میکشد و در پارک راه میدود بیشترین لذت را از دنیا میبرد تا اینکه به زور لباس شنا تنش کنید و طبق برنامه خانم مربی در آب بازی دهید.در این شرایط شما او را مجبور به کاری میکنید که دوست ندارد اما زبانی هم برای بیان ندارد.
سعی کنید وقت بیشتری را رد خانه برایش بگذارید،او را یا وسایل مخصوص خودش سرگرم کنید. کمی که بزرگتر شد او را به مهدکودک ببرید و اجازه دهید آموزشهای لازم و مناسب سنش را در مهد ببیند.برای انتخاب مهد هم دقت کنید اسیر تبلیغات نشوید. همان آموزش کم و ساده در حد سن بچه برایش کافی است.
یک نوزاد چندماهه همینکه شما را دارد بیشترین لذت را از دنیا میبرد
ذهن بچهها گنجایش زیادی برای آموزش ندارد. سن آموزش از 4 سالگی است،این سن بنا به علایق بچه او را به کلاس ببرید. اگر در زبان استعداد ندارد مجبورش نکنید،شاید او موسیقیدان خوبی است.
اگر ساز خاصی را دوست ندارد بگذارید کلاس ورزشی برود. یادتان باشد مجبور کردن بچه به هر کاری او را از انجامش دلسرد میکند. پس تلاش نکنید یک بچه همهچیز تمام اجباری بسازید. بگذارید بچه خودش علایقش را پیدا کند و در آن بهترین باشد.